مسعود آذر
کاربران شبکههای اجتماعی و رسانهها از واکنشها و حرفهای مجریان تلویزیون دولتی ایران که «بوی جنگافروزی و باروت» میدهد اظهار تعجب میکنند و احساس میکنند آنها «چریک»های آتش به اختیاری هستند که در لباس مجری روی صفحه تلویزیون حاضر شدهاند و قبل از اعلام مواضع رسمی مقامها، میخواهند ایران وارد جنگ مستقیم با اسرائیل شود.
بررسی سخنان مجریان شبکههای مختلف صدا و سیما نشان میدهد که در میانه بالا گرفتن تنش میان ایران و اسرائیل، آنها در قامت فرمانده، سخنگو یا بلندگوی حکومت ظاهر شدهاند و به نوعی به آتش این تنش دامن میزنند.
درپی حمله هوایی اسرائیل به چند نقطه از ایران در پنجم آبانماه، بعضی از کارشناسان و مجریان صدا و سیما در مقابل دوربین به این حملات یا خندیدند یا خط و نشان کشیدند و یا به نمایندگی از طرف حکومت اعلام کردند که جمهوری اسلامی ایران با شدت پاسخ حملات اسرائیل را خواهد داد و «وعده قطعی عملیات صادق ۳» را دادند.
یکی از مجریان تلویزیون یک روز پس از عملیات اسرائیل و در حالی که مسئولین نظامی و سیاسی ایران هنوز واکنشی نشان نداده بودند، در برنامه سیاست خارجی از شبکه سه، با اشاره به «قطعی بودن» پاسخ جمهوری اسلامی ایران به عملیات «روزهای پاسخ» اسرائیل گفت: «پاسخ ایران معادلات منطقه را تغییر خواهد داد... و در روزهای آینده در همین برنامه سیاست خارجی، بعد از پاسخ جمهوری اسلامی تصاویر فرار مردم اسرائیل را نشان میدهیم».
در نمونه دیگر یک مجری تلویزیون در شبکه یک اعلام کرد که «اگر اقدامی نکنیم باید به نسلهای آینده پاسخگو باشیم... مقام رهبری معادله یک به ده را گفته است اگر یکی بزند ده تا می خورد...».
همچنین بعضی از مجریان تلویزیون فرماندهان نظامی و مسئولان جمهوری اسلامی ایران را سرزنش کردند که نتیجه دست روی دست گذاشتن در مقابل کشته شدن قاسم سلیمانی و اسماعیل هنیه، حملات اسرائیل به لبنان و غزه است و از کسانی که با طرح «تله جنگ» در لبنان و غزه، مسئولان را در ورود عملی در جنگ با اسرائیل دچار تردید میکنند انتقاد کردند.
اظهارات مجریان صداو سیما در شبکههای مختلف با واکنش کاربران شبکههای اجتماعی و روزنامهنگارانی مانند «امید فراغت» روبرو شد. آقای فراغت در انتقاد به جنگ طلبی مجریان تلویزیون در ایکس نوشت: «متاسفانه وضعیت مملکت، مصداق ضربالمثل شهر که شلوغ میشود، قورباغه هفتتیرکش میشود، شده است».
آیا مجریان تلویزیون بدون هماهنگی با سردبیران و مدیران مربوطه و مسئولان امنیتی و نظامی برای دشمن خط و نشان میکشند یا این حرفها جزیی از پروپاگاندای حکومت محسوب میشود و حساب شده است و از این طریق سیاستگذاران میخواهند به قدرتهای خارجی نشان دهند که افکار عمومی حامی سیاستهای نظام و خواهان جنگ یا برخورد محکم به حملات اسرائیل هستند؟
جنجال با تئوریسین جنگ
جنجالیترین برنامه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در هفتههای اخیر به حضور محمدمهدی میرباقری، چهره شاخص و پدر معنوی جبهه پایداری و عضو مجلس خبرگان رهبری در برنامه تلویزیونی «جریان» از شبکه یک سیما برمیگردد.
آقای میرباقری در دو برنامه در روزهای شانزدهم و بیست و سوم مهرماه با موضوع «بلا و ابتلا؛ سرنوشت جبهه حق» شرکت کرد تا روایتی از «جنگ مومنان با کافران» داشته باشد.
او در بخش نخست این برنامه در میان صحبتهایش تاکید کرد که «خدا یک طرح بزرگ برای مردم جهان دارد و آن عبارت از جنگ میان کافران و مومنان است که از آغاز خلقت تا پایان جهان ادامه دارد و پیروزی نهایی در این جنگ برای مومنان است و این پیروزی هم قطعی است.»
او تاکید دارد که «جنگ میان کافران و مومنان برای خالصسازی است تا صف مومنان از کافران جدا شود. مقصد این جنگ قرب خداست».
آنچه موجب جنجال شد به سخنان آقای میرباقری در دومین برنامه برمیگردد که گفته بود «برای رسیدن به قرب الهی حتی اگر نصف مردم جهان کشته شوند، میارزد؛ لذا کشته شدن ۴۲ هزار نفر از مردم غزه در قبال آن مقصد بزرگ اهمیت ندارد البته کشته شدن شکست نیست؛ پیروزی است. به ویژه آنکه کسانی که کشته شوند، نمیمیرند؛ بلکه زندهاند».
این سخنان برای نخستینبار نبود که از زبان آقای میرباقری حول محور مفاهیم آخرالزمانی بیان میشد اما در شرایط ویژه و حساس ایران در منطقه بسیار واکنش برانگیز شد.
روزنامه هممیهن در ۲۶ مهرماه عکس اول روزنامه را به آقای میرباقری اختصاص داد و او را «تئوریسین جنگ» خطاب کرد. تیتری که به مذاق آقای میرباقری خوش نیامد و به آن واکنش نشان داد و گفت: «"تئوریسین جنگ" آمریکاست. در مقابل آمریکا، ما "تئوری مقاومت" داریم و غربگراها "تئوری تسلیم". غربزدهها اسم تئوری سازش و تسلیم را بهدروغ میگذارند تئوری صلح و اسم "تئوری مقاومت" را میگذارند تئوری جنگ! حتما ما صلحطلبیم، اما صلح پایدار از بستر مقاومت میگذرد، نه از بستر تسلیم و ذلت».
روزنامه هم میهن در همین شماره از روزنامه، از قول محمدتقی فاضلمیبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم نوشته بود که «مسائلی که از سوی محمدمهدی میرباقری عنوان شده، در اسلام وجود ندارد و کشور را به جنگ میکشاند».
محسن آرمین، فعال سیاسی اصلاحطلب در کانال تلگرامیاش آقای میرباقری را به کسی تشبیه کرده بود که «پوست پلنگ» میپوشد و «دندان» ببر را نشان میدهد و به دین و مذهب ضربه میزند.
پایداریها و «چریکها» در تلویزیون
در ۷ مهرماه ۱۴۰۰ علی خامنهای در حکمی پیمان جبلی را ریاست سازمان صدا و سیما منصوب کرد. با انتصاب آقای جبلی، موجی از تغییرات و جابجاییها در این سازمان آغاز شد تا جایی که اصولگرایان به این تغییر و تحولات انتقادات تندی به زبان آوردند و از آن به عنوان پروژه «خالصسازی» یاد کردند؛ اصطلاحی که در سالهای اخیر در درون نیروهای اصولگرا برای حذف و یکدستسازی حکومت بکار میرود و به نوعی دایره خودیها را تنگتر کرده است.
وظیفه صدا و سیما براساس اصل ۱۷۵ قانون اساسی «آزادی بیان و نشر افکار» است و با توجه به جایگاه و وظیفهای که برای آن تعریف شده است عنوان «رسانه ملی» را یدک میکشد اما مخالفان و منتقدان این رسانه به دلیل جهتگیریها و مواضع یکسویه، آن را «رسانه میلی» یا «رسانه حکومتی» میخوانند که نه تنها پژواک صدای مردم نبوده، بلکه بازوری تبلیغاتی حکومتی عمل کرده ودر سالهای اخیر نیز تبدیل به بلندگوی طیف محدودی از اصولگرایان شده است.
منتقدان میگویند در دور جدید ریاست آقای جبلی «انحصار در انحصار» شکل گرفته است و مدیران نزدیک به جبهه پایداری این سازمان را قبضه کردهاند.
روزنامه جوان و خبرگزاری تسنیم، رسانههای نزدیک به اصولگرایان نقد و انتقاداتی علیه انتصابات و مدیریت این سازمان حکومتی منتشر کردهاند و معتقدند انتصاب وحید جلیلی، چهره نزدیک به گروه پایداری به سمت معاونت سیما زمینهساز ورود یک طیف خواص و یک گرایش به این سازمان شده است. آقای جلیلی برادر سعید جلیلی، نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است.
روزنامه جوان در تیرماه سال گذشته در یادداشتی نوشت «برخی ناظران معتقدند وحید جلیلی پس از پیروزی رییسی در انتخابات ۱۴۰۰ مامور شد تا کادرسازی در صدا و سیما به نفع گروه پایداری و برخی چهرههای نزدیک به برادرش سعید جلیلی را آغاز کند. دلیل منتقدان برای طرح چنین ادعایی، انتصاب علیرضا خدابخشی، خواهرزاده سعید جلیلی بهسمت رییس ستاد انتخابات صداوسیما است».
علیرضا خدابخشی یکی از چهرههای جنجالی و پرحاشیه صدا و سیما بود که ۲۲ مهرماه ۱۴۰۰ با حکم پیمان جبلی به عنوان معاون سیاسی سازمان صداوسیما منصوب شد. گفته میشود او در دو سال و اندی که در این سمت بود بارها در جمع مدیران و خبرنگاران صداوسیما خودش را «چریک» خوانده بود و «گفته بود که چریکها عمر کوتاهی دارند و او نیز تصمیمی برای ماندگاری طولانی در صداوسیما ندارد بلکه تنها میخواهد بر اساس الگوی یک چریک تغییرات سریع در ساختار و عملکرد سازمان صداوسیما بدهد» ( روزنامه اعتماد - ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۲)
در این چند سال «چریک»های صدا و سیما در سمتهای مدیر، گزارشگر، تهیهکننده و مجری سهم زیادی در جهتگیریهای سیاسی تلویزیون دولتی ایفا کردند. اکثر آنها از نظر فکری نزدیک به جبهه پایداری هستند و نسبت به «انقلاب اسلامی» و رهبری علی خامنهای اظهار تعلق شدیدی از خودشان نشان میدادند و به عبارتی «ذوب در ولایتاند» و از حمله و انتقاد به منتقدان و حتی اصولگرایان ابایی ندارند.
برای نمونه؛ محمدرضا شهبازی مجری برنامه «پاورقی» در اوایل اردیبهشتماه امسال در شبکه ایکس علیه اصلاحطلبان و اصوگرایان نوشت: «اصلاحطلبی نطفهاش حرام است! اصولگرایی لقمهاش».
آقای شهبازی در مردادماه سال گذشته در حالی که زمزمه بازگشت بعضی از مجریان قدیمی به تلویزیون مطرح میشد در اعتراض به بازگشت آنها با انتشار ویدئویی گفته بود از ادامه اجرای برنامه انصراف داده چرا که «خلاصهش اینکه قرار نیست بسیجی فحشخور زمان فتنه و جنگ و... باشه و در عافیت، سلاحورزیها و رشیدپورها و آخوندیها، در میدان اقتصاد و فرهنگ و سیاست جولان بدن».
آقای شهبازی پس از چند روز غیبت در ۲۸ مردادماه ۱۴۰۲ به کارش برگشت و با فشار و تهدید او و همفکرانش بازگشت رضا رشیدپور، مجری پیشین تلویزیون نیز لغو شد.
آقای جبلی پیشتر گفته بود دوره «باجبگیر و باجبده به تاریخ پیوسته است» و کاربران به او یادآوری کردند که «طیف و حامیان آقای شهبازی» همچنان قدرتمند هستند و میتوانند مانع از ورود بعضی از مجریان سابق شوند.
روزنامه هم میهن در تیرماه سال گذشته در بیان شرایط صدا و سیما نوشت «بخشی از اصولگرایان که در دایره مدیریت کلان حضور ندارند، از روند در پیش گرفته شده صداوسیما با محوریت دانشآموختگان دانشگاه امام صادق و فعالان جشنواره عمار رضایت ندارند و شاید نزدیک شدن به انتخابات مجلس دوازدهم باعث شده است که از تحولات درونی صداوسیما...احساس خطر کنند».
صدا وسیما و سکوی پرتاپ؟
مجریان صدا و سیما به دو دسته تقسیم میشوند. بخشی از آنها «انقلابی و ارزشی» هستند که برنامههای سیاسی و تبلیغاتی خاص مانند «جهانآرا» و «سیاست خارجی» را اجرا میکنند و تعدادی نیز با عبور از فلیترهای متعدد سیاسی و امنیتی اجرای سایر برنامههای اجتماعی و ورزشی را برعهده دارند.
در سالهای گذشته بعضی از مجریان مستقل و «غیرارزشی» به دلایل مختلف اعتقادی یا منطبق نبودن با ضوابط این سازمان یا ممنوعالکار شدند و یا عطای اجرا را به لقایش بخشیدند. بخصوص در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» تعدادی از مجریان حاضر نشدند در مقابل دوربین قرار بگیرند.
از گذشتههای دور چهرههای تلویزیونی گاهی در وزارتخانهها و سازمانها در جایگاه مدیران روابط عمومی و بخش اطلاعرسانی حاضر میشدند اما کمتر اتفاق میافتاد که یک مجری یا خبرنگار تلویزیونی مانند «بیژن نوباوه»، بتواند وارد مجلس شود و برای چهار دوره در مجالس هشتم، نهم، یازدهم و دوازدهم حضور داشته باشد.
بررسی سرنوشت مجریان صدا و سیما نشان میدهد که برنامههای سیاسی مثل «جهانآرا» سکوی پرتاپ بعضی از مجریان به عالم سیاست شده است. وحید یامینپور، معاون وزیر ورزش در دولت ابراهیم رئیسی و امیرحسین ثابتی نماینده فعلی مجلس از جمله کسانی هستند که توانستند بواسطه همین برنامهها و تعلقات و روابط سیاسی در موقعیتهای قانونگذاری یا اجرایی قرار بگیرند.
منتقدان برنامههای تلویزیون معتقدند اگر هرساله «رسانه ملی» با افزایش ریزش مخاطب روبرو است اما دستکم مجریانش را به «نان و نوایی» رسانده است و این برنامهها بیشتر زمینهساز بده و بستانهای سیاسی و تبلیغ یک جریان خاص سیاسی در کشور بوده است.
براساس نظرسنجی ماه گذشته «ایسپا»، مرکز افکارسنجی دانشگاه تهران، صدا و سیما با افت و کاهش شدید مخاطبان روبرو شده است و بالای ۷۰ درصد مردم اعلام کردند که برنامههای تلویزیون دولتی را نگاه نمیکنند. بر این اساس تنها ۱۲/۵ درصد از مردم اخبارشان را از صدا و سیما دریافت میکنند و به عبارتی این سازمان مرجعیت خبری خودش را از دست داده است. البته مدیران صدا و سیما درصدهای نظرسنجی ایسپا را رد میکنند و اعلام کردند که ۷۲ درصد مردم بیننده تلویزیون هستند.
براساس مصوبه نمایندگان مجلس بودجه سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی برای سال ۱۴۰۳ سه برابر افزایش یافت و به ۲۴ هزار میلیارد تومان رسید. این سازمان عریض و طویل با حدود ۴۸ هزار نیرو روزی ۶۵ میلیارد و ۷۵۰ میلیون تومان برای دولت خرج دارد. منتقدان میگویند خروجی سازمانی با چنین هزینه سرسامآوری «خط و نشان کشیدن و تشویق ایران به جنگ با اسرائیل» است.
نکته حائز اهمیت در این است که به گفته محمد سرافزار، رئیس پیشین صدا و سیما، دفتر رهبر جمهوری اسلامی ایران، روسای قوا، وزرا، نمایندگان مجلس و دستگاههای امنیتی روی این سازمان و اخبار منتشره نظارت و دخالت دارند و بطور مشخص دفتر علی خامنهای درباره پخش برنامههایی مانند سریال طنز «در حاشیه» به کارگردانی مهران مدیری (نوروز ۱۳۹۴) دخالت میکند.
با توجه به چنین نظارتی احتمال میرود که مصونیتهای مجریان «خاص» تلویزیون فراتر از تصمیم مدیران داخلی صدا و سیما باشد و نیروهای امنیتی و سیاسی در خارج از سازمان پشتوانه مهمی برای ادامه کار آنها باشند.
از سوی دیگر تجربه گذشته نشان میدهد که معمولا سخنان تند و تیز مجریان علیه سران کشورهای غربی و منطقه از جمله عربستان سعودی با اغماض از سوی مسئولان صورت میگیرد و آن را در جهت شور انقلابی تعبیرو تفسیر میکنند حتی اگر با سیاست خارجی کشور در تضاد باشد. درمقابل اما با کوچکترین اشتباه مجریان برنامههای سرگرمی و اجتماعی در فضای مجازی یا در اجرای برنامه، با آنها برخورد میشود و ممنوعالکار میشوند.
محمد سرافراز، رئیس پیشین صدا و سیما در اسفندماه ۱۳۹۷ گفته بود دستگاههای امنیتی در انتصاب مدیران دخالت میکردند و فهرستی به او داده بودند که شامل چند هزار نفر از «هنرمندان و کارشناسان» بود که «ممنوعالکار و ممنوعالورود به سازمان» شده بودند
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
بدا بحال تبلیغات چی های دیکتاتور.
اگر جنگ شروع شد همین مجریان باید درخط مقدم جبهه باشند.
افزودن دیدگاه جدید