جلد شاه و معمار
جلد شاه و معمار
آقای محققی عزیز.. خواست شما از شاهزاده چیزی نیست بجز آنکه توقع داشته باشید شاهزاده تجربه ای که بارها در اپوزیسیون چپ و راست و قاطی تجربه شده تکرار شود. تجربه منشور مهسا به باور من آخرین تلاش شاهزاده در این راه بود و مهم نیست که تقصیر چه کس یا کسانی بود که به انجام نرسید مهم این است که متاسفانه به انجام نرسید و من شخصا مطمئنم که ما ایرانیان استعداد رساندن به انجام این گونه همکاری ها را نداریم. حال با فرض گرفتن این واقعیت که ما استعداد و توان کنار هم نشستن و به یک جمعبندی رسیدن را نداشته باشیم پلان B شما چیست؟
از شاهزاده به تلویح بعنوان معمار یاد کرده اید و جلوتر با آوردن جمله «فرو تنانه از جلد پادشاهی از قبل تعین شده بیرون بیائید» این معمار را از لباس معماری بیرون کشیده اید. همه خاصیت این آدم به پسر شاه بودن و آلترناتیو شاه بعدی بودنش است و برای همین است که از میان ایرانیان رهبران جهان نیز چشم شان به اوست و مردم ایران نیز چشم شان به اوست. شما اگر این «جلد پادشاهی» را از او بگیرید من یکی هیچ دلیلی نمی بینم که به دنبال او راه بیافتم. از او آدم با تجربه تر، زندانی کشیده، درس خوانده و کتاب خوانده تر و دست به کار تر حتا در داخل ایران داریم و من دنبال آن آدم راه خواهم افتاد نه «آقای رضاپهلوی شاهزاده سابق». من فکر میکنم که به جلد شاهزاده کاری نداشته باشیم. احترامش را نگه داریم و او را با همان جلدش بزنیم تو چشم رهبران جهان و بگوییم این آدم نماینده ماست. ما .. یعنی همه کسانی که شما انتظار دارید مدیریت شاهزاده را بپذیرند باهم مشکلات بسیار داریم اما باید همه بپذیریم که یک فصل الخطاب داریم، کسی که از میان همه دعواهای ما یک راه میانه را انتخاب خواهد کرد و او کسی نیست بجز شاهزاده. در مقاله ام نوشته ام اگر کسی هست که به انتخابات داخلی امید دارد، هنوز در دعوای بین اصلاح طلب و اصول گرا معتقد است نمیتواند بیاید در این جمع. این جمع بناچار برانداز است. بزرگترین دعوای ما براندازان در همان جمله شما خلاصه شده است: «جای گزینی حکومت جدید و نوع حکومت را به همان انتخابات آزادی واگذار کنید که بعد سرنگونی حکومت اسلامی در فضائی آزاد ودموکراتیک بر گزار خواهد شد! و شکل حکومت را تعین خواهد کرد!». خب برادر این سخن شما را شاهزاده چند دهه است که تکرار و تکرار و تکرار کرده است.
به باور من ما براندازان تنها سخن مان با رژیم بر سر «چگونگی روند تسلیم» باید باشد. ما باهم چانه های مان را میزنیم و حاصل کار مان را به شاهزاده ارائه می کنیم. نهایت اختلاف نظر ما بر سر این باشد که دادگاه بدون کیفر برای مجرمینی که مقام دولتی داشته اند چگونه برگزار شود و آیا به آنها حقوق بازنشستگی بدهیم یا همینجوری ولشان کنیم زن و بچه شان گرسنه بمانند. خب تا باشد از این «اختلاف نظرها». مطمئنا شاهزاده بعنوان «معمار» یکی از دوراه را برخواهند گزید و هم من و هم شما میدانیم که هردو طرف راضی خواهند بود.
تندرست و شاد باشید