جناب حیدری با شما موافقم که …
جناب حیدری
با شما موافقم که در گنجینه ی ادبیات کلاسیک ایرانی فراسه هایی میتوان کشف کرد که امروزانه است. متاسفانه این گنجینه که هنوز کمترین کار در شناخت آن انجام شده است جز تعدادی معدود کسانی که چند جزوه نه چیز نوشتند فرا تر نرفته است.
اجازه بفرمایید مقایسه کنم . آمار مقولات, کتب, جزوات, رساله ها در باب رومی شناسی (مولانا) به زبان انگلیسی, یعنی فقط زبان انگلیسی به ۸۴ هزار مورد ثبت شده بود. این آمار سال ۱۹۹۸ است که یکی از دانشگاه های معتبر آمریکا آن را لیست کرده بود.
من متاسفانه اسم دانشگاه را حضور ذهنی ندارم اما به آهنگ های مدونا هم که شامل ۵ لیریک از اشعار مولانا بوده اشاره شده بود.
این دانشگاه با تحقیقات گسترده در تمام کشورهای انگلیسی زبان مانند استرالیا, نیوزیلند, تماس میگیرند که نسخه ای از آثار مولانا شناسی را بفرستند که در خود این دانشگاه بایگانی شده مورد مطالعه قرار بگیرد.
مولانا بعد از شیکسپیر, آن زمان انتشار آمار, بیشترین مطالب پژوهشی را از آن خود کرده بود.
سوال این است که از ایرانیان بپرسیم اساسا کانونی مولانا شناسی داریم که در بند جا نماز و دانه های تسبیح و مهر و سجاده نباشد؟
زمانی که من آن آمار را خوانده بودم خیلی جوان و خام بودم. حس کردم حالا این مولانا کیست و انگلیس ها و آمریکای ها چی توش میبینند؟
اما همین هم موجب شد یک نسخه از معنوی مثنوی را بخرم. امروز میتونم ادعا کنم که این کتاب که خود مولانا بعد ها ازش فاصله میگیرد, بزرگ ترین مجموعه بازبینی ارزشمندی های دو جداری جهان بینی ادیان ابراهیمی و زبان های سامیان است. اما از دیدگاه سوم:
به خاطر دارم در جایی "خدا" را زیر سوال میبرد که اگر آنجایی که نشسته است خوب است؟ پس چرا فرعون آنجا نباشد؟ (ادعای خدا بودن برخی فراعنه که خدا آنها را مجازات و هلاک میکند) و اگر آنجا بد است. آنک تو آنجا کی هستی؟
پس مولانا یک عنصر بیرونی است که جهان دوآلیته ادیان ابراهیمی را باز بینی میکند.
تعداد مراکز پژوهشی و مطالعات آثار جان شتین بک را مورد بدانیم شاید برابری کند با تعداد تمام مراکز علوم انسانی در کل ایران!
سپاس از مقاله ی پر بار شما و جسوری منحصر به فردی که در نوشتن دارید.