رفتن به محتوای اصلی

تهدیدات متقابل ایران و اسرائیل؛ تنش‌های منطقه‌ای یا راهبردی برای بقا؟

تهدیدات متقابل ایران و اسرائیل؛ تنش‌های منطقه‌ای یا راهبردی برای بقا؟
Iran and Israel


تحلیل تحولات اخیر میان ایالات متحده، اسرائیل، ایران و خاورمیانه با در نظر گرفتن دیدگاه‌های مختلف، جنبه‌های پیچیده‌ای از استراتژی‌های قدرت‌های بزرگ، تاریخچه تعاملات منطقه‌ای و تغییر در اولویت‌های استراتژیک را نشان می‌دهد. از جمله موارد مطرح‌شده، موضوع سیاست‌های آمریکا در قبال اسرائیل و ایران، اثرات جنگ عراق و خروج از برجام بر منطقه و همچنین تلاش آمریکا برای مدیریت نفوذ خود در خاورمیانه در راستای تمرکز بر تهدیدهای چین و روسیه است. این تحلیل می‌تواند به بررسی دلایل و پیامدهای این رویکردها بپردازد.

تحلیل سیاست ایالات متحده و تعامل با اسرائیل

دولت آمریکا در دوران ریاست جمهوری بایدن تلاش کرده است تا تعاملات خود با اسرائیل را در چهارچوبی محدود و قابل کنترل نگه دارد. برخلاف سال‌های گذشته، واشنگتن به دنبال مدیریت مداخلات اسرائیل به گونه‌ای است که منافع استراتژیک و سیاسی آمریکا در منطقه تحت‌الشعاع قرار نگیرد. این مساله در حالی مطرح است که تجربه‌ی حمایت قاطع و حتی بی‌قیدوشرط از اسرائیل، در عملیات‌های پیشین مانند حملات نظامی اسرائیل به لبنان و غزه، نتایج مطلوبی را به دنبال نداشته و به افزایش تنش‌ها و گسترش افراط‌گرایی دامن زده است. تجربه‌ی عراق در سال ۲۰۰۳ نیز به عنوان یکی از تصمیمات اشتباه استراتژیک، همچنان در حافظه سیاست‌گذاران آمریکایی باقی است. اسرائیل به ویژه در دوران نتانیاهو، نه‌تنها در بروز این جنگ تاثیرگذار بود، بلکه بعدها در خروج آمریکا از برجام نیز نقشی کلیدی ایفا کرد که نه‌تنها منجر به کنترل ایران نشد، بلکه به نزدیکی هرچه بیشتر ایران به آستانه دستیابی به فناوری هسته‌ای انجامیده است.

تداوم حمایت از اسرائیل و تأثیر بر جایگاه آمریکا

از منظر افکار عمومی بین‌المللی، رویکردهای گذشته آمریکا در قبال اسرائیل به‌ویژه در دوره‌های بحران‌زا، هزینه‌های دیپلماتیک و اعتبار جهانی این کشور را به شدت تحت‌تاثیر قرار داده است. برای مثال، عملیات اخیر در غزه و پیامدهای انسانی آن با واکنش‌های منفی گسترده‌ای در سطح جهانی روبه‌رو شده و فشار افکار عمومی به سیاستمداران آمریکایی برای بازنگری در حمایت‌های بی‌قیدوشرط از اسرائیل افزایش یافته است. در همین راستا، بایدن تلاش دارد تا از تضعیف سرمایه سیاسی آمریکا در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای جلوگیری کند و حمایت خود از اسرائیل را محدود به چارچوبی سازنده و همسو با منافع استراتژیک آمریکا نماید.

نگاه آمریکا به خاورمیانه: تلاش برای مدیریت هزینه‌ها و تمرکز بر اولویت‌های بزرگتر

در حالی که آمریکا در گذشته نقش مهمی در حل بحران‌های خاورمیانه بر عهده داشته، در حال حاضر تمرکز اصلی سیاست خارجی این کشور به سمت مقابله با تهدیدات قدرت‌های بزرگ مانند چین و روسیه معطوف شده است. حضور گسترده در خاورمیانه و هزینه‌های سنگین ناشی از درگیری‌های این منطقه، منافع بلندمدت آمریکا را تحت‌الشعاع قرار داده است. با این حال، آمریکا همچنان نقش خود را به عنوان یک میانجی برای کاهش تنش‌ها حفظ می‌کند اما تمایلی برای حضور مستقیم و گسترده نظامی ندارد. از طرفی، مدیریت پرونده هسته‌ای ایران برای جلوگیری از یک بحران بزرگ منطقه‌ای همچنان از جمله نگرانی‌های اصلی آمریکا است که نیازمند همکاری نزدیک با هم‌پیمانان منطقه‌ای و بهره‌گیری از دیپلماسی قوی است.

دیدگاهی متفاوت: بررسی پیامدهای سیاست عدم مداخله یا کاهش نقش آمریکا در خاورمیانه

دیدگاه مخالف می‌تواند بر این اساس باشد که کاهش نفوذ و حضور آمریکا در خاورمیانه ممکن است به نتایج ناگواری برای نظم منطقه‌ای و جهانی منجر شود. از دیدگاه برخی تحلیل‌گران، خروج از خاورمیانه به خلائی منجر خواهد شد که بازیگران منطقه‌ای با تمایلات مداخله‌گرانه و متحدان بزرگتری همچون چین و روسیه به سرعت آن را پر خواهند کرد. در نتیجه، تمرکز صرف آمریکا بر مسائل کلان‌تر مانند رقابت با چین و روسیه ممکن است در نهایت به بازگشت بحران‌های جدی‌تر و افزایش تهدیدات در خاورمیانه منجر شود که تاثیر آن به عرصه‌های اقتصادی و سیاسی جهانی نیز خواهد رسید.

در نهایت، تحلیل این تحولات از منظر مخالفت با کاهش نفوذ آمریکا می‌تواند بر لزوم رویکرد متعادل و مدیریت‌شده در قبال خاورمیانه تاکید کند تا از بروز بحران‌های عمیق‌تر و غیرقابل پیش‌بینی در آینده جلوگیری شود.

در بحران میان اسرائیل، حماس، حزب‌الله و ایران، چندین سناریوی احتمالی با توجه به داده‌های موجود و روند تحولات قابل بررسی است. این بحران، که با درگیری‌های نظامی، منافع ایدئولوژیک و رقابت‌های منطقه‌ای پیچیده همراه است، در چارچوب منافع مختلف هر بازیگر، چشم‌اندازهای مختلفی را به نمایش می‌گذارد. با توجه به شرایط فعلی، در ادامه به بررسی سناریوهای احتمالی و راهکارهای ممکن برای آینده این بحران پرداخته خواهد شد:

1. تشدید درگیری‌ها و گسترش جنگ منطقه‌ای

در سناریوی تشدید درگیری‌ها، گسترش جنگ در دیگر مناطق می‌تواند امکان‌پذیر باشد. حضور حزب‌الله در لبنان و همسویی این گروه با ایران به اسرائیل انگیزه‌ای می‌دهد که هر گونه اقدامی از جانب حزب‌الله را تهدیدی مستقیم تلقی کند و دست به حملات نظامی گسترده بزند. در این حالت، ممکن است حمایت از حماس و حزب‌الله توسط ایران، اسرائیل را به سمت عملیات نظامی بزرگ‌تر سوق دهد. این گسترش می‌تواند شامل تلافی‌جویی متقابل باشد که به خشونت‌های گسترده و غیرقابل‌کنترل در مرزهای شمالی اسرائیل و حتی در دریای مدیترانه بیانجامد.

- پیامدها: این سناریو به بی‌ثباتی در لبنان و سوریه دامن می‌زند، و ممکن است آمریکا و کشورهای دیگر را مجبور به دخالت یا حمایت لجستیکی از اسرائیل کند. احتمال درگیری مستقیم‌تر میان ایران و اسرائیل نیز در چنین شرایطی افزایش می‌یابد.

2. واسطه‌گری بین‌المللی و تلاش برای آتش‌بس موقت

یکی دیگر از راهکارهای ممکن، تلاش برای آتش‌بس موقت و برقراری واسطه‌گری بین‌المللی است. بازیگرانی نظیر مصر، ترکیه، و قطر در کنار سازمان ملل و اتحادیه اروپا ممکن است در نقش واسطه‌ها ظاهر شوند و با تلاش برای کاهش تنش، به دنبال راه‌حل‌های کوتاه‌مدت و فوری برای توقف درگیری باشند. این رویکرد همچنین به آمریکا اجازه می‌دهد تا از نفوذ خود برای جلوگیری از تضعیف موقعیت اسرائیل و همچنین کنترل بر بحران‌های جانبی در منطقه استفاده کند.

- پیامدها: این راهکار به کاهش آسیب‌های انسانی و خسارات زیربنایی کمک می‌کند و از تشدید بحران جلوگیری می‌کند. اما این رویکرد موقتی است و نمی‌تواند بحران‌های ساختاری و اختلافات سیاسی ریشه‌ای را حل کند.

3. گفتگوهای جامع با هدف حل بحران‌های اساسی

راهکاری دیگر که احتمال آن کمتر ولی بسیار مهم و مؤثر خواهد بود، تلاش برای گفتگوهای جامع با هدف حل و فصل بحران‌های بنیادی میان اسرائیل، فلسطینیان و دیگر بازیگران منطقه‌ای است. در چنین سناریویی، کشورهای اروپایی و متحدان آمریکا می‌توانند تحت فشار افکار عمومی بین‌المللی، طرح‌هایی برای رفع محاصره اقتصادی غزه، بازسازی و تثبیت شرایط زندگی در سرزمین‌های فلسطینی و ایجاد مسیرهای دیپلماتیک برای مذاکره با حماس و حتی حزب‌الله را مطرح کنند. این طرح می‌تواند شامل تعهدات امنیتی اسرائیل و همچنین تضمین حقوق فلسطینیان باشد.

- پیامدها: چنین رویکردی می‌تواند برای اولین بار بحران‌های ساختاری را با رویکردی پایدارتر و اصولی‌تر حل کند، اما نیازمند تغییر اساسی در سیاست‌های اسرائیل و نیز رویکرد سازنده‌تر حماس و حزب‌الله است. با توجه به اختلافات ایدئولوژیک و منافع منطقه‌ای، این رویکرد چالش‌های زیادی خواهد داشت.

4. تلاش برای تغییر سیاست ایران و کنترل نفوذ منطقه‌ای

یکی از راهکارهای احتمالی در کاهش بحران می‌تواند تغییر در سیاست‌های ایران باشد. کاهش تنش با ایران و تلاش برای تعامل دیپلماتیک بیشتر در خصوص مسائل منطقه‌ای و به‌ویژه فعالیت‌های ایران در حمایت از گروه‌های نیابتی مانند حماس و حزب‌الله، می‌تواند به کاهش تنش در منطقه کمک کند. مذاکرات برجام و توافق‌های جدید ممکن است به تغییر رویکرد ایران و کاهش نفوذ نظامی آن در منطقه منجر شود.

- پیامدها: در صورت موفقیت، احتمال کاهش حمایت مالی و تسلیحاتی از گروه‌های نیابتی و بهبود فضای گفتگوی منطقه‌ای افزایش می‌یابد. این رویکرد به تثبیت نسبی و ایجاد شرایط برای راه‌حل‌های پایدار کمک می‌کند.

5. ادامه وضعیت موجود و مدیریت بحران به‌جای حل ریشه‌ای آن

با توجه به پیچیدگی‌ها و اختلافات موجود، امکان ادامه وضعیت موجود و تمرکز بر مدیریت بحران نیز به عنوان یک گزینه محتمل وجود دارد. اسرائیل ممکن است همچنان به اقدامات محدود و هدفمند نظامی خود ادامه دهد و حماس و حزب‌الله نیز به حملات پراکنده و نمادین به عنوان نشانه‌ای از مقاومت روی آورند. در چنین شرایطی، احتمال توافق‌ها یا آتش‌بس‌های کوتاه‌مدت افزایش می‌یابد، اما راه‌حل بلندمدتی برای بحران‌های ریشه‌ای حاصل نمی‌شود.

- پیامدها: در این حالت، وضعیت بی‌ثباتی همچنان ادامه خواهد یافت و هزینه‌های انسانی و اقتصادی زیادی به مردم فلسطین و اسرائیل تحمیل می‌شود. این رویکرد ممکن است خاورمیانه را همچنان در معرض خطرهای درازمدت حفظ کند.

جمع‌بندی و توصیه‌ها

هر کدام از این سناریوها و راهکارها، نقاط ضعف و قوت خود را دارند، اما حرکت به سمت راه‌حل‌های دیپلماتیک و تلاش برای رفع ریشه‌ای بحران‌ها، رویکردی پایدارتر خواهد بود. دستیابی به چنین هدفی نیازمند تغییر نگرش‌های موجود و همکاری‌های بین‌المللی گسترده‌تر است. در عین حال، مهم است که بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی به اثرات انسانی و اجتماعی بحران نیز توجه داشته باشند و از گسترش درگیری‌ها و افزایش خشونت در منطقه جلوگیری کنند.

تحلیل وضعیت فعلی و احتمالات مربوط به تهدیدات متقابل ایران و اسرائیل نیازمند بررسی دقیق اهداف استراتژیک، سیاست‌های داخلی و خارجی و پیامدهای احتمالی برای دو طرف است. در شرایط کنونی، تنش‌های فزاینده میان اسرائیل و ایران، خطر آغاز درگیری‌های مستقیم را افزایش می‌دهد. این تحلیل به چندین عامل کلیدی، از جمله انگیزه‌ها و پیامدهای سیاسی داخلی ایران، قابلیت‌ها و انگیزه‌های نظامی اسرائیل، و همچنین اثرات احتمالی چنین درگیری‌ای بر پایداری و مشروعیت حکومت ایران، می‌پردازد.

1. انگیزه‌های داخلی حکومت ایران برای ورود به تنش‌های خارجی

جمهوری اسلامی ایران با موجی از نارضایتی‌ها و اعتراضات داخلی روبروست. جنبش‌های اجتماعی و خواسته‌های گسترده برای تغییرات سیاسی و اقتصادی، مشروعیت حکومت را به چالش کشیده و تهدیدی برای ثبات داخلی محسوب می‌شود. در این شرایط، حکومت ایران ممکن است به ایجاد یک بحران خارجی به‌عنوان راهکاری برای انتقال توجه مردم از مسائل داخلی به تهدیدهای خارجی، و همچنین ایجاد اتحاد ملی پیرامون مفهوم دفاع از کشور متوسل شود. حتی یک درگیری محدود و کنترل‌شده می‌تواند حکومت را قادر سازد که با استفاده از فضای امنیتی و نظامی، سرکوب جنبش‌های اعتراضی داخلی را توجیه کند و تمرکز عمومی را به خطر خارجی منتقل کند.

2. قابلیت‌ها و انگیزه‌های اسرائیل برای حمله به ایران

اسرائیل از مدت‌ها قبل به دنبال تضعیف برنامه‌های هسته‌ای و نفوذ منطقه‌ای ایران بوده و در همین راستا از ابزارهای مختلفی چون حملات هوایی محدود، عملیات اطلاعاتی و همکاری با متحدان استفاده کرده است. تهدید اخیر اسرائیل به تلافی حملات موشکی و انجام حملات نظامی مستقیم به ایران می‌تواند بخشی از سیاست بازدارندگی باشد. با این حال، یک حمله نظامی گسترده به ایران برای اسرائیل بسیار پرریسک خواهد بود، زیرا می‌تواند به واکنش‌های شدید از سوی ایران و متحدانش (نظیر حزب‌الله و گروه‌های نیابتی در سوریه و عراق) منجر شود.

اسرائیل ممکن است تنها به اقداماتی محدود و هدفمند علیه تاسیسات نظامی و زیرساخت‌های حساس ایران دست بزند تا بدون درگیر شدن در جنگی گسترده، پیامی واضح به ایران ارسال کند. این نوع حملات محدود، به اسرائیل امکان می‌دهد که از خطر درگیری‌های شدیدتر جلوگیری کرده و در عین حال پیام خود را درباره امنیت خود و مقابله با تهدیدات مستقیم ایران به صراحت منتقل کند.

3. پیامدهای احتمالی حمله اسرائیل بر ثبات و مشروعیت حکومت ایران

چنانچه حمله‌ای از سوی اسرائیل به اهداف نظامی در ایران انجام شود، می‌تواند تاثیری دوگانه بر ثبات داخلی ایران داشته باشد. از یک سو، ممکن است این حمله حکومت ایران را در موقعیتی دشوار قرار دهد و نارضایتی‌ها را افزایش دهد، زیرا مردم ممکن است حکومت را در پیشگیری از چنین حملاتی ناکام بدانند. از سوی دیگر، و با احتمال زیاد، این وضعیت می‌تواند به افزایش حس ملی‌گرایی منجر شود و حکومت از این فضا برای بهبود موقعیت خود استفاده کند، همان‌طور که در جنگ‌های پیشین و بحران‌های مشابه، استفاده از تهدیدات خارجی موجب تقویت انسجام داخلی شده است.

در واقع، اگر حمله اسرائیل به سرنگونی حکومت منجر نشود، ایران احتمالاً از این حمله به‌عنوان بهانه‌ای برای سرکوب بیشتر مخالفان داخلی و کنترل شدیدتر بر جامعه بهره خواهد برد. بسیاری از حکومت‌های اقتدارگرا از چنین بحران‌های خارجی به عنوان ابزاری برای بقا و انحراف افکار عمومی از مسائل داخلی استفاده کرده‌اند.

4. پیامدهای بین‌المللی و واکنش‌های احتمالی سایر کشورها

یک حمله نظامی اسرائیل به ایران، احتمالاً واکنش‌های گسترده‌ای را از سوی کشورهای مختلف برانگیزد. آمریکا، به دلیل نگرانی از بی‌ثباتی منطقه‌ای و پیامدهای اقتصادی و انسانی چنین حمله‌ای، تلاش خواهد کرد که از تشدید بحران جلوگیری کند. متحدان منطقه‌ای اسرائیل، مانند کشورهای حوزه خلیج فارس، ممکن است نگرانی‌هایی درباره امنیت خود داشته باشند و این نگرانی‌ها می‌تواند آنها را به سمت اقدامات احتیاطی بیشتری در قبال ایران سوق دهد.

در سطح بین‌المللی، یک درگیری گسترده در منطقه خاورمیانه اثرات جدی بر بازارهای نفت و انرژی خواهد داشت و اقتصاد جهانی را نیز تحت‌تاثیر قرار خواهد داد. اروپا نیز احتمالاً نگران موج جدیدی از مهاجرت و بحران‌های انسانی در منطقه خواهد بود و خواهان کاهش تنش‌ها از طریق دیپلماسی خواهد بود.

جمع‌بندی و سناریوهای محتمل

در مجموع، بحران موجود و تهدیدات اسرائیل برای حمله به ایران، احتمالاً به سمت یکی از سناریوهای زیر حرکت خواهد کرد:

1. تشدید تنش‌ها و حملات محدود و هدفمند: احتمال حملات محدود از سوی اسرائیل به تاسیسات نظامی و مراکز حساس ایران وجود دارد که ممکن است منجر به واکنش‌های کنترل‌شده از سوی ایران شود.

2. مذاکرات پنهان و مدیریت بحران: تلاش‌های دیپلماتیک از سوی آمریکا و اروپا برای کنترل بحران و ایجاد فضایی برای جلوگیری از درگیری گسترده‌تر ممکن است بتواند از تشدید بحران جلوگیری کند.

3. تقویت سرکوب داخلی و تمدید عمر حکومت ایران: حکومت ایران با بهره‌گیری از حمله احتمالی به عنوان توجیهی برای سرکوب بیشتر و انحراف افکار عمومی از مشکلات داخلی، می‌تواند موقعیت خود را در کوتاه‌مدت تقویت کند و بر اعتراضات داخلی سرپوش بگذارد.

در نهایت، جهت‌گیری تحولات بستگی زیادی به نحوه واکنش بازیگران اصلی، خصوصاً ایران و اسرائیل، و همچنین اقدامات دیپلماتیک کشورهای خارجی خواهد داشت.
اسماعیل مرادی
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اسماعیل مرادی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید