رنجهای جانگیر
عنوان مقاله
مصیبتهای روزگار و غمهای ماندگار
دروود بر کیانوش عزیز.
غم مرگ برادر کوچکم خیلی صدمه روحی به من زد. در فاصله سه سال اخیر، مادرم، برادر ارشدم و اخیرا نیز برادر کوچکم فوت کردند. مرگ دیگر خویشان و بستگانم، آزارم نداد سوای مرگ برادر کوچکم. اصلا نمیخوام باور کنم که نیست. به خودم قبولاندم که زنده است و من بیخبرم از او. همه این مصیبتها به یک طرف. آنچه تار و پود مرا شعله ور کرده و مدام بیقرار، وضعیّت ایران و مردمش است. مردم و میهنی که در چرخنده های هلاکتبار حُکّام بی لیاقت و مخالفان آچمز شده حاکمان، سرگردان و اسیر و محکوم و مستاصل مانده است.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
جمعه, 08.11.2024 - 07:05
پیوند ثابت