پاسخ به جناب آرش کیانی
جناب کیانی؛
گفتمان پیرامون مارکسیسم می باید محور مشخص داشته باشد تا بشود دفیق و با بررسی از ریز و درشت های استدلالی آن پیرامون پدیده های زهنی و عینی آنها شد و داد و ستد اندیشه ورزی و علمی کرد؛ روش و شیوه هائی نوشتاری و گفتمانی ایکه بتواند سوژه ها را چنان سرراست و روشن بشکافد و در دید دوسویه آشکارکند که گفت و شنود را تشویق و ادامه ی آنرا تشویق کند، چالش بسیار ارزنده ای که محور گفتمان من درین مقاله نبوده و نیست.
نگاه و نکته ی پیشین من این بود که شاه و شیخ رودرروی خواست و توان شگرف و خود مدیریت اجتماعیند، زیرا هرکدام بنوعی ویژه اراده محور و باند پرورند. این دو ساختار ظاهرن متفاوت، در طول تاریخ بیشتر مکمل هم بوده تا در برابر هم، و در هر حال هردوی آنها از ابزار نادانپروری دینی چه بهره برداری ها ضدانسانی بسیاری که نکرده اند؟!
بد نیست که ما بیاد بیآوریم که در دوران محمدرضا پهلوی، این تنها آخوندیسم یا از دید من" پاسداران حماقت" بودند که زیر سایه جواز، مهر و کمک و هدیه های مالی هنگفت شاه می توانستند آزادانه خرافه های خود را در ژرفای وجود آدم های ساده دل و آسیب پذیر بکارند و کاشتند و ثمره اش هم
دیدیم و این شد که آموزش یافتگان آلهی ـ آخوندی شاه شما را بسادگی فراری دادند؛ و خود نیز بی هدف و ناآگانه ابن بست زندگی دردناک و دهشناک امروزین را دیروز برپاساختند.
بنابرین ما و تلاش آتی مان باید اینگونه باشد که از روی تجربه زنده تاریخی و از روی منافع آشکار اجتماعی ـ طبقاتی راه و روش های آنچنانی ای را برگزینیم که در دور و تسلسل های پیشن گرفتاره دوباره نشویم. مگر نه این است که شاه را نه چند هزار آخوند، بل کارگران و توده های میلیونی بپاخواسته بودند که وی را ناگزیر به فرارکردند!؟ پس دوست من! همین کارگران و مردم هستند که با آموزش و همبستگی و همکاری می توانند ایران و جهان را دگرگون کنند. ما باید راه و آموزش سرکردگی اجتماعی را بیآموزیم و بیآموزانیم.
و بی گزافه گوئی مارکسیسم یگانه ابزار این آموزش و آگاهی لازم تاریخی است که در بطن و متن و پیشبرد آن آموزش اجتماعی و بیاری خردورزی و همبستگی خود حکومتگران بشکل شورائی و تمرکزستیز، این اهرم انسانمدار و عقلی می تواند پیاپی و روزبروز رشد و تکامل بهتر یابد و می یابد و می تواند ریشه جور، ستم، بهره کشی، دشمنی، جنگ های ویرانگر امپریالستی را با ایجاد هموندی و همکاری جهانی پایان بخشد.
باید روی این راه همبستگی کارگران و مبارزه اجتماعی و فراملی و توان توده ای آنها پیوسته فکر و کار کرد و نه دست بسوسی انگلان انباشت سرمایه دراز کرد و دادخواست مزد کافی نمود! هیچکدام از انباشتگران سرمایه کارنکرده و درد کارگر را نمی فهمند و براستی دشمن فراروئی و بهزیستی نوع انسان می باشند. باید بساط بهره کشی انسان از انسان برچیده شود و خواهدشد، اگر چندی بدرازا کشد.
با سپاس از پانویس تان و نام من پس از چ یک نون کم دارد. " چ ن گائی
In reply to بحث خوبی است by آرش کیانی