رفتن به محتوای اصلی

باشد که دریچه کوچکی بگشائیم تا ستارگان را در اعماق شب ببینیم .

باشد که دریچه کوچکی بگشائیم تا ستارگان را در اعماق شب ببینیم .

باشد که  دریچه کوچکی بگشائیم  تا ستارگان را در اعماق شب ببینیم .

|"دردی بزرگتر ازتکرار یاد روزگار خوشی در دوران تیره‌روزی نیست، و حکیمِ تو نیک بر این نکته آگاه است."    دوزخ کمدی الهی دانته

این بدین معنی نیست که باید گذشته را بدست فراموشی سپرد و فراموش کرد. درتلخی وشیرینی دوران سپری شده بعنوان برگی از یک تاریخ که باید جنبه های مثبت ومنفی آن را دید،آموخت و درحیات اجتماعی ،سیاسی بکار گرفت جای بحث نیست !
سخن ازما ،از افرادوجریان های سیاسی  است که قادر بدل کندن از گذشته ونقد یکباره عمل کرد خود بعنوان یک فرد یا یک جریان سیاسی نیستیم.قادر به نهادن نقطه پایان بر این بی نقطه دولپای  پیچیده بر ذهنمان! مائی که هم نقش فیلسوفان ،هم تاریخ نگاران، و نهایت پژوهشگران را بازی میکنیم! غرق شده در بحث های تجریدی که بدلیل گرفتار بودن در خود وعدم ارتباط ارگانیک با جامعه، با نسل جدید وحتی هم نسلان خود ساکن  در همان جائی هستیم که بودیم در جا می زنیم !عادت کرده به این درجا زدن. 
لذت خود تراپی و گروه تراپی طی سال های متمادی که بهم عادت کرده ایم! بی آن که عمیقا بر نتیجه عمل کرد خود نظر بیفکنیم واز خود بپرسیم چرا مرتب کوچک تر و کوچک تر شدیم؟  ما حتی پیرشدن خود ورفتن تک تک اطرافیان خود را نیز نمی بینم!این که در آینده ای نه چندان دور، این یک جفت ودو تک نبز نخواهد ماند.ما نیزخواهیم رفت. حتی علی وحوضش نیزنخواهد ماند!
مریضی وخیمی بنام توهم ،عدم واقعگرائی وندیدن خود در آئینه زمان. خیره شدن بر تصویر ثابت خود که همیشه مانند تصویر دوریان گری جوان وبی تغیر است. بیخبراز تصویر واقعی پیرشده،چروک بر داشته واز پای افتاده خود در پس پرده .
  چهل واندی سال از انقلاب یهمن می گذرد .چهل واندی سال است که جربان های سیاسی و اپوزیسیون ایران سرگرم بحث ،مجادله وگفتکو برسرمفاهبم مختلف انقلاب بهمن ،زیر و رو کردن مرده ریگ های گذشته اند . گروهی که صرفا از خوشی های دوران گذشته می گویند و همه را جز خود مقصر می دانند. گروهی دیگر سخت سرگرم مجادله.
رفتن مابحث کنندگان چپ وراست ، نقطه پایانی براین بحث ها گذاشته خواهد نهاد .نسل های بعد ازما حتی نسل کنونی حوصله چنین بحث های کشاف که هرگز نتیجه عملی آن در مبارزه اجتماعی و سیاسی واتحاد نیروها  مشاهده نمی شود را ! نخواهد داشت!کما این که امروز هم بحث های ما برایشان جذابیتی ندارد.نگاه واقعی داشته باشیم به ترکیب سنی شرکت کنندگان و موقعیت های اجتماعی آن ها در جلسات  خود وحتی تظاهراتی که می گذاریم.
ممکن است در زمان آینده تک وتوک مورخ وپژوهشگری برای ثبت در گوشه ای از تاریخ به حجم تلانبار شده ای از بحث های تجریدی این جریان های سیاسی مراجعه کنند ،غرق شده در انبوهی از نوشته ،مباحثه با خود بگویند "ما که متوجه نتیجه گیری های عملی این مباحث ذهی نشدیم  مثل آن که قرار نبوده از این بحث ها نتیجه عملی مشخص گرقته شود ! بحث هائی بودند برای بحث کردن در فضائی مجازی با بحث کنندگان حرفه ای ! طوری می گقتند،استدلال می نمودند و عمل می کردند که گویا  حقیقت تنها در اختیار آنان است و رسیدن بیک جمعبندی کامل وبی نقص تنها با عبوراز منشور ذهن آن ها امکان پذیرمی گردد.از این رو هرگز نتوانسند نه بر روند های اجتماعی ،نه سیاسی ونه فرهنگی تاثیر جدی بگذارندو نه گامی در عرصه نزدیکی و هم گرائی گروهها یر دارند."
براستی نیز چنین است مانه تنها دراین چهل ساله قدر قدرتی حکومت اسلامی بخود نیامدیم  بلکه این اوج گیری دامنه اعتراضات مردمی در سال های اخیر از خیزش آبان ماه تا خوزستان و تا جنبش بزرگ مهسا با َشعار "زن ، زندگی، آزادی"  ما چه میزان نقش داشتیم؟ این همه کشتار وسرکوب نیزنتوانست بانی تجدید نظر جدی در تفکر ،منش و رفتارما باشد.
متاسفانه هنوز مدال های افتخار آویخته برگردن ومن های بزرگی که با خود همراه می کشیم و اصرار بر وسعت دانش سیاسی نداشته خود!عدم ارزیابی درست از آن چه که در عمق جامعه ونسل جوان می گذرد، بی توجهی ،تن ندادن بیک باز نگری دقیق وجدید تفکر اجتماعی امروز مردم ،از آرایش نیروها در صحنه مبارزه! مانع از نزدیکی ما بدیگر جریان های مخالف حکومت اسلامی  می گردد.
رسم چنین بود وهست که در یک مبارزه سیاسی یرای رسیدن بسر منزل مقصود مبارزه با عشق به مردم ،عشق به سرزمینی که ایران نام دارد"جهان در نظر نمی گیرم که در ایرانش مانده ایم"  و عشق به آزادی و دمکراسی ،پایبندی یه واقعیت های اجتماعی بدون در نظر گرفتن منافع فردی و گروهی شروع  می گردید وهیچ امری یالاتر از منافع مردم در محور مبارزه قرار نداشت وتمامی بحث ها حول تلاش برای گشودن راهی بود برای عیورتمام آزادی خواهان و عدالت طلبان .
بحث های مجرد وتئوریک را حد و مرزی نیست! 
اگر این بحث ها قادر نشوند هم پای واقعیت های موجود حرکت کنند وچند قدم بیشتراز حد معمول ازواقعیت فاصله نگیرند.مسائل مردم را فراتر ازمسائل فردی و گروهی خودقرار ندهند. دنبال اشتراکات برای شکل بخشیدن بیک ائتلاف سیاسی برای میارزه ای مشترک نباشند .ما هرگز از چنبره بحث های مجرد ،ازتاثیر افرادی که خود را فراتر از همه می دانندوحاضر به بر داشتن حداقل  گام های هم فکری ،هم صحبتی وهم گرائی ونهایت هم کاری در عرصه مبارزه برای آزادی ،عدالت ونظامی دمکراتیک بر اساس سکولاریسم وانتخابات کاملا آزاد نیستند! خلاص نخواهیم گردید و ره بجائی نخواهیم برد!گرفتار دور خود چون چرخ دولاب خواهیم چرخید. 
"زین چرخ دولابی تو را آمد گران خوابی تو را
فریاد از این عمر سبک زنهار از این خواب گران"مولا نا
آن گونه که چهل و اندی  سال است خلاص نگردیده ایم و قادر نشدیم در یک همبستگی وائتلاف همگانی  نقشی در حد لازم ومورد قبول در کنار مبارزات مردم داشته باشیم .با جمله ای که "دانته"در زمان ورود به دوزخ بر زبان آورد شروع کردم امید که روزی در سایه پایبندی به واقعیت ودرک لزوم یک همگرائی و وحدت عمل ما نیز پس از دیدن دوزخ جمهوری اسلامی از این دوزخ خارج شده! شادمانه بسوی نور قدم بر داریم."تا از روزنه مدور زادگان زیبای آسمان ...ستارگان را باز بینیم."دانته                      ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

بهلول

دلیل احساس شکست و نیهلیسم ممکن است: یا بر اثر وابستگی طبقاتی به قشر رو به زوال جامعه باشد. و یا به سبب مسلح نبودن به یک جهانبینی و ایدئولوژی علمی آینده نگر ؛مانند ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالکتیکی! چون انقلاب و سیاست اراده گرایانه نیست بلکه جامعه و تاریخ نیز دارای قوانین و پروسه های خاص خود هستند.

برای غلبه بر یاس و شکست باید خود و جامعه و تاریخ و جهان را تا حدودی شناخت. و برای شناخت آنان نیاز به قدری آشنایی با ماتریالیسم تاریخی-دیالکتیکی است. نقد ادبی میان هومانیسم و دیکتاتوری. لسینگ منتقد ادبی آلمانی میگفت ادبیات وطیفه آموزش اخلاق و درس الهیات را ندارد بلکه توصیف و بیان فرهنگ جامعه است . پیتر هندکه نویسنده اتریشی مینویسد زبان در بعضی از کشورها برای توصیف واقعیات و رنج دردمندان به ناتوانی جسمی و لکنت زبان دچار شده . اهل نظردیگری اشاره میکند که فرهنگ نه دکور است و نه وسیله ای برای آرامش و تخدیرملی بلکه نشانه آزادشدن انرژی انسانی است .
انگلس در نامه ای به مینا کائوتسکی یاد آوری میکند که ادبیات مسئول و خط دار با ادبیات تبلیغی و شعاری فرق میکند . پلخانف مینویسد بعنوان هوادارجهانی ماتریالیسم میگویم که وظیفه منتقد ادبی آنست که ایده یک اثر رااززبان هنری به زبان جامعه شناسی انتقال دهد چون وظیفه منتقد عمده کردن موضوع خنده یا گریه در اثر نیست بلکه کمک به فهم آن است . او نخستین بار رابطه ای دیالکتیکی میان فایده اجتماعی و لذت زیباشناسی درهنررا مطرح نمود .
امروزه اشاره میشود که تئوری ادبی مارکسیستی بدون نقد آثار رئالیستی بالزاک غیرقابل تصوربود . بوخارین میگفت انقلاب باید فرمهای ادبی را نیز بغلطاند . بنظراو موضوع فرهنگ بعدازبقدرت رسیدن مردم مهمترین مشکل تمام انقلابات است . پیرزوی و شکست هرانقلابی بستگی به شکوفایی فرهنگی و ادبیات آن دارد . عقب افتادگی فرهنگی سبب عقب افتادگی سیاسی میشود و خطری برای بازگشت توتالیتاریسم و بیزانسیسم است .
مورخین تاریخ نقد ادبی پیشرو مدعی هستند که پایه کلاسیک نظریات هنری چپ براساس اندیشه های استتیک هگل و کانت است .چرنیشفسکی میگفت فرق بین تاریخ و هنر در این است که تاریخ پیرامون زندگی اجتماعی و هنر در باره زندگی خصوصی انسانها گزارش میدهد . بعضی از منتقدین چپ مدعی شدند که تروتسکیسم ادبی کوشید تا نظرات فروید را با ماتریالیسم آشتی دهد . تروتسکی در سال 1938 در تبعید با اسمی مستعار همراه آندره برتون در فرانسه مانیفستی منتشر کرد که در آن خواهان هنر مستقل انقلابی و بدون دخالت دولت شد .
لیبرالها میگویند پناه جستن به ادبیات بدلیل فرار از ایدئولوژیها است . تجربه جزایر گولاگ استالینیستی و اردوگاههای آدم سوزی فاشیسم هیتلری باعث شد که در نیمه دوم قرن بیست روشنفکران زیادی در غرب برای سرگرمی و افشاگری به ادبیات پناه ببرند . ادبیات باید کمکی باشد برای تشویق صفات انسانی و تقوای اخلاقی . زبان وادبیات غیراز روشنگری میتواند کمکی به وحدت ملی و همبستگی انسانها بنماید .
نویسنده مذهبی سدههای میانه فکر میکرد هدف زندگی آماده نمودن انسان برای قبول روزقیامت وصحرای محشراست .در عصر رنسانس آموزشها و عقاید مذهبی دیگر حقایق ابدی و موروثی نبودند بلکه آنها میبایستی امتحان خودرا در مقابل عقل و خرد و منطق پس میدادند . در دوران رمانتیک ویکتور هوگو ، بالزاک ، بودلر، لرد بایرون ، گوگول ، داستایوسکی و ادگار آلن پو تحت تاثیر شرایط اجتماعی خالق نوعی رمانتیک افسرده و غمگین معروف به رمانتیک سیاه شدند .مکتب رئالیسم براثر شکوفایی علوم طبیعی بوجود آمد . در فرانسه امیل زولا ، در روسیه داستایوسکی و تولستوی ، و در کشورهای اسکاندیناوی ایبسن به آفرینش آثارواقعگرایانه اجتماعی پرداختند .
در پایان قرن بیست منتقدین ادبی مدعی شدند که گرچه جهان در اثر ادبیات بهتر نخواهد شد ولی نویسنده میتواند دستکم آنرا به زیر سئوال ببرد .در غرب غالب مبارزان وآرمانگرایان اجتماعی دوستدار ادبیات نیز بودند . مارکس در جواب دخترش که از او پرسیده بود به کدام نویسندگان علاقمند است ، جواب داد گوته ، شکسپیر، آشیلوس ، سروانتس ، فلوبر و بوشنر .
لنین و روزالوکزامبورگ در باره آثار تولستوی نقد نوشتند . انگلس رمانهای چند هزار صفحه ای بالزاک را بدقت خواند و نقد و تجزیه و تحلیل نمود . لنین در بستر مرگ در سال 1923 پیرامون ادبیات تبلیغی مقاله " قدری کمتر ولی با کیفیت بهتر " را منتشر نمود . بوخارین مقاله " انقلاب کارگری و فرهنگ " را نوشت و حزب را متهم به اشاعه ادبیات چاپلوسانه نمود . روزنامه " پرچم سرخ " ارگان حزب کمونیست آلمان نخستین بار در سال 1920 دارای بخش فرهنگی شد و به معرفی ادبیات اجتماعی انتقادی ترقیخواه پرداخت .
مارکس در کنار داروین یکی از رمان خوانان پرکار زمان خود بود . او علاقه خاصی به رمانهای قرن 18 مخصوصا آثار آلکساندر دوما و والتر اسکات داشت . او اهمیت خاصی برای رمانهای طنز و یا ماجرا جویانه مانند دن کیشوت اثر سروانتس داشت . احترام مارکس به بالزاک در حدی بود که میخواست نقد مفصلی در باره کتاب " کمدی انسانی " او بنویسد . مارکس در مقدمه کتاب " نقد اقتصاد سیاسی " مینویسد که آشیل قهرمان کتاب هومر در عصر سرب و باروت غیرقابل تصوربود . او میگفت انسان همچون کودکی بازیگوش همیشه در جستجوی هنروادبیات خواهد بود .
خلاف مارکس که اغلب جهت سرگرمی ، رفع خستگی و لذت رمان میخواند ، انگلس اهمیت اجتماعی و سیاسی مهمی برای نقش رمان قائل بود . اومیگفت کوشش ادبی و زبانی مارتین لوتر پایه گذار مذهب پروتستانتیسم در زبان آلمانی مهمتر از انقلام و رفرم او در دین و کلیسای کاتولیک غرب بود .
تروتسکی میگفت ادبیات پدیده ای است پیچیده که از سنت ، موضوعات شخصی و انگیزههای فردی تشکیل شده . او در مخالفت با لنین در سال 1924 مقاله " فرهنگ کارگری و هنر کارگری " را پیرامون نقش ادبیات نوشت .

ش., 21.09.2024 - 09:50 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید