رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

آرش کیانی

عنوان مقاله
من همان ناشناس پیشین هستم

باز هم تجربه خرد جمعی

آقای چگایی.. بنظر میرسد که ما هی میگوییم نر است شما میگویید بدوش!
سوال کردید : چرا باید یک ساختار فردی شاه و دینی شیخ محور بتواند بهتر یک کشور رنگین فرهنگ ما را مدیریت کند و نه همفکری جمعی و همبستگی اجتماعی، و صف بندی مستقل طبقاتی و بی کم و کاست فراایدئولوژیک؟
پاسخ: اول این که من از ساختار شیخ محور سخنی به میان نیاوردم و مخالف آن هستم.

به این تضاد در جمله تان توجه کنید:

«همفکری جمعی و همبستگی اجتماعی، و صف بندی مستقل طبقاتی و بی کم و کاست فراایدئولوژیک »
فراایدئولوژیک با صف بندی طبقاتی نمیخواند. صف بندی طبقاتی نگاه مارکسیستی به جامعه دارد. شما اگر فراایدئولوژیک به جامعه نگاه می‌کنید نباید با سرمایه دار مشکل داشته باشید.

برای دوری از بحث نا لازام بهتر است که نگاه «بناچار ایده‌آل» ما به پادشاهی های اسکاندیناوی و انگلستان و نیز جمهوری های اروپای غربی و آمریکا باشد و دیکتاتوری های خاورمیانه پادشاهی و جمهوری را مسکوت بگذاریم چرا که هردو مدعی هستیم که حکومت های دیکتاتوری خاورمیانه ای را رد می کنیم. من قذافی و صدام را به رخ شما نمی‌کشم شما پادشاهی عربستان سعودی را به رخ من نکشید. آیا قبول دارید که در پادشاهی ها و جمهوری های اروپای غربی این خرد جمعی است که حکومت می‌کند نه پادشاه یا رئیس جمهور؟ در این صورت برای من تفاوتی در اینکه در کدام زندگی کنم ندارد. برای شما هم تفاوتی ندارد برای همین در یکی از این کشورها دارید زندگی می کنید.
اما مشکل شما با اروپای غربی چه جمهوری و چه پادشاهی در اینجا هم تمام نمیشود. بلکه نگاه ایدئولوژیک مارکسیستی دارید. بسیار خوب به آن بپردازیم. می نویسید:
«در پهنه ی جهان رودرروئی نیروی کار در برابر انگلان و مفتخواران و انباشتگران بیمار سرمایه همچنان صف آرائی سازش ناپذیری با هم دارند»… و باقی پاراگراف تان که نشان میدهد مشکل شما تنها با شکل حکومت نیست بلکه با نظام سرمایه داری مشکل دارید که به این بپردازیم.

واقعیت این است که در پهنه جهان ایده آلی ما یعنی اروپای غربی و آمریکا مردمانش به سرمایه داران مثل شما نگاه نمی‌کنند و فکر نمی‌کنند که سرمایه داران مثلاً ایلان ماسک یا بیل گیتس یا سهامداران والاستریت انگل و مفت‌خور هستند و فقط انباشت گر سرمایه اند. آنها هیچ نبرد طبقاتی به گفته شما با سرمایه داران ندارند این امر فقط در تفکر شما و انگشت شماری انسان‌های به لحاظ تفکر متعصب و به لحاظ تفکر و نگاه به انسان واپسمانده چنین نگاهی دارند. تأکید می‌کنم که صفت واپسماندگی در اینجا به قصد توهین نیست بلکه اشاره به واپسماندگی به لحاظ ذهنی است. شما از پیشرفت جهان عقب‌مانده اید. اگرنه شما انسان مدرنی برای استفاده از مواهب جهان سرمایه داری هستید. نگاه شما از این جهت واپسمانده است که مثل مارکس قرن نوزدهم می اندیشید. مارکس متعلق به دوران گذار صنعتی بود که او هنوز جلوه‌های تازه روابط اقتصادی در جوامع انسانی را ندیده بود. در زمان او هنوز سندیکای مزدبگیران و سرمایه داران شکل نگرفته بود و به فکرش نمیرسید. او از بیمه همگانی و کمک هزینه سوسیال و وظایف دولت در تأمین زیرساخت های جامعه و تحصیل و پزشک و درمان رایگان اطلاع نداشت. مارکس نمیدانست که بازار سهام چیست و این که حتا کارگران نیز میتوانند سهامدار بشوند. مارکس تصور میکرد که نان در آوردن فقط از راه سرمایه و کار بدست می‌آید و غیر ممکن است که کارگر هم بتواند همزمان یک خرده سرمایه دار بشود. امروز به لطف جهان سرمایه داری دیگر کارگری گرسنه نیست. برخلاف نظر شما هیچ رو در رویی بین نیروی کار در برابر انباشتگران سرمایه نیست و هیچ صف آرائی سازش ناپذیری هم با هم ندارند این تفکر فقط در ذهنیت سودا زده شما وجود دارد. در اروپای غربی و آمریکا کارگران سهامدار هم هستند. شما میتوانید همزمان هم کارگر باشید و هم سرمایه دار اما نمیتوانید بعنوان «کارگرسرمایه دار» در عین حال عقیده داشته باشید که سرمایه دار انگل و مفت‌خور و ضد کارگر است. میدانم که حال تحقیق ندارید اگرنه کتاب در مورد دنیای جدید پس از انقلاب 57 بسیار نوشته شده لذا به شما توصیه می کنم فیلم گرگ وال استریت را ببینید. این فیلم نشان میدهد چگونه کارگران، لوله کش، بقال، سیمکش، کارگر کارخانه چگونه با اشتها پولشان را در سهام سرمایه‌گذاری میکنند. کارگری که سهام شرکت ها را میخرد عقلاً - شما بسایر منطقی فکر می‌کنید – باید اول خانه‌اش را خریده باشد، ماشین داشته باشد، شکمش سیر باشد، فرزندش مدرسه مجانی و درمان داشته باشد که چیزی اضافه مانده باشد که با آن سهام هم بخرد و سفرهای تفریحی نیز برود. در کشور اروپای غربی که من زندگی می‌کنم ایرانیان از هر قماش، پزشک، مهندس، راننده تاکسی، پرستار و کارگر کارخانه سهامدار کارخانه ها هستند و سودهای کلانی میبرند. در این کشورها هیچ گرسنه‌ای وجود ندارد و اگر کسی گرسنه هست بیشتر از سر بیعرضگی است اگرنه سوسیال به آن‌ها کمک می‌کند و آن‌ها همان هفته اول پولها را خرج می کنند. این را به چشم دیده‌ام و مثل شما شعار نمیدهم. هرکس عرضه کارگردن داشته باشد میتواند موفق شود و این کارگرسرمایه داران جدید هیچ کارگری را استثمار نمی کنند. و در عین حال این وضعیتی است که مارکس هرگز نمیتوانست در ذهنش تصور کند همانطور که نمیتوانست تصور کند تلویزیون یا موبایل چیست. مطمئن باشید که اگر مارکس امروز زنده بود در نظریاتش تجدید نظر میکرد. خوشبختانه به جای او مارکسیستهای دیگری بودند که متوجه شدند و بجای مارکس نظریاتش را با حذف بخش‌های آسیب زای آن تبدیل به لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی کردند. اگر مارکس امروز زنده بود یا لیبرال دمکرات بود یا سوسیال دمکرات.
جهان از دنیای دوران جوانی شما گذر کرده است آقای عزیز. بشر به این نتیجه رسیده است که انسان جماعت برای منافع فردی تلاش می کند. دلیل فروریزی دیوار برلین این بود که تصور میشد با حرفهای بظاهر زیبا مثل خرد جمعی و حکومت پرولتاریا بهشت برقرار میشود. نوع بشر با این تفکر «انسانی» بیگانه است. بشر منافع فردی را ترجیح میدهد و چون زندگی در محیط و جوامع سوسیالیستی اشتهای فرد برای پیشرفت را از او میگیرد غمزده به گوشه‌ای به اسمیرنوف اش پناه میبرد و با حسرت به زندگی رنگارنگ دنیای امپریالیستی نگاه می کند.
چرا نظام پادشاهی را ترجیح میدهم؟ خیلی ساده به این دلیل که به من ایرانی بهتر نان میدهد و حاضر نیستم پس از یک بار که با توهمات مذهب زده شماها به چاه رفتم این بار به توهمات مارکسیستی شما به جهنم بروم. ترجیح میدهم یک شاه بیاورم بالای سرم – چون من و آقای چگایی و کسانی مانند ما بعنوان انسان عرضه «تفکر جمعی» را نداریم و گند میزنیم- تا شرایطی فراهم کند که بتوانم هم کارگری و عملگی کنم و هم حقوق کافی بدست بیاورم که خانه بخرم و هم بتوانم در بازار سهام سرمایه‌گذاری کنم و زندگی بهتری فراهم کنم. آیا در این راه حاصل ارزش افزوده کار من کارگر نصیب سرمایه دار میشود؟ خب آن سرمایه دار که خودم هستم که صاحب سهام هستم. حتا اگر صاحب سهام هم نباشم و یک عمله که دارد برای ساخت برج یک سرمایه دار کار میکند، تا زمانی که من حقوق کافی دریافت می کنم، بازهم هیچ ایرادی نمی‌بینم که سرمایه دار صاحب ویلا و کشتی و هواپیمای شخصی باشد. مهم این است که آیا من مطابق نرم‌های حقوق بشری سازمان ملل از غذای خوب و با کیفیت، مسکن، بهداشت و درمان، تحصیل رایگان، و این‌گونه امتیازها برخوردار باشم. مشکل من زندگی خودم است و مشکل من این نیست که چرا سرمایه دار این همه پول دارد. داشته باشد نوش جانش. تجربه کشورهای بلوک شرق به من آموخته است که بهتر است به سرمایه داران خدمت کنیم تا از مواهب زندگی برخوردار شویم و لذت ببریم. اگر کسی به زندگی با کیفیت و خانه و غذای خوب راضی نیست برود کره شمالی زندگی کند.

آخرین جمله تان واقعاً شاهکار است. باهم بخوانیم:
اگر چه چین ظرف 40 سال دستآوردهائی شگرفی داشته است که تاریخ بشر بدان نرسیده بود و شکست سرکردگی امپریالیسم آمریکا و ناتوئی ها کوچکترین نشانه ی این پیروزی است. نشان از کدام پیروزی آقای چگایی؟ میدانید که مائو دهه هاست که مرده؟ جی پی شینگ رئیس جمهور سرمایه داران در چین است! میدانید که چین اگر به این افتخارات که شما میگویید رسیده نه در سایه مارکسیسم بلکه با کنار گذاردن آن به این درجه از پیشرفت رسیده است؟ البته که این پیشرفت‌ها در سایه مدیریت جدید حزب کمونیست چین بدسد آمده است اما این حزب کمونیست چین تفاوتی با حزب جمهوریخواه آمریکا نداره ها!!؟ این را میدانید؟ این حزب اسمش کمونیست است اما سرتاپایش «حزب سرمایه داری چین» است. میدانید که امروز چین چه تعداد میلیاردر دارد؟ میدانید که مردم چین در سایه لطف و نوآوریها و پولدوستی ها و مال اندوزی های این سرمایه داران نوپا توانسته به چنین جهش های چشمگیری دست یابد؟ اگر نمیدانید پس از تماشای فیلم گرگ وال استریت خوب است که یک تور ایدئولوژیک نیز برای دیدار از چین ابتیاع فرمایید.
خلاصه کنم.
1- خرد جمعی تنها در جوامع سرمایه داری و حکومت های لیبرال، لیبرال دمکرات یا سوسیال دمکرات میتواند منشاء خیر باشد و در جوامع سوسیالیستی هرگز نمیتواند نشو و نما کند. این در ذات بشر است که در محیط سوسیالیستی از بازآفرینی و نو آوری و تولید ثروت باز می ماند.
2- نظام پادشاهی یا جمهوری مدل اروپای غربی هر دو در ایران جواب میدهد و تفاوتی ندارند.
3- ترجیح من نظام پادشاهی است چرا که شرایط امروز ایران و مبارزه با رژیم آخوندی با حضور شاهزاده پهلوی زودتر نتیجه میدهد و مردم دلگرم تر میشوند. این تنها امتیاز است. نیروهای جمهوریخواه فاقد توان بسیج مردمی هستند. وضع شاهزاده در این مورد بهتر است.
4- هرگاه خرد جمعی ما ایرانیان مانند اروپاییان شد و مشکلات کشور برطرف شد، مردم اگر لازم ببینند پادشاه را از قصرش خارج می کنند و پول مفت به او نمیدهند. فعلا اگر نظام پادشاهی معنایش سقوط سریع تر آخوندها و پیشرفت و رفاه مردم آینده ایران است، ترجیح میدهم که پول مفت به دربار از مالیاتم بدهم تا اگر فردا به شاه نیاز نبود پس گردنش را میگیرم و از کاخ بیرون می اندازم. ولی فعلا به هزار دلیل به وجود او نیاز دارم و نه تنها خرج دربار را بعوان مالیات دهنده میدهم بلکه بیرون کاخ هم برایش کف میزنم و هورا می کشم.

ی., 12.01.2025 - 14:06 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید