مسعود آذر
واکنشزندانیان سیاسی به نامه جنجالی فائزه هاشمی درباره اوضاع زندان همچنان ادامه دارد. خانم هاشمی یک هفته پس از انتشار نامهاش از زندان آزاد شد و حالا با وجود اظهارنظرهای گسترده درباره آن میگوید موضوع نامه «خاتمه یافته» و مایل نیست به آن بپردازد.
نامههای خانم هاشمی از داخل یا خارج از زندان برای نخستین بار نبود که حاشیهساز شده بود. او در ۲۳ اردیبهشتماه ۱۴۰۲ از بند زنان زندان اوین نامهای خطاب به علی خامنهای نوشته بود و از سخنان او درباره ممکن نبودن برگزاری رفراندوم در کشور انتقاد کرده بود. او همینطور در دیماه ۱۳۹۸ از بیرون از زندان، خواستار کنارهگیری آقای خامنهای از قدرت شده بود.
با توجه به اهمیتی که نوشتههای منتشره از زندان از نظر تاریخی و سیاسی دارد، نامه فائزه هاشمی که عضو حزب کارگزان سازندگی است نه اولین نامه از زندان است نه آخرین. در چهل و پنج سالی که از عمر جمهوری اسلامی ایران میگذرد زندانیان سیاسی نامههای زیادی نوشتهاند که مخاطبشان از نزدیکان گرفته تا مقامهایی سیاسی و حکومتی بودند. بخش زیادی از این نامهها هیچگاه رسانهای نشد یا محرمانه نوشته شدند.
بخش دیگری از نامهها با وجود مخاطب قرار دادن فردی مشخص، با هدف اثرگذاری در جامعه منتشر شدند ولی رسانههای ایران اعم از تلویزیون و مطبوعات به دلیل مستقل نبودن، محدودیتها و ملاحظات رسانههای ایران از انتشار آنها خودداری کردند و اثرگذاریشان محدود بود.
در مجموع نامههایی که از چاردیواری زندان به بیرون درز میکنند، خواندنیاند. شرایط زمانی، محدودیتها و فرصت زیادی که یک زندانی برای فکر کردن و خواندن و نوشتن دارد، باعث میشود که جنس واژههای آنان با نامههای بیرون از زندان فرق کند.
بعضی از نامههای زندانیان فراتر از مرزها، خوانندگان جهانی پیدا میکنند و اثرگذاریشان محدود به کشور خودشان نمیماند. نامههای نلسون ماندلا، رهبر مبارزه با تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی یا نامههای «آنتونیو گرامشی»، فیلسوف و نظریهپرداز بزرگ مارکسیست، و از رهبران و بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا نمونههایی از اینگونه نامهها هستند که در زمان حیات یا پس از مرگ آنها، به زبانهای متعدد ترجمه و با تیراژهای میلیونی برای مردم مشتاق منتشر شدند و «چراغ راه آیندگان» تلقی شدند.
نامههای بیشمار با مخاطبان مشخص
نامهها و نوشتههای زندانیان سیاسی و عقیدتی که حتی خصوصی برای خانوادههایشان نوشتهاند، بخشی از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران و بازگوکننده اوضاع و شرایط حاکم بر این کشور در زمان خودشان است و نمیتوان از کنار آنها به سادگی گذشت.
نامه خداحافظی چند خطی حسین خاندل، از بهاییان ساکن همدان که در بهار سال ۱۳۶۰، قبل از اعدام نوشته شده است نمونه سادهای از شرایط آن روزهاست که مینویسد «ما جمع بیگناه را بدون هیچ دخالتی در امور سیاسیه به جرم رابطه با صهیونیسم اعدام مینمایند» (برگرفته از کتاب زندان در ایران- ناشر توانا).
در سالهای اوایل انقلاب به ندرت نامه زندانیان در رسانهها منتشر شده است. در یک نمونه، روزنامه انقلاب اسلامی، سه شنبه ٢٣ دیماه ١٣٥٩ نامه مشترکی از صدرالدین مشکاتی و مرتضی کرباسیزاده اصفهانی را از زندان قصر منتشر کرد. این دو تاجر اصفهانی در دوم شهریورماه همان سال به همراه چهار بازاری دیگر به اتهام همکاری در «کودتای آمریکایی» بازداشت شدند و در «دادگاه دو دقیقهای» صادق خلخالی، حاکم شرع وقت به اعدام محکوم شدند.
در نامه این دو زندانی از قول یک مقام مسئول زندان گفته میشود «اگر میخواهی حکم اجراء نشود مبلغ ده میلیون تومان صدرالدین مشکاتی و مبلغ پنج میلیون تومان مرتضی کرباسی زاده بدهید تا شما را آزاد نمایم و یک هفته مهلت هم به اینجانبان داد...».
بخشی از نامههای زندانیان نیز هرگز به دست مخاطبشان نرسیده و از چاردیواری زندان بیرون نرفتند و خوانده نشدند. الهه امیرانتظام، همسرعباس امیرانتظام در مهرماه سال ۱۳۹۷ در مصاحبه با سایت «تاریخ ایرانی» از دو دسته نامهنگاری آقای امیرانتظام، سخنگوی دولت موقت و قدیمیترین زندانی سیاسی پس از انقلاب ۱۳۵۷ سخن میگوید؛ نخست نامههایی که در طول ۱۷ سال آقای امیرانتظام برای فرزندانش نوشت و «فرزندانش هیچ کدام از آن نامهها را ندیدند و نخواندند» و نامههایی که برای محمد خاتمی رئیس جمهور وقت میفرستاد.
خانم امیرانتظام میگوید «از طریق آقای (محمدجواد) آسایی (اردکانی)، پسرخاله (محمد) خاتمی که شهردار منطقه شهرک غرب بود نامههای امیرانتظام را به خاتمی میرساندیم. البته خاتمی هرگز پاسخی نداد و حتی دفترش به روی خودشان نمیآوردند نامه را دریافت کردند اما تاثیر آن نامهها را میدیدیم. مثلا یک بار در نامهای نوشت زندانیان را با کانتینر حمل گوشت به محل ملاقات میآورند که دیدیم یکی، دو هفته بعد از نامه، (زندانیان را) با مینیبوس منتقل کردند».
در سالهای بعد از مرگ آیتالله خمینی مقصد و مرجع ضمیر حدود بیش از هشتاد درصد از نامههای زندانیان سیاسی دفتر رهبر جمهوری اسلامی ایران است و در آنها علی خامنهای مورد خطاب قرار گرفته است. موضوع میزان بالای نامههایی که خطاب به آقای خامنهای نوشته شده درباره مسایل کلان کشور است یا نویسندگان آنها که از نهادهای قضایی و امنیتی ناامید شدهاند دست به دامن مقام اول کشور شدهاند و حل مشکل یا موضوع را در دست آقای خامنهای میبینند. درصدی از نامهها نیز خطاب به رئیس جمهور به عنوان حافظ حقوق ملت و درصدی نیز خطاب به رئیس قوه قضاییه نوشته شده است و تعدادی از نامهها نیز مستقیم ملت را خطاب قرار دادند.
فهرست نامههای زندانیان بسیار بلند بالاست و احتمال اینکه شماری از آنها از قلم بیفتد و یا اطلاعی از نامه آنها نداشته باشیم بسیار زیاد است. سعید ماسوری، هدی صابر، رضا علیجانی، تقی رحمانی، اکبر گنجی، فاطمه سپهری، سعید مدنی، شیرین عبادی، حسین قدیانی، مصطفی تاجزاده، محمد نوریزاد، عبدالله مومنی، نسرین ستوده، نرگس محمدی، محسن کدیور، عزتالله سحابی، علی افشاری، بهروز جاوید تهرانی، پویا جهاندار، احسان فتاحیان، فرزاد کمانگیر، ژیلا بنییعقوب، امید کوکبی، ضیا نبوی، مهدیه گلرو، حسین نورانینژاد، فریبا کمالآبادی، فتحی محمد نقشبندی، مسعود کردپور، بهاره هدایت، لیلا حسینزاده، منوچهر بختیاری، هاشم خواستار، احمدرضا حائری، فرهاد میثمی،آتنا دائمی، اسماعیل عبدی، رضا شهابی و ... از جمله کسانی هستند که با گرایشهای سیاسی و مذهبی متفاوت، نامههایی را از زندان به بیرون منتشر کردند که شماری از آنها بازتاب گستردهای در جامعه داشتند.
به این فهرست از نامههای زندان میتوان نوشتهها و پیامهای کسانی مانند مهدی کروبی و میرحسین موسوی از رهبران جنبش سبز که در حصر خانگی بسرمیبرند را نیز اضافه کرد.
نامهای به «حضرت آیتالله»
یکی از نخستین نامههایی که به علی خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران نوشته شده است نامه نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران است. آقای کیانوری نامه اولش را چهاردهم مردادماه ۱۳۶۸، یک ماه پس از قرار گرفتن آقای خامنهای در جایگاه رهبری نوشت و نامه دوم را ۱۶ بهمنماه سال ۱۳۶۸ ارسال کرد.
آقای کیانوری در نامه دوم در حالی که حدود هشت ماه از رهبری آقای خامنهای گذشته است او را با عنوان «حضرت آیتالله» خطاب میکند و شرح مبسوطی از جریان بازداشت خودش و خانوادهاش در روز ۱۷ بهمن ماه ۱۳۶۱ میدهد و تاکید دارد که از نحوه بازداشت دیگران اطلاع ندارد «اما آنچه بر ما گذشته است باندازه بسنده گویا است» و از شکنجههای فیزیکی خودش، همسر (مریم فیروز از چهرههای شاخص حزب توده) و اعضای خانوادهاش مینویسد و با اشاره به مفاد قانون اساسی از جمله ممنوعیت تفتیش عقاید و شکنجه تاکید میکند که تمام این اقدامات غیر قانونی بوده است.
آقای کیانوری در بخشی از نامه با اشاره به شکنجهها و اعترافات و اینکه ۷ سال است «که زیر چوبه دار ایستادهام» مینویسد «همه این شکنجهها برای این بود که از افراد برجسته حزب توده ایران این اعتراف دروغ را بگیرند که گویا حزب توده ایران تدارک یک کودتای مسلحانه برای سرنگون ساختن نظام جمهوری اسلامی ایران را میدیده؛ تدارک کودتائـی که قرار بود در آغاز سال ۱۳۶۲ عملی گردد».
آقای کیانوری در ادامه با نامبردن از یازده نفر از اعضای حزب توده در زندان اوین، از مرگ آنها در زندان خبر میدهد و مینویسد «از مرگ ۱۰ نفر هیچگونه اطلاعی ندارم و نمیدانم آنها زیر شکنجه و یا بر اثر شکنجه و یا در پی بیماری جان سپردهاند. بطوری که من در بهداری زندان اطلاع پیدا کردم، هیچگونه سابقهای از مرگ آنان و یا بیماری خطرناک در بهداری زندان اوین نیست».
دبیراول حزب توده ایران در پایان با اشاره به عملیات مرصاد در سال ۱۳۶۷ میگوید «۵۰ نفر از اعضای حزب توده نیز با وجود اینکه هیچ ارتباطی با اعضای سازمان مجاهدین خلق نداشتند، در زندان اعدام شدند».
امیرانتظام؛ آینهای از زندان
یکی از نام آشناترین زندانی سیاسی ایران، عباس امیرانتظام، سخنگوی دولت موقت است. در تاریخ ۲۶ و۲۷ اسفندماه ۱۳۵۹ روزنامههای ایران از برگزاری نخستین جلسه دادگاه آقای امیرانتظام خبر دادند. او تا پیش از برگزاری دادگاه ۴۵۴ روز در سلول انفرادی بسربرده بود و از حق ملاقات و حق داشتن وکیل محروم بود.
دادگاه در چند جلسه و به ریاست محمد محمدی گیلانی، رئیس وقت دادگاه انقلاب برگزار شد. در کیفرخواست او اتهامات متعددی از جمله «توطئه و تماسهای پی در پی در حد گسترده و صمیمی با عوامل آمریکایی و جاسوسان حرفهای "سیا" در جهت به سازش کشاندن خط اصیل انقلاب» مطرح شد.
همچنین «اعلام مخالفت با اساس و محور اصلی انقلاب... زمینه سازی و توطئه با عوامل و عناصر دشمن سرسخت آمریکای جهانخوار... و زمینهسازی در جهت انحلال مجلس خبرگان (قانون اساسی)» از دیگر اتهامات آقای امیرانتظام اعلام شد.
آقای امیرانتظام سیزده سال بعد در دوم مردادماه ۱۳۷۱ نامهای از زندان به محمد یزدی، رئیس وقت قوه قضاییه مینویسد. نامه اشاره دارد که نمایندگان آقای یزدی به زندان اوین رفتند و در اردیبهشتماه و تیرماه سال ۱۳۷۱ از او خواستند تا زندان را «بدون قید شرط» ترک کند. اما آقای امیرانتظام نپذیرفته و اعلام میکند که «تا تجدید محاکمه با حضور هیات منصفه و اعاده حیثیت زندان را ترک نخواهم کرد».
در نامه عباس امیرانتظام به محمد یزدی با تکرار کیفرخواست و اتهامات وارده، آنها را «اتهامات کذایی و حکم ظالمانه» خوانده و نوشته «در تمامی سیزده سال گذشته زشتترین اعمال غیرانسانی را دربارهام اعمال کردند تا شاید سرفرود بیاورم... عجبا که بدون شرم روزی چندبار به رکوع وسجود میپردازند».
آقای امیرانتظام با اشاره به عفونت غده پروستات، مشکلات شنوایی و... از بیتوجهیهای درمانی و محدودیتهای سختگیرانه برای ملاقات با خویشاوندان و نزدیکانش مینویسد.
براساس حکم اولیه دادگاه انقلاب آقای امیرانتظام به اعدام و بعد با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شده بود. او در نهایت سال ۱۳۷۳ به گفته خودش از زندان «اخراج» و در سال ۱۳۹۷ فوت کرد.
سه زندانی و سه نامه
سرگذشت جان باختن هدی صابر (هدی رضازاده صابر)، فعال مدنی و ملی مذهبی از اتفاقات خاص در زندان جمهوری اسلامی ایران است.
وقتی عزتالله سحابی، فعال ملی مذهبی در زمستان سال ۱۳۸۹ درگذشت، دخترش هاله سحابی در حین مراسم تشیع پدرش و در پی حمله نیروهای امنیتی دچار ایست قلبی شد و جان باخت.
هدی صابر در اعتراض به برخورد نیروهای امنیتی که منجر به جان باختن هاله سحابی شده بود، دست به اعتصاب غذا زد وبه دلیل بیتوجهی کادر درمان در خردادماه ۱۳۹۰ در زندان جان داد.
آقای صابر در اردیبهشتماه سال ۱۳۸۴ به همراه تقی رحمانی و رضا علیجانی از فعالان ملی مذهبی در حالیکه در زندان بسر میبردند سه نامه جداگانه به مسئولین ارشد کشور نوشتند. در آن سالها بیش از ۱۵ نفر از فعالان ملی مذهبی در زندان بودند.
هدی صابر در نامهاش خطاب به محمد خاتمی، محمود هاشمی شاهرودی و شورای عالی امنیت ملی میگوید برای نوشتن این نامه «دوسال زمان مصرف شد» تا به «ناگریز» منتشر شود.
آقای صابر شرح مفصلی از زمان بازداشت، بازجویی، ١٣٥ روز سلول انفرادی و احکام دادگاه میدهد و مینویسد: «نامه من نامهای است برای تعیین تکلیف وضعیت ضدقانونی محاط بر من و دوستان همپرونده و سرآمدن طنز تلخ دو سال اخیر. با پیش از آن کاری نیست. این نامه، نامه درخواست آزادی هم نیست».
او خطاب به رئیس قوه قضاییه مینویسد: «تکلیف را روشن کنید یا محکوم حکم دار زندانکش هستم یا محبوس بیدلیل اسیر بغض و کینههای طیفی که میل و مقصود نهایی آنها صرفاً "نگهداشت" و "حبس" ما به مفهوم واقع واژه است».
بخشی از نامه آقای صابر خطاب به محمد خاتمی است و با اشاره به اینکه «آقای رئیس جمهور! شخص شما قسم یاد کردهاید که پاسدار قانون باشید» مینویسد: «اینجانب در تجربه ملموس پنج سال اخیر خود و با نگاهی از درون، در رویارویی با آن بخش از نظام که با آن سر و کار داشتم نه "خدا" را دیدم و نه "قانون" را».
آقای صابر با اشاره به نظر صریح وزارت اطلاعات تحت نظر رییس جمهور، بازداشت خودش و فعالان ملی مذهبی را «غیرموجه» و ادامه بازداشت را «غیرمنطبق با قانون» میداند و از آقای خاتمی میخواهد به «قسمی» که خورده است وفادار باشد.
از فعالان محیط زیستی تا صدیقه وسمقی
مرور نامههای زندانیان سیاسی از اوایل انقلاب تا به امروز نشان میدهد که گلایهها و اعتراض زندانیان از دستگاه قضایی ایران همچنان بر محور بیعدالتی، فشارهای سیاسی و امنیتی، پروندهسازی، اعترافات اجباری و رفتارهای خارج از قانون ماموران حکومتی میچرخد.
فضای سیاسی امروز ایران و نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی باعث شده است که اوضاع کنونی با شرایط دهه شصت تفاوتهایی داشته باشد. اما تجربه سالهای اخیر نشان میدهد که به محض بروز اعتراضات اعتراضات گسترده در ایران مانند جنبش مهسا، موج گستردهای از فعالان مدنی و سیاسی و دانشجویی بدون انجام روال قانونی بازداشت و روانه زندان میشوند. گویی دستگاه حکومت به اصطلاح به «تنظیمات کارخانه» بازمیگردد و به نوعی در روی همان پاشنه میچرخد.
در جریان اعتراضات «جنبش زن، زندگی، آزدی» دهها هزار نفر از معترضان بازداشت و زندانی شدند و بعضی از خانوادهها برای هفتهها از سرنوشت فرزندان و نزدیکانشان بیخبر بودند.
در دیماه ۱۴۰۱ و همزمان با اعتراضات جنبش مهسا، نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل با انتشار نامهای از زندان اوین جزئیاتی از آزار جنسی و فیزیکی زنان بازداشت شده در اعتراضات ارائه کرد.
در دوم اسفندماه سال ۱۴۰۲، چهار فعال محیط زیست در نامهای به رئیس قوه قضائیه ایران بهشدت از مخالفت با آزادی مشروطشان انتقاد کردند.
صدیقه وسمقی، اسلامپژوه و منتقد جمهوری اسلامی ایران در اردیبهشتماه ۱۴۰۳، در نامه به چند نهاد حقوق بشری نوشت «به طرز وحشیانه و خشونتباری» به اتهام برداشتن روسری از سوی ماموران حکومتی بازداشت شده است و «بیش از چهل روز است که حبس با شکنجه و اعمال شاقه را تحمل کردهام».
خانم وسمقی نوشته بود «در تمام مدت تحمل حبس بهدلیل امتناع از پوشیدن روسری، از ملاقات با خانوادهام محروم بودهام».
از مهدی کروبی، یکی از رهبران جنبش سبز که از سال ۱۳۸۹ در حصر خانگی به سر میبرد، تاکنون چندین نامه منتشر شده است. او در فرودینماه ۱۳۹۵ در نامهای به حسن روحانی، خواهان برگزاری «دادگاه علنی» شد و نوشت «اینجانب نه از شما طلب رفع حصر دارم و نه اینکار را در اختیار شما میدانم؛ لیکن از شما میخواهم براساس تکلیفی که قانون اساسی و مردم بر عهدهتان گذاشتهاند، از حاکمیت مستبد بخواهید تا دادگاه علنیام، مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی، ولو با ترکیب مورد نظر ارباب قدرت را تشکیل دهد».
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
چگونه کفتارهای زشت و ابله ،…
چگونه کفتارهای زشت و ابله ، اسیرانی مانند کیانوری را ،محاصر کرده اند برای ؛ درنده خویی نهایی و غرور آمیز خود !
افزودن دیدگاه جدید