رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

نظرات رسیده

أبوالفضل عبدي:

جناب محققی ، چه توصیف زیبا و شاعرانه و حماسی ای نوشته اید در وصف حال همه ی ان شصت درصد .
من قصد دارم مختصر مواضع سیاسی دو نفر از احاد این شصت درصد را برایتان نقل کنم و سوال کنم فکر میکنید چند نفر دیگر از مردمی که رای ندادند اگاهی و درک سیاسی اجتماعی شان مشابه این دو نفر است و ایا این جماعت با این باور های عجیب ، به صرف اینکه جزو تحریم کنندگان این بازی بودند ؛ در توصیف شما می گنجند وچند درصدشان نقشه ی راهی را که تصویر میکنید دنبال خواهند کرد ؟
دو نفر مورد نظر من ، از بستگان نزدیک من هستند . استاد دانشگاه هستند در امریکا . مهمانشان بودم روز رای گیری . روز قبل از انتخابات در گفتگویم با انها سوال کردم شما که راه خلاصی مردم را از دست رژیم ، انقلاب میدانید ؛ شنیده ام انقلاب لوازم و شرایطی می طلبد تا به سر انجام رسد . حزب و تشکیلات و رهبر می خواهد . پاسخشان این بود :نیازی به حزب و تشکیلات نیست . سندیکای کارگران هفت تپه و اتوبوسرانی هست . رهبر هم رضا شهابی خواهد بود .
روز رای گیری من و برادرم به یکی از حوزه ها رفتیم و رای دادیم . هفت هشت نفر بیرون از حوزه ما را و دیکرانی را که می امدند برای رای دادن مورد رکیک ترین فحاشی قرار دادند . ملایم ترین الفاظ ، نفرین بود که الهی فرزندانتان تکه تکه شوند که با این کار انگشت بر خون مهسا و نیکا زدید .
همین ماجرا موضوع گفتگوی من بود با ان استادان دانشگاه در منزلشان در کالیفرنیا .یکی از ایشان اعتراض داشت به من که چرا ان هفت هشت نفر را اوباش و لات و مزدور خطاب میکردم . استدلالش این بود که " احتمال داره عصبانیت و پرخاشگری انها بدین سبب بوده که یکی از بستگان انها توسط رژیم به قتل رسیده و به همین دلیل از نظر من اشکالی نداره و حق دارند اونا بچه های شما را لعنت و نفرین کردند اما فحش ناموسی به همسرانتان کار زشتی بوده و قابل قبول نیست !!! "
جناب محققی ، انچه در بالا نوشتم بدون اغراق و کم و کاست گزارش مختصر فهم و درک و منش سیاسی دو استاد جوان ایرانی ست که پس از جنبش مهسا بسیار بسیار فعالند در مبارزه برای سرنگونی . میدانید چگونه ؟ هر هفته یک پست در استوری خود میگذارند که یا در دفاع از زندانیان است یا در باره ی بهاره هدایت و نرگس محمدی و از این قبیل مطالب.
به دلیل این مبارزه ی پیگیر ، خیال میکنند افرادی مهم و تحت تعقیب اند که از جانب وزارت اطلاعات. درصورت مسافرت به ایران ، فورا بازداشت خواهند شد . بنابر این چهار پنج سال است که به ایران سفر نمیکنند و برخی اعضای خانواده را که مشتاق و دلتنگ دیدارشان هستند ؛ از دیدار خود محروم کرده اند .
اگر مجموعه ی انچه مختصر در وصف ویژگی های مبارزاتی شان به عرض رساندم ،ناشی از توهم شان نیست ، پس چیست . ؟
به راستی چند درصد از شصت درصد مورد نظر جنابعالی فهم و درکشان از مبارزه و سازماندهی جنبش و انقلاب کردن دو مثقال بیشتر از اینهاست و چند درصد شان لا اقل نصف اگاهی و دانش و انگیزه ی شمای نوعی را دارند که این همه امیدوارید و فکر میکنید همه ی ان شصت درصد اماده اند بریزند تو خیابان ؟
اینها که مثال زدم تازه از نوع تحصیلکرده شان هستند با درجه ی دکتری.
وای به حال قشری که سوادشان به اندازه ی من است .
بسیار غم انگیز و تاسف اور است ابتلا به بیماری توهم همه جانبه که چون خوره به جان بخشی از شصت درصد مورد نظر شما افتاده .
اگر این پست را حذف نکنید وبا حوصله تا اخر ان را بخوانید ؛ صد البته در دل پاسخ می فرمایید : " همه ی چهل درصدی که من هم جزو انها هستم به انواع دیگری از بیماری ها دچارند ."
من ان بیماری ها را ذکر نمیکنم تا شما و دوستان هم سلیقه تان زیر این کامنت ردیف کنند .
امیدوارم هم ان شصت درصد به سلامت عبور کنند از این مرحله و هم ان چهل درصد
. خطرناک ترین مرض ، اما هیچکدام ازاین انواع بیماری های افراد عادی ان دو گروه نیست .
خطرناک ترین مرض ، بیماری به اصطلاح متفکرانی ست که مردم ایران را به دو دسته ی چهل و شصت تقسیم میکنند :
انقلابی و ماله کش رژیم
. مشابه همان کاری که بخشی از حاکمیت کرده در این همه سال . تفاوت فقط در عنوان و اسمی است که .روی دو گروه میگذارند و میگذارید .
دیروز بخشی از طرفداران افراطی و اماده ی نبرد پیرو جلیلی ، شمشیر ها را از رو بستند .
وقت است که شما نیز سازماندهی کنید و غافلگیر نشوید . بخشی از مردم شصت درصدی را که به شما اقتدا خواهند کرد ؛ به کدام سمت جبهه هدایت خواهید کرد ؟ به سمت چهل یا به سوی شصت ؟
طرفداران جلیلی قاعدتا باید در جبهه ی شما بجنگند بر علیه ان شصت درصد . !!!
سالهاست سرود حماسی جنگ و نبرد بین بخشی از مردم را با بخش دیگری از مردم سر داده و میدهد .
گویی هیچ راه سومی میسر نیست تا بین تکه پاره های این جامعه ی شقه شقه شده راهی پیدا شود که به جای دشمنی از در دوستی و همزیستی برایند .
همچنان در رویا و خیال ، سر پیری و در سالهای پایانی عمر سیاسی تان مارش انقلاب می نوازید .
ای کاش چند صباحی از عمر بیولوژیکتان باقی باشد تا در صف پیشتازان این جنبش خیالی ، سرود حماسی بر لب ، درفش کاویانی در دست ، پیروز و سر بلند هر چه زودتر روانه ی خانه و وطن گردید . انجا شاید از خواب چهل ساله بیدار شوید . شاید .
به امید ان روز .

س., 09.07.2024 - 10:39 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید