...... که کسی در قرن 21 این…
...... که کسی در قرن 21 این.... از نوع ادعاهای غیر علمی و افسانه ای .......... و المثنی نویسی از روی کتب دینی یهودی و نصرانی را به خورد افراد بی اطلاع بدهد!
اینها حتی توهین به عقاید افراد مذهبی و ایرانیان عملگراست که در طول قرون گذشته دنبال کشت و برداشت و زندگی معمولی و ساده خود بودند.
این افکار همان کسانی است که فرقه بشمار می آیند. حتی فرقان و حجتیه و محفل عرفان و بهایی های نخستین و فرقه شاهدان یهوه، و ... هم اینگونه ادعاهای بی ربط را به خورد دیگران ندادند! یقینا در غرب اگر کسی این خرافات را در سطح کلان و در محافل آموزشی و تربیتی اشاعه دهد، مورد بازخواست و تعقیب قانونی قرار میگیرد. فرقه "شاهدان یهوه "اکنون در لیست سیاه ممنوعیت قرار دارد چون حدود یک قرن است که هرهفته سقوط جهان را پیش بینی میکند، و درمان وجراحی و انتقال خون به کودکان را گناه میداند، و فقط زندگی فرقه ای سربازخانه ای رواقی شبه فاشیستی اعضاء خود را مصلحت میداند.
منوچهر جمالی را نه محافل فکری ایرانی و نه محافل فکری آلمانی فیلسوف و صاحب اندیشه و خالق تئوری و نظریه میدانند. او به شیوه غیر علمی و شخصی و توهمی کوشید بعضی لغات و اسامی پارسی پهلوی سانسکریت زبن فارسی و متون دینی را بشکل غلط و شارلاتانیسم عمدی یا ناآگاهانه معنی و ترجمه کند که حتی شرق شناسان و ایران شناسان غربی و ایرانی کوچکترین توجهی به وی ننمودند و هیچکدام از آثارش مورد حمایت محافل علمی قرار نگرفت. کوششهای فیلولوگی و لغت شناسی او در چهارچوب تاریخ فرهنگ ایران باستان است و نه فلسفه و اندیشه و حتی دین شناسی.
یکی از نویسندگان مشوق فاشیسم و مدعی سقوط فرهنگ غرب (اسوالد اشپنگلر) آلمانی است که پیش از روی کار آمدن هیتلر، کتاب پر فروش خود را ....
یک قرن از انتشار کتاب "سقوط و زوال مغرب زمین" نوشته اسوالد اشپنگر، مورخ راستگرا و ناسیونالیست آلمانی گذشت. در سال 1918 میلادی این کتاب 1270 صفحه ای با تیراژی 250000 رقمی منتشر شد و مورد علاقه ناسیونالیستها،اشراف،بورژوازی،محافظه کاران وراستگرایان آلمانی قرارگرفت ولی ار سال 1945 وبعد از پایان جنگ جهانی دوم ارزش واهمیت نظری خودرابتدریج از دست داد وامروزه کاملا فراموش شده است.
اشپنگلر میان سالهای 1936-1880 میلادی زندگی نمود ودر دانشگاه دررشته های تاریخ،هنر،فلسفه، ریاضیات و علوم تجربی تحصیل کرده بود.مادرش یکی از زنان رقص بالت در مجامع هنری بود که رفتاری انتقادی و تحقیرآمیزبا همسرش داشت.
اشپنگلر گرچه یکی از پیشگامان تئوری فاشیسم بود،با روی کارآمدن نازیسم ازآنان جداشد چون بقول اوبجای نخبه گان واشراف،حکومت به دست لمپن ها و عوام بیسواد افتاده بود.او مدعی بود که در تاریخ بشر هر فرهنگ جهانی بعد از هزارسال دچار فراز و فرود میشود و بشکل تمدن وارد تاریخ میگردد.
اشپنگلرمدعی بود که در طول تاریخ بشرتاکنون هشت فرهنگ جهانی بجا ماندنی و قوی دچار صعود و سقوط شده اند از جمله فرهنگ یونان باستان که آهنگینن وواقعیتگرا،فرهنگ مصر که عرفانی، و فرهنگ غرب که ماده گرا و جستجوگر بود. او پیش بینی میکرد که در نیمه اول قرن بیست فرهنگ اروپا و امریکا دچار زوال خواهدشد وازمیان خواهد رفت.
دلیل بدبینی فرهنگی و تاریخی اشپنگلر شکست امپراتوری آلمان در جنگ جهانی اول،پیروزی سوسیالیسم در شوروی ،تشکیل حکومت شورایی چپ در جنوب آلمان، و بحران وتورم مالی اقتصادی در غرب بود. از نظر اشپنگلر فرهنگ همچون عمر انسان از مراحل و دورههای کودکی، جوانی، بلوغ ، پیری ، و مرگ میگذرد.
امروزه اشپنگلر را نماینده یک بدبینی فرهنگی در تاریخ میدانند که ناشی از حوادث آغاز قرن بیست در مغرب زمین بود.او میگفت در تمام طول تاریخ ماشاهد پروسه فراز و فرود فرهنگها بوده ایم و در آینده نیز خواهیم بود.هواداران و خوانندگان نظرات او در آلمان معمولا صاحبان سرمایه،اشراف، نظامیان،بورژوازی، و مبلغان فرهنگ قضا وقدری درمیان محافل راستگر و سنتی و فاشیستی آنزمان بودند.
اشپنگلر امید بزرگ محافل محافظه کار بود که همراه بورژوازی از امکان انقلاب سوسیالیستی به وحشت افتاده بودند. او دولت و آلمان پرویسی را یک امپراتوری مانند رم باستان میدید که دچارزوال و ضعف شده است.وی مواضع ونظرات انتقام جویانه ای نسبت به اندیشه های لیبرالیسم ومارکسیسم و پارلامنتاریسم داشت.
اشپنگلر در جستجوی فرم شناسی تاریخ بشر درجهان بود و فکرمیکرد به کشف فلسفه تاریخ نائل شده که شبیه تحول کوپرنیکی در بررسی تاریخ است و ابایی نداشت که خودرا فیلسوف ساختارمتافیزیکی جهان بنامد.اومیگفت بعدازمرحله زوال، اروپا واردمرحله پست مدرن خواهدشد.
اشپنگلر را شاگرد خلف نیچه میدانند. او همچون نیچه توانایی خاصی در ژانر مقاله نویسی داشت و پیشنهاد میکرد که رهبری دولت باید در دست نخبه گان و اشراف و نظامیان ومدیران اقتصادی باشد. توخولسکی،روشنفکرمبارز نیمه اول قرن بیست آلمان، اورا "کارل مای" فلسفه نامید که فقط داستان سرایی میکند. توماس مان افکار و نظرات اشپنگلر را بخشی از اوهام سرنوشت گرا و آخرالزمانی نام نهاد. خواهر اشپنگلر بعدها اعتراف کرد که عنوان کتاب دوجلدی فوق ناشی از یک طنز، آن زمان میان دوستان بوده است.
امروزه اشاره میشود که هرسه تئوریسین اعمال قهرمانی یعنی نیچه، بارس، و سورل، که مبلغ خشونت و اراده آهنین بودند، خود از نظر جسمی و روانی مانند اشپنگلر، بیمار و خانه نشین بودند.اشپنگلر بهترین شکل حکومتی را از نوع تزاری وامپراتوری میدانست. او با کمک فلسفه خردگریزانه ،ضرورت امپریالیسم را یک جبر و قانون طبیعی تبلیغ می نمود.
اشپنگلر میگفت برای شناخت یک فرهنگ باید پدیده های ظاهر آن یعنی علم،هنر،اخلاق،دین،فلسفه و سیاست را شناخت.بقول چپ ها اشپنگلر کوشید آموزشهای خردگریزانه و غیرعلمی فرهنگ امپریالیسم را بشکل هدف و وظیفه تاریخی، و تزارگرایی را بعنوان فرم لازم حاکمیت سیاسی درقرن بیست ترویج دهد.او این ساختار را بصورت قوانین طبیعی تبلیغ می نمود.اشپنگلر غیراز نیچه، شوپنهاور و هگل و هردر و گوته را نیز از اموزگاران خود میدانست.
از جمله دیگر آثار اسوالد اشپنگلر- فلسفه هراکلیت- ساختارجدید امپراتوری آلمان- انسان وصنعت- مقالات سیاسی- دولت پرویس وسوسیالیسم- و سالهای نصمیم گیری- هستند.