ریشه کاوی دردها یا نسخه پیچی مقطعی؟.
درووود!
اندکی گپهای خلاف آمد عادت.
از قدیم الایّام گفته اند که: مستمع، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد».
مکالمه و گفتگوی راهگشاینده و ارزشمند در زمانی و مکانی اتّفاق خواهند افتاد که مشارکین در گفتگو از پیشداوریها، بغضها، کینه ها، خصومتها، حسادتها، تکبّرها گسسته و در آرزوی شناخت و فهمیدن اساسی مسائل و موضوعات گفتگو باشند. متاسفانه در جامعه ایرانیان، چنین آرمان و انتظاری سخت و دشوار به دست می آید؛ زیرا بیشینه شمار ایرانیان به نحوی از انحا، حسب ذهنیّتی که دارند، از هر گونه بحث در باره موضوع میگریزند و فقط به سخنگو میپردازند. خواه در صدد تخریب شخصیّت او باشند. خواه در صدد از میدان به در کردن او. در هر صورت، چیزی به نام «گفتگوی راهگشایند»، اتّفاق نمی افتد. علّت این که گرایشهای مختلف نمیتوانند و نمیخواهند به همدیگر نزدیک شوند و در کنار یکدیگر به رایزنی و باهماندیشی کوشش کنند، دقیقا در همین معضل «ذهنیّتهای» آنها نهفته است که به شدّت آلوده اند به انواع و اقسام دیدگاههایی که برایشان قطعیّت دارند و لزومی به اندیشیدن کریتیکال در باره ذهنیّت خود نمیبینند. برای همین نیز هست که آدم، رغبت نمیکند در پای مطالب دیگران، صحبتی کند و مسائلی را طرح کند؛ زیرا یه عده ای تکلیف و وظیفه خود میدانند که مدام گرد و خاک راه بیندازند و پرت و پلا بگویند و تا میتوانند به لوث کردن مباحث تقلّاهای عقیدتی/سیاسی/حزبی/سازمانی/گروهی/فرقه ای و امثالهم کنند. به همین دلیل نیز، هیچ بحث ارزشمند و شایان تامّلاتی اتّفاق نمی افتد در میان ایرانیان. اکثرا دنبال همان ذهنیّتهای شطرنجی خودشان هستند و به کرسی نشاندن اعتقادات خودشان.
یک نفر پرسیده است: «اینهمه در باره سیمرغ نوشتن و ضدّ زرتشت نوشتن، آیا دردی هم از انسانهایی که صبح بیرون میروند از خانه و شام، گرسنه برمیگردند به خانه، دردی را نیز دوا میکند؟».
مسئله این است که ما منظورمان از «درد» چیست؟. و چه چیزی میفهمیم وقتی کسی میگوید: «دردها دارم من به دل»؟. دوم اینکه، من با هیچکس «ضدّیت حذفی» ندارم؛ و «ضدّ« را به معنای «نابودی و نیست و عدم» نمیفهمم. سنجشگری دیدگاههای «زرتشت و اعتقادات دیانت زرتشتی» به معنای خصومت با زرتشت و دیانت زرتشتی نیستند؛ بلکه نشان دادن عواقب و پیامدهای ذهنیّت زرتشت و اقدامها و کارهای موبدان زرتشتی در تاریخ و فرهنگ ایران است. به عبارت دیگر و صریح تر، اندیشیدن در باره خطاها و اشتباهات و کژفهمیها و دخالتها و تحریفات و تقلیبها و تحذیفها و امثالهم است از بهر کشف و شناخت «اصالت تجربه ها بدون هیچ واسطه ای». وقتی که جامعه ای به فلاکتهای خانمانسوز مبتلا میشود از سطح زمامداران کشوری گرفته تا سطح ساده ترین انسانهای اطرافمون، باید آموخت که چگونه میتوان از سطح مسائل به سوی اعماق مسائل ریشه یابی کرد از بهر درمان «دردهای ذلالتبار و مکرّر شونده». خوردن مسکّن و تجویز مقطعی به معنای درمان «دردها» نیست؛ بلکه امتداد دردهاست با همان عذاب و زجر و وحشت وجودی.
تا زمانی که ما نتوانیم ریشه دردها و مسائل جامعه ایرانی را کاوشگری مستدل و متّقن کنیم، هرگونه نسخه پیچی مقطعی با شکست فاجعه بار در تمام زمینه های اجتماعی و کشوری رویارو خواهد شد و نسلها را زجرکش. فقط با اندیشیدن در باره چرایی و چگونگی است که میتوان راهی پیدا کرد به سوی گلاویز شدن پایه ای با معضلات و مسائل.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان