
تحولات مصر و ورود ارتش این کشور به چالشهای سیاسی تا حدودی غیرمنتظره بود و حتی محمد مرسی نیز چندان آن را جدی تلقی نمیکرد.
محمد مرسی در قانون اساسی جدید، قدرت و اختیارات ارتش را دست نخورده باقی گذاشت و این امکان را داد که هم نهادی مستقل با روابط ویژه با آمریکا بماند و هم ۱۵ تا ۲۵ درصد تولید ناخالص ملی کشور را در اختیار داشته باشد.
این که بخشی از کادر قدیمی رهبری ارتش در دوران مبارک هم کنار رفت برای مرسی اطمینان خاطری بود که چندان نگران ورود مجدد نیروهای مسلح به صحنه سیاسی نباشد.
با این همه، ارتش بیثباتی احتمالی ناشی از چالش مرسی با مخالفان و شرایط ملتهب سیاسی را فرصتی یافت برای عرض اندام دوباره و ظاهر شدن به عنوان ناجی ملی، آن هم به رغم کارنامهای منفی که در دوران گذار از مبارک به مرسی به جا گذاشت و اینک ظاهرا از یادها رفته است.
به عبارت دیگر، دغدغه نیروهای مسلح از این که بیثباتی کشور مناسبات تنگاتنگشان با آمریکا و دریافت کمکهای ویژه از این کشور را به خطر بیاندازد و نیز نگرانی از این که تخریب بیشتر اقتصاد کشور به منافع ارتش به عنوان یک کارتل اقتصادی بزرگ در مصر هم ضربه بزند به عواملی برای فعالشدن این نهاد در بحران کنونی و به صحنه آمدن آن بدل شدند.
آمریکا و عربستان ناخشنود نیستند
در عین حال، تحولات تازه مصر نمیتواند به سود آمریکا و عربستان و شکستی برای سیاست قطر تلقی نشود. آمریکاییها بیثباتی در کشور بزرگ جهان عرب و همسایه دیوار به دیوار اسرائیل را با دغدغه همراهی کردهاند و به رغم درک و دریافت اولیه که باید با بازیدادن نیروهای اسلامی در روندهای سیاسی، آنها را هم به جزیی عادی و متعارف از ساختار سیاسی بدل کرد، اما رویکردهای اخوان المسلمین، چندان برای واشنگتن رضایت بخش نبود به خصوص ضعفهای آن در فائقآمدن بر مشکلات اجتماعی و اقتصادی، تلاشهایش برای اسلامیزهکردن ساحت اجتماعی و فرهنگی کشور.
در عین حال، به رغم آن که مرسی اولین سفر خارجیاش را به عربستان انجام داد، باز هم هیچگاه دل جده با مرسی و دولت اخوانالمسلمینی او صاف نشد. امارات متحده و کویت هم مناسباتی توام با تنش و سوءظن با دولت جدید مصر داشتند که در مناسبات پر چالش اعراب خلیج فارس با اخوانالمسلمین ریشه داشت.
به عبارتی، در واقع به جز قطر، همه کشورهای عرب خلیج فارس، و در راس آنها عربستان، به دلایل سیاسی و ایدئولوژی محافظهکارانه خود در قیاس با اخوانالمسلمین، از قدرتگیری این نیرو در مصر و تونس با ناخشنودی استقبال کردند. درسوریه نیز مقاومت عربستان بر سر این که اخوانالمسلمین هوادار قطر دست بالا را در میان ائتلاف اپوزیسیون پیدا نکند آشکارتر از آن بود که دیده نشود. ظرف ماههای گذشته قطر در حد ممکن کوشید که با کمک مالی، دولت مرسی را در به راهانداختن اقتصاد مصر کمک کند که ظاهرا نتیجه ملموسی به بار نیاورد.
عربستان در ماههای اخیر آشکار و پنهان پشت اپوزیسیون مصر، به ویژه بخشی از دستگاه اداری و قضایی و ارتش که همچنان از دوران مبارک به دوره جدید انتقال یافتند، قرار گرفت. رسانههای عربستان هم بر خلاف رسانههای قطر کم و بیش پشتیبان اپوزیسیون بودند، از جمله در تظاهرات واعتصابهای روزهای پیش از رفراندوم قانون اساسی در اواخر سال ۲۰۱۲.
با این همه، امیر جدید قطر، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، در نخستین سخنرانی اش بعد از تحویل قدرت گفت: "ما مسلمانیم ولی اخوان المسلمین نیستیم"، سخنی که بسیاری آن را به آغاز پایان روابط حسنه دوحه و قاهره تلقی کردند و حتی روزنامه الاهرام مصر که تا حدودی مواضع مخالفان را بازتاب میدهد این ارزیابی را داد که زیر پای مرسی بیش از پیش سست میشود.
پایان داستان نوشته نشده است
با این همه، پایان ماجرای مصر هنوز باز است و نوع رفتار نیرویی قدرتمند مانند اخوانالمسلمین به رغم ضربهای که خورده و رویکردی که ارتش و مخالفان در قبال آن در پیش خواهند گرفت مسئلهای حساس و تعیینکننده باقی خواهد ماند.
ارتش بیثباتی احتمالی ناشی از چالش مرسی با مخالفان و شرایط ملتهب سیاسی را فرصتی یافت برای عرض اندام دوباره و ظاهر شدن به عنوان ناجی ملی، آن هم به رغم کارنامهای منفی که در دوران گذار از مبارک به مرسی به جا گذاشت و اینک ظاهرا از یادها رفته است.
این که انسجام درونی اخوانالمسلمین بیش از پیش دستخوش تلاطم شود و نیروهای جدیدی رهبری آن را به عهده بگیرند هم البته منتفی نیست. ضمن این که سناریویی مشابه الجزایر سال ۱۹۹۰ که ارتش نتیجه انتخابات را که به سود اسلامگریان تمام شد ملغی کرد و نتیجتاً هر دو طرف وارد نبردی خونین و ده ساله شدند، تا حدودی منتفی است. چون از یک سو ترور اسلامیهای افراطی در مصر در دوران سادات و مبارک امتحان خود را پس داده و نیروهای اسلامی از بابت آن عذر خواستهاند. از سوی دیگر، تاریخ ۸۵ ساله اخوان هم کمتر با ترور و افراطیگری عجین بوده است.
در این میان نوع برخورد بعدی ارتش و مخالفان با اخوانالمسلمین و میزان تلاش آنها برای ادغام مجدد این نیرو در پروسههای سیاسی نیز عاملی تعیینکننده خواهد بود.
ایران خشنود نیست
ولی در صفوف اپوزیسیون که حالا از سلفیها تا هواداران پر و پا قرص مبارک را در برمیگیرد تازه چالشها آغاز میشود، چون عامل وحدت بخش آنها یعنی دشمنی به نام مرسی کنار رفته و حالا گروههای متعدد اپوزیسیون دوباره مشغول صفبندی درونی میشوند و معلوم نیست که در انتخابات آینده حتما با نامزد یا نامزدهایی واحد وارد صحنه شده و حتما هم بر اخوانآلمسلمین پیروز شوند.
به رغم آن که مرسی روی خوش چندانی به احیای روابط با ایران نشان نداد، کنفرانس غیرمتعهدها در تهران را به تریبونی برای حمله به رژیم سوریه بدل کرد و عملا هم در کنار مخالفان اسد قرار گرفت و نیز به رغم آن که او امنیت کشورهای عربی خلیج فارس در برابر ایران را از اولویتهای سیاست خارجی خود دانست و در برابر حمله سلفیهای مصر به شیعیان این کشور سکوت اختیار کرد، ولی جمهوری اسلامی همچنان تداوم حضور وی در راس مصر را بر قدرتگیری مخالفان یا احیای قدرت ارتش ترجیح داد.
این ترجیح هم شاید به سبب ناسازگاری تاریخی میان اخوانالمسلمین و عربستان و هم به خاطر مواضع ضداسرائیلی اخوان بود، ولو که این مواضع ضداسرائیلی اخیرا کمی به حاشیه رانده شده بود.
هم اظهارات حافظ منافع ایران در مصر که یک روز پیش از سقوط مرسی، مخالفان او را دارای اهدافی ضدانقلابی توصیف کرد و هم اظهارات همزمان امیر عبدالهیان، معاون وزارت خارجه که مرسی را منتخب مردم دانست و بر ماندن او تاکید نمود همه و همه حکایت از آن دارند که تحولات تازه مصر اسباب خشنودی جمهوری اسلامی نخواهد بود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید