جوانان حزب الهی در عکس
کیانوش عزیز، تشکر از توجه ات. یک نکته قابل ذکر است. نوشته ای «دو جوان حزب اللهی همراه با دو تن از کار کنان سرد خانه با جسد زنده یاد هویدا عکس یادگاری گرفته اند». آن زمان که هویدا اعدام شد هنوز مفهومی به نام حزب اللهی باب نشده بود. اینها به احتمال قوی جوانان کمیته چی بودند. کسانی که اسلحه به دست شان رسیده بود و هنوز شاید هویت سیاسی برای خودشان تعیین نکرده باشند شاید هم از هواداران چریک ها یا مجاهدین باشند. کسی نمیداند. بهرحال سر و وضع شان به آنچه ما حزب اللهی می شناسیم نمیخورد. آن زمان اسلحه ها از پادگان ها غارت شده بود و ملغمه ای از همه نوع آدم با یا بی هویت سیاسی در میدان بودند از دانشجو و کارمند دولت یا بخش خصوصی بگیر تا بارفروش و بقال و رفتگر و کارگر یا سیاسیون حرفه ای. اینقدر وضع ابلهانه ای بر جامعه حکمفرما بود که نسل جوان مثل ماده خامی در دست هرکس که میتوانست ایده ای بدهد مثل موم نرم بود و شکل میگرفت. کافی بود رفیق صمیمی ات که دو روز او را ندیده بودی میامد به دیدنت و به تو میگفت در این دو روز جایی بوده و معتقد شده که راه آینده و نجات ایران از گروه مجاهدین خلق یا چریک های فدایی خلق یا حزب توده میگذرد. کم نظایر این وضع را ندیدم. بچه محل هایی داشتم که سوابق فوتبال گل کوچیک شان در محل مشخص بود اما در سیاست هر را از بر تشخیص نمیدادند - مثل خود من- و چندی بعد در خانه تیمی یا در جنگ کشته شدند.