آفتاب آمد دلیل آفتاب! نیاز به تشریح و استدلال ندارد که جامعه شهروندی بالغ ایران، دیگر حاضر نیست زیر فضای مدیریت افکار عمومی مالکان رسانه ها، به فشار و تحمیل خواستههای فردی یا گروهی تن دهد. این جامعه به دنبال این است که با وفاق عمومی و براساس اشتراکات راستین، حیاتی و بنیادی خود، سرنوشتش را تعیین کند. با این حال، فزونطلبی و جاهطلبیهای فردی، دینی، قومی، تباری و ایدئولوژیک، به نوعی جانسختی رسیده که چشم بر واقعیتهای جامعه بسته و طوطیوار حکایات کهنه و بیربط خود را تکرار میکند.
بازیهای سیاسی کهنه، با تغییرات ظاهری و بستهبندیهای تبلیغاتی و تهدیدهای پنهان و آشکار، هنوز هم به عنوان کالای جدید در بازار سیاست عرضه میشوند. اما این ملت با صدای بلند اعلام کرده که اشتراکات ما در انقلاب “زن زندگی آزادی” خلاصه میشود، و هیچ یک از افراد، گروهها، احزاب و ایدئولوژیها در جایگاهی نیستند که عظمت این انقلاب را نمایندگی کنند.
حتی اگر تمام نیروهای آزادیخواه، دموکرات، سکولار، لائیک، سوسیالیست، چپ، کمونیست، آنارشیست، لیبرال و سبز در زیر یک سقف گرد هم آیند و به توافقی برای ساختن ایران آزاد، دموکراتیک و صلحدوست دست یابند، همچنان به دلیل کوتهبینیهای فردی، فرقهای و قومی و اولویت دادن به منافع خاص خود بر منافع ملی، در راه ساختن آیندهای بهتر سنگاندازی خواهند کرد.
این ملت بجای توسل به خدا و آلترناتیو امام، شاه و قهرمان، پرچم انقلاب “زن زندگی آزادی” را برافراشت تا هر شهروند خود خدا، امام، پادشاه و قهرمان خویش باشد، و برای ساختن آینده بهتر خود، مردم و کشورش تلاش کند. اما مقاومت برخی گروهها و افراد که همچنان در پی تحمیل دیدگاههای خود هستند و از رسانهها و فضای مجازی برای بستهبندی و فروش افکار ناکارآمد استفاده میکنند، حداقل باید راهکارهایی برای سنجش پراتیک خود و قضاوت درست جامعه ارائه دهند.
امروزه امکان گفتگوهای آزاد درباره آینده ایران فراهم است. کافی است از پیلههای محفلی خود بیرون آمد و در فضای آزاد و شفاف با مردم صحبت کرد تا ملت بتواند نظرات را بشنود و خود مستقل قضاوت کند. نظرسنجیهای بیطرف وجود دارد که میتوانند تصویری واقعگرایانه از پایگاه اجتماعی هر یک از شخصیتها، گروه ها و احزاب ارائه دهند. شما که برآمده از مهندسی افکار عمومی و دستساز رسانهها هستید، بپرسید چه کسانی از کنشگران سیاسی چون حسین رونقی و هزاران جوان دیگر که در دل جامعه ایران زندگی میکنند، برای ساختن ایران فردا صادقتر، سالمتر و خردمندتر است؟
بسترسازی برای انتقال قدرت به نسل جوان، یک هدف شرافتمندانه و وظیفهای ملی است. اگر سیاستمداران سالخورده در این مسیر سنگاندازی نکنند، و اگر هزار بار هم زیر عناوینی چون مشروطهخواه، ملیگرا، جمهوریخواه، چپ و غیره متحد شوند، در نهایت حقیقت آشکار خواهد شد: بسیاری از آنان به دلیل سوابق سوء سیاسی و بیاعتمادی عمومی، شایسته اعتماد نیستند. اهداف مشترک جامعه شهروندی (ملت ایران)، آزادی فردی، شکوفایی پتانسیلها برای ساختن یک جامعه سالم، صلح و مدارا با جهان و حفاظت از محیط زیست است.
تحقق این اهداف در پرتو حکومت مردم بر مردم (حمهوری) و ساختاری دموکراتیک ممکن است. تجربه نشان داده است که این اهداف با حکومتهای دینی، موروثی و ایدئولوژیک محقق نخواهند شد. ساختار سیاسی مطلوب ایران آینده، نظام جمهوری لائیک و دموکراتیک شهروندان است. جمهوری شهروندان ایران میتواند به عنوان ستون فقرات و محور همبستگی ملی عمل کند.
“جمهوری شهروندان ایران” محور همبستگی ملی ما خواهد شد، آنگاه که بتوانیم از جانسختی منافع فردی و فرقه ای عبور کنیم و در نظر و کردار منافع جامعه و کشور را بر علائق خاص فردی، گروهی و فرقه ای برتری دهیم.
اقبال اقبالی
23.11.2024
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
پوزش
جناب کردی گرامی
پوزش از اینکه نام شما را اشتباه نوشتم. 🙏
ب
ب
آقای اقبالی گرامی
ممنون از پاسخ شما یک یادآوری در مورد نام فامیل من «کردی» است. البته نام فامیل دهکردی بیشتر شنیده شده و درک میکنم اما از آن من نیست.
و اما برگردیم به بحث. نگاه من به سیاست با نگاهی مجرد با شما مو نمیزند. بعبارت دیگر بصورت تئوری من برای گرداندن جوامع امروزی من هیچ نیازی به پادشاه یا ملا یا کشیش نمی بینم بلکه بهترین نوع حکومت را جمهوری میدانم. این نگاهی مهندسی و فنی به جامعه است. اما این نگاه در جامعه شناسی در مورد جامعه همیشه پاسخ نمیدهد. در جامعه شناسی صرف این که پدیده ای اجتماعی روی تئوری و نقشه خوب جواب بدهد دال بر این نیست که در عمل هم همان پاسخ را بدهد. این همه شکست تلاش های جوامع در برقراری دمکراسی و شکست اهداف نشان میدهد که شاید بتوان پاسخ چگونگی رسیدن به دمکراسی را در جایی خارج از تئوری ها و الگوهای رایج پیدا کرد. همانگونه مسلما مطلع هستید لنین برای پیاده کردن اهداف مارکس یک نقشه راه ریخت اما هم در سیاست نپ و سپس استالین در سیاست کشاورزی «پیاتی لتکا» به قحطی بزرگ و مرگ میلیونها اهالی اتحاد شوروی انجامید. هرگز باور نمیتوان داشت که لنین و استالین قصد ایجاد قحطی داشتند اما آنها از عاقبت کار آگاه نبودند. در مبارزات اگر راه مبارزه چریکی در کوبا جواب میدهد اما در بولیوی به اعدام چگوارا می انجامد. گاهی انتخاب بد عقلانی تر از انتخاب بدتر است.
با توجه به شرایط ایران و امکانات ما ایرانیان برای براندازی رژیم اسلامی و روی کار آوردن یک نظام دمکرات و سکولار ما باید ببینیم کوتاه ترین و کم صدمه ترین راه و از همه مهمتر شدنی ترین کار کدام است؟ از این رو بود که به شما پیشنهاد کردم با جمهوریخواهان گرد هم آیید. شما پاسخ این سوال مرا دادید که نوشتید «من خود را متعلق به محافل شناخته جمهوریخواهانی نمی بینم که امروز جشن اتحاد می گیرند و فردا سایه یکدیگر را با تیر می زنند.» میتوان نتیجه گرفت که شما خود را متعلق به جمهوریخواهانی میدانید که جشن اتحاد میگیرند و متحد میمانند و فردا هم سایه یکدیگر را با تیر نمیزنند»… و لابد اینها موفق خواهند شد جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. واقعاً به این سخن تان ایمان دارید؟ زندگی به من آموخته است که اینقدر با اطمینان به راه حل هایم نگاه نکنم. به باور من با توجه به حال و روز ما ایرانیان چنین گروهی که شما منتظرش هستید اصلا در آینده هم نمیتواند وجود داشته باشد. آن گروهی از جمهوریخواهان که شما آرزویش را دارید فقط در رویاهای ما میتواند وجود داشته باشد. با رویا نمیتوان جمهوری اسلامی را سرنگون کرد. با رویا نمیتوان آنگونه که آرزو دارید مردم مورد نظر را به خیابان کشاند. از «جنبش اقدام در خیابان» من هم حمایت میکنم .. اما به تنها آرزو کردن و خواستن بسنده نمی کنم. امروز کدام ایرانی است که از کمونیست تا سلطنت طلب مخالف «اقدام در خیابان باشد»؟ شرایط مهیا باشد میلیونها نفر به خیابانها خواهد ریخت. وظیفه فعال سیاسی متعهد تلاش در راه برقررای این آرزوی مردم.. یعنی به خیابان آمدن شان است. شما از شاهزاده حمایت نمیکنید اشکالی ندارد. مخالفت با تلاشهای ایشان اما خدمت به سیاست «به خیابان کشیدن مردم» نیست و همه برای این که نکند شاهزاده مردم را به خیابان بکشد و گناه شاه شدنش فردا به گردن شما بیافتد. این هم قابل درک است. ولی فراموش نکنید که بخاطر هدف والا و انسانی «شاه نشدن پسر شاه» بدون آنکه تمایل قلبی تان باشد به عمر جمهوری اسلامی هم میافزایید. آیا انتخاب بد یعنی شاه شدن پسر شاه بهتر از بدتر یعنی بیشتر شدن عمر جمهوری اسلامی نیست؟
شاید بهتر باشد به «بهترین راه» که شما در نظر دارید و نشدنی است فکر نکنیم بلکه به پلان ب که امکان موفقیتش بیشتر است هم فکر کنیم. همچی فاجعه ای نمیشه اگه شاه برگرده! بله.. ممکنه شاه برگرده و ساواک و داغ و درفش براه بیاندزه و بنده ی حکیم باشی را هم دراز کنه. اما من حاضرم این ریسک را بپذیرم و پای بد و خوبش هم ایستاده ام. و از اینجا میرسیم که نگاه شما به انقلاب 57. من از امروز که دارم به سرنگونی جمهوری اسلامی کمک میکنم دارم مسئولیت پاسخ به نسلهای آینده را هم به گردن میگیرم. فردا اگر دوباره گند زدیم و ساواک آمد و بدتر کرد شجاعانه خواهم گفت که حسابهای من درست از آب در نیامد و متأسفم که موفق نشدم اما برداشتن بدترین رژیم دنیا کاری عقلانی بود. آیا سال 57 هم بدترین رژیم دنیا را داشتیم؟ دستکم باید بگوییم که ما ناآگاه بودیم و آن انقلاب درست نبود. شما نمیتوانید یک سیستمی را که دارد کار میکند بهم بریزید و فردا بگویید که دمکراسی نبود. اما شما که نظم پیشین را بهم میریزید باید تضمین کنید که رژیم جدید درست کار خواهد کرد اگرنه میشود دوستی خاله خرسه با مردم ایران که بخاطر راندن مگسی سنگ را به مغز دوستش زد. پادشاهیخواهان سرچشمه بگیرد. فعالیتهای شاهزاده ضد ملی و ضد ایرانی نیست و بر علیه جمهوری اسلامی است این را که قبول دارید؟
یک اشتباه تئوریک نیروهای چپ از آموزه های حزب توده ریشه میگیرد که پادشاهی و جامعه ایران را با جامعه تزاری و طبقه اشراف آن همطراز میکند و از سلطنت طلب با معنای مونارکی یاد میکند. اینها که در خیابان عکسهای شاهزاده را در دست میگیرند متعلق به طبقه مونارکیست نیستند. اینها کارمند، کارگر و مهندس و نانوا هستند و به اصطلاح چپ ها «توده مردم» هستند که به دلیل خاطره خوش دوران گذشته که نان و گوشت گیرشان میآمد هوادار سلطنت هستند که یک واکنش طبیعی است. مردم به آن گروه از جمهوریخواهانی که در رؤیای شماست اعتماد نمیکنند برای همین هم چنانچه وضع همین گونه پیش برود هرگز آن گروه جمهوریخواه شما بوجود نخواهد آمد. تنها شانسی که دارید این است که همین رویه را پی بگیرید.. آن روز که ما سلطنت طلبان رژیم را به کمک مردم به زیر کشیدیم شما بیایید داخل کشور و هرچه میتوانید بر علیه پسرشاه اقدام کنید از مجلس موسسان گرفته تا پارلمان ایران. این حتماً خدمت بزرگی به ملت ایران خواهد بود.
پاسخ به عزیزان
با درود
جناب دهکردی گرامی
من خود را متعلق به محافل شناخته جمهوریخواهانی نمی بینم که امروز جشن اتحاد می گیرند و فردا سایه یکدیگر را با تیر می زنند. آری، یک سوسیال دمکرات انقلابی هستم که جمهوری را، آنهم نه هر نوع آنرا، مناسب ترین شکل حاکمیت در ایران می دانم. من از شکل دمکراتیک تری از حکومت دفاع می کنیم که ریشه در سیاست محلی، شهری و استانی دارد و جامعه شهروندان با دخالتگری خود، آینده جامعه و میهن را تعیین کنند.
واقعیت اینست که جبهه مخالف حکومت اسلامی (با شدت و ضعف عیار مخالفت)، طیف گسترده ای از مدافعان مونارشی تا آنارشی را تشکیل می دهند. سخن "نه شاه، نه شیخ" در برگیرنده نظر من نیست، همانگونه که شعار پوپولیستی و مخدوش و گمراه کننده سیاسی "مرگ بر ملا چپی مجاهد" را نادرست می دانم. شعار سیاسی، بایستی پاسخگوی جامعیت نیاز ملی برای برچیدن حکومت اسلامی و حق همگانی شهروندی در تعیین سرنوشت کشور را ملحوظ کند. من از همبستگی جبهه ای در مبارزه میدانی (جنبش اقدام در خیابان)، دفاع می کنم.
خاستگاه همبستگی جامعه ایرانی، نه فرد، نه خاندان، نه دین و نه مذهب، بلکه ایران و سرنوشت مردمان آن است که در پرتو آزادی همگانی، داد و دمکراسی قابل تحقق اند.
در اینراه، از آزادی، برابرحقوقی و اقدام در خیابان همه آنها که برای برچیدن حکومت اسلامی هستند، دفاع کنیم.
نکته پایانی:
در مورد انقلاب 1357
قیام علیه جباریت حقانیت دارد. این اصلی ست که در منشور جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است. در سال
در مورد انقلاب 1357
قیام علیه جباریت حقانیت دارد. این اصلی ست که در منشور جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است. در سال 1357 نیز چنین شد. قیام کنندگان ملت ایران و پرورش یافته نیم قرن نظام بودند که از حق خود استفاده کردند، زیرا شاه راه رفرم را مسدود ساخته بود. شوربختانه مردم در نتیجه سیاست تقویت اسلامگرایان در کشور، حذف دگراندیشان و باز گذاشتن ملاها برای اسلامیزاسیون کشور، و همچنین سیاست جهانی اسلامیزاسیون ایران توسط غرب و ..، ، اسلامگرایان را بر موج انقلاب سوار کرد و به فاجعه استقرار حکومت اسلامی بوقوع پیوست.
انقلاب بهمن کار فرد ویا افراد و گروه های سیاسی نبود که "کسی نگفت انقلاب اشتباه بود". انقلاب نه مبتنی بر اراده افراد، بلکه واکنش یک جامعه به شرایط بود.
سپاس از اینکه نظرتان را بازتاب دادید.
با مهر و احترام
اقبال
ل
ل
برای ایرانی جماعت یکی گفتن اشتباه کردم مشکل است و گاه نشدنی، یکی همکاری و اشتراک. برای اذعان به این که انقلاب اشتباه بود سی سالی طول کشید. یعنی این رژیم اعدام سال 67 را براه انداخت کسی نگفت انقلاب اشتباه بود. حتا آنها که آن سال به دار کشیده شدند نیز به صحت آن انقلاب قسم میخوردند. آنچه آقای اقبالی اینجا نوشته اند خلاصه اش نه شاه و نه شیخ و برقراری جمهوری است. ملت هم شعارش را داده زن زندگی آزادی. بسیار هم عالی. آقای اقبالی عزیز.. پس از اتحاد جمهوریخواهان اخیرا بیانیه ای دیدم که دعوت جدیدی از جمهوریخواهان میکرد. به نظر من خوب است شما و سایرینی که بجز نه شاه و نه شیخ آرمانی ندارند در این گروه گرد هم آیید. بالاخره یک کاری بکنید. اگرنه از شماها بجز ناله بر نمی آید و این مقاله شما یکی از همان ناله هاست که چون همتش را ندارید که گردهم بیایید و کاری بکنید.. دستکم میتوانید با نوشتن این مطلب یک نه شاه و نه شیخی بگویید که یک وقت اگر از دنیا میروید آیندگان بدانند که شما هشدارتان را داده اید و وظیفه ملی میهنی یا بهتر بگویم خلقی تان را انجام داده اید. جای تان در بهشت برین. ولی بالاغیرتا فردا اگر این ملت به رهبری شاهزاده آخوند را به زیر کشید و ایران گل و گلاب شد دیگه سی سال طولش ندید بگید مخالفت با شاهزاده اشتباه بود.
اقبالی عزیز، با درود و…
اقبالی عزیز،
با درود و احترام. من همانند شما آنچنان خوشبین نیستم. دلائلی هم برای این بدبینی خود دارم>
رفت و آمد این مثلا شاهزاده به اسرائیل و گفتگوهای پنهان و بگو مگوها و پشت پرده ها.
پرداخت مواجب از طرف این دولتها و سازمان سیا به «شاهزاده» مانند یکصد و پنجاه هزار دلار در ماه که سیا به «شاهزاده» می پردازد و ...
و حمایتهای مالی و سیاسی اینچنینی. این حمایتها باید یک روزی بازده و «بهره» ای هم برای این دولتها داشته باشد! یا این حمایتها همه بدون چشمداشت است!؟
آیا آنها دوباره خواب وابستگی ایران آینده را به آمریکا و اسرائیل نمی بینند!؟
و من هموطنانم را که در خارج از کشور می نگرم باز هم نگرانتر می شوم! متاسفم که بگویم من اکثریت این جماعت هموطن را بی فرهنگ و نادان و دنباله رو می بینم!
این جماعت از کتاب خواندن بیزار است و دنبال «ایلان ماسک» و «آمازون» و «اپل» است. بسیار مایلم که همانند شما خوشبین بشوم! اما دیدن این جماعت حال مرا بهم می زند!
با عرض پوزش از شما و همگان، اگر رو راست و مستقیم می نویسم.
افزودن دیدگاه جدید