نگارنده این مقاله خود یک جمهوری خواه است و تاکید بر اینکه "دموکراسی خواهی" باید بر شکل سیستم سیاسی کشور که آن به رای رفراندوم واگزار شود ارجحیت داشته باشد.
اگر ملت ایران "پادشاهی" را انتخاب کرد ما جمهوری خواهان باید زهر شکست را به نام دموکراسی سر بکشیم, و اگر ملت جمهوری را انتخاب کرد زهر شکست نوش جان پادشاهی خواهان.
برای نیل به این هدف چه بهتر تا دیر نشده کمیته مشترک و میزگردی به هر دو جناح تشکیل شود تا اعتماد ملت ایران به شفافیت دموکراسی خواهانه ی هر دو جناح جلب شود.
اگر یکی از دو جناح صندلی کمیته مشترک را خالی بگذارد هم نشانگر ریگی در کفش خواهد بود که این هم برای ملت ایران روشنگری است.
این طرح هدفی مثبت و ضروری برای تحولی دموکراتیک در ایران دارد، اما در عین حال چندین نقطه ضعف و ابهام وجود دارد که باید به دقت مورد توجه قرار گیرد.
ابلاغیه قبل از اینکه وارد متون اهداف طرح بشود یک سیخنونکی به "پادشاهی خواهان" میزنند که با انکار طیف های وسیعی از ایرانیان طرفدار "پادشاهی خواهی" به یک شورت کات کلی گویانه میانبر زده که خوشبختی جامعه جمهوری را سوژه کند.
اما در سایت های خود در نوشته ها پادشاهی خواهان را با نیش "سلطنت طلب, مستبد طلب, و پهلوی طلب" انگ میزنند در حالیکه هیچ گروهی یا سازمانی در طیف پادشاهی خواهان وجود ندارد که خود را "سلطنت طلب" بنامند, و از این ترم پرهیز کرده خود را "پادشاهی خواه" میدانند. شاهزاده هم چند بار به زبان کنایه و به صراحت گفتند که من خون سلطانی در رگم نیست که سلطنت طلب باشم.
پس در این صورت پادشاهی خواهان هم حق دارند بگویند: تضمین شما چیست که جمهوری پوتینی, قذافی, اسدی (سوریه) یا ونزوئلایی و همه بد تر جمهوری سلطانی دائر نکنید؟
اتفاقا لحن و ادبیات شما بروشنی میگوید همین الان چنین روند پیشه سیاسی شما شده است جالب است که چاشنی "دموکراسی" را هم مستند کرده غافل از اینکه نیمی از جهان همین امروز در خفقان مخوف ترین دیکتاتورهایی مستبد دست و پا میزنند که هویت کشور هایشان جمهوری "دموکراتیک" خلق و کوفت و زهرمار و جرم و جنایت است.
این طرح به ایجاد یک نهاد دموکراتیک با هدف گذار به دموکراسی در ایران اشاره دارد، اما سوال اینجاست که اساساً چه تضمینی وجود دارد که این نهاد از ابتدا به سمت دموکراسی واقعی حرکت کند و نه به سمت یک ساختار خودکامه یا اقتدارگرا یا جمهوری مستبد سلطانیزم؟
باید با دقت بیشتر و شفاف تر به نیازهای گروههای سیاسی و اجتماعی مختلف پرداخت تا تفکیک میان دموکراسی واقعی و دموکراسی نمایشی عیان تر شود.
مسأله اصلی این است که این گروهها میتوانند دیدگاههای متفاوت درباره آینده ایران داشته باشند و ایجاد یک نهاد واحد بدون تفاهم عمیق و آشکار بین این دیدگاهها ممکن است به انشقاق ها و اختلاف های بیشتر منجر شده چهل سال دیگر را هم صرف اتلاف وقت و نیرو کند.
در باب شبکههای اجتماعی به عنوان عاملی برای تغییر سیاسی نیز باید توجه داشت که شبکههای اجتماعی اگرچه ابزاری قدرتمند برای ارتباط و اعتراض هستند، اما خودشان نمیتوانند به تنهایی پایه گذار یک ساختار دموکراتیک و سیاسی موثر باشند.
چالش این است که این شبکهها باید به شکلی ملموس به یک سازمان دهی واقعی و متشکل تبدیل شوند تا بتوانند در عرصه سیاسی موثر باشند.
با اشاره به رقابتها و انشقاق های موجود در میان جمهوری خواهان و پادشاهی خواهان، این طرح نمیگوید که چگونه این تفاوت ها ممکن است در چارچوب یک کنگره مشترک حل و فصل شوند. از سوی دیگر، اشاره به لزوم «توسعه امرانه» به جای دموکراسی در برخی دیدگاهها، بیشتر نشانهای از تفکر مستبدانه است که میتواند چالشهای جدی برای تحقق دموکراسی در ایران ایجاد کند.
یکی از نقاط ضعف اصلی طرح این است که فاقد یک نقشه راه عملی و شفاف برای رسیدن به دموکراسی است. در عین حال که بر لزوم وجود یک «نقشه راه» تأکید شده، هیچ جزییات اجرایی یا راه حلهای مشخص برای مواجهه با چالشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود در ایران ارائه نمی دهد. بدون برنامه ریزی دقیق و منسجم، این طرح به راحتی ممکن است در مرحلۀ اجرایی با شکست مواجه شود.
هر چند ایده تشکیل کنگره ملی جمهوری خواهان ایران ایدهای ارزشمند است، اما نیاز به دقت بیشتری در تدوین اهداف، استراتژیها، و سازوکارهای اجرایی دارد تا بتواند به واقعیات سیاسی و اجتماعی ایران پاسخ داده و به یک طرح عملی تبدیل شود.
اشاره کنم به فلسفه ی وجودی ملا صدرا که میگوید "آن" وجود پست و پنهان (هیول - هیولا) همه جا و مدام در سربزنگاه انتظار شانس خود را برای سوار شدن بر اریکه قدرت در کمین است.
چنین وجود پست را که اتفاقا راه خود را با خدمات و خلوص به سمت قدرت قاپی طی میکند صرفا با دموکراسی شفاف میتوان عریان و افشا کرد است.
چه در مناسبت درون گروه یا ارتباط ها با بیرون گروه.
این نوشته بدین معنا نیست که دوستان جمهوری خواه صادق نیستند.
خود جمهوری خواهم و نیت از این مقاله ی انتقادی این است که باید شواهدی شعاری و عملی را به نمایش بگذاریم که از اشتباهات ۵۷ درس آموخته و دموکراسی را در این راستا ارجحیت داده مبنای نقشه ی راه و شفافیتی که برای ملت ایران امید بخش, ثمر بخش و جذاب باشد.
به امید پیروزی دموکراسی خواهان ایران.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
ن
ن
لمپنیسم با انقلاب پا به میدان گذاشت. به نقل از یک تحقیق در یک ویدیو دیدیم.. احتمالا از آقای مهدی نصیری که صحبت از لمپنهای سلطنت طلب و فحش هایشان بود. ایشان گفتند که یک سوم شعارهای ضد سلطنت فحش و مسائل جنسی بود. ولی آنچه روزنامه ها بعدا نوشتند شعارهای سیاسی بود.
در اینجا من لحن بدی را بر علیه یک حرامزاده بکار گرفتم. این حرامزاده در جایی با نام واقعی مودبانه مینویسد و در جای دیگر با نام مستعار دهان مستراح را باز می کند. این نهایت نامردی و لمپنیسم و بی صفتی است که کسی چنین کند. من از این روش احساس توهین می کنم. احساس میکنم این مردک دیوانه... تورک اوغلو... هرکسی که هست شلوراش را در می آورد به همه خوانندگان کصافت میزند و کسی معترض نیست. حرفهای او توهین به شعور انسان است و من یکی که بسیار عدلتخواه هستم تحملش را ندارم و واکنش نشان میدهم و در حدی که او هست لجن مالش میکنم. من نمیدانم این لجن چطور سرش را نزد آشنایانش که میداند او نویسنده این اراجیف است بلند می کند؟
ب
ب
بجرات میتوانم بگویم تنها سایتی که با گشاده دستی به همه ایرانیان دشمن جمهوری اسلامی دستهای باز میدهد همین ایران گلوبال است. این تورکهای جدایی طلب با به میان کشیدن بحث نالازم فدرالیسم و ایجاد تشنج در این سالها مانع همگرایی بین نیروهای برانداز شده اند. کلمه ای بر علیه خامنه ای حرف نمیزنند. هرگز از آنها جمله ای دایر بر عشق به ایران نمی شنوید. هرگز نگاه مهربانانه ای به فارس زبانان نداشته اند و از نگاه آنها هر ایرانی مخالف نظام فدرالیستی یک فاشیست است. در هیچ کجای جهان چنین وضعیتی مشاهده نمی کنید. انگار سند فدرالیسم در جیب نویسندگان این سایت است. اینها از دم حرامزادگان سیاسی و مزد بگیران علی خامنه ای هستند و توسط رژیم ساپورت مالی میشوند و به ایران رفت و آمد دارند. این آخری را خبرش را دارم که اینها توسط سپاه تغذیه مالی میشوند. نه این که مستقیما به آنها روشوه داده شود بلکه پول از طریق برخی ترکها به نام کمک به «اهداف مردمی و فدرالیستی» به آنها پرداخت میشود. اینها هم آگاهانه خودشان را به آن راه میزنند. ولی واقعا اینها در عمل بجز مزدوری برای رژیم و سپاه و انحراف اذهان از مبارزه با رژیم کار دیگری نمی کنند. هرگاه که بحثی جدی میخواهد در بگیرد این تورک اوغلوی حرامزاده همراه با سایر مزدوران خامنه ای یک پرچم فدرالیسم دستش میگیرد و خودش را میاندازد وسط از خانواده پهلوی و از رضاشاه و توهین میکند و تا کون عالی پیام هالو موضوع کامنت هایش است. دنیا دنیای دیجیتال است و رد شما حرامزاده ها در اینترنت باقی است. روزی میرسد که نامهای کثیف تان افشا میشود و نسل تازه ایرانی اگر زنده باشید به روی تان آب دهان خواهد انداخت و اگر مرده باشید بر قبرتان خواهد شاشید. اگر ساچمه هنوز به چشم جوان رعنای ایرانی می نشیند برای آن است که ماشه اش دست تو حرامزده است که در بقای این رژیم میکوشی.
ب
ب
من بی ادب هستم تو که با ادب هستی چرا این حرفهای زشت رو مینویسی؟ اول یک بررسی کنیم که تو حرف حسابت چیه. میگی ایران باید فدرال بشه و هرکس مخالف باشه یک فاشیست هست که صورتش مثل آلت تناسلی هست. غیر از این موضع سیاسی دیگری داشتی؟ خب این یک موضع است که بسیاری ایرانیان دیگر هم دارند. سوال اینجاست که تو چرا خجالت میکشی با شجاعت و نام واقعی است گردن فراز این حرف را بزنی تو دهن ما فاشیست ها؟ خب آدم یک بار میگه... ده بار میگه.. هزار بار میگه. وقتی هیچ کسی تو رو آدم حساب نمیکنه و تو بازهم میایی التماس میکنی و جلب ترحم کنی مشخصه که مشکل روانی داری. یک مساله و مطالبه سیاسی رو که با خواهش و تمنا نمیشه بدست آورد. باید یک گروه باشید مثل مثلا پ ک ک ترکیه، مثل حزب دمکرات کردستان ایران. شماها کی هستین؟ تو کی هستی؟ کسی نمیدونه. تو یک لمپن هستی که از خشم میایی اینجا فقط کرم بریزی. چرا کردهای حزب دمکرات نمیان اینجا کرم بریزن و بر عکس تو شجاعانه حرفاشونو میزنن با نام خودشون؟ چون در شان خودشون نمی بینن که حرف حسابشون رو با فاشیست خواندن دیگران یا توهین پیش ببرند. تو مریض هستی. تو همه حرفات یک حرف سایه ای از حقیقت داشت اما برعکس مطرح کردی. بگذار واقعیتش رو برات بگم.
حالا که حرفشو آوردی جونم برات بگه که اتفاقا من با زایمنان طبیعی بدنیا نیامدم سزارین شدم پس مادرم نرید برای تو.. این من بودم که وقتی به دنیا آمدم به محض آنکه ماما یک تکه نبات گذشت دهنم اولش خندیدم بعد از اونطرف ریدم. همون موقع ماما گفت که این بچه در آینده سخنش برای ایراندوستان قند و نبات و برای دشمنان ایران ریدمان است. و در این ایران گلوبال یک مستراح عمومی هست بنام لاچین تورک اوغلو یحیا که هر از وقتی هوس نوشیدن اسهالی میکنه میاد سراغ من و یه چیزی مینویسه و من سیرابش میکنم. نوش جونت.
جناب بی نام ترم "پهلویسم" بر…
جناب بی نام
ترم "پهلویسم" بر سیاست های عملی سکولاریستی زمان رضا شاه و محمد رضا شاه دلالت دارد که در عمل از هر آن چه ملغمه ی دینی و اسلامی مندرج در قوانین مشروطه را دور میزدند.
اگر شاه به قوانین مندرج در قانون اساسی توجه میکرد, آن زمان مخالفین میگفتند ببینید شاه و شیخ دست به دست هم دادند. و اگر شاه این قوانین را که سدی علیه مدرنیسم و مدرنیزاسیون* بودند را دور میزدند آن زمان همان ایراد بگیرها میگفتن ببینید شاه به قانون اساسی عمل نمیکند.
در اروپا هم بسیاری از قوانین سنتی و دست و پاگیر بودند که در سیاست های عملی آنها را دور میزدند چرا که اگر کسی میخواست این گونه قوانین "از گذشته" را روی میز چند و چون مجادله ها بگذارد, هم زمان باردار بود و هم مخاطره آمیز. این قوانین را مثل قانون اعدام در عمل دور میزدند.
تا اینکه با مصوبه ای نسخ و فسخ قوانین را حتی بدون جر و بحث دامنه دار و زمان بردار به خود قانون گذاران که اینها منتخب مجلس هستند واگذار میکردند.
در بالا قسمت مدرنیسم و مدرنیزاسیون ستاره (*) گذاشتم که این یادم نرود که زمان هر دو پهلوی به خاطر نبودن احزاب سیاسی و آزادی رسانه ای, که دو ستون اصلی مدرنیته و دموکراسی است, مدرنیته ایرانی ناقص است چه در ذهن ایرانیان چه تاثیر عملی آن.
راجع به فرخ نگهدار (خامنه ای طلب):
ایشان به نظر میاد یاد شهر قم و ضریح حضرت معصومه افتاده است که سیاست چهار ضلعی مطرح کرده است که یک ضلع آن را واگذار میکند به خود خامنی ای: که نظر ایشان چه باشد.
روجوع کنید به سخنرانی خود ایشان و چگونه ضلع چهارم مناقشه را به رهبری یعنی خود "خامنی ای " واگذار میکند.
این سیاست چهار ضلعی نگهدار آدم رو یاد خاطرات خودشان میاندازد که زمان شاه هر وقت میخواست از دید ساواک دور شود به قم رفته و هتلی دیوار به دیوار حرم حضرت معصومه از دید ساواک پنهان میشده. تنها ساختمان دیوار به دیوار حضرت معصومه مدرسه ی علمیه فیضیه بود که آنجا کانون طرفداران خمینی بوده است.
هتلی دیوار به دیوار حرم حضرت معصومه وجود نداشته و ندارد!
البته ایشان مدعی هستند که آنجا مدام با بیژن جزنی ملاقات داشته است که این ادعا مستند نیست و برخی دوستان چپ آنتی-نگهدار زیر سوال بردند.
حتی تیتره مقاله ی نگهدار بودار است: اسرائیل زد حالا چه کنیم؟
- کنیم؟ فعل کنیم, دلالت بر چه گروه ها یا طیف هایی دارد؟ را خود مقاله آفتابی میکند.
چرا در سخنرانی خود آن را با چند نصیحت به رهبری که چه باید نکرد و نباید کرد مستقیم به خود خامنه ای واگذار میکند.
ویدئو سخنرانی در همین سایت ایران گلوبال موجود است و قضاوت با شما!
اتفاقا فرخ نگهدار درست…
اتفاقا فرخ نگهدار درست نوشته اند "پهلوی طلبان" ؛ جناب بهمن یوسعی این عبارت کجا لمپنی و یک فحش سیاسی محسوب می شود ؟ حود این پادشاهی خواها ن از واژه «پهلویسم » استفاده می کنند در حالی بحشی از پادشاهی خواهها انگشت توی کون مخالفین می کنند(هالو) و فحاشی وحشتناکی علیه شیرین عبادی ، مسیح ؛ حامد و نازنین و... انجام می دهند ؛ جتابعالی هم سوراخ دعا را گم کرده ای رفیق !
جنابان محسن کوردی و بیدین
جناب محسن کردی:
در جناح راست افراطیونی دیده میشوند که تعداد اینها کم است و جیغ هایشان بلند, خوشبختانه شواهدی وجود دارد که نشان میدهد که دوستان پادشاهی خواه هیچ اعتنایی به این دسته از لومپن ها ندارند. اما لومپن در تمام طیف های سیاسی پیدا میشوند که عرصه سازمانی را نباید به اینها سپرد. ضمن اینکه پادشاهی خواهان این دسته ر ا ترد کرده اما در جناح مقابل لمپنی سیاسی جزیی از مرام سازمانی شده. رجوع کنید به آخرین مقاله ی "فرخ نگهدار" که باز هم نوشته هایش را با لمپنی و انگ به جناح رقیب آلوده است. به جای پادشاهی خواهان مینویسد "پهلوی طلبان" خوب این زبان لمپن و یک فحش سیاسی است!
حواسمان به این هم باشد که بخشی از فحاشی که عمدتا حکومت خامنی ای را نشانه میرود, جزیی از خشم مردم است. در سیاست های اعتراضی وقتی مردم خشمگین شده و با اعتراض به حکومت فحش میدهند عرف این است که این خشم بجا و فحش های مردمی به جنایت کاران مقدس است.
و شما جناب بیدین: اول از لطف شما سپاسگزار
و بعد اینکه ایجاد یک کمیته مشترک را در اولین مقاله خود در همین سایت منتشر کردم.
رجوع کنید به آن: https://www.iranglobal.info/fa/node/192752
In reply to جنابان محسن کوردی و بیدین by بهمن یوسفی
اجاره کننده هتاک
سالام
فکرکنم،حدود۵ سال پیش بود،
به این هتاک ها یک موضوع را دراینجا نوشتم،
دقیقا،به جناب کردی صدق میکند.
در زمان شاه ممل آمریکایی ،
در روستاها وشهرهای ایران اکثرا ماما های محلی درهنگام زایمان زنان درهنگام زایمان
خانم ها می آمد،یعنی از آنها بجای پزشک استفاده میشد،
الان هم کم وبیش در روستاها ماماهای محلی
حضور دارند،
این ماماها مثل همه زنان و مردم خصوصیات
مختلفی دارند،
دربین آنها بد ذات هم وجوددارد،
اصولا خانم ها در همگام زایمان درد زیادی میکشند،
فشارها زایمان باعث میشود،
خانمها مقداری هم ازخودضایعات دفع کنند،
این ماماها اگربد ذات باشند،
وقتی بچه بدنیا می آید. ماما ها طبق عادت
حبه قندی،شکلاتی به دهن بچه می مالند،
که وقتی بزرگ شد،
خوش کلام و مودب باشد،
ولی بعضی ازاین ماماهای بدجنس به دهان
بچه از فضولات خارج شده بجای قندوشکلات
به دهان بچه می مالند،،
من فکرمیکنم،
به دهان مبارک آقای محسن کردی،ماما بد ذات
ازآن ها مالیده است،
ما که بچه بودیم،،
یادم است،اگر دونفر باهم دعوایشان میشد،
به طرف بد دهن میگفتند مامای تو به دهانت
گوه مالیده است،
من این داستان را حدود ۵ سال پیش یا بیشتر
به این عزیزگفته ام
هرچند که ما دعوا نکرده ایم ،
ولی این آقا همیشه از همان ادبیاتی استفاده
میکند،
که ماماها آز آنها استفاده میکردند.
In reply to اجاره کننده هتاک by ع.ب.تورک اوغلی
ب
ب
من بی ادب هستم تو که با ادب هستی چرا این حرفهای زشت رو مینویسی؟ اول یک بررسی کنیم که تو حرف حسابت چیه. میگی ایران باید فدرال بشه و هرکس مخالف باشه یک فاشیست هست که صورتش مثل آلت تناسلی هست. غیر از این موضع سیاسی دیگری داشتی؟ خب این یک موضع است که بسیاری ایرانیان دیگر هم دارند. سوال اینجاست که تو چرا خجالت میکشی با شجاعت و نام واقعی است گردن فراز این حرف را بزنی تو دهن ما فاشیست ها؟ خب آدم یک بار میگه... ده بار میگه.. هزار بار میگه. وقتی هیچ کسی تو رو آدم حساب نمیکنه و تو بازهم میایی التماس میکنی و جلب ترحم کنی مشخصه که مشکل روانی داری. یک مساله و مطالبه سیاسی رو که با خواهش و تمنا نمیشه بدست آورد. باید یک گروه باشید مثل مثلا پ ک ک ترکیه، مثل حزب دمکرات کردستان ایران. شماها کی هستین؟ تو کی هستی؟ کسی نمیدونه. تو یک لمپن هستی که از خشم میایی اینجا فقط کرم بریزی. چرا کردهای حزب دمکرات نمیان اینجا کرم بریزن و بر عکس تو شجاعانه حرفاشونو میزنن با نام خودشون؟ چون در شان خودشون نمی بینن که حرف حسابشون رو با فاشیست خواندن دیگران یا توهین پیش ببرند. تو مریض هستی. تو همه حرفات یک حرف سایه ای از حقیقت داشت اما برعکس مطرح کردی. بگذار واقعیتش رو برات بگم.
حالا که حرفشو آوردی جونم برات بگه که اتفاقا من با زایمنان طبیعی بدنیا نیامدم سزارین شدم پس مادرم نرید برای تو.. این من بودم که وقتی به دنیا آمدم به محض آنکه ماما یک تکه نبات گذشت دهنم من از اونطرف ریدم. همون موقع ماما گفت که این بچه در آینده سخنش برای ایراندوستان قند و نبات و برای دشمنان ایران ریدمان است. و در این ایران گلوبال یک مستراح عمومی هست بنام لاچین تورک اوغلو یحیا که هر از وقتی هوس نوشیدن اسهالی میکنه میاد سراغ من و من سیرابش میکنم. نوش جونت. اگه بازهم خواستی یک مقدار دیگه برات خصوصی پست کنم بزار فریز روزهایی که اینترنت قطع هست مصرف کنی. بازم میخوای؟ پیامک بزار که تو غذات سیر و چیلی هم میخوای؟
ب
ب
نیروهای «پادشاهی خواه» هرگز تشکیل کنگره مشترک نداده اند چرا که اگرچه در دوران مبارزه و تبعید نظام پادشاهی وجح مشترک شان است اما در استراتژی و تاکتیک و آینده نگری هم هدف نیستند. حزب مشروطه معتقد به «توسعه آمرانه» نیست. مگر «اتحاد جمهوریخواهان» با اهدافی مشابه تشکیل نشد؟ تشکیل این کنگره تنها و تنها برای مخالفت با رضاپهلوی است و بس. اگر رضاپهلوی فردا سکته کند و در گذرد دیگر دلیلی برای تشکیل کنگره مشترک جمهوریخواهان پیدا نمیشود و میروند سر دعواهای سی سال قبل که باهم داشتند که آقا کی بود که گفت «سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید». یادتان میاد؟ خدا پدر رضاپهلوی را بیامرزد که خودش را انداخت وسط دوستان دست از یقه هم برداشتند.
بهتر آن است که هر نیرویی، سازمانی و حزبی بدون حضور در یک حرکت مشترک بسته به شرایط روز حرکاتی را راسا یا مشترکا انجام دهند از تظاهرات گرفته تا دیدار با مقامات کشورهای مقیم شان. تنها انتظار معقولی که از جمهوریخواهان میرود این است که دست از این بزخو کردن سی ساله و منتظر شاهزاده شدن که حرکتی بکند و اینها به تکان بیایند بردارند و نوک انتقادشان را به طرف مجتبا و پدرش بگیرند. همین کار را بکنند خدمت بزرگی هم به خودشان و هم به ملت ایران کرده اند. به قول ایرج مصداقی میز همدیگر را بهم نریزیم.
به مباحثی که اختلافات ریشه ای داریم نپردازیم و واگذار کنیم به مجلس موسسان. دو نمونه بارز آن یکی فدرالیسم و دیگری شکل رژیم است که از اختیارات مجلس موسسان است نه نیروی مبارز و برانداز معتقد به دمکراسی. هدف مشترک همه ما میتواند گذار از رژیم و رسیدن به مجلس موسسان باشد که حساسیت کسی را بر نمی انگیزد و از جانب مردم هم میتواند بدون تردید ها حمایت شود. نکته دیگر این که هرگونه همکاری با مشروطه خواهان پس از تجربه مهسا تنها تحت رهبری شاهزاده میسر خواهد بود در غیر اینصورت مشروطه خواهان حاضر به همکاری نخواهند بود و دستی جلو نخواهند آورد. تحت رهبری شاهزاده هم معنایش مسلما این نیست که شاهزاده و مشاورانش فرمانروا باشند که در اینصورت همکاری بی معناست بلکه هدف آن است که نیروها راهکارهایی را پیدا می کنند و شاهزاده به نمایندگی از این نیروها آنرا تبلیغ می کنند. آنجایی شاهزاده دخالت می کنند که مورد اختلاف باشد و این الزاما معنایش این نیست که شاهزاده طرف مشروطه خواهان را بگیرند که کلا نقض غرض است. بلکه ایشان بناچار یکی از دو راه صحیح آن را که صحیح تر بنظرشان میرسد را انتخاب می کنند. اگر این میزان اختیار نداشته باشند کلا رهبری ایشان بی معنا میشود. آنها که شرکت میکنند چه جمهوریخواه و چه مشروطه خواه با یکدیگر یا با شاهزاده هم عهد اخوت همیشگی نمی بندند. هرگاه وسط راه دیدند باب دل شان نیست میتوانند از همکاری بیرون بروند و این همکاری تا مقطع تشکیل مجلس موسسان میتواند ادامه یابد. بعد از آن مردم ایران میتوانند هم در یک شکل جمهوری و هم در یک شکل پادشاهی زندگی شان را بکنند و تفاوتی نمی کند. حال اگر مشکل شخصی با نظام پادشاهی دارد و کینه پدری.. بهتر است خودش را قاطی نکند. یا اگر نظام پادشاهی را برای ایران فاجعه می بیند بهتر است به «افشاگری هایش» ادامه دهد و نه وقت خود را تلف کند و نه دیگران را.
نکته مورد انتظار دیگر آن است که جمهوریخواهان کوچکترین اعتراضی بابت سلطنت طلبان لمپن و فحاش به شاهزاده نکنند.. دیگر بس از پس از سی چهل سال! شما آن لمپن ها را به همکاری نخوانید ما که 40 سال است جواب سلام شان را هم نمیدهیم. حال اگر جمهوریخواهانی هستند که خود را حریف لمپن جماعت به حساب می آورند مشکل آنهاست خلایق هرچه لایق. بی پرد میگویم که تنها همکاری بین جمهوریخواهان از هر طیف و مشروطه خواهان از جانب مشروطه خواهان حزب مشروطه و حزب تازه نفس «ایران نوین» است. اینها برنامه و منشور و اساسنامه خود را دارند و یک نگاه به اینستاگرام مثلا حزب ایران نوین 250 هزار فالوئر در طی دو سال فعالیت. مقایسه کنید با حزب مشروطه با 26 هزار فالوئر پس از سه دهه فعالیت. حال جمهوریخواهان به فالوئرهای خودشان نگاهی بیاندازند. جمهوریخواهان پیرانه سر در دریای دنیای دیجیتال محو خواهند شد و حیف است. وجود آنها و تجربیات شان اگر غرض ورزی را کنار بگذارند و با خوشرویی به همکاری و راهنمایی نسل جدید بپردازند کمک بزرگی است. دستکم میتوانند آرمان های مدرن و امروزی جمهوریخواهی را تبلیغ کنند بدون عیب جویی از پهلوی ها که ما بهتریم چون پهلوی ها عیب داشتند! جمهوریخواهی که همچنان آمال سیاسی آن جوان 20-25 سال 40 سال قبل را معتبر میداند بدرد همکاری نمیخورد و نسل جوان امروزی آن جوان سابق بیسواد و کم تجربه را جدی نمیگیرد. جمهوریخواهان ده تا کنگره مشابه هم تشکیل دهند فقط محو در افق نصیب شان خواهد شد.
جناب یوسفی از نوشته شما چیزی…
جناب یوسفی از نوشته شما چیزی آموختم. شما انگشت روی چند موضوع مهم گذاشتید. من هم یک جمهوری خواه هستم اما در این بازده زمانه و در جایی که ما هیچگونه فردی را نمیتوانیم تا به اکنون برای راهگشایی این مشگل ببینیم و از آنجایی که آقای رضا پهلوی شخصی شناخته شده و باارزش هسنتد، و شاید بتوان گفت که ایشان دموکرات تر از کسانی باشد که خود را دموکرات میدانند اما شخصیتشان نشانگر غولی در تُنگ دربسته است، ایشان میتواند دریجه ایی برای نیل به آزادی را باز کند.
افزودن دیدگاه جدید