رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

محسن کردی

عنوان مقاله
آقای حیدریان گرامی

ب

آقای حیدریان گرامی، امروز شما، آقای محققی و من و کلاشی و مهدی نصیری (آدم میترسه اسم بیاره از این وزارت اطلاعات هرچی بگید بر میاد.. ولی بنا را بر حسن نیت بگذاریم که به منظور برسیم) کیانوش توکلی، جمشید اسدی، هوشنگ اسدی و دهها هزار اکثریتی سابق امروز تغییر کرده اند و چه بسا از شاهزاده حمایت می کنند با مردم ایران همزبان شده ایم که .. همان را بگوییم که تنگ شیائوپینگ گفت: مهم این است که گربه موش بگیرد سیاه و سفیدش مهم نیست. حالا من از این سخن شیائوپینگ استفاده نکنم که سوسیالیست بود؟ این تعداد باقیمانده های فداییان سابق دیگر فدایی اکثریت هم نیستند. صرف فدایی سابق بودن و دست به اسلحه داشتن که به شما هویت فدایی خلق نمیدهد! حمید اشرف را اگر در ماشین زمان به امروز منتقل کنید و کارنامه فرخ نگهدار را بدهید دستش که این آقا تغییر مرام داده و از آخوند اصلاح طلب هم به خامنه ای وفادار تر است بهش مهلت نمیداد! اینها حق ندارند نام چپ یا فدایی روی خود بگذارند بهشون نمیاد. معلوم نیست چی هستند! اما همچنان در یک عقیده به حمید اشرف و جزنی وفادار مانده اند و آن ادامه راه پهلوی ستیزی شان است. اما میتوان روان اینها را بیشتر کاوید که چرا میترسند قدم پنجم را بردارند و از آن زندان که شما یادش را کردید قدم بیرون بگذارند. اجداد اینها احتمالا در جریان تکامل انسانها جزو آخرین انسانهایی بوده اند که تغییرات ژنتیک کرده اند. محافظه کاری میتواند جنبه انقلابی به ظاهر مثبت داشته باشد و صاحب این عقیده را در انقلابات از تکه تکه شدن نجات بدهد. پس از بهم ریختن کامل وضعیت پیشین اینها قدرت تطابق خود را نظام جدید را بسرعت پیدا می کنند.
در جریان انقلاب اسلامی 57 گروهی بزرگی از گروهبان ها و درجه داران نیروی هوایی بر خلاف همافران و افسران هرگز از انقلاب 57 حمایت نکردند. این نه به دلیل آگاهی سیاسی آنها یا این که حدس بزنند نتیجه چه خواهد شد بلکه از همان سندروم «قدم پنجم زندانی» که شما یاد کردید رنج می بردند. اینها حتا در برخی پایگاهها با همافران مخالف شاه درگیر هم میشدند. بلافاصله پس از سقوط شاه اینها مدتی حیران ماندند. سپس یک به یک کم کم یک ته ریشی گذاشتند و به مساجد پایگاه راه شان باز شد. و همین ها بودند که اولین پاکسازی افسران و همافران نیروی هوایی را به انجام رساندند. یعنی کسانی که تا اخر به شاه وفادار بودند حالا شده بودند کاسه داغ تر از آش و بر علیه هم لباسهای شان اقدام میکردند. آن عده از فعالین چپ که در دهه هفتاد عمر بسر میبرند و هنوز هم جای کپسول سیانور زیر زبان به یادگار مانده کندن آن سیانور از ذهن شان فاجعه و مرگ است. جواب دیگران و در و همسایه را چه بدهند؟ هر روز که بیشتر بگذرد تاول های کف پایشان بیشتر میشود و نمیتوانند به پاهایشان بگویند که همه 50 سال را اشتباه آمده اند. خوشبختانه نسل زد و نسلهای بعدی حتا زحمت مطالعه تاریخ بی ثمر اینها را نیز به خود نخواهند داد. این که از زندگی درس بگیری و قدرت عوض کردن خود را داشته باشی هنری بس بزرگ است که اینها از آن بی بهره اند.

ش., 30.11.2024 - 19:38 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید