رفتن به محتوای اصلی

از ترس قهرمان شدن اجازه ندادند اعضای بدنش اهدا شود

از ترس قهرمان شدن اجازه ندادند اعضای بدنش اهدا شود
غزاله چلابی، از کشته‌شدگان جنبش زن زندگی _ ازادی

فرزاد صیفی‌کاران

«غزاله ده سال پیش کارت اهدای عضو گرفته بود، قرار بود اعضای داخلی بدنش به چند نفر اهدا شود، اما دادستان آمل مخالفت کرد، گفته بود اجازه نمی‌دهیم یک اسطوره دیگر درست شود...»

این روایت یک منبع آگاه درباره غزاله چلابی، از کشته‌شدگان اعتراضات زن، زندگی، آزادی در آمل است که با بی‌بی‌سی گفت‌وگو است.

غزاله چلابی و شیرین علیزاده، دو شهروند خبرنگاری بودند که در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ لحظه کشته شدن خودشان را به واسطه دوربین تلفن‌های همراه‌شان ثبت کردند و به نمادی از سرکوب اعتراضات تبدیل شدند.

این شرحی از آخرین تصاویری است که موبایل غزاله چلابی ثبت کرده است: دوربین می‌چرخد و جمعیت معترض در خیابان را نشان می‌دهد، در دو نقطه آتش روشن شده و صدای زنی از پشت دوربین موبایل می‌آید که می‌گوید «نترسید، ما همه با هم هستیم…» سه بار صدای تیراندازی شنیده می‌شود، و با سومین شلیک، دوربین به زمین می‌افتد، صفحه تاریک می‌شود، سپس صدای جیغ و فریاد جمعیتی که هراسیده‌اند، شنیده می‌شود. این آخرین لحظات زندگی غزاله چلابی است که خودش ثبت کرده است.

سی‌ام شهریور، روزی بود که به واسطه فراخوان‌های متعدد، اعتراضات گسترده‌ای در شهرهای سراسر ایران جریان داشت و بنا به اسنادی که به دست سازمان عفو بین‌الملل رسیده است، «نیروهای امنیتی در این روز اجازه تیراندازی به قصد پایان دادن به اعتراضات» را داشتند.

یک منبع آگاه و نزدیک به خانواده غزاله چلابی به بی‌بی‌سی فارسی گفت: آن روز غزاله هم عزمش را جزم کرده بود که در اعتراضات آمل شرکت کند، به همین دلیل لباس سر تا پا سیاه پوشید و ماسک سیاه زد و حدود ساعت پنج بعد از ظهر از خانه خارج شد.

غزاله چلابی به مادرش گفته بود موبایلش را روی حالت پرواز می‌گذارد تا ردیابی نشود: «با چند نفر از دوستانش با هم قرار گذاشته بودند که با هم به اعتراضات بروند.»

این منبع آگاه می‌گوید: ابتدا تنش زیادی وجود نداشت، معترضان شعار می‌دادند و نیروهای امنیتی نیز کاری به آنها نداشتند: «گاهی دنبال معترضان می‌کردند ولی ما مدام به شعار دادن ادامه می‌دادیم...»

در آن روز یکی دیگر از کشته‌شدگان اعتراضات به نام عرفان رضایی به همراه یک نفر دیگر، بنر تبلیغاتی که عکس علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران روی آن نصب شده بود را پاره کرد.

منبع آگاه بی‌بی‌سی می‌گوید: زمانی که عرفان رضایی داشت بنر را پاره می‌کرد، غزاله چلابی هم آنجا بود: «غزاله فیلم می‌گرفت و وقتی عرفان داشت در آن بالا عکس‌ها را پاره می‌کرد از خوشحالی گریه می‌کرد، غزاله خیلی خوشحال بود از این این اتفاق...»

بی‌بی‌سی فارسی پیش‌تر به اطلاعاتی دست یافته است که نشان می‌داد عرفان رضایی ساعاتی پس از پاره کردن بنر به دست نیروهای امنیتی کشته شد.

غزاله چلابی در آن روز دو بار با مادرش تماس می‌گیرد و اطلاع می‌دهد که حالش خوب است. به گفته منبع آگاه بی‌بی‌سی تماس دوم حدود ساعت هشت شب بود و تقریبا نیم ساعت بعد از آن غزاله چلابی از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد.

