رفتن به محتوای اصلی

اكنون که كشور در آستانه نابودي به دست آخوندها و حكومت ديني است.

اكنون که كشور در آستانه نابودي به دست آخوندها و حكومت ديني است.

اكنون که كشور در آستانه نابودي به دست آخوندها و حكومت ديني است.

 

آقای اصغر جیلو بر کامنت آقای "هوشنگ ادهمی" جوابیه ای نوشته اند که بنظرم یک مقاله دقیق و همه جانبه است. نوشته ای که من نتوانسم در مطلب خود زیر عنوان "روز بهروزی که سر بالا رود آب "این گونه دقیق به آن بپردازم .از این رو با تشکر از یار قدیمی آقای "اصغر جیلو" آن را بعنوان نه یک کامنت بلکه بعنوان  یک مقاله در صفحه خود قرار می دهم. 
آقای هوشنگ ادهمی در کامنت خود می نویسند :"   ابول جان زیاده روی میکنی تنها چهره مطرح در بین مردم است را واقعا باور داری ؟ "منظور آقای رضا پهلوی  "  ولی بخش بعدی در مورد حمایت‌های خارجی را قبول دارم چون تنها آدم خود فروخته ای است که به خاطر جلب حمایت نرد عشق با اسرائیل می تابد باز هم منظورشان آقای "رضا پهلوی است"

جواب آقای "اصغر جیلو "به آقای "هوشنگ ادهمی. 
"همشهري عزيز، از شما واقعا انتظاري بيش از اين ميرفت؟ چرا كمي هم از نرد عشق رژيم كشتار ملايان حاكم بر كشور با روسيه و چين نميگوييد؟ نكند شما هم مثل بسياري از همنسلان ما هنوز هم به دنبال سرنگوني رژيم سابق هستيد و نزديكي و اشتراك تان با حكومت ديني فاشيستي جمهوري إسلامي در برابر بازماندگان رژيم گذشته بسيار بيشتر از نزديكي تان با مردمي در درون كشور است كه بارها در اعتراضات خود اعلام كرده اند كه دشمن آنان همين حكومت جمهوري أسلامي و نه هيچ دولت ديگري است.
حكومت سابق هر چقدر هم بد بود، يك مرحله تاريخي از حكومت قاجارها و آخوندها جلوتر بود و ظرفيت آن را داشت كه با هزينه اي به مراتب كمتر كشور را به كاروان تمدن و توسعه و پيشرفت در جهان كنوني متصل كند. طرفداري بخشي از مردم كشور از حكومت پهلوي و وارث آن به خاطر اين است كه هر چه در آنزمان ساخته و درست شد و هر قانون مدني در دفاع از حقوق فردي و خانواده و حقوق اجتماعي زنان تدوين ونهادينه شد، اين حكومت خونريز حاكم، يك بيك از همان فرداي انقلاب فاجعه بار بهمن از مردم بخصوص زنان كشور يعني ٥٠ درصد مردم كشورپس گرفت. استبداد سياسي در زمان سابق تقريبا همه حقوق فردي و اجتماعي را به استثنائ حق تشكيل احزاب و تشكلهاي مستقل صنفي
قانوني و نهادينه كرده بود. كار آفريني صنعتي مستقل از دولت در بسياري از شاخه ها از حمايت هاي مالي و قانوني برخوردار بود، رانت خواري و فساد دولتي و دزدي و غارت ثروت كشور كسري جزئي و خرد و كوچك از آنچه كه اكنون رواج دارد بود، مناسبات خارجي در آن حكومت بر اساس جلب همكاري ها و سود متقابل و نه تخاصم ودشمن ترآشي و يا تشنج آفريني بنا و استوار
شده بود. كسانيكه ميگويند مردم در درون كشور صرفا به خاطر نفرت از جمهوري إسلامي به رژيم گذشته پناه ميبرند، سفسطه ميكنند.
آن مردم به خاطر جنبه هاي مثبت متعدد اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي در زمان گذشته به طرفداري از آن رژيم ميپردازند . ونه تبليغات تلويزيون من و تو و غيره.
اكنون كه كشور در آستانه نابودي به دست آخوندها و حكومت ديني است، عده اي اپوزيسيون نما و يا مامور هنوز هم دنبال تشديد دشمني با اسراييل و نشاندن رضا پهلوي به جاي جمهوري اسلامي به عنوان دشمن مردم اند. من حقيقتا در حيرتم كه شما چگونه قادر به ديدن اين صحنه نيستيد؟ شايد جمهوري إسلامي براي شما هم بركت آورده باشد كه چنين ميكنيد و مي نويسيد؟ يا شايد براي حفظ و تامين ورود به و خروج تان از كشور! با خريد قدري حاشيه امن چند فحش هم نثار رضا پهلوي ميكنيد؟
در ميان مخالفين حكومت شاه فقط جمعيت معدودي به دنبال آزادي و دموكراسي بودند كه هيچ يك از جريانات چپ را شامل نميشد. اين دروغ بزرگيست كه عده اي از ما مدعي ميشوند كه به دنبال بر قراري آزادي و دموكراسي در كشور بودند. ايده آل همه خطوط ٣ يا ٤ گانه چپ موجود در قبل وبعد از انقلاب بهمن در بهترين حالت حكومتی تك صدايي و استبدادي خلقي يا سوسياليستي بود و نه دموكراسي. ما نميتوانيم به دروغ خود را در آن زمان دموكراسي خواه جا بزنيم و از حكومت پهلوي به خاطر حكومت تك صدايي اش طلبكار باشيم.
كسي كه امروز اين بديهيات آشكار و مثل روز روشن را نفي كند يا جاهل ونادان است! يا هم سودي از آن نصيب اش ميشود و يا حس تشخيص بديهيات در نزد او با تحجر  و تعصب  ايدءولوژيكي كه گرفتارش شده از بين رفته است.
يك نكته ديگر را هم در خاتمه بگويم، عده اي براي فرار از پذيرش مسئوليت و عواقب ستيزه جوئیهاي خود با شاه، مدعي ميشوند كه رهبر واقعي انقلاب بهمن خود شاه بوده كه با باز گذاشتن دست روحانيون و سر كوب چپها راه را براي روي كار آمدن آنها باز كرد. اين ادعا به دنبال خراب كردن همه كاسه كوزه ها بر سر حكومت شاه است و نميخواهد به نقش مخرب چپ ها و بسياري از مليون و روشنفكران در اوج گرفتن اقبال عمومي نسبت به خميني و بر عليه حكومت شاه اعتراف كند. با منطق اين افراد بايد گفت رهبر اشغال ايران توسط متفقين خود رضا شاه بود.  مصدق نيز خود به دست خود  خود را سرنگون كرد و قس علي هذا.
اين عده که  نميخواهند بپذيرند كه اگر به دنبال آزادي و دموكراسي بودند میبایستی  از دولت بختيار حمايت ميكردند و نه اينكه شعار بختيار نوكر بي اختيار راساخته و سر ميدادند.
اينكه ديگر دير شده بود و دولت بختيار حتما سقوط ميكرد! هيچ دليل قابل قبولي براي رد حمايت از وي در آن زمان نيست. "اصغر جیلو"

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

شازده اسدالله میرزا

خدا نیامرزش وینستون چرچیل... سخن مشهوری دارد مبنی بر اینکه هیچ‌ نظمی بدتر از دموکراسی نیست اما تنها روشی‌ است که کار میکند. (نقل به مضمون)
...محال ممکن است که یک انسان اهل فکر با همه چیز یک حزب موافق یا مخالف باشد اما سبک سنگین میکند و به مجموع جوانب رای میدهد.
دائی جان ناپلئون با برخی آدمها و‌ تفکرات جناح محافظه کار در غرب زاویه اساسی داشت اما با اغلب سیاستهای چپ بیشتر.... آدمی ‌مانند جردن پیترسن همانقدر که حرفهای باب طبعم‌ میزند گاهی جوری ‌دری‌وری‌ میبافد‌ که انگار مهدی بازرگان در او حلول کرده است.
عقل نقاد یعنی آگاهانه رای دادن و چک‌ سفید به کسی ‌ندادن. برای نمونه اگر دائی جان ناپلئون در آمریکا حق رای داشت با این ‌که از نظر اجتماعی به حزب الاغ ها (دموکرات) نزدیک است اما بخاطر برنامه های اقتصادی و‌ سیاست خارجی و‌ امنیت ملی جمهوری خواه ها به (فیل ها) رای میدهد.... زیر در همه جا دنیا اسمان...یا اقتصاد مال خر است (امام راحل)
در‌نهایت موافقت کامل با همه‌‌‌ سیاستهای یک دولت یا رژیم یعنی اخلاق رمه ایی یا همان امتی.
هر چی‌دوست داری بگو تکبیر....

د., 25.11.2024 - 19:04 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
به آقایان جیلو و محققی

ب

بحث های روشنگرانه مفیدی را هر دو آقایان مطرح نموده اند. نسل ما موظف است و بدهکار نسل های آینده که وقایع گذشته را با تحلیلی بیغرضانه بازگو کند که آیندگان درس بگیرند. من ننوشتم اشتباهات تکرار نشود بلکه نوشتم حواس ها جمع باشد. ایده گرفتن از سوسیالیسم اشتباه نبود بکارگیری نقاط مثبت آن ایده از راه های ناصواب مشکل داشت. سوسیالیسم یک ایده زیبا بود که نه مارکس و نه سوسیالیستهای قرن گذشته توان این را نداشتند که درک کنند که این مرام با شرایط جوامع انسانی، که دیگ جوشانی از تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بود نمیتواند بصورت جزمی باقی بماند و باید خود را با شرایط زمانه، با اختراعات و کشفیات و روند صنعتی شدن وفق بدهد. سوسیالیسم برای سوسیالیست ایرانی اما جای قرآن و توضیح المسائل پدرش را گرفت و همانقدر مقدس شد چون این گونه رشد کرده بود که باید به مرامی مقدس و خدشه ناپذیر اعتقاد داشته باشد. مرامی که در آن نه جای پرسش باشد و نه جای شک و تردید. «رد تئوری بقا» راهنمای کار است و خلاف آن نباید بگویی اگر متعرض هستی انشعاب کن و در صف دشمن قرار بگیر. این که نوشتم بازگویی این تجربیات ناپخته و بسیار هزینه بر برای نسل آرمان گرای پیشین بود. نسلی که با حسن نیت و گرو گذاشتن جان برای آرمانی که می پنداشت راه درستی هست هزینه ای بس گزاف در هر دو رژیم داد. از این روست که تاکید می کنم که نباید گفت سوسیالیسم مرام ناصوابی است بلکه بکارگیری ایده های برآمده از آن آن را باید با حواس جمع و در نظر گرفتن شرایط جامعه نجام داد تا هم برای فعالین هزینه نداشته باشد و هم برای جامعه فاجعه نیافریند. همواره میتوان نکات خوب و مفیدی برای رفاه انسانها و جلوگیری از رقابت های غیر منصفانه از سوسیالیسم بیرون کشید. نگاه به سوسیالیسم اشتباه نیست بکارگیری نامناسب و عدم تکوین آن و به روز کردن آن است که اشتباه است. آن زمانی که نه فهمی و نه درکی از حقوق و رفاه کارگر وجود داشت و حق بیکاری و حق برخورداری از تحصیل و بهداشت و درمان و مسکن و غذا رسمیت نداشت و حتا کارگر و دهقان این مفاهیم را حق خود نمی شمردند، این محمد پیامبر و آدام اسمیت نبودند که این مفاهیم را به بشریت شناساندند بلکه این مارکس بود که این ایده ها را آورد و کسی نمیتواند منکر این حقیقت شود که بشریت از این لحاظ به مارکس مدیون است. اما نه همه ایده های مارکس. جاهایی بوده که بشریت از مارکسیسم و برداشت های زشت از آن صدمه دیده. انسان در طول تکامل خود با زمین خوردن هایی همراه بوده و مهم این است که نسل های بعدی درس بگیرند. به باور من حسن ارسنجانی، محمدرضاشاه، پرویز نیکخواه با برداشتهای خود از سوسیالیسم بیشتر به جامعه ایران کمک کردند تا حزب توده و چریک ها که خواهان زیر و رو کردن همه چیز بودند و نظایر این اهداف به فجایع در جوامع سوسیالیستی انجامیده بود. اصلاحات ارضی شاه اگر از مارکسیسم نیامده بود از کجا میتوانست بیاید؟ حسن ارسنجانی سوسیالیست در این زمینه میگفت در جریان اصلاحات ارضی ما پوست موز را زیر پای شاه انداختیم و البته منظورش این بود که «مهم نیست گربه سیاه است یا سفید مهم این است که موش بگیرد» - تنگ شیائو پینگ-. و یا سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها کجایش با کاپیتالیسم میخواند؟ شاه یک پا از سوسیالیسم فراتر نهاده بود. یادم هست همسایه ما کارگاه پیرهن دوزی داشت و کارگران خیاط بر سر سهم سود از فروش کارگاه با صاحبکار در میافتادند و سودشان را دریافت میکردند. بهداشت و درمان مجانی کم کم داشت در کشور فراگیر میشد. در روستاها سپاه بهداشت بهمراه یک پزشک واقعا مردم راضی بودند و این را به چشم خود دیده بودم. همچنین سپاه دانش و ترویج و آبادانی. نه آمریکا و نه انگلستان و نه هیچ کشور سرمایه داری دست به چنین کاری نزده بود و بعدها هم در هیچ کشوری شاهدش نبودیم. این اگر از مارکسیسم نیامده بود پس از کجا آمده بود؟ اینجاست که میتوان اذعان کرد که درک شاه از سوسیالیسم بیشتر از مدعیان سوسیالیسم از قبیل حزب توده و فدائیان بود و مطابق الزامات زمانه عمل میکرد.
اما در جناح مخالف و برانداز شاه، حزب توده و فدایی و مجاهد، از همان اول برای شان قانون مقدس «هدف وسیله را توجیح میکند» مثل آیه ای آسمانی نازل شد و بر اساس آن همه رقم نابکاری که که کا گ ب به آن عمل میکرد تا جای امکان به کار گرفته میشد. این که محمد مسعود روزنامه نگار را بکشند و بیاندازند گردن ساواک و حمید اشرف دو کودک را بکشد بیاندازد گردن ساواک، غرق صمد بهرنگی و موارد بسیار دیگر.

در مورد این که میگویند «شاه رهبر انقلاب اسلامی بود». به سخن آقای جیلو اضافه کنم و آن اینکه من بعنوان «بچه مجیدیه» تهران با همه رقم ایرانی از نقاط مختلف کشور آشنا بودم. یک آخوند سید در همسایگی ما چند خانه آنطرف تر زندگی میکرد. آنچنان یواشکی به خانه می آمد که کمترین جلب توجه را بکند چرا که برایش گاه شیشکی می بستیم و گاه بلند میخندیدیم. ما.. نسل ما آخوند را اصلا آدم حساب نمی کرد. پس چرا من محسن کردی سال 57 در نیروی هوایی اسلحه بدست گرفتم بر علیه شاه و به صف خمینی پیوستم؟ خیلی ساده برای آن که به این روشنفکرها نگاه کردم. من میدانستم آخوند ارزش حتا شیشکی هم ندارد اما بعنوان یک جوان بیست ساله که هیچ سواد سیایس نداشتم به خودم گفتم لابد من بیسوادم چیزی نمی فهمم. مهندس بازرگان، دکتر سنجابی، دکتر شایگان، و این همه درس خوانده دانشگاه و استادان دانشگاهی و نیروهایی که دارند جان میدهند و میگویند که این شاه دشمن مردم ایران است لابد درست می گویند و شاه بد است و آخوند خوب! من کلا شاید نزدیک به چهار ساعت در حالت انقلابی و اسلحه بدست بودم و تازه در شرایطی که لشگر گارد از مقابل خیابان حجت نیروی هوایی بطرف کلانتری تهران نو و میدان فوزیه عقب نشسته بود. بعد خلوت شد گفتم بروم به چریک های مبارز بپیوندم و هنوز حتا نمیدانستم اسم شان چیست و اسم چریک فدایی و مجاهد خلق به گوشم نخورده بود. حزب توده را از پدرم شنیده بودم و نظر خوبی نسبت به آنها نداشت. به فاصله دو هفته و رفتاری که از تازه به دوران رسیده های انقلابی دیدم آنچنان پشیمان و داغ شدم که هنوز که هنوز است میسوزم. با همان عقل نرسیده ام عقلم رسید که به جمهوری اسلامی رای نه بدهم و هزاران شاهد هم دارم! چون در جایی که رای دادم تنها رای قرمز در میان چند هزار نفر بود و همه میدانستند که محسن کردی پسر فلانکس رای قرمز داده. بله... آنکه مرا گمراه کرد روشنفکران و نیروهای سیاسی زمان شاه بودند اگرنه من قلبا مشکلی با رژیم شاه نداشتم و بسیار هم علاقه داشتم. اما به خیال خودم سرباز ملت بودم و نه مزدور شاه و وظیفه داشتم طرف ملت را بگیرم. خلاصه این که ... همه ما گند زدیم.

و اما پاسخ من به آقای ادهمی که میگوید رضاپهلوی آدم خود فروخته ای است. این گونه برخورد با شاهزاده و یا حتا سلطنت طلبان افراطی سخیف ترین نوع برخورد و از سر بیچارگی و واماندن در بحث جدلی است.
اوایل انقلاب گفته میشد سلطنت طلبان به طمع امتیازات از دست رفته شان فعالیت می کنند که برای من در آن زمان بیشتر قابل قبول بود. بعد ها که آنها مردند، گفتند مردمی که به شاه علاقه دارند بخاطر نوستالژی و بدسرشتی رژیم اسلامی است که نیمی اش بنظرم درست آمد اما به نیم دیگرش معترض بودم چون به این برداشت رسیده بودم که با توجه به شرایط ایران نظام پادشاهی مناسب است، امثال آقای ادهمی اما در مقابل نسل زد و نسل پیشمانی که میگفت چه اشتباهی کردیم که انقلاب کردیم کلا خلع سلاح شدند اما آنها این نسل پشیمان را بریده نامیدند. در داخل ایران حتا یک نفر را در این سالها ندیدم که از انقلابش پشیمان شده باشد و عقیده داشته باشد که چون بریده است از نظام پادشاهی طرفداری میکند. دو سری مردمان با نظام پادشاهی مخالفند و نیز همچنان مشغول برااندازی پهلوی ها هستند. گروه اول گروه رانت خوار داخل کشور هستند و گروه دوم خارجه نشینانی که ادای مصلحین اجتماعی را در می آورند و اصلاح طلب میشوند. آنقدر که اینها در خارج اصلاح طلب هستند در داخل اصلاح طلبان اینقدر معتقد نیستند و برای گذار از رژیم اسلامی آماده تر هستند.
یک جدل دیگر که اینها مطرح می کنند باز شاهزاده را به قدرت طلبی و بدست آوردن امتیازات متهم می کنند. باز یکی دو دهه اول قابل فهم بود این معنی. اما 46 سال در مبارزه بودن و جان خود و خانواده را به خطر انداختن و این همه حملات روحی روانی و توهین ها را تحمل کردن.. آخر مگر قدرت و پول و امتیاز چقدر ارزش دارد که کسی عمر گران بر این بگذارد؟ به باور من کسانی چنین می اندیشند که همه عمرشان را به گدایی و بدبختی گذرانده اند. در ضمیر ناخودآگاه شان اینها عقیده دارند که امثال شاهزاده بخاطر قصر سعد آباد است که 46 سال است که در میدان است. اگر ثروت و قدرت از نظر اینها عامل بزرگی است که فرد برایش خودفروشی و مزدوری می کند بخاطر خاستگاه فقیرانه اینهاست که غلبا از طبقات محروم جامعه بوده اند. در نظر اینها قدرت و ثروت بسیار ارزشمند است تا آنجا که از نظرشان ارزش دارد بخاطر پول فردی خود را بفروشد و در یک «این همانی» و همذات پنداری و با این نگاه خود را بجای شاهزاده گذشته و به این نتیجه میرسند که او خودفروخته است. شاهزاده، فردی که بهرحال آنقدر داشت که میتوانست مثل سایر شاهزادگان برکنار شده بقیت عمر در کازینوها معتکف نشیند و حالشو ببرد اما چنین نکرد چون بسیار شریف تر از امثال آقای هوشنگ ادهمی است. آقای جیلو متوجه این نکته ظریف در خاستگاه خانوادگی و تفکر آقای هوشنگ ادهم نیستند. من نمیدانم آقای ادهم از خاندان های اشراف هستند یا مثل اغلب ما ایرانیان از جامعه متوسط آن زمان. اما اگر از اشراف قاجار هستند نیمی از آنها زیر بال رضاشاه را گرفتند و نیمی هرگز چشم دیدن پهلوی ها را نداشتند مثل مصدق و مریم فیروز. چند باری این نقل را شنیده ام که مریم فیروز با یک تحقیر اشرافی به «خانواده گدازاده رضا میرپنج» مینگریست و چشم نداشت آنها را ببیند و هم از اینرو رفت به طرف حزب توده.
یک امتیاز دوران پهلوی این بود که همه دست اندکاران از خانواده های آدم حسابی بودند چه فقیرشان و چه اشراف شان. این طبقه همواره دست مستعدین را بدون توجه به خاستگاه شان چه فقیر و چه اشراف میگرفتند و بر کارهای مهم دولتی می گماردند. آدم های چشم و دل سیری بودند و خواستار نیک بختی ایران بودند. وقتی پهلوی سقوط کرد یک مشت گداگشنه به قدرت رسیدند. آخوندی که ناچار بود کفش های حاجی بازاری را لیس بزند تا دو تومان کف دست او بگذارد حالا میتوانست همان حاجی بازاری را به بهانه ای به دار بکشد و عقده سالیانش را خالی کند. و حالا چه کسی میتواند این عقده ای تشنه پول و قدرت را از مسندش پایین بکشد؟ این طبقه سفله حاکم بر ایران از این پس فقط سفلگان را بر می کشند. سفلگانی امثال ظریف و سایر دست اندرکاران دولت و سپاه. کشوری در دست سفلگان جامعه ای سفله میپروراند. شعرشان سفله، آهنگ هایشان سفله، فیلم های سینمایی شان بجز آنها که جایزه می گیرند اغلب سفله، شوهای تلویزیونی با آن لهجه های سفله شان سفله.. واقعا جمعی نفرت آور هستند و کشوری نفرت آور دارند تحویل نسل های آینده میدهند و ما ایرانیان شده ایم موالی اینها. شرم بر کسانی که این شرایط را می بینند و تنها امید یعنی شاهزاده را این گونه سفله وار میخواهند شاهزاده را با سخنان زشت بیالایند. بله... این دسته گلی نبود که شاه داد. این شاه نبود که از دیوار سفارت بالا رفت و در خیابان ها فریاد مرگ بر آمریکا کشید. نه.. این انقلاب را شماها مخالفان شاه کردید و ما نادانان که به شماها نگاه کردیم. دستکم مرام داشته باشیم و بپذیریم که گند زدیم.

ش., 23.11.2024 - 19:20 پیوند ثابت
ناشناس

جمهوری اسلامی یک معجون احمقانه و فاسد از سه جریانه؛ همزمان با هم!
۱. کمونیسم و مارکسیسم مثل حزب توده و چریک‌های فدایی خلق و گروه‌های دیگر
۲. اسلامگراهای تندروی شیعه مثل فداییان اسلام و گروه‌ها و افراد دیگر
۳. گروه‌ها و افرادی با افکار التقاطی مثل سازمان مجاهدین خلق و ملّی-مذهبی‌ها و گروه‌های دیگر
جمهوری اسلامی در واقع مجموع و برآیند این سه دسته هست که به شکل احمقانه و عجیبی کنار هم جمع شده‌اند و تمام این‌ جریانات، دشمن ایران و پیشرفت کشور هستند؛ حتّی اگر به ظاهر مخالف حکومت باشند.

ش., 23.11.2024 - 01:56 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید