هنر کاوشگری و پژوهش سنجشگرانه
درووود!
اندکی گپهای دم دست.
من به وفور در گذشته و در آثارم و در مقالاتم از زوایای مختلف در باره مسائل اساسی تاریخ و فرهنگ ایران به طور موجز و کلیدی بحث کرده ام و دلیلی نمیبینم که بخواهم گفته شده ها را از نو بازگویم. تاکید بر مسئله نافهمیده شده به معنای تکرار نیست؛ بلکه به منظور تفهیم کردن مسئله است برای کسانی که تشنه شناخت و آموختن هستند.
تا زمانی که نتوان «اصل» را پیدا کرد، هیچکس نمیتواند تفاوت «تقلیبها و جعلیات» را با «اصل» از یکدیگر تمییز و تشخیص دهد. اول از هر چیز باید «اصل» را پیدا کرد. شما تا زمانی که «طلای ناب و اصل» را در دست نداشته باشید و از اصالتش اطمینان خاطر کسب نکنید، خواه ناخواه هر چیزی که زر درخشید، توهم «طلا بودن» را در ذهن ایجاد میکند. زمانی میتوان در باره «فرهنگ و تاریخ ایران» بحث کرد که در آغاز بتوان «اساطیر و بُندهشهای ایرانی» را در اصالتشان شناخت و تمییز و تشخیص داد و سپس به پژوهشگری در باره تاریخ رویدادهای میهنی تلاش کرد. وقتی که اصالت تصاویر اسطوره ای و بُندهشها معلوم شود، آنگاه پژوهشگر باید در پروسه تحقیق و کاوشگری تاریخ ایران ششدانگ حواسش جمع باشد که تصاویر اسطوره ای در بطن رویدادهای اجتماعی و کشوری و فرهنگی به کدام فراز و نشیبها و دگرگشتها و جعلیات و تحذیفها و تقلیبها استحاله پیدا کرده اند و نتایج آنها در مناسبات اجتماعی و کشورداری چه بوده اند؟.
«میترائیان و مزدائیان» یا به عبارت دیگر، «زرتشت و دیانت زرتشتی» از برآیندهای تحوّلات فرهنگی و تاریخی ایرانیان بوده اند که دستگاه نظری و عقیدتی خاصّ خود را داشته اند. بنابر این شناخت انتقادی و مته به خشخاش گذاشتنهای سختگیرانه در زمینه پژوهشگری در باره میترائیسم و زرتشتیگری باید بتواند پژوهنده تشنه شناخت و جستجو را به سرچشمه های «اصالت تصاویر» و مهمتر از همه و کلیدی تر از همه «تجربیات بی واسطه ایرانیان در جامعیّت وجودی» مدد کند.
تراژدی تلخ و اسفبار تاریخ و فرهنگ ایرانیان در این است که دیانتهای برآمده از تحوّلات تاریخی و فرهنگی به نامهای «میترائیسم و زرتشتیگری» به دلیل استحاله پیدا کردن به «ایدئولوژی حکومتی» از طرف و به همّت موبدان به بزرگترین خاصمان بُنمایه های فرهنگ ایرانیان تبدیل شدند و تقلاهای ایدئولوژیکی خود را علیه بُنمایه های فرهنگ ایرانیان به پیش بردند و تا جایی که میتوانستند و امکاناتش را داشتند به تقلیب و تحریف و تحذیلف و نابودی و سر به نیست کردن نشانه ها و تصاویر و ردّپاهای بُنمایه های فرهنگ مردم ایران اقدام کردند. به همین دلیل، کار پژوهشگری در باره تاریخ و فرهنگ ایران، کوشش بسیار طاقت فرسا و ملزوم دقّت و ژرفکاوی و همچنین به دلاوریها و گستاخیهای فردی برای قیام علیه آئوتوریته ها و مسلّم پنداشته های آکادمیکی منوط است. آنچه را که موبدان میترائی و زرتشتی نتوانسته اند از بین ببرند و نابود قطعی کنند، زبانها و آداب و اعتقادات و رسوم اقوام ایرانی هستند که اصالت خودشان را از کهنترین ایّام تا امروز حفظ کرده اند؛ آنهم برغم اینهمه جنگ و جدالهایی که متولیّان ادیان نوری برآمده از ایران یا غالب شده بر ایران تا کنون علیه مردم و فرهنگشان به پیش برده اند و همچنان به پیش میبرند.
کسانی که تصوّر میکنند، فرهنگ ایران؛ یعنی زرتشتیگری و میترائیسم و امثالهم، ثابت میکنند که عمرا به کلاس اکابر نیز برای یاد گرفتن الواح تصویری نرفته اند و با تمام معصومیتهای حق به جانبی که دارند، هیچگونه شناخت کودکستانی نیز از تاریخ و فرهنگ ایران ندارند؛ ولو شبانه روز مصدر «تدریس و استادی و پروفسوری و غیره و ذالک» باشند.
بُنمایه های فرهنگ ایرانیان در خاک زاینده و آفریننده ای ریشه دارند که به پیش از عصر میترائیسم و زرتشتیگری و اسلامیّت و امثالهم بازمیگردند و اتّفاقا بُنمایه های فرهنگ ایرانیان که محصول تجربیات بیواسطه و هویّتی ایرانیان در جامعیّت اقوام متنوع آن هستند در سراسر تاریخ ایران از عصر ساسانیان تا همین ثانیه های گذرا ، منشا تمام خیرشها و قیامها و انقلابها و کشمکشهای مردم با حکومتگران و ادیان نوری غالب شده بر جامعه هستند.
در خانه اگر یک تنابنده اهل فهم و شعور وجود داشته باشد، همین اشاره گذرا برایش به اندازه هزار ساعت گفت و شنود کفایت میکند.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان