
روشنفکر کیست؟
روشنفکر به فردی اطلاق میشود که با استفاده از خرد و دانش خود به تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی پرداخته و سعی در ارائه راهکارها و نظرات نوین دارد. روشنفکران معمولاً نقش پیشرو در تغییر و تحول جوامع دارند و به نقد وضعیت موجود میپردازند.
روشنفکری چیست؟
روشنفکری یک جریان فکری و فرهنگی است که به ترویج دانش، عقلانیت، و نقد خرافات و جهل میپردازد. این جریان از دوران روشنگری در قرن هجدهم میلادی آغاز شد و تأکید ویژهای بر ارزشهای انسانی، حقوق بشر، آزادی، و عدالت اجتماعی دارد. روشنفکری به معنای تلاش برای روشن کردن مسیر پیشرفت و توسعه جامعه با استفاده از علم و دانش است.
آغاز جنبش روشنفکری
جنبش روشنفکری در قرن هجدهم میلادی و در دوران موسوم به روشنگری (Enlightenment) در اروپا آغاز شد. این دوره زمانی با ظهور فیلسوفان و متفکرانی چون ولتر، روسو، دیدرو، کندرسه، کانت و دیگران همراه بود که به ترویج عقلانیت، علم، و حقوق بشر پرداختند و به نقد ساختارهای قدرت، دین و سنتهای خرافی پرداختند.
بزرگان تاریخ و مفهوم روشنفکری
بزرگان تاریخ مانند ارسطو، افلاطون، مولوی، خیام و دیگران هرچند که در دوران قبل از روشنگری زندگی میکردند، اما بسیاری از آنها با توجه به نقش خود در ترویج دانش، فلسفه و علم، به نوعی پیشروان و زمینهسازان روشنفکری مدرن به حساب میآیند. این افراد با استفاده از خرد و دانش خود، تلاش کردند تا به پرسشهای بنیادین انسان پاسخ دهند و راهکارهایی برای زندگی بهتر ارائه دهند.
وظیفه و کارکرد روشنفکر
وظایف و کارکردهای روشنفکر شامل موارد زیر است:
1. نقد و تحلیل: روشنفکران به نقد وضعیت موجود جامعه، سیاست، اقتصاد و فرهنگ پرداخته و نقاط ضعف و قوت آنها را برجسته میکنند.
2. آگاهیبخشی: روشنفکران با ارائه دیدگاهها و نظرات خود، سعی در آگاهیبخشی به جامعه و ترویج عقلانیت و خردورزی دارند.
3. پیشرو در تغییرات اجتماعی: روشنفکران نقش پیشرو در تغییرات و تحولات اجتماعی دارند و با ارائه راهکارهای نوین به پیشرفت و توسعه جامعه کمک میکنند.
4. ترویج علم و دانش: روشنفکران با ترویج علم و دانش، به مبارزه با جهل و خرافات میپردازند و سعی در پیشرفت علمی و فرهنگی جامعه دارند.
5. دفاع از حقوق بشر و عدالت اجتماعی: روشنفکران به دفاع از حقوق بشر و عدالت اجتماعی پرداخته و به نقد ظلم و تبعیضهای موجود میپردازند.
نتیجهگیری
روشنفکری یک جریان فکری است که با استفاده از خرد و دانش، به نقد و تحلیل وضعیت موجود جامعه پرداخته و به ترویج علم، عقلانیت، و حقوق بشر میپردازد. آغاز این جنبش به دوران روشنگری در قرن هجدهم بازمیگردد، اما بزرگان تاریخ نیز با توجه به نقش خود در ترویج دانش و فلسفه، به نوعی زمینهسازان این جریان به شمار میآیند. وظیفه روشنفکران، آگاهیبخشی، پیشرو بودن در تغییرات اجتماعی، و دفاع از حقوق بشر و عدالت اجتماعی است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
سلام. چرا زمان ارسال کمنت…
سلام.
چرا زمان ارسال کمنت اول 21 است و زمان ارسال کمنت دوم 19 است ؟ درحالیکه کمنت ها باید جایشان عوض شود از نظر زمانی.
منظور، نخست کمنت ساعت 19 باید درج شود / و سپس کمنت ساعت 21
هیج دستکاری در این مقاله …
هیج دستکاری در این مقاله نشده است
زمان ارسال کامنت اول و دوم…
زمان ارسال کامنت اول و دوم درست درج نشده؛ چون ساعت 21 باید بعد از ساعت 19 باشد ؛مگر اینکه آن دستکاری شده و عمدی در کار است؛ مثلا نویسنده خواسته مقاله را با تقلید از کامنت دوم، اصلاح و تکمیل کرده باشد، یا بکند!
لطفن مدیر سایت کنترل کند اینگونه دستکاری ها را !
اصل مسئله روشنگری است
سالام.
مقاله خوبی درمورد روشنفکری بود،
وبهترازمقاله متن نوشته زیر
مقاله بود،
من بطورخلاصه می نویسم،
وقتی کسی نتیجه کارش را نمی داند،که خروجی بیان
تفکرش چیست،
خاموش بشه ،نمی گویند،لال است،
متاسفانه درایران تغذیه فکری غلط مردم مارابیچاره کرده است،
درهرسنی برایمان تئوری تولید میکنند،
تفکرشان بااینکه عوض میشود،لال نمیشوند،
آقا ادعای تفکرمارکسیستی میکرد،سلطنت طلب میشود،
باستانگرا میشود،
فردوسی پیغمبر دان میشود،
برایمان تئوری تولید میکند،
ثبات فکری سالانه ندارد،
ولی یک بار باریش پرفسوری،یکبار باسیبیل استالینی،یک بار باریش انگلسی ظاهرمیشود،
هرکسی حرفی بزند،
برای او حکم های مختلف
صادرمیکند،
حتی خودش را بخوبی نشناخته برای دیگران شناسنامه می نویسد،
معنی روشنفکری را با تفکر
یک مثقالی خودش وزن میکند.
معتی حقوق فردی،حقوق اجتماعی،حقوق اساسی،
را ندانسته برایمان شناسنامه وشجره نامه می نویسد،
.مقدسین منورالفکر.
احتمالا هر گروه و مرام و ایدئولوژی، روشنفکر را طبق اصول خود تعریف میکند. برای جهانبینی چپ روشنفکر کسی است که برای رفاه و رهایی خلق تا پای جان هم می ایستد مانند: گلسرخی و دانشیان و صمد بهرنگی و بیژن جزنی و خسرو روزبه و وارطان و شاملو و حنیف نژاد و سعید سلطانپور و صدها جان برکف دیگر؛ قربانی نظام شاه وشیخ.
برای طرفداران مکتب لیبرال و ملی، ممکن است روشنفکر یک تحصیل کرده منتقد دولت و نظام سیاسی حاکم باشد؛ که عیب و ضعف های جامعه و رژیم حاکم را تا حد مقدور بیان کند و خواهان اصلاحات باشد.
حال در زیر ببینیم در منابع علمی علوم اجتماعی غرب چه تعاریفی از روشنفکر و منورالفکر دارند. در روسیه پیش از انقلاب اکتبر،هم گویا جنبشی با عنوان اینتلجنسیا وجود داشته، که منابع لیبرال غربی سعی میکنند از آن کمتر یاد شود. چون نام دیگر آنها انقلابیون اجتماعی بود.
شاید بتوان گفت:روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات، مردمی، و آرامانگرا است . روشنفکران، قشری اجتماعی میان بورژوازی و زحمتکشان هستند. روشنفکر انقلابی و مردمی با اراده گرایی ولنتاریستی و احساس گرایی پوپولیستی مرزبندی و اختلاف دارد. او نحستین قدم برای پروسه شناخت را رجوع به عقل و خرد و فهم و هوش و تجربه میداند. روشنفکرگرایی بینشی تئوریک شناختی است که جنبه عقلگرایی در پروسه شناخت را مهم و عمده میداند. وی صاحب نیروی قضاوت و تفکر است. با انقلاب صنعتی و پیشرفت علم و تکنیک و رونق اقتصاد، تعداد روشن فکران سریع رشد نمود و در فضای فرهنگی و سیاسی اهمیت یافتند و ارزشمند شدند. بخشی از روشنفکران مردمی و مبارز برای: صلح، عدالت، دمکراسی، سکولاریسم، و رهایی ملی شرکت نمودند و متحد زحمتکشان شدند.
نوع و گروه روشنفکر لیبرال در نظام طبقاتی سرمایه داری اتحادی قوی با بورژوازی و دولت استثمارگر حاکم دارد و مشمول تمام تضادها و قوانین جامعه طبقاتی کاپیتالیستی است. روشن فکران طبقه نیستند بلکه یک قشراند، چون رابطه مشخصی نسبت به مالکیت وسایل تولید کلان ندارند و معمولا در در بخش غیرتولیدی اقتصاد به کار فکری یا به کار خلاق مشغول هستند. قشر روشنفکر جریانی است سیاسی که از طریق عقلگرایی به کار فکری مشغول است و معمولا تحصیلکرده و آموزش دیده است. روشنفکر در زبان لاتین به معنی صاحب اندیشه، فهم و هوش است که گاهی به شکل اغراق آمیزی روی تئوری و تفکر تاکید میکند. نوع اجتماعی و مبارز برخاسته از میان زحمتکشان و طبقه کرگر در جوامع عقب افتاده و طبقاتی کمتر دیده میشود چون کاپیتالیسم مانع ورود فرزندان زحمتکشان به مراکز آموزشی و آکادمیک میشود.
بخشی از روشنفکران طبقات و اقشار دیگر به طبقات کارگر و زحمتکشان می پیوندند چون سرمایه داری و امپریالیسم قادر به تهیه شغل خلاق و امکان فعالیت آزاد برای همه آنها نیست و خطر جنگ و تهدید بمب اتم و عوارض محیط زیست و احساس از خودبیگانگی مدام هستی شان را نیز زیر سئوال میبرد. سیستم های راسیونالیستی در فلسفه غرب تمایل شدیدی به روشنفکرگرایی دارند، دو نماینده روشنگری در فلسفه کلاسیک بورژوازی و لیبرال: هگل و لایبنیتس میباشند. جنبش چپ پیش بینی میکند که بعد از پیروزی سوسیالیسم بر نظام کاپیتایستی، در غالب کشورها روشنفکران مبارز و مردمی در آغاز از طریق شرکت در انقلاب فرهنگی، به نوزایی و تربیت انسان نوین در جامعه میپردازند، و سپس در کنار طبقه کارگر و طبقه تعاونی های دهقانی، برای وحدت روشنفکران و زحمتکشان خواهند کوشید.
سوسیالیستها بر این باورند که قشر روشنفکر در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی بدلیل ضرورت تقسیم کار میان کار یدی و کار فکری بوجود می آید. تعداد انها از زمان رنسانس و در عصر جدید بدلایل نام برده در بالا افزایش یافته و به نقش اجتماعی شان اهمیت داده میشود. روشنفکر گرایی ناشی از پروسه عقلگرایی است و نه محصول: غرایز، اراده، انگیزههای ناخودآگاه، یا حواس و احساسات و تصورات. روشنفکر معمولا منتقد اجتماعی و مخالف دولت طبقاتی استثمارگر حاکم است. وی اغلب سکولار، عدالتخواه، آزاداندیش، ماتریالیست، و گاهی از جان گذشته و فدایی است. پیرامون تاریخ روشنفکری و روشنفکرگرایی به وجود متفکران گوناگونی اشاره میشود؛ از جمله به آلکساندر آفرودیس از یونان در قرن 3-2 میلادی که مفسر اثار ارسطو بود و میگفت تمان انسانها به اندازه مساوی و بشکل ذاتی دارای هوشمندی هستند. این نظر او را بعدا در سدههای میان دو متفکر عرب و ایرانی بنام ابن رشد و ابن سینا و متفکر مسیحی بنام آگوستین در فرهنگ غرب و شرق اشاعه دادند. آفرودیس و ارسطو انسان را موجودی عقلگرا بشمار می آوردند که محتوا و نتیجه اندیشگی اش بقول ابن رشد و ابن سینا؛ نه دین؛ بلکه علم و فلسفه است. ارسطو میگفت بردهها فاقد توانایی تفکر هستند.
ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، روشنفکری را بخشی از عقلگرایی ماتریالیستی میدانست. تعریف روشنفکر و روشنفکرگرایی از قرن 18 میلادی در غرب مورد توجه فرهنگسازان قرار گرفت. سیستم های راسیونالیستی لیبرال تمایل شدیدی به فلسفه کلاسیک بورژوازی مخصوصا نظرات لایبنیتس و هگل داشتند. روشنفکران حامی بورژوازی در جامعه طبقاتی سرمایه داری اغلب از میان تحصیل کردگان طبقه متوسط و خزده بورژوازی عضوگیری میشوند. مارکسیست ها روشنفکران مبارز و مردمی را حلقه اتحاد میان: علم دوستان، رنسانس گرایان سکولار، و مخالفان سیستم فئودالیستی و کلیسا و شاه مطلقه خودسر، میدانند. آگاهی آنها از جمله دست آوردها و ارزش های عصر روشنگری است.
در دوره فئودالیسم و در قرون وسطا گروهی از روحانیون مردمی، بخشی از روشنفکران جوامع غربی بشمار می آمدند. مدرسین اسکولاستیک متعصب ارتدکس در پایان سدههای میانه هنوز روشنفکری را احساسی فراطبیعی و ناشی از انوار الهی میدانستند. تمایل به روشنفکرگرایی حتی در بسیاری از سیستم های ایده آلیستی توسط عقلگرایان وجود دارد. در نظام ها و فرماسیون های اجتماعی مانند: برده داری، فئودالی، بورژوایی،و سرمایه داری نقش روشنفکر از نظر:قدرت، عظمت، ساختار، استعداد سیاسی، سطح ایئولوژیک، رابطه با مالکیت وسایل تولید، فرق میکند. روشنفکران در هیچ جامعه ای تشکیل طبقه خاصی نمیدهند چون در روابط تولید نقش مستقلی ندارند آنها از طبقات و اقشار گوناگون بوجود می آیند.
روشنفکر لیبرال معمولا متحد بورژوازی و همکار دولت حاکم است. روابط سرمایه داری او را وادار میکند که به طبقه حاکم و علیه خلق خود خدمت کند. روشنفکر در منابع چپ و در منابع لیبرال عنوانی است نسبتا جوان و دارای چند معنی. لیبرالها روشنفکر را به فردی هوشمند تجسم میکنند که شامل متخصصان میشود و ممکن است علاقه به مبارزه اجتماعی و کمک به زحمتکشان نداشته باشد. پیرامون تاریخ آن گفته میشود در قرن 18 میلادی که بحث حقیقت و شناخت واقعیت از زیر انحصار دین و کلیسا بیرون آمد، و به قدرت تشخیص عقل و تجربه طبیعی اهمیت داده شد، روشن فکران بعنوان قشری سکولار شناخته شدند که اغلب تحصیل کردههای دانشگاهی بودند و در زمینه های علوم انسانی و علوم اجتماعی فعال بودند.
In reply to .مقدسین منورالفکر. by ناشناس
طبقات اجتماعی مختلف می…
طبقات اجتماعی مختلف میتوانند روشنفکران خاص خود را داشته باشند. هر طبقه اجتماعی ممکن است گروهی از روشنفکران را تولید کند که به طور ویژه با مسائل و نیازهای آن طبقه درگیر باشند و سعی کنند به آنها پاسخ دهند. در اینجا چند نمونه از طبقات اجتماعی و روشنفکران مربوط به آنها آورده شده است:
۱. روشنفکران بورژوازی
این گروه از روشنفکران معمولاً از طبقات متوسط و بالای جامعه هستند. آنها اغلب تحصیلات عالی دارند و به مسائل فرهنگی، فلسفی، و علمی میپردازند.
نقش و کارکرد:
آنها به ترویج ارزشهای لیبرال، حقوق بشر، دموکراسی و آزادی بیان میپردازند. معمولاً در دانشگاهها، مؤسسات تحقیقاتی و نشریات معتبر فعالیت میکنند.
نمونهها:
متفکران دوران روشنگری مانند ولتر، روسو، و کندرسه.
۲. روشنفکران پرولتری
این گروه از روشنفکران از طبقات کارگر و زحمتکش جامعه برخاستهاند. آنها ممکن است تحصیلات رسمی کمتری داشته باشند، اما تجربه مستقیم از مشکلات و مسائل کارگری دارند.
نقش و کارکرد:
آنها به مسائل عدالت اجتماعی، حقوق کارگران، و مبارزه با استثمار اقتصادی میپردازند. فعالیت آنها بیشتر در قالب اتحادیههای کارگری، جنبشهای اجتماعی و سیاسی و نشریات کارگری دیده میشود.
نمونهها:
نویسندگانی مانند کارل مارکس و فردریش انگلس که از میان طبقات متوسط برخاسته اما به تحلیل و دفاع از حقوق طبقه کارگر پرداختند.
۳. روشنفکران دهقانی
این روشنفکران از طبقات کشاورز و روستایی میآیند. آنها تجربه مستقیم از زندگی در مناطق روستایی و مشکلات مربوط به کشاورزی و زمین دارند.
نقش و کارکرد:
آنها به مسائل مرتبط با حقوق زمین، توسعه روستایی، و بهبود شرایط زندگی دهقانان میپردازند. فعالیتهای آنها میتواند شامل جنبشهای اصلاح ارضی و پروژههای توسعه روستایی باشد.
نمونهها:
رهبرانی مانند مائو تسهتونگ که از طبقات روستایی برخاسته و به مسائل کشاورزی و دهقانان پرداختهاند.
۴. روشنفکران حاشیهنشین و اقلیتها
این گروه از روشنفکران از طبقات محروم و حاشیهنشین جامعه، از جمله اقلیتهای قومی، مذهبی، و نژادی میآیند. آنها با تبعیضها و مشکلات خاص این گروهها آشنا هستند.
نقش و کارکرد:
آنها به مسائل حقوق بشر، عدالت اجتماعی، و مبارزه با تبعیض میپردازند. فعالیت آنها ممکن است شامل جنبشهای حقوق مدنی، گروههای حمایت از اقلیتها، و کمپینهای حقوقی باشد.
نمونهها:
رهبرانی مانند مارتین لوتر کینگ جونیور در آمریکا که به مبارزه با تبعیض نژادی پرداخته است.
نتیجهگیری
هر طبقه اجتماعی میتواند روشنفکران خاص خود را داشته باشد که به مسائل و نیازهای آن طبقه پرداخته و سعی در ارائه راهکارها و نظرات مفید دارند. این روشنفکران ممکن است از لحاظ تحصیلات، تجربه، و روشهای فعالیت متفاوت باشند، اما همگی در تلاش برای بهبود شرایط و پیشرفت جامعه نقش دارند. روشنفکران هر طبقه اجتماعی با دیدگاهها و تجربیات خاص خود، به ترویج ارزشها و حل مشکلات مرتبط با آن طبقه میپردازند و به نوبه خود در شکلدهی به جوامع تأثیرگذار هستند.
با احترام، مرادی
افزودن دیدگاه جدید