مادر غزاله چلابی در خانه صدای تیراندازی‌ها را می‌‍شنود که باعث نگرانی او می‌شود، چندین بار با دخترش تماس می‌گیرد اما پاسخی دریافت نمی‌کند، به همین دلیل تصمیم می‌گیرد دنبال او برود.

منبع آگاه بی‌بی‌سی می‌گوید: «خانه غزاله به خیابان اصلی آمل نزدیک است، وقتی مادرش بیرون رفت، می‌بیند خیابان‌ها غوغاست و پر از مامور. ماشین‌های نظامی بزرگ و سیاه دو طرف خیابان را بسته بودند و مردم را به کوچه‌های فرعی هدایت می‌کردند. مادر غزاله مدام به او زنگ می‌زند تا اینکه بالاخره مرد جوانی تلفن را جواب می‌دهد و می‌گوید به سرش تیر خورده است.»

غزاله چلابی بعد از اینکه زخمی می‌شود به وسیله مردم به بیمارستان ۱۷ شهریور منتقل شد. اعضای خانواده، خودشان را به بیمارستان می‌رسانند اما به آنها گفته می‌شود دخترشان آنجا نیست.

عکسی به دست بی‌بی‌سی رسیده که صورت و پیشانی غزاله چلابی را غرق در خون نشان می‌دهد
به گفته منبع نزدیک به خانواده، بیمارستان پر از معترضان زخمی و نیروهای امنیتی لباس شخصی بود. پدر غزاله چلابی تصمیم می‌گیرد به یکی دیگر از بیمارستان‌های شهر برود تا سراغی از دخترش پیدا کند: «قبل از اینکه پدرش برود یکی از اعضای فامیل آمد و گفت غزاله طبقه بالای بیمارستان است.»

خانواده وقتی بالای سر دخترشان می‌رسند، می‌بینند که چشم‌ها و سر غزاله باندپیچی شده و از آنها خواسته می‌شود تا بیمارستان را ترک کنند: «نیروهای لباس شخصی که اسلحه داشتند سر آنها داد می‌زدند که بیرون بروید، ولی مادرش می‌گفت دخترم اینجاست نمی‌روم.»

به خانواده گفته شد غزاله چلابی به کما رفته است. خانواده، پزشک‌های مختلفی را از تهران برای معاینه و امید به معالجه غزاله به آمل بردند، اما به آنها گفت شد امیدی نیست: «مادرش دو پزشک متخصص مغز و اعصاب از تهران آورد و با هر کسی که می‌شناخت تماس گرفت، حتی پیشنهاد شد برای عمل جراحی غزاله را به خارج بفرستند، ولی می‌گفتند نمی‌توان برای او کاری کرد. پزشک به خانواده گفته بود غزاله همان لحظه اول تمام کرده بود و فقط قلبش کار می‌کرد.»

غزاله چلابی در بیمارستان آمل پنج روز را در کما به سر برد. به گفته منبع آگاه بی‌بی‎‌سی هر روز به مادرش اجازه می‌دادند یک بار در آی‌سی‌یو او را ملاقات کند، اما قبل از ملاقات موبایلش را می‌گرفتند تا از دخترش فیلم و عکس نگیرد.

منبع بی‌بی‌سی می‌گوید فاطمه مجتبایی، مادر غزاله چلابی چون در شهرآمل کارهای خیریه انجام می‌دهد و نمایشگاه برگزار می‌کند فرد شناخته‌شده‌ای است، به همین جهت فرماندار خواست با او دیدار کند و ضمن «تظاهر به هم‌دلی» گفته بود «اغتشاش‌گران دخترش را برای سناریوسازی کشته‌اند.»

مادر غزاله چلابی از فرماندار درخواست بازبینی دوربین‌های مداربسته خیابان فرمانداری را کرده بود، اما فرماندار در پاسخ گفته بود که هیچ فیلمی موجود نیست زیرا دوربین‌ها شکسته شده و هیچ مدرکی وجود ندارد تا قاتل دخترش پیدا شود.

منبعی که با بی‌بی‌سی گفت‌وگو کرده، می‌گوید شب سی‌ام شهریور شهر به شدت تخریب شده بود و خون افرادی که زخمی یا کشته شده بودند روی خیابان مانده بود، اما نیروهای امنیتی شبانه با کمک آتش‌نشانی همه شهر را از آثار تخریب و آتش‌سوزی پاک کردند به گونه‌ای که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است: «وقتی صبح وارد خیابان می‌شدی کسی اصلا از حادثه دیشب اطلاعی نداشت و انگار نه انگار اتفاقی افتاده.»

مادر غزاله چلابی چندین بار دیگر به فرمانداری احضار می‌شود و او را تهدید می‌کنند که نباید درباره دخترش حرف بزند و تحت فشار قرار گرفته بود تا به اعضای فامیل بگوید که در اینستاگرام و توییتر با اسم غزاله هشتگ نزنند: «فرماندار گفته بود اسم غزاله در فضای مجازی بیداد می‌کند، یک مهسا امینی دوم دارد به‌وجود می‌آید، جلوی فامیل‌هایتان را بگیرید وگرنه جنازه دختر شما را می‌برند و پس نخواهند داد، جایی خواهند برد که تا عمر دارید پیدایش نکنید. مادر غزاله به فامیل می‌گفت تو را به خدا هیچی نگویید بگذارید قبری از بچه‌ام داشته باشم.»

پنجم مهرماه ۱۴۰۱ از بیمارستان با خانواده غزاله چلابی تماس گرفته می‌شود تا برای خداحافظی با فرزندشان به بیمارستان بروند.

غزاله چلابی ۱۰ سال پیش از مرگش کارت اهدای عضو گرفته بود و به گفته منبع آگاه بی‌بی‌سی روز دومی که او در بیمارستان بستری بود، تیم اهدای عضو نزد خانواده این جان‌باخته رفتند و از آنها خواستند تا با اهدای اعضای بدن دخترشان به افراد نیازمند موافقت کنند: «همه اعضای خانواده موافقت کردند، مادرغزاله گفت به صورتش دست نزنید ولی بقیه اعضای داخلی بدنش را اهدا کنید. بیمارستان جلسه‌ای گذاشت و مدارک لازم برای اهدای اعضای بدن غزاله با حضور خانواده امضا شد.»

اما چون غزاله چلابی بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی کشته شده بود، علاوه بر رضایت خانواده، اجازه دادستان را نیز نیاز داشت: «دادستان آمل زیر بار صدور مجوز برای اهدای اعضای بدن غزاله نرفت و مجوز را صادر نکرد، گفته بود با این کار اسطوره می‌شود و ما نمی‌خواهیم غزاله اسطوره دیگری شود.»

غزاله چلابی با مرگش می‌توانست جان چند نفر دیگر را نجات دهد، اما دادستانی مانع از این کار شد و به گفته منبع نزدیک به خانواده، هراس از تبدیل شدن به یک مهسا (ژینا) امینی دیگر مانع از این کار شد.

به خانواده غزاله چلابی حتی اجازه خاکسپاری داده نشد. قرار بود پنجم مهرماه ساعت سه بعد از ظهر خاکسپاری انجام شود، اما دو خودروی نیروهای امنیتی در حالی که آمبولانس را همراهی می‌کردند، سریع‌تر پیکر غزاله را به امام‌زاده قاسم آمل بردند و در گوشه‌ای دنج بدون حضور خانواده به خاک سپردند: «برادر غزاله همراه آمبولانس بود، خود مامورها قبر را کندند و سریع دفن کردند و رویش خاک ریختند. همه کسانی را هم که خودشان را رسانده بودند متفرق کردند، گفتند به خانه برگردید.»

بعد از سه ماه و پس از پیگیری‌های فراوان خانواده از اداره اطلاعات و پزشکی قانونی، برای غزاله چلابی گواهی فوت و جواز دفن صادر شد.

در گواهی فوت، «علت مرگ اصابت گلوله جنگی» عنوان شده است.

به گفته منبع نزدیک به خانواده غزاله چلابی، گلوله‌ای که به سر او برخورد کرده بود، از جلو یک سوراخ کوچک بالای ابروی سمت چپ ایجاد کرده بود، اما از پشت جمجمه را شکافته بود.

غزاله چلابی کوهنورد و به گفته منبع نزدیک به خانواده‌اش، عاشق طبیعت و کوهنوردی بود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
بی بی سی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید