حماس دو میلیون نفر را به خاطر چند صد اسرائیلی، به گروگان گرفت و غزه را به نابودی کشاند، خامنه ای ۹۰ میلیون ایرانی را به خاطر تولید چند صد کیلو اورانیم غنی سازی شده، به گروگان گرفته است. او از جنگ ۱۲ روزه عبرت نگرفت، از حمله اسرائیل به دوحه چیزی نیاموخت و دارد با وقت کشی، اروپا را وادار به فعال کردن مکانیسم ماشه می کند.
اگر مکانیسم ماشه فعال شود، ایران زیر فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار میگیرد. این فصل به شورای امنیت اجازه میدهد که بهدلیل وجود تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللی، اقداماتی از جمله تحریمهای اقتصادی، مسدودسازی داراییها، محدودیتهای تسلیحاتی، بازرسی محمولهها و حتی استفاده از زور نظامی را علیه کشور متخلف اعمال کند. طبق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت که برجام را تصویب کرده، فعال شدن مکانیسم ماشه به معنای بازگشت خودکار قطعنامههای تحریمی پیشین شورای امنیت بدون نیاز به رأیگیری مجدد است و ایران دوباره تحت ماده ۴۱ فصل هفتم و سپس در صورت لزوم ماده ۴۲ منشور ملل متحد قرار میگیرد.
اگر این اتفاق بیفتد، اولا - حمله دوم اسرائیل و آمریکا توجیه سیاسی و روانی پیدا خواهد کرد، ثانیا- آمریکا امکانات بسیار بیشتری خواهد داشت تا فلج کننده ترین تحریم های قابل تصور را علیه کشور ما اعمال کند و ما را در فقری وحشتناک فرو ببرد و ثالثا - در آمدن از گور-چاله فصل هفتم، ممکن است حتی بعد از سقوط حکومت اسلامی هم، دهه ها طول بکشد. کافی است که روسیه، چین یا یکی دیگر از کشور های صاحب حق وتو مخالف این امر باشند!
غزه در میان ناباوری جهانیان، به تل خاک بدل شد. تعجب نکنیم اگر، فردای ایران غمبار تر از امروز غزه شود!
آنها که از تاریخ عبرت نمی گیرند، مایه عبرت تاریخ خواهند شد. اگر برای برکناری علی خامنه ای، این ملای مخبط و روان پریش قیام نکنیم، در تاریخ ایران از ما به عنوان نسل هایی یاد خواهند کرد که نشستند، ذوب شدن کشور را تماشا کردند و خاکستر نشین شدند!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
Farhad Ramazani احمد عزیز…
Farhad Ramazani
احمد عزیز تقریبا اکثر مردم روی این نظر توافق دارند دوران خامنه ای به پایان رسیده مدتی است حدس و گمان برکودتای خزنده در درون حاکمیت است بی سر و صدا مهره ها چیده می شود در این چیدمان نه پایدارچی ها قدرت کامل را در دست خواهند داشت و نه اصلاح طلبان بیشتر روی نیروی میانی صحبتش است هم مذاکره را قبول می کند و هم محدود کردن غنی سازی را البته این نظر من نیست برآورد من از صحبت با مردم است
Muhammadi Sahraliیکی از "چپ…
Muhammadi Sahrali
یکی از "چپ "های ولایتمدار ،جبهه مقاومتی ،کامنت گذاشته و نصیحت کرده جناب پورمحمدی را که "تظاهرات و اعتراضات خیابانی برای گذر از این حکومت و خامنهایرا "فاجعه ملی "، خوانده ر است "یعنی منتظر انتخابات بعدی باشیم تا فرجی حاصل شود ،. و بقول رهبر فرزانه اکثریتی ها جناب نگهدار ،امید ها را نباید از خامنهای و نظام ولایی قطع کرد و امیدوار به اصلاحات بود.
ادم به این ها باید چه بگه دوستان ؟
احمد پورمندی:
احمد پورمندی:
یکی از دوستان کامنت گزار،« قیام برای برکناری» را با « قیام برای براندازی» مساوی تصور کرد و به نقد آن پرداخت. قیام برای برکناری علی خامنه ای از مدت ها قبل ، حتی قبل از نامه های ۱۴ نفره با مطالبه استعفا، شروع شده بود و حالا به خواست امثال عباس عبدی و تاجزاده هم تبدیل شده است. خامنه ای و اولیگارشی- مافیای تحت زعامت او ، ایران را با پروژه غنی سازی به گروگان گرفته اند و نجات ایران در گروی خلع ید از خامنه ای است. با تداوم این وضعیت ، نه فقط اصولگرایان میانه رو تر، بلکه بخش هایی از مافیا هم، نیازی به حفظ جنازه ای نمی بیند که عمر سیاسی اش به سر رسیده است. این تصور که با فرصت سوزی های عراقچی، ملیجک بیت خامنه ای و لاس زدن با سیاست، می توان از تله ماشه گریخت، فقط بدرد خواب کردن خود و مردم می خورد. تهران گویا هنوز پیام حمله به دوحه را نگرفته است.
خویشکاری ایرج اسطوره ای و ایده آل ایرانی از فرمانروایی
مجدّدا دروود بر آقای پورمندی گرامی،
حاشیه ای بر تکمله صحبتهایم.
«گدامایر»، یکی از زیرکترین و باهوشترین و فرزانه ترین زنان سیاستمدار اسرائیلی بود. اگر حافظه ام به خطا نرود، در کتاب «سرگذشت من» یا کتاب «زیستن برای سرزمینم» گفته است که – نقل به مضموم -: «هرگاه اعراب یاد گرفتند که فرزندانشان را بیشتر از نفرت ورزیدن به قوم یهود دوست بدارند، آنگاه مسئله اعراب و اسرائیل برای همیشه تا ابد حلّ و فصل خواهد شد».
احتمالا خودت یا شاید هم دیگران از خودشان پرسیده اند که منظور فرامرز از «برادرانت» چه کسانی هستند که باید بروی و با آنها سخن بگویی؟ برادران شما، آقای پورمندی گرامی، شاهزاده رضا پهلوی، خانم مریم رجوی، آقایون نمایندگان مصدّقیها، لیبرالها، کمونیستها، چپها، ملّی-مذهبیها، سلطنت طلبهای به شدّت افراطی، حتّا همان گرایش محبوب خودتان، اصلاح طلبها و مذهبیون و امثالهم هستند. ممکن است بگویی که اینها تعدادیشون حاضر نیستند کنار هیچکس بایستند. مهم نیست. مهم این است که شما و دیگران تلاش کرده اید که در کنار یکدیگر بایستید و همکاری و همبستگی و همپایی کنید. مردم نیز تکلیف خودشان را با دیگرانی که همپایی نمیکنند، خواهند دانست. هرگاه حضرات نمایندگان، همگی یاد گرفتند که «ایران و مردمش» را فراتر از منافع و علایق و سوائق و ایدئولوژیها و مذاهب خودشان دوست بدارند و به آنها مهر بورزند، آنگاه بحث فلاکتهای ایرانزمین به پایان خواهد رسید و دوران آبادانی و باهمستان خجسته شروع خواهد شد. این گوی و این میدان.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
راه سوّمی وجود ندارد!
مجدّدا دروود بر آقای پورمندی گرامی،
تکمله ای بر صحبتهایم.
سرت را درد نیاورم. راه دور نیز نرویم. مسئله عبرت، همچون نصیحة الملوکهایی است که هیچ سلطان و قاهر جبّاری به شنیدنشان در هیچ نقطه ای از کره زمین، نه تنها رغبتی نداشته و ندارند؛ بلکه از ته دل نیز به اینگونه نصایح عبرت فزا خندیده اند و همچنان میخندند. سوائق و غرائز و علایق بشری از پیچیده ترین مسائل روان بشری هستند که هیچگاه نمیتوان از آنها «دانش قطعی و محاسبه ای» داشت. هرگز و هیچگاه.
در نظر بگیر همین بیخ گوش خود شما، در کشوری به نام آلمان، صرف نظر از تاریخ کشمکشها و گلاویزیهای خونین و مالین داخلی خودش، دو مرتبه، آغازگر «جنگ جهانی» بود و عواقب و نتایج جنگ نیز کاملا روشن و شفّاف. چرا بعد از جنگ جهانی دوم، ملّت و سیاستمداران آلمان که اکثرا آدمهای استخواندار و رجل سیاسی نیز بودند، تصمیم نگرفتند که برای همیشه و ابد از تولید سلاح، صرف نظر کنند و سفت و سخت به دنبال لغو تولید هر گونه سلاحی در جهان باشند؟. مگر سوای این بود که جنگ جهانی حتّا به قیمت با خاک یکسان شدن آلمان و جان میلیونها انسان تمام شد و هنوز که هنوز است دارند از گوشه و کنار آن، «بمبهای عمل نکرده» کشف و خنثی میکنند. پرسش من این است که چرا مردم آلمان و مخصوصا سیاستمداران آن، هیچ درس عبرتی از تاریخ نگرفتند و اول از هر چیز آمدند بودجه نظامی را سرسام آور افزایش دادند و بعدش نیز همین چند وقت پیش، «نظام وظیفه اجباری» را تایید و تصدیق و قانونی کردند؟. چرا مردم نریختند به خیابانها اعتراض کنند آقای پورمندی گرامی؟. مردمی که حتّا قانون اساسیشان تضمین و تامین کرده که حقّ اعتراضات خیابانی را دارند بدون هیچگونه مانع و سرکوب شدن؟. چرا؟. مشکل کجاست آقای پورمندی؟. چرا «پوتین»، هیچ درس عبرتی از تاریخ استبدادی و وحشتناک سیطره «استالین بر روسیه» نگرفت و همچنان همان سیاستهای استبدادی را با شدّت و حدّت اجرا میکند؟. چرا؟. آیا سوای ریشه داشتن در «سوائق و غرائز و علائق ابناء بشر» که کاملا معمّایی و دلهره آور هستند، میتوان در جایی دیگر به دنبال هرگز عبرت ناپذیری و درس نیاموزی ابناء بشر بود؟. مسئله خود انسان است آقای پورمندی گرامی. هر انسانی در شرایط عادی، کاملا دوست داشتنی و بی آزار است. حتّا حیوانات نیز در شرایط عادی، خیلی آرامند و گوگولی مگولی. باورت نمیشه؟. یه نگاه کوتاه به شبکه اجتماعی یوتوب بینداز و بخش راز بقای شیرها و آهوان را سرچ کن. نگاه کن که شیر چگونه با آن ابهتش در گوشه ای لم داده و در فاصله یک وجبی اش، آهویی زیبا ایستاده است. سپس شیر سرش را بلند میکنه و میگه:« وااای که چقدر چشمای قشنگی داری آهو خانوم. الهی من فدای اون مژگان خنجری ات بشم که تیری به قلبم هستند، برو کنار بذار آفتاب بتابه عزیزم!.» امّا وای به روزی که شیر در موقعیّت و مقام و ریاست و صدارت «گشنگی» قرار بگیره، اونوقته که مو به تنت سیخ میشه آقای پورمندی از اینهمه ترفندها و غرّشها و حیلتهای شیر بی آزار گوگولی مگولی.
آقای پورمندی گرامی! یا شما همچون «ایرج اسطوره ای» بدون سلاح و لشگر به پیشواز برادرانتان میروید و مشکل را حلّ و فصل میکنید یا اینکه شما و امثال شما و نسل اندر نسل شما و دیگران تا قیام قیامت باید شاهد خونریزی و لشگرکشی و کشتار و فلاکت و شکنجه و زندان و اعدام و تجاوز و غارت و ذلالت و دربدری و امثالهم باشید. راه سومی وجود ندارد. یا زندگی و خوشزیستی یا جنگ و کشتار و زندگی نکبتی.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
تاریخ، دانشکده و دانشگاه و آموزشکده نیست.
هیچکس نیز از میان اینهمه مخالف نمیخواهد بپذیرد که علّت کلیدی دوام حکومت فقاهتیست. خود مخالفان ریز و درشت هستند که هیچگاه و هرگز در طول نیم قرن تمام نتوانستند «مخرج مشترک خودشان و مردم میهن» را تمییز و تشخیص دهند. هیچگاه و هرگز. هر کسی دنبال پیدا کردن و اختراع کردن دهها و صدها دلیل ریز و دُرشت برای علّت دوام حکومت فقاهتی بود و هنوزم هست. امّا حقیقت تلخ و گزنده و رسواگر این است که «علّت کلیدی و ریشه ای دوام حکومت فقاهتی» فقط و فقط رفتار و گفتار و کردار مخالفان «حکومت فقاهتی» هستند؛ ولاغیر.
اینکه چرا مخالفان، علّت کلیدی هستند، من سی سال آزگار است که در باره اش نوشته ام و همچنان مینویسم و هیچ احدی نیز گوشش بدهکار اینهمه دلایل متّقن من نیست که نیست. بله آقای پورمندی گرامی. در خاتمه برای پرهیز از طول و تفصیلها میگویم که فقط به یه تیم حدّاقل ده نفره که سلول به سلول وجودشان «راستمنشی» باشد و دلاور پهلوان باشند، کافیست تا بتوان کاری کارستان را پیش برد. میهندوستان و مردمدوستانی که زندگی را میفهمند و ارزش لحظه های با هم بودن را با تمام وجودشان حسّ میکنند و میزییند و متّحد و مشترک و همپا و همسو و همعزم برای میهن و مردمش، همآوردی کنند. فقط ده نفر راستمنش پهلوان کفایت میکنند تا ایران بدون کوچکترین خونریزی و ویرانیهای هولناک از این رو به آن رو شود. یا پیدا کنید ده نفر پهلوان راستمنش را یا اینکه میدان را باز بگذارید تا پهلوانان راستمنش با پای خودشان به میدان همآوردی بیایند. یا اینکه آنقدر دلیر باشید که پهلوانان راستمنش را حمایت کنید و سفت و سخت در کنار آنها بایستید؛ آنگاه خودتان با چشمان خودتان خواهید دید که چگونه حکومت فقاهتی در یک چشم بر هم زدن از صحنه نه تنها ایران؛ بلکه خاورمیانه و جهان محو خواهد شد. درست عین محو شدن لشگر آنوبیس در فیلم مومیایی.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
تاریخ، دانشکده و دانشگاه و آموزشکده نیست.
دروود بر آقای پومندی گرامی،
بعضی صحبتها و بعضی یادآوریها.
اگر از این حرفهایی که میزنم، چیزی دستگیرتان نشود، احتمالا دیگرانی که آنها را میخوانند، چیزهایی بفهمی نفهمی برداشت کنند. در هر صورت، گفتنشان، موثرتر از نگفتنشان است. اگر خاطرتان باشد در همان سایت «ایران امروز» در بحبوحه قیام مهسا، مقاله ای نوشتم و داستان «برزگر و بلدرچین» را مثال آوردم. متعاقبش در مقاله ای دیگر از «عبرت تاریخ»، صحبت کردم و گفتم که خرافه ای فریبنده است برای گریز از مسئولیّت.
تاریخ، هیچگاه، عبرتگاه نیست. هیچ کسی هم نمیتواند ثابت کند که «تاریخ»، آموزشکده عبرت است. انسان، موجودیست که ابعاد تاریک و پرتگاههای معمّایی دارد؛ یعنی ابعادی که بر خود انسان نیز، آشکار نیستند و نمیشوند؛ مگر اینکه انسانها در موقعیّتهایی قرار گیرند تا بتوان ابعاد تاریکشان را دید یا دیده شوند. آیا هیچگاه به مخیله شخص شما خطور میکرد که «آخوندی گدا صفت» مثل خامنه ای یا «ابلهی زبان الکن مثل خمینی» در موقعیّتی قرار بگیرند که یک مملکت و ملّت کهنسالی را با آنهمه عظمت و تاریخ و فرهنگ به آنچنان حقارت و حضیضی در اندازند که حتّا «آب و نان خشک» نیز نداشته باشند، خرج شکم فرزندانشان کنند؛ چه رسد خودشان؟. اصلا تصوّرش نیز برایتان حتما محال بود که آخوندی مثل خامنه ای بیاید حکم صادر کند و با بی شرمی علنا بگوید که مردم ایران، صغیرند و هیچ حقّی برای انتخاب کردن ندارند و همه ما مدّعییان هارت و پوت کن زمین و کائنات، عین گوساله سامری هاج و واج بمانیم و جیکمون نیز در نیاید؟. چرا خامنه ای از «محمدّ رضا شاه»، عبرت نگرفت؟. مخصوصا وقتی که خود خامنه ای گفته است که تمام خطای محمّد رضا شاه در این بود که میگفت فقط من. من. من. چرا خامنه ای از سرنوشت محمّد رضا شاه، هیچ درس عبرتی نگرفت آقای پورمندی گرامی؟. دلیلش کاملا واضح است. ابعاد تاریک انسان در موقعیّتهاست که روشن میشوند؛ نه در حرفها و شعارها و ادّعاها و ایلدرم بولدرم و امثالهم. تاریخ، عین میدان فوتبال است. هیچ میدانی نمیتواند سرنوشت تیمهایی را متعیّن کند که در برابر همدیگر مسابقه میدهند. اصل تعیین کننده، هنر بازی و تکنیکهای بازیگران تیمهای مسابقه هستند که نتیجه بازی را رقم میزنند. میدان فوتبال، فقط زمین بازیست و به هیچ بازیگری نمیگوید که چطوری باید بازی کرد تا برنده شد. این فقط یک مثال است برای تفهیم اصل و معنا و بُغرنج مسئله.
تیتر یکی از مقالاتم، گویای خیلی از استدلالهاست: «چرا ایران به بزرگترین صحرای خاورمیانه تبدیل خواهد شد؟». موضوع ایران و مسائلش را من از روز اول که به عرصه قلمزنی پا گذاشتم، فقط بر یک محور کلیدی تمرکز دادم؛ آنهم «مخالفان حکومت فقاهتی به طور کلّی - چه از دامنه خود حکومتیان، چه از دامنه ضدّ حکومتیان -» از سی سال پیش تا همین امروز تاکید کردم و همچنان میکنم که «دوام حکومت فقاهتی» به نوع رفتار و گفتار و کردار تمام آنانی منوط و مشروط است که مخالف حکومت فقاهتی هستند. خلاف تصوّرات کثیری که خیال میکنند، حکومت فقاهتی، هرگز ساقط شدنی نیست، باید عرض کنم که حکومت فقاهتی، یکی از ساده ترین حکومتهاست که در کمترین وقت و صرف کمترین هزینه ممکن میتوان آن را خلع و برای همیشه در تاریخ ایران و جهان، محو و نابود کرد. نه به بمبارانی احتیاج است. نه به جنگ مسلحانه احتیاجی است. نه به پشتیبانی قدرتهای نظامی جهان، احتیاجی است. نه حتّا به لشگری میلیونی از حضور مردم در خیابانها احتیاجی است. اگر تقریبا نیم قرن تمام است که حکومت فقاهتی دوام آورده است و همچنان با سماجتی دیوانه وار به تحکیم و دوام خودش تقلّاها میکند، همش به دلیل رفتارها و کردارها و گفتارهای «مخالفان» بوده است که دوام حکومت فقاهتی را تامین و تضمین کرده اند.
(....... ادامه)
Jahangir Alizadeh
Jahangir Alizadeh
احمد عزیز سلام
بسیار عالی امدی ولی دو خط آخر همه عالی و متعالی خودت را به حضیض و خفیف کشاندی !
این سیاست نیست عزیز ، بل یک شبه سیاست کاملن نیندیشیده و نسنحیده معطوف به کسب توجه و رضایت دیگران بود !
شما در سیاست هیچ ظرافت ترجیح اصل بر ممکنات نکردی و هیچ کیاست نکردی و با غیظ و غضب آخرش گفتی بریزید بیرون و کار را تمام کنید !
اینکه سیاست نیست احمد عزیز ، رهبری الان داره در مخالفت با جبهه افراطیون و انحرافیون خارج و بخصوص افراطیون و انحرافیون داخل که در ائتلافی نانوشته ایندو یک سیاست و ان هم فعال ساختن ماشه را پیش می برند تا کشور را به جنگ بکشانند ، در حال مذاکره و سپردن تعهداتی به جامعه بین المللی و اژانس است و شما در دو جمله پایانی نوشته ات همراه با نتانیاهو و افراطیون داخل و خارج ، خیابان را نشان میدهی !
خیابان در شرایط فعلی ، صحنه حضور و عرض اندام سیاست قرار بگیره ، بزرگترین فجایع ملی میتواند حادث شود احمد جان ، فاجعه بار تر تز سوریه و لیبی و افغانستان
میخواهی سیاست در خیابان برد و باخت شود ؟!
کی می بازد و کی می برد اقا ؟!
امیدوارم احمد عزیز
دو بازه بدین منظره محتمل که بنظرم ناسنجیده ورود کردی ، با چشمان تیزبینت نظر بیندازی !