بحث خوبی است
بحث خوبی است
تشکر از جناب چگایی برای ادامه این بحث مفید و ادامه میدهم. شما میفرمایید:
«مارکسیسم ایدئولوژی نیست، اهرم درست و قانونمند چگونگی پیشبرد مبارزه نیروی کار در برابر بهره کشان جهان سرمایه است. و همین راهکار برای جنگ سازش ناپذیر طبقاتی نوع بشر مهیا و پویا بوده و خواهدماند. مارکسیسم دانشی گسترده در عرصه های اقتصادی، سیاسی و جهان بینی ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی و ... است و تا بقای ساختار سرمایه، او نه تنها باقی که توامان تکامل یافته و می یابد. مارکسیسم یک ارزش علمی، انسانی و رهائیبخش است، چنانچه میلیاردها هم آنرا رد کنند، او همچنان ارزشمند باقی می ماند»
اول اینکه مارکسیسم یک ایدئولوژی است و این «ابزار و اهرم» به گفته شما را در مراکز آکادمیک و دانشگاهها تحت عنوان ایدئولوژی مارکسیستی تدریس میکنند نمیفهمم چرا شما میگویید ایدئولوژی نیست. شاید اشاره شما به این است که مارکسیسم بیشتر ابزار است تا ایدئولوژی. اشکالی ندارد که جهانبینی و ایدئولوژی مارکسیستی را قدر بدانیم و از نکات خوبش استفاده کنیم و ضررهایش را کنار بگذاریم. بسیاری دستاوردهای رفاهی جوامع سرمایه داری همه به لطف ایدئولوژی مارکسیستی بوجود آمده ما از این جهات مدیون مارکس هستیم که این تفکر را بنیان نهاد. همانطور که اسلام یک ایدئولوژی است منتها از نوع مخرب آن. در همین اسلام مخرب در یکی دو قرن دانش را از دنیای مسیحیت به دنیای اسلام نقل مکان دادند تا از گزند کتاب سوزی پاپ ها در امان باشد و آن گاه که حاکم اسلامی و امام محمد غزالی حریف علم نشدند دست به نفی علم زدند اما خوشبختانه همان مقدار که باقیمانده بود و در دنیای اسلام بیشتر شکافته شد کفایت میکرد که دوباره در دوران رنسانس ببالد و به دانش امروز برسیم.
آقای چگایی عزیز، جنگ سازش ناپذیر طبقاتی نوع بشر فقط در ذهنیت شما وجود دارد و وجود خارجی ندارد. صد سالی از آن دوران که جنگ به آن معنا بود میگذرد. امروز اگر کارگر اعتصاب میکند برای بدست گرفتن کنترل کارخانه و شرکت و مدیریت پرولتاریا نیست – که چیزی از مدیریت سر در نمیآورد و نمیخواهد که 4 سال از عمرش را برود دانشگاه مدیر شود- بلکه برای اضافه حقوق بیشتر است. جهانبینی ماتریالیسم تاریخی کار خودش را کرده و نظام سرمایه نیز به اندازه شما به آن آگاهی دارد و مراقب است که با فراهم آوردن رفاه در جامعه بشری آنتی تز جدیدی فراهم نیاید لذا به تجربه میبنیم که متریالیسم تاریخی صد سالی است که در غرب ترمز خود را کشیده است تا ببینیم فردا با هوش مصنوعی و روبات ها جوامع انسانی با چه پدیدههایی روبرو هستند. تصور نمیکنم که که مارکس با بهره کشی از ربات ها مشکلی داشته باشد. و این بهره کشی از ربات ها نه به لطف بازوی کارگر بلکه با ابزار دست نامرئی بازار و محترم داشتن منافع فردی فراهم شده است. کارگر نان و مسکن و ماشین و مسافرت و رفاه دارد برایش مهم نیست که ربات سرمایه دار فردا میخواهد بجای او کار کند. او به هر حال بعنوان انسان در جامعه سرمایه داری دارای حقوقی است و نانش برقرار خواهد بود و چه بسا فردا روز یک رباط خدمتکار نیز در خانهاش به او بدهند.
دیگر در جهان اسیری باقی نمانده و کارگری در زنجیر نیست که مارکسیسم بخواهد آن زنجیرها را بگسلد. از این نظر است که عرض میکنم شما یک صد سالی از دنیا بجا مانده اید.
در اینجا بپردازم به یک توهم بزرگ در تفکر مارکسیست ایرانی که شما بر شمردید و نوشتید:
«بقای دهشناک بهره کشی انسان از انسان درین جامعه بشری چنددست و نابرابر می باشد که دستکم همینک بیش از 4 میلیارد انسان نه که نان کافی که آب سالم نوشیدنی هم ندارند. »
مبنای این توهم در بخش نانوشته آن قرار دارد که من آنرا شرح میدهم. میپذیرم که متأسفانه 4 میلیارد انسان روی زمین در فقر به سر میبرند اما کمال بی انصافی است که گناه آن را به گردن سرمایه بیاندازیم. در بخشی نانوشته تصور مارکسیست ما چنین است که مطابق ماتریالیسم تاریخی، خداوند جهان آفرین یک بهشت آفریده بود و این 4 میلیارد انسان در آن بهشت مشغول خوشگذرانی و رفاه بودند و غذا و مسکن و بهداشت و همه چیز برایشان فراهم بود آنگاه سرمایه داری در لباس شیطان از راه رسید و آن 4 میلیارد انسان را از آن بهشت رهاند و به زمین پر از فقر مسکنت رساند. چنین نیست دوست مارکسیست من. فقر از آغاز و از دوران غارنشینی و جوامع گردآوری خوراک وجود داشته. البته امروز من و شما به انسان غار نشین به دلیل نداشتن موبایل و تخت خواب راحت لقب فقیر میدهیم اگرنه آن انسان خود را در همان غار بسیار خوشبخت هم به حساب می آورد. به قول نوال نوح حریری انسان گول گندم را خورد که به طمع برداشت محصول بیشتر و رفاه بیشتر از غار به زمینهای کشاورزی نقل مکان کرد. شاید شیطان واقعی همان گندم باشد که باعث شد انسان از بهشت غارنشینی رانده شود!
لذا فقر از آغاز وجود داشته و پیامد بناچار رشد جوامع انسانی و ازدیاد جمعیت بوده است. ازدیاد جمعیتی که ناشی از لطف سرمایه دار فراهم شد چرا که سرمایه دار بخاطر منافع فردی پزشکی و دارو سازی را توسعه داد و مادر جوامع فقیر که از 20 زایش در عمرش فقط دو یا سه تن باقی میماند توانست بیش از نیمی از فرزندان را به بزرگسالی برساند. این انسانها امروز فقیر هستند اما گرسنه نیستند اگرنه تابحال مرده بودند. چنانچه برادران مارکسیست و ساخت کاست ها در جوامعی مانند هند اجازه بدهند، روابط سرمایه داری میتواند استعداد افراد جامعه را بکار گیرد که هرکس برای منافع خود کار کند و به قول آدام اسمیت دست نامرئی بازار رفاه را برای همه به ارمغان خواهد آورد. در این میان به تنها چیزی که نیاز نیست ایدئولوژی رهایی انسان از قید زنجیرهایش است. زنجیری وجود ندارد دوست عزیز. اگر زنجیری هست در ذهنیت های گیر کرده در قرن گذشته است.