رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

اسماعیل مرادی

عنوان مقاله
نقدی بر تحلیل علی کشتگر: کاستی‌های تئوریک و شناختی

نقدی بر تحلیل علی کشتگر: کاستی‌های تئوریک و شناختی
علی کشتگر در تحلیل خود درباره پیوند میان ترامپ و پوتین و آنچه "انترناسیونال نئوفاشیسم" می‌نامد، مجموعه‌ای از ادعاهای کلان را مطرح کرده است که نیاز به بررسی دقیق‌تر و موشکافانه دارد. در این نقد، تلاش می‌کنیم با رویکردی علمی، ضعف‌های تئوریک و شناختی این تحلیل را برجسته کنیم.
۱. نبود اسناد و شواهد مستند
یکی از بزرگ‌ترین مشکلات این تحلیل، عدم ارائه فاکت‌های مشخص و منابع معتبر برای ادعاهای مطرح‌شده است. کشتگر، بدون ذکر مستندات قابل استناد، ترامپ و پوتین را به عنوان بازیگران یک پروژه جهانی فاشیستی معرفی می‌کند. در حالی که در تحلیل علمی، هر ادعا باید مبتنی بر شواهد روشن باشد، این متن بیشتر به یک تئوری توطئه شباهت دارد.

۲. سوءتفاهم درباره ماهیت سیاسی ترامپ
کشتگر ترامپ را همدست پوتین می‌داند، اما در نظر نمی‌گیرد که ترامپ اساساً یک ناسیونالیست افراطی و ضد گلوبالیسم است. ترامپ به دنبال منزوی‌سازی آمریکا از فرآیندهای جهانی بوده و سیاست‌هایش مبتنی بر "اول آمریکا" است. رویکرد ترامپ در تضاد با هرگونه پروژه بین‌المللی فاشیستی قرار دارد، زیرا او حتی نسبت به نزدیک‌ترین متحدان آمریکا، مانند اتحادیه اروپا و ناتو، نیز موضع خصمانه دارد. سیاست ترامپ ضد جهانی‌شدن (گلوبالیزم) است، نه حامی آن، برخلاف ادعای جناب کشتگر. شواهد این موضع شامل شعار "اول آمریکا"، اعمال تعرفه‌های گمرکی بر کالاهای وارداتی، احداث دیوارهای مرزی، خروج از نهادهای بین‌المللی و سایر اقدامات مشابه است.

۳. نادیده گرفتن شکاف‌های ساختاری میان ترامپ و پوتین
ترامپ و پوتین گرچه ممکن است در برخی سیاست‌های کوتاه‌مدت دارای منافع مشترک باشند، اما اختلافات بنیادینی دارند. ترامپ به دنبال انزوای آمریکا و تمرکز بر منافع ملی این کشور است، در حالی که پوتین در پی بازسازی نفوذ روسیه در عرصه بین‌المللی است. بنابراین، این دو بازیگر الزاماً در یک پروژه جهانی مشترک علیه دموکراسی‌ها همدست نیستند.
۴. برداشت ساده‌انگارانه از بحران جهانی
تحلیل کشتگر از وضعیت کنونی جهان بسیار سطحی و یک‌جانبه است. بحران کنونی صرفاً محصول "پروژه نئوفاشیستی" نیست، بلکه ناشی از تحولات عمیق اقتصادی، دیجیتالی و ساختاری در نظام جهانی است. ترامپ و همفکران او، برخلاف تصور کشتگر، تلاش می‌کنند تا روند جهانی‌شدن سرمایه‌داری دیجیتالی را متوقف کنند، نه آنکه بخشی از یک پروژه جهانی فاشیستی باشند. این تفاوت بنیادی در تحلیل او نادیده گرفته شده است.
۵. تحلیل نادرست از رابطه آمریکا و ایران
کشتگر با پیش‌بینی مبهم و غیرمستند از احتمال "معامله پوتین و ترامپ بر سر ایران"، به گمانه‌زنی‌های غیرعلمی متوسل می‌شود. در حالی که سیاست خارجی آمریکا عمدتاً تحت تأثیر ساختارهای داخلی و منافع استراتژیک این کشور قرار دارد و نه صرفاً اراده یک فرد خاص. بعید است ترامپ بتواند سیاست خارجی آمریکا را به گونه‌ای هدایت کند که ایران را کاملاً تحت سلطه خود قرار دهد یا آن را به پوتین بفروشد.
۶. ساده‌سازی بیش از حد پدیده‌های پیچیده
تحلیل‌های کشتگر اغلب دچار ساده‌سازی افراطی است. او به جای بررسی پیچیدگی‌های سیاست جهانی، مسائل را به یک جنگ خیر و شر میان "دموکراسی" و "نئوفاشیسم" تقلیل می‌دهد. این نوع نگاه، نه‌تنها فهم درستی از روندهای واقعی ارائه نمی‌دهد، بلکه موجب سردرگمی و گمراهی مخاطب می‌شود.
نتیجه‌گیری
تحلیل علی کشتگر به دلیل نبود شواهد مستند، درک نادرست از سیاست ترامپ، نادیده گرفتن شکاف‌های بنیادین میان ترامپ و پوتین، و ساده‌سازی بیش از حد مسائل، فاقد ارزش علمی و تحلیلی جدی است. برای درک بهتر پویایی‌های جهان امروز، نیاز به رویکردی عمیق‌تر و مبتنی بر داده‌های عینی داریم، نه گمانه‌زنی‌های احساسی و تئوری‌های توطئه‌محور.

س., 25.02.2025 - 12:01 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید