سیاست فردی شیخ و شاه
جناب ناشناس درود؛
با سپاس از پانویس تان، شما نوشته اید:
افشای سلطنت طلبان و رضا پهلوی توسط فرامرز دادرس، اینکه اینها صلاحیت بازگشت به حکومت در ایران را ندارند چون بی اخلاق و بی فرهنگ و وابسته به امریکا و اسرائیل هستند. سلطنت طلبان، توهین و خشونت و خیانت را وارد مبارزه سیاسی کرده و...
از دید من:
ناسازگاری شاه و شیخ با اراده، اداره و خردورزی اجتماعی درین است که فردی حالا هرجه و که هست و می خواهدباشد، اما نباید به چنین افراد و ساختارهائی فرصت خودکامگی داد
.
ساختارهای شیخی و شاهی تا بامروز نخواسته و هرگز هم نمی خواهند بپذیرند و بفهمند که عصر فریبکاری الهی، خودبرتربینی شاهنشاهی و ایستادن در برابر خودباوری طبقاتی و توانائی اجتماعی دیگر سپری شده است.
آخر مگر می شود (( رضا پهلوی یا علی خامنه ای )) و تازه نه با آن و این ساختارهای فاسد و مافیائی شان که تجربه های تاریخی شاه و شیخ سرراست بی آبروئی و سنت ضدبشری آنها را بما نشان داده و می دهد! بل می گویم اینها حتا اگر بهترین و برترین دیدگاه های نوع انسانی هم داشته باشند، که اصلن چنین چیزی وجودندارد؛ آنها هرگز در گذشته نتوانسته و امروز و فردا هم نخواهند توانست جای دانش و بینش و کنش فردا ساز اجتماعی ـ طبقاتی ما را بگیرند، همانگونه که دیروز محمدرضا شاه، آن سایه ی خدا و امروز سید علی نتوانسته است.
شاه و شیخ بازتاب مانوفاکتوریسم هستند و نباید بتوانند جایگزین فرهنگ مدرن همکاری، هموندی و همبستگی میلیون ها انسان کار، زنان آگاه، اندیشمندان فرهیخته و ... را بگیرد؟!
هیچ موجودی با هر اندازه توانائی های شگرف و چشمگیر فردی نمی تواند در برابر اندیشه ورزی و همبستگی اجتماعی و بویژه طبقاتی کارگران بایستد.
باید راهکار سیاست اجتماعی را آموخت!
باسپاس از ش