
یک لکه بزرگ خون روی کف پیادهرو، به چشم میخورد. از روی لکه بزرگ خون و پاشیده شدن آن میشد حدس زد که یک نفر با شتاب از ساختمان یازده طبقه مقابل به آنسوی خیابان پرت شده است. مگسها دور و بر خون که تا حدی خیس بود میچرخیدند.
زیر چند درخت زیتون دانههای زیتون با برگههای کاغذ افتادهاند. همراه چند جلد کتاب تاریخی درباره فلسطین با یک جلد قرآن. در طبقه ششم ساختمان یازده طبقه مقابل درختان زیتون چند فلسطینی زندگی میکردند.
کسی در محل اسمشان را نمیداند یا نمیخواهد بداند. آنها اعضای «جنبش آزادی خلق فلسطین بودند». هر سه آنها در یک حمله هوایی دقیق اسرائیل کشته شدند.
کتابها و کاغذها هم همراه یکی از سه نفر از داخل ساختمان به بیرون پرت شده بودند
یک صفحه مجله رنگی با عکس پرچم فلسطین و دانههای زیتون که از درخت افتادهاند آخرین خاطره این خیابان از آن «سه فلسطینی» است
مسئله فلسطین
لبنان سالها است که به روی فلسطینیها نمیخندد، از زمان آغاز جنگ داخلی در سال ۱۹۷۵. اما آنها تک و توک، اینجا و آنجا در اردوگاههای فلسطینیها در لبنان فعال هستند.
سعید، ساقی یک میخانه که مسیحی است ریشه مشکلات لبنان را سر فلسطینیها و اسرائیل میداند. او میگوید «اگر اسرائیل پس از یوم نکبة (روز نکبت) در ۱۹۴۸ فلسطینیها را آواره نمیکرد و بخشی از آنها به لبنان نمیآمدند حالا بمبهای اسرائیلی در لبنان فرود نمیآمدند.»
با خنده از اوضاع «اسفبار» لبنان میگوید. از ارتش ضعیف و دولت ناکارآمد که کسی تره برایشان خورد نمیکند.
اینجا همه این داستان را که بیشتر شبیه یک شوخی است، میدانند: خطوط راهآهن لبنان بیش از پنجاه سال است که کاملا از کار افتاده است. اما هنوز حدود سی کارمند راهآهن از دولت حقوق میگیرند، از جمله یک لوکوموتیوران و چند سوزن بان.
سعید ارتش لبنان را با این کارمندان راهآهن مقایسه میکند. «تنها تفاوت این است که ارتش ۷۴ هزار سرباز دارد، راهآهن ۳۰ کارمند».
در مقابل حزبالله لبنان که یک اقلیت سیاسی شیعه در لبنان است نیروی نظامی کارکشته با تسلیحات و موشکهای بالستیک ساخت ایران دارد. طوری که میتواند در مقابل ارتش لبنان هم بایستد.
حالا چه اتفاقی افتاده؟ حزبالله در حمایت از حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل، بدون کسب اجازه از دولت و مردم لبنان تصمیم میگیرد به سمت اسرائیل موشک پرتاب کند، در روز هشتم اکتبر پارسال.
تونی، طلا فروش که به صحبتهای من و سعید گوش داده بود با این سوال وارد گفتوگو میشود: «مگرهیچ جای دنیا میشود یک گروه سیاسی که در اقلیت است، یک کشور را با کشور دیگر وارد جنگ کند؟ ما میخواهیم حزب الله از میلیشیا بازی و ماجراجویی دست بردارد.» او میگوید شاید حمله اسرائیل به حزبالله، در نهایت توانایی نظامی را برای همیشه از آنها بگیرد.
طی یک سال گذشته و بخصوص در یک ماه گذشته حزبالله ضربات سنگین و جبرانناپذیری خورده است. عمده رهبران سیاسی و نظامی این گروه در زنجیره حملات مرگبار اسرائیل به منطقه ضاحیه در حومه بیروت کشته شدند.
لایه میانی و لجستیک این گروه در انفجار پیجر و بیسیمها زخمی و زمینگیر شدند.
