اصرار حکومت اسلامی بر نابودی زیر ساخت های کشور توسط جبهه اسرائیل
اعتصاب عمومی، راهکار بیرون آوردن ایران مان از مدار جنگ اسلامگرایان با اسرائیل
بر کسی پنهان نیست که ایران و ملت ایران بازیچه دست مافیاهای اسلامگرای حاکم جهت منافع خود و همپیمان های آنها در منطقه و جهان شده اند. سیاست ارجحیت اسلام، غزه، لبنان، نجف و کربلا توسط رژیم اسلامی، میهن و مردم ما را در آستانه باتلاق جنگ درازمدت دیگر قرار داده است. جنگی که ایران عقب مانده را، پنجاه سال دیگر به عقب خواهد برد و زندگی شهروند ایران را به دوران شترچرانان صدر اسلام سقوط خواهد داد.
درشت گویی های سران حکومت اسلامی و سیاست جنگ افروزانه آنها علیه اسرائیل، دعوت و تحریک آشکار اسرائیل و متحدین آن به ویران کردن ایران است. این واقعیت را کودکان دبستانی هم می دانند که دوران جنگ های زمینی پایان یافته و حاکمان آسمان، با برتری نیروی هوایی فوق پیشرفته، هوش مصنوعی و تسلیحات هوشمند، سرنوشت جنگ را تعیین می کنند.
چرا سران حکومت اسلامی، بنام ایران و ایرانیان، اورشلیم و حیفا را تهدید به نابودی می کنند؟ چرا مشکل اسلامگرایان فاشیست (مافیاهای حکومتی، حماس، حزب الله ..) را به ملت ایران تعمیم می دهند؟
ملت ایران در خیزش ها و انقلاب "زن زندگی آزادی" و همچنین انتصابات حکومتی نشان داد که حکومت اسلامی را نمی خواهد و این رژیم در هیچ زمینه ای ملت و کشور را نمایندگی نمی کند.
ما ایرانیان در دوران بسیار حساس تاریخی قرار داریم. به واقعیت روند تحولات و چشم انداز فاجعه باری که حکومت اسلامی برابر ملت ایران قرار داده، منفعل ننگریم! حکومت اسلامی می خواهد درهای دوزخ را روی جامعه و میهن ما بگشاید و تجربه غزه در ایران تکرار شود. جنگ اسرائیل و حماس و حزب الله، موضوع خودشان است. ایران وکیل و وصی گروه های تروریستی و کشورهای دیگر نیست.
ما موظف به بیرون آوردن ایران از کانون درگیری های منطقه ای و جنگ با اسرائیل هستیم. برای تحقق این هدف، انقلابی را که ملت ایران آغاز کرد، ادامه دهیم و در گفتار و کردار سیاسی مان، پیش شرط های همزیستی مسالمت آمیز و حل دمکراتیک مسائل سیاسی دیده شود.
برای خارج کردن ایران از روی ریل جنگ طلبی، موظف به فلج کردن حکومت اسلامی با ابتکارات و خلاقیت های جنبش اقدام در کف خیابان هستیم. برچیدن حکومت اسلامی توسط ملت ایران، تنها راه نجات مردم و میهن است.
یک همت ملی در یک اعتصاب همگانی "نه غزه نه لبنان همه برای ایران"، کم هزینه ترین راه برای پایان دادن به حکومت اسلامی در ایران است. حکومت می خواهد با راه اندازی جنگ، ضمن هزینه برای شبکه های تروریستی اسلامی، برآنست تا عمر نکبتبار خود را افزایش دهد. همبستگی ملی، اعتصاب عمومی و ادامه انقلاب "زن زندگی آزادی" می تواند این فرصت را از حکومت اسلامی بگیرد و به برچیدن کل نظام بیانجامد. اعتصاب عمومی، راهکار بیرون آوردن ایران مان از مدار جنگ اسلامگرایان با اسرائیل است.
اقبال اقبالی
04.11.2024
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
برق نیست... آب نیست... اینترنت نیست / امیدی جز به نوادگان سردار سپه نیست....!
جناب حیدریان
درود به جناب حیدریان گرامی
سپاس از شما!!! با یقین به ازادی مردم و میهن مان.
با احترام
اقبال
In reply to جناب حیدریان by اقبال اقبالی
چرا بی تفاوت!
سالام.
برای مردم اکثریت ایران،واضح و روشن است،
که هرکاری بکنند،هرچقدر جانفشانی کنند،
هرچقدرکشته دهد،
یک که اصلا لیاقت کارشان راندارد،
اورا کشورهای استعمارگران بر روی این مردم
سوارخواهندکرد.
بهمین دلیل ،،سرخورده شده اند،
حدود۱۴ سال پیش درجلوی دانشگاه تهران
سوار اتوبوس شدم،
یا جوان حدود۴۴ ساله درکنار من بود،
حرف دانشجو و بی تفاوتی رابا او مطرح کردم
گفت ،همه میدانند که شطرنج بازان اصلی آمریکا
واروپا هستند،
یک جواب عالی داد،
متوجه شدم ،که استاد دانشگاه یا دانشجوی
سطح بالاست.
بهمین دلیل،،تعدادی جوان،یا تعدادی دانشجو وو،،،ازنارضایتی بستوه آمده وقیامهایی جسته
وگریخته ،تنهایی ،یاجمعی میکنند،
و سرکوب میشوند،
دیگران سکوت میکنند،
مگر نتیجه انقلاب مشروطه، قیام ۱۶ آذر،
کودتای انگلیسی اوت ۱۲۹۹،کودتای ۱۳۳۲، قیام وسرکوب ۱۳۲۵،
قیام فداییان خلق،قیام مجاهدین،
قیام مردم در ۱۳۸۸، وو یادتان نیست؟
چی شد؟
کی بهره این جانفشانی و شهادت هارا برد؟
این دختربیچاره هم مثل ده ها جوان بتنهایی
دراصل شورش کرد،
ولی حتی همکلاسی هایش از او رو گرداندند،
یک قاطرچی یا یک مولای حوزه را با
سرکشی و پایداری
مجدّدا دروووود بر آقای اقبالی و کردی گرامی!
اندکی توضیح دم دست.
اصلا بحث درک کردن و نکردن مطرح نیست که اگر بخواهیم هر واقعه ای را در همان موقعیّت وقوعش زیر ذرّه بین بگذاریم، آنگاه باید به تایید و تصدیق رفتار انسانها مقرّ بیاییم و بگویم «چاره ای» نداشتند و ندارند. دقیقا مسئله کلیدی قضیه برای برونرفت از دامچاله سرکوب و ذلالت به «واکنش و مقاومتی» منوط و ملزوم است که ما در برابر واقعه، «به هنگام» نشان دهیم؛ نه اینکه صبوری کنیم و تحمّل که شاید معجزه ای بشود. تغییر همواره با نسرکشی «فردیّتها» آغاز میشود. جرّقه ای خردلسان میتواند جنگلی را به خاکستر تبدیل کند. بنابر این، مسئله انتخاب و مقاومت و واپس ننشستن است که میتواند اخطاری و تذکّری اساسی به حاکمان باشد تا به آنها تفهیم کند که غفلت از مسئولیّتهایشان به معنای عزل و فروپاشی دستگاه اقتدارشان است با عواقب جزایی.
یک نفر «کاوه آهنگر» کفایت کرد تا «بیدادگری ضحّاک ماردوش را» رسوا و آشکار کند. یک نفر « فروغ فرخّزاد» کفایت کرد تا «آزاد زیستن و شادخواری» را با تمام بدنامیها و زشتگوییها و بیدادی که بر وجود خجسته او رفت، فریاد بزند و حقانیّتش را اثبات کند. یک نفر، «بابک خرّمدین» کفایت کرد تا تمام دم و دستگاه خلافت عبّاسیان متزلزل شود و فرو پاشد. یک نفرها در تاریخ ایران، بسیاران بودند و هنوزم هستند که میتوانند جرّقه ای باشند برای افروختن آتشی که نکبت و فلاکت غالب شده بر میهن و مردمش را درو و ریشه کن کند. یک نفر «نلسون ماندلا»، یک نفر «مارتین لوتر کینگ»، یک نفر «مهاتما گاندی»، یک نفر «ژاندارک»، یک نفر «پهلوان میدان همآوردی». یک نفر .....
تاریخ دگرگشتهای ریشه ای را همواره «یک نفرهای به نام و گمنام» رقم زده اند و سرنوشت و بقا و دوام را یا شایدم از سرحماقت و جهالت، نابودی جوامع بشری را رقم زده اند. آنهم با این تفاوت که مای ایرانی، «زندگی» را چگونه میبینیم و میفهمیم و در برابرش چگونه موضع میگیریم. آن یک نفر، هر کدام از ما میتوانیم باشیم که در پیوستن به همدیگر میشویم دریای طغیانگر و پر تلاطم در برابر حاکمان بی لیاقت و فرّ. هر کداممان در فردیّت و مسئولیّت و دلاوریهای خود.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
ف
ف
سپاس آقای حیدریان گرامی
حال و روز مردم در داخل را باید درک کرد. اگر تماشا کردند مسلما بی اعتنایی نبوده. پس از جنبش مهسا بسیاری از دانشجویان از تحصیل محروم گردیدند و بسیاری تعهد دادند و فراموش نکنیم که بخش بزرگی هم سهمیه ای هستند. این روزها که غیر سهمیه ای شده 25 درصد تازه مطمئن نباید بود که در این 25 درصد هم اجحاف نشه. لذا.. متاسفانه دانشجو بودن امروز به راحتی زمان شاه نیست و نمیشه به همان راحتی در و تخته را به هم ریخت. اما با همه اینها... هنوز هم عده ای هستند که حاضرند هزینه بدهند. میشه امیدوار بود. حتا سهمیه ای ها هم ناچارند برای نسلهای آینده شان معترض شوند.
خرفتی و وحشت انجمادی
دروووود بر آقای اقبالی و کردی گرامی!
موجز و اندکی مبسوط.
هنوز هیچکس هیچ چیزی دقیق و بدون شکّ و تردید نمیداند. ولی قصّه بافیها و شایعات و تفسیرها و بحثها و مناقشه ها به قوّت خودشان مستدام هستند. در میان اینهمه بحثها و بگو مگوها، هیچکس بر نکته اصلی نتوانسته است انگشت بگذارد. منظورم واقعه اخیر «برهنه شدن دختریست» که در هاله ای مملوّ از گمانه زنیها شناور است. برای اینکه دقیق بتوانید رمز و راز دوام حکومت آخوندی و توسعه فلاکتها و شیوع چندش آور واقعیّتهای دلخراش میهنی را بفهمید و در صدد ریشه یابی و راهکارها باشیم، من اشاره ای گذرا میکنم و بحث را امتداد نمیدهم.
دقیقا به فیلم کوتاه «ذختر برهنه تا لحظه ای که او را به داخل ماشین میبرند» با هوشیاری و حواس جمعی نگاه کنید. چه چیزی بیش از همه در قاب تصویر هویداست و فاجعه بار؟. جمعی از انسانها را - که مثلا در حال تحصیلند و قرار است آینده ساز وطن باشند- میبینید که انگار نه انگار، واقعه ای در مقابل چشمانشان بی واسطه و عریان اتفاق افتاده است و پیامدش خبر از وقوع فاجعه ای هولناک را میدهد که در کمتر از پنج دقیقه واقع خواهد شد. تا زمانی که انسانهای جامعه - فرق نمیکند تحصیل کرده باشد یا عامی بیسواد-، نسبت به واقعیّتهای عینی و ملموس به هیچ واکنشی اقدام نمیکنند برغم اینکه میدانند رخدادها و پدیدار شدنشان از پیامدهای مناسبات فاجعه بار حکومتگران و ارگانهای مطیع و تابع آنهاست، هر گونه امید و انتظار داشتن به ایجاد شرایط تحوّلات امید آور، تصوّری بی نتیجه است. حدّاقلی باید دم دست باشد تا بتوان برای ایجاد حدّاکثری همّت کرد و به نتایج رضایتبخش رسید. تجربه تقریبا نیم قرنه کنشها و واکنشهای آنانی که خودشان را با اتیکت «اپوزیسیون» معرفی میکنند، به من و احتمالا دیگرانی همچون من اثبات کرد که ما هنوز به عمق فجایع میهنی استشعار نداریم. به همین دلیل، هر روز برغم اینکه شاهد به دور افکندن زندگی و جان آزاری و قتل و کشتار و مصائب دیگر هستیم به اندازه ای در گرداب و طوفان اخبار و شایعات، قوای وجودیمان خرفت و منجمد شده اند که تاب و توان فریاد زدن را نیز نداریم. ما فقط شاهد وقایع شده ایم و شاکی از همدیگر.
تحوّل و تغییر در جایی و زمانی اتّفاق خواهد افتاد که «واقعه» به عمق جان آدمی، زخم ریشه سوز زده باشد. وقتی که ما از «برهنه شدن دختری» به این مسئله پی نمیبریم که «زندگی» چگونه در برابر چشمانمان به دور افکنده میشود و ما بی هیچ واکنشی فقط شاهد و فیلمبردار و آخ و اوه کن هستیم، خود به خود پیداست که حاکمان وقت در غرّه شدن برای هر جنایت و تبهکاری و خون آشامی، مصمّم تر و وحشی تر خواهند شد. اقدامهای مقتدرین در تناسب با رفتار مردم به طور کلّی و در جامعیّت عینی و وجودی، مناسباتی معکوس دارد. هر چقدر اقدامات سرکوبگرانه و تعرّض به حقوق انسانها با واکنشهای بی خیالی و تماشگری انسانها مواجه شود به همان میزان میتوان بر دوام سیطره حُکّام صحه گذاشت و عکس قضیه نیز صادق است. هر چقدر مردم در رفتار خصومت آمیز حاکمان با واکنشهای عاجل و سریع و دلاورانه رویارو شوند به همان میزان نیز، حاکمان از سقوط ناگهانی و عزل و معزول شدن خون آلود قدرت و اقتدارشان وحشت خواهند داشت و عقب نشینی خواهند کرد. مسئله آخوند جماعت، مسئله خلع ید متولیان شمشیر و فروپاشی سیطره سه هزار ساله اقتدار هولناک «اعتقاداتی» است که «زندگی آزاری و جانستانی» را به مانیفست اجرایی خودشان برای کسب قدرت و اقتدار و امتیاز تا امروز محافظت و مراقبت کرده اند. به همین دلیل، نبرد با حکومت آخوندی، پیکاری به عمق و وسعت تاریخ و فرهنگ ایران است که به نیروهایی بیدارفهم و دریادل و ژرفاندیش و رادمنش و مقاوم و پهلوان منش و آگاه و مسئول و دلیر در رفتار و گفتار منوط و وابسته است.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان
اعتصاب عمومی، راهکار بیرون آوردن ایران مان از مدار جنگ اسلامگرای
درود جناب دهکردی گرامی
تجربه نزدیک ما نشان داد که، برای آزادی مردم و میهن، انقلاب "زن زندگی آزادی"، ظرفیت جلب اکثریت ملت ایران را زیر چتر رنگارنگ خود دارد. یک انقلاب شهروندی آزادیخواهانه، دمکراتیک و سکولار، در برگیرنده همه اقشار، طبقات و گروه های ایرانی می باشد که راه خود را از رژیم اسلامی جدا کرده اند. طبعن طیف گسترده نمایندگان سیاسی آنها، از مونارشی تا آنارشی، همانگونه که در انقلاب سهیم اند، بایستی راه برای شرکت آنها در تعیین سرنوشت ملت ایران باز باشد.
آنگاه که گرانیگاه سیاست، بیرون کشیدن مردم و میهن از مدار جنگ و حکومت اسلامی است، همبستگی در جنبش اقدام، اجتناب ناپذیر و وظیفه شهروندی است. راهکارمان چیست؟ راهکار نه امری اراده گرایانه و نه تراوش افکار یک فرد، بلکه حاصل نشست ها و گفت گوها و خردجمعی طیف ذکر شده باشد؟ البته با توجه به فرقه گرایی، محفلیسم فسیل های بازدارنده سیاسی، الویت های گروهی، فرقه ای، دینی، تباری، قومی، قبیله ای و سهم خواهی و برتری طلبی ها، این روند در میان دیاسپورای ایرانی کند، پیچیده و دشوار است.
باز به تجربه انقلاب "زن زندگی آزادی" مراجعه می کنم که گروه های محله محور شهروندی در حال تکوین بودند و می توانستند نقش بزرگی تقبل کنند. در آینده هم چنین خواهد شد. دیاسپورای ایرانی و بویژه نسل جوان حاضر در میدان های اروپا و حامیان خستگی ناپذیر مبارزات ملت ایران، می توانند نقش پشت جبهه را داشته باشند. نهادی از طیف بزرگ مونارشی تا آنارشی، با مضمون فعالیت حمایتی و مشورتی برای داخل کشور، نظیر "مهستان دیاسپورای ایرانی"، شاید بتواند پاسخگوی شرایط کنونی باشد.
با احترام
اقبال
ی
ی
آقای اقبالی عزیز، پیشنهاد شما یک پیشنهاد شدنی و بسیار کم هزینه و همانگونه که آورده اید میتواند تار و پود این رژیم را نیز در هم بپیچد. لیک.. دو صد گفته چون نیم کردار نیست. این کار چگونه باید انجام شود؟ چه کسانی باید این پیام را به نیروی کار در ایران برای اعتصاب برساند و کدام بسیج نیرو و رسانه و تبلیغ لازم است و چه امکاناتی در دسترس است؟ بخش بزرگی از بلندگوها در اختیار نیروهای جمهوریخواه است. این نیروها حاضر نیستند به عمر این رژیم پایان بدهند اگرنه بخوبی میتوانند با دستی که در بی بی سی و اینترنشنال و صدای آمریکا دارند دست یک کمپین براه بیاندازند. اما هرگز و هرگز ندیده اید که از جانب جمهوریخواهان قدمی عملی در این راه برداشته شود. من مطمئنم چنانچه نیروهای جمهوریخواه حول این امر متفق شوند و شعار نیز همین باشد که شما مطرح کردید نه بیشتر و نه کمتر.. حتما مشروطه خواهان و به تبع آن شاهزاده حمایت خواهند کرد. شاهزاده قبلا حتا از جنبش سبز حمایت کرده بودند چه برسد به این حرکت که شما پیشنهاد می کنید. فقط میماند یک دست همت که به کمر زده شود. بلندگوهای شما را پیشنهاد کردم و نه بلندگوهای مشروطه خواهان یا شاهزاده خیلی ساده به این دلیل که نیروهای جمهوریخواه در خارج از کشور اولین وظیفه خود را زدودن شاهزاده میدانند تا زدودن خامنه ای. لذا این گوی و این میدان. شروع کنید من اولین حامی شما از طیف مشروطه خواه.
In reply to ی by محسن کردی
ب
ب
در میان کسانی که این پیام آقای اقبالی را میخوانند، کسی که اهل مبارزه باشد، همت داشته باشد این سطور براحتی قابل پذیرش است که آورده اند:
«برای خارج کردن ایران از روی ریل جنگ طلبی، موظف به فلج کردن حکومت اسلامی با ابتکارات و خلاقیت های جنبش اقدام در کف خیابان هستیم. برچیدن حکومت اسلامی توسط ملت ایران، تنها راه نجات مردم و میهن است».
و نیز این قسمت بخصوص آنجا که «نه غزه نه لبنان همه برای ایران» :
همت ملی در یک اعتصاب همگانی "نه غزه نه لبنان همه برای ایران"، کم هزینه ترین راه برای پایان دادن به حکومت اسلامی در ایران است. حکومت می خواهد با راه اندازی جنگ، ضمن هزینه برای شبکه های تروریستی اسلامی، برآنست تا عمر نکبتبار خود را افزایش دهد. همبستگی ملی، اعتصاب عمومی و ادامه انقلاب "زن زندگی آزادی" می تواند این فرصت را از حکومت اسلامی بگیرد و به برچیدن کل نظام بیانجامد. اعتصاب عمومی، راهکار بیرون آوردن ایران مان از مدار جنگ اسلامگرایان با اسرائیل است.
افزودن دیدگاه جدید