حملات اسرائیل به جنوب لبنان و حتی مناطق غیر شیعهنشین لبنان ادامه دارد و تانکهای ارتش اسرائیل اینجا و آنجا خاک لبنان را اشغال کردهاند.
راننده تاکسی یک مرد شیعه حدود ۵۰ ساله است که به تازگی از جنوب لبنان آواره شده است. روزها در بیروت تاکسی میراند و شبها خودش را به منطقه کوهستانی بیرون بیروت میرساند، جایی که خانوادهاش پناه گرفتهاند.
میگوید: «مشکل حزبالله و رهبرانش این بود که میخواستند به قدس بروند، چیزی که با عقل جور درنمیآید.»
از او پرسیدم که آیا قبلا هم این حرف را میزده یا نه، گفت: «همه افتخار حزبالله این بود که به بیش از دو دهه اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل پایان داد. اما بعد از بیست و چند سال همان حزبالله پای سربازان اسرائیلی را به جنوب لبنان باز کرد.»
یک شوخی تعریف میکند که این روزها سر زبانها افتاده: «یک مرد ۷۰ سالە لبنانی بە دوستش زنگ میزند، میگوید میدانی عاقبت در سن ۷۰ سالگی اجازە دادند در مدرسە بخوابم».
با نیشخند میگوید «آخر عمری مردم شیعه آواره و دربدر شدهاند و شبها باید در مدرسهها و پیادهروها بخوابند؛ کرامتی برای شیعهها نمانده است.»
اوضاع برای مردمی که آواره شدهاند روز به روز بدتر میشود. آنهایی که آهی در بساط دارند خانهای، آپارتمانی اجاره کرده یا پیش دوست و خویش رفتهاند. هزاران خانواده خود را به سوریه و حتی عراق رساندهاند. صدها خانواده هم در کنار خیابان و ساحل شب را به روز میرسانند.
روبروی بالکن محل اقامتم یک ساختمان متروکه اداری ۱۲-۱۳ طبقه است. شبها چراغهای یکی از طبقههای بالا روشن میشود. چهار خانواده از چهار پنجره کنار همدیگر دیده میشوند، خانوادههای پرجمعیت.
بجز چند تشک ابری و موکت کف اتاق، نشانی از مایحتاجهای دیگر زندگی دیده نمیشود. بچهها شب و روز در آن اتاقها ورجه وورجه میکنند. مرد یکی از خانوادهها انگار که منتظر رسیدن پست یا یک خبر مهم باشد هر دو سه دقیقه یکبار کنار پنجره میآید و به خیابان پایین چشم میدوزد. شاید هم دنبال گم کرده اش می گردد؛ خانهاش.
همزمان با سرک کشیدن در زندگی این چهار خانواده، در فضای اینترنت تصاویر انهدام خانهها و روستاهای مردم جنوب لبنان را میبینم که توسط سربازان اسرائیلی خراب میشوند. به بهانه وجود تونل و تسلیحات حزبالله. شاید یکی از خانههای منفجر شده در تصویر منزل همین مرد باشد که مرتب از پنجره به خیابان چشم میدوزد.
جنگ به جز گرفتن جان انسانها، کرامت آنها را هم میگیرد. چشمهای انسانهای جنگ زده همه جا شبیه هم است، فارغ از جنسیت، نژاد، ملیت و دین.
شیعیان، سنیها و مسیحیان
مردم مسیحی از بیم بمباران اسرائیل، شیعیان را پناه نمیدهند. حتی گروههای سیاسی دست راستی مسیحی مانند «قوات لبنانی» با برافراشتن پرچمهایشان در محلههای مسیحینشین شهر مرزبندی خود را از همین حالا اعلام کردهاند.
آنها میگویند اگر اسرائیل برای همیشه جنوب را مال خود کند، ورود هزاران مسلمان شیعه به مناطق مسیحی ترکیب جمعیتی را به هم میزند و در بلند مدت همه لبنان مال مسلمانها خواهد شد.
همین یکی دو هفته پیش، حسن، همکار محلیمان ناچار شد از بیم بمباران اسرائیل خانهاش در یکی از محلههای ضاحیه را تخلیه کند.
او چند روز پیش توانست خانهای با قیمت مناسب در یک محله آرام مسیحی نشین بیروت پیدا کند. خوشحال بود که مادر مریض و پدر سالخوردهاش جای راحتی خواهند داشت. تا اینکه صاحب خانه سراغ دین و مذهب آنها را گرفت. به حسن گفته بود مستاجر شیعه نمیخواهیم.
اسرائیل هم از این ماجرا و تنشهای مذهبی، طایفی تاریخی لبنان آگاه هست.
همین هفته پیش در حمله هوایی اسرائیل به روستای مسیحی ایطو در شمال لبنان دستکم بیست ویک نفر کشته شدند. بیشترشان زن و کودک و همهشان از آوارههای شیعه جنوب.
یا حمله مرگبار دیگری که در آن بیش از بیست نفر جان باختند. در مرکز شهر بیروت. آنهم بیشترشان از آوارههای جنوب.
پیام دو حمله آشکار بود. هر جا و هرکسی به آوارههای جنوب و خانوادههای هوادار حزبالله پناه بدهد هدف قرار میگیرد.
لبنان سالها گرفتار جنگ داخلی بوده است. اسرائیل با حمایت از مسیحیها و حتی گروههای شیعه به جنگ فلسطینیهای ساکن لبنان رفت.
در زمانی که اسرائیل در حال اشغال جنوب لبنان و حملات هوایی به حومه و حتی مرکز بیروت است، بالا گرفتن تنش داخلی در لبنان میتواند هدیه خوبی برای تلآویو باشد.
همزمان با صحبت کردن با آدمهای معمولی غیر شیعه میتوان حدس زد که خیلیها از ضعیف شدن و به زانو درآمدن حزبالله بدشان هم نمیآید.
کم نیستند لبنانیهای سنی مذهب که در جریان جنگ داخلی سوریه برعکس حزبالله پشت مخالفان بشار اسد ایستادند.
اثر گلولههای درگیری سنیهای طرفدار مخالفان حکومت سوریه و علویهای حامی دمشق، بر در و دیوار شهر طرابلس در شمال لبنان به چشم میآید. برای مدتی سر وکله اعضای انتحاری داعش در لبنان هم پیدا شده بود.
برای چند روز اول که سیل آوارههای جنوب لبنان و محله ضاحیه بیروت به سمت شمال و مناطق غیر شیعه سرازیر بود، بسیاری از لبنانیها به داد آنها رسیدند و از تشک و پتو گرفته تا لباس و آب و غذا به آنها رساندند. طوری که خیلی از آنها احساس میکردند که آغوش همه برایشان باز است.
تا اینکه زخم دشمنی و رقابتهای گذشته سر باز کرد. حالا حتی در تعدادی از مساجد سنیمذهب هم به روی آنها بسته شده، چه برسد به کلیسا و خلوة (عبادتگاه دروزیها).
چند روز پیش به محل حمله هوایی اسرائیل به یک ساختمان مسکونی رفته بودیم. چیزی از چهار ساختمان ۷-۸ طبقه باقی نمانده بود. بیست و دو نفر کشته شده بودند. گرد و خاکستر ساختمانها تا حدود شعاع ۵۰-۶۰ متری همه جا را پوشانده بود. از جمله میوه و سبزی سوپری که کنار ساختمان منهدم شده بود.
گرد و غبار، پیاز و سیب و پرتقال را به یک رنگ درآورده بود، خاکستری رنگ. با خودم فکر کردم که کاش میشد این میوه و سبزیجات را در موزهای نگاه داشت و اسم آن را «میوههای جنگ» گذاشت. بوی جنازه هم که بماند.
«فاسدترین کشور دنیا»
«ثورة» (انقلاب) واژهای است که روی در و دیوار بیروت زیاد دیده میشود. به خصوص شکست خوردهاش که آنرا رمانتیکتر هم کرده است.
جوانان زیادی در لبنان خود را صاحبان انقلاب شکست خورده تموز ۲۰۱۹ میخوانند. نسلی که به امید تغییر به خیابانها آمدند اما جز چند کشته و زخمی و ناامیدی چیزی نصیبشان نشد.
حالا همانطور که میگویند ماندهاند با همان رهبران «فاسد و ناکارآمد»، جنگی که به آنها تحمیل شده و بحران اقتصادی-سیاسی و البته هزاران آواره از جنگ راندهشده.
لبنان چند سالیاست که رئیس جمهور ندارد، کرسیاش خالیاست. پستی که طبق قانون اساسی این کشور سهم مسیحیها است (نخست وزیر به سنیها و ریاست پارلمان به شیعهها تعلق دارد). در سه سال گذشته هربار برای انتخاب رئیس جمهور در پارلمان انتخابات برگزار شده با وتوی یک یا چند جریان، رای اعتماد لازم به هیچ نامزدی داده نشده است.
بلال کە تقریبا ۴۵ ساله است یک آرایشگاه کوچک در محله عمدتا شیعه نشین باشوره در غرب بیروت دارد. بیست و پنج سالیست که سر و کارش با شانه و قیچی است.
میگوید «لبنان فاسدترین کشور دنیاست.» از فساد رهبران سیاسی و خانوادههایشان صحبت میکند. میگوید چند روز پیش کارش در یک اداره دولتی گره میخورد و با کمی حساب و کتاب میفهمد که اگر بخواهد کاغذبازیهای معمول را انجام دهد اولا باید یکی دو هفته قید کارش را بزند و در نهایت هم معلوم نیست با این اوضاع ادارهها چقدر نتیجه بگیرد. گفت «دست آخر دست به جیب شدم و با دادن سیصد دلار نیم ساعته کارم راه افتاد.»
میپرسد «مگر میشود با حقوق چند صد دلار در ماه در بیروت زنده ماند و ماشین چهل پنجاه هزار دلاری سوار شد؟»
آخر سر گفت که «دو سه نسل دیگر شاید لبنان از شر فساد و رهبران فاسد نجات پیدا کند.»
نبیه بری، سیاست مدار ۸۶ ساله شیعه و رهبر جنبش امل ۳۲ سال است که بر کرسی ریاست پارلمان لبنان نشسته و ظاهرا قصد ترک آن را هم ندارد.
چند روز پیش یک استاد دانشگاه آمریکایی بیروت میگفت که «آقای بری کارش به جایی رسیده که حاضر است هر شش ماه یک بار خونش را کاملا عوض کند ولی حاضر نیست دست از قدرت بکشد.»
سمیر جعجع، سیاستمدار ۷۲ ساله مسیحی و فرمانده سابق شبهنظامیان فالانژیست کتائب، و از مخالفان سرسخت حضور سوریه و ایران در لبنان، بعد از یازده سال ماندن در سلول انفرادی و یک باز زخمی شدن در جنگ داخلی و جان به در بردن از یک سوقصد هنوز عرصه سیاست را ترک نکرده و عکسش اینجا و آنجا دیده میشود و اسمش بر سر زبانها است.
حسن نصرالله و بخش مهمی از راس هرم سیاسی-نظامی حزبالله هم دیگر زنده نیستند تا با شاخ و شانه کشیدن مخالفانشان را مرعوب کنند.
سعید در حال ریختن آبجوی تازه برای مشتریهایش که هر روز تعدادشان دارد کم میشود از آیة الکرسی سوره بقره نقل قول میکند. میگوید همه جنگها بر سر «کرسی» است.
چند دقیقه بعد که سرش خلوتتر شد، زیر لب یک ترانه عربی زمزمه میکند. اسم ترانه را از او پرسیدم.
«اسوارة العروس» به معنی النگوهای عروس که فیروز، خواننده افسانهای لبنانی در زمان اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل آنرا خوانده است.
او میگوید در دهه هشتاد نوعروسها و زنان جنوب النگوهای طلایشان را میفروختند تا مردها بتوانند با پول آن اسلحه بخرند و اسرائیلیها را از لبنان بیرون کنند.
سعید که مخالف سرسخت حزبالله و ایران و ولایت فقیه است حرفهایش را با این جمله تمام میکند: «ما لبنانیها نمیخواهیم مثل فلسطینیها بی سرزمین شویم.»
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید