رفتن به محتوای اصلی

درد کهنه ای که التیام نمی یابد.

درد کهنه ای که التیام نمی یابد.

 

زخم کهنه ای که التیام نمی یابد.

...هنگامه حيراني است، خود را به كه بسپاريم؟ 
تشويش هزار "آيا"، وسواس هزار "اما" 
كوريم و نمي بينيم، ورنه همه بيماريم 
دوران شكوه باغ، از خاطرمان رفته است 
امروز كه صف در صف، خشكيده و بي باريم ...
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته 
اميد رهايي نيست وقتي همه دیواریم 
حسنین منزوی
کمتر عزلی به زیبائی این عزال بیان گر وترسیم کننده حال روزاپوزیسیون ایرانیست .اپوزیسیونی که ذات گرامی رادر پای هزار "آیا"و وسواس هزار"اما" هدر داده و میدهد .روی سخنم قبل از هرکس با خودم است با خودی که طاقت خاموشی ندارم واز سوی دیگر در همان تشویش هزار" آیا"گرفتارم و تاب سخم نیست.!
تاب این که بعنوان یک جمهوری خواه  خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی که برای برپائی یک حکومت سکولار ،دموکراتیک که بر آمده از دل یک انتخابات آزاد باشد  مبارزه می کند واعتقاد دارد که امر سرنگونی جمهوری اسلامی جدا از یک خیزش عمومی که آحادملت وتمام جریان های سیاسی که خواهان این سرنگونی هستند امکان پذیر نیست.
جمهوری خواهی که شکل گیری یک ائتلاف وسیع مینهی را در گرو ائتلاف با سلطنت طلبان و گروهای اتنیکی و هر جریان سیاسی که برای ایرانی آزاد ،سکولار و دمکراتیک مبارزه می کند  می داند.
اما دردا که تا از یک ائتلاف ملی وگسترده سخن بمیان می آید . آن وحدت نظر جهت سرنگونی حاکمیتی که هرگز در تاریخ ایران خونریزتر و فاسد ترازآن دیده نشده کنار می رود .درد نیم قرن سرکوب ،اعدام ،فروپاشی زیر ساخت های اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی فراموش می شود.هر جریانی  پرچم خود برداشته ، شمشیر از غلاف نه در جهت مبارزه با حکومت اسلامی بل برای گسستن رشته های مشترکی که می توان از بافتن آن ها پلی بسوی آزادی زد کشیده می شود.
جای مبارزه با رژیم سرکوب گر جمهوری اسلامی را که طی این سال ها با عملکرد خود  در تمامی زمینه ها کشور را  بورطه سقوطی وحشتناک کشانده است .افشا گری از دوران پهلوی ویا تحقیر و توهین به پنجاه وهفتی ها میگیرد .هم وغم عمدتا به اصطلاح نظریه پردازان این جریان ها مصروف جدا سری هر چه بیشتر از هم می گردد. 
مسلما در این میان نقش نفوذی های حکومت اسلامی در این جریان ها رل بزرگی را بازی می کند.
کسانی که باید در جهت یافتن هدف های مشترک ،بکار بستن کلماتی که وظیفه سنگین نقادی سازنده را بتوانند  بر عهده بگیرند وراه برای تفاهم وگفتگو های سازنده باز کنند. مقهور کسانی می شوند که زیرکانه خشن ترین و توهین آمیزترین کلمات را درجهت خراب کردن یک دیگر بکار می گیرند . 
ازنقشی که فلان گروه یا فلان شخص می تواند در حکومت بعدی بوجود بیاورد چنان تشویشی در جان می اندازند که تشویش حکومت موجود جمهوری اسلامی فراموش می شود. حکومت واقعا موجود را ول کرده به حکومت  ناموجود آینده می چسبی .
فضائی می سازند  بگونه ای که ناگزیر زیر بارانی از تهمت وافترا یا عقب می نشینی و یا سخت جانی کرده وتلاشت را می کنی  اما بچه بهائی؟
تلاشی که بسیار نیرو می گیرد و کمتر نتیجه می دهد .چرا که محصول انتزاعی چنین مبارزه ای کشاندن توست به در پیش گرفتن رویه ای که امروز در بازار مبارزه سیاسی چیزی جز پرده دری وپنجه کشیدن بر صورت یک دیگر نیست . 
براستی چه بر سر این جریان های سیاسی آمده که چنین سخت در چنبره تفکرات کسانی قرار دارند که جز تخریب و برجسته کردن نقاط ضعف و باد دادن خرمن های کهنه و افشای هم هنر دیگری ندارند؟
خناسان حرفه ای وکهنه کار که با زیرکی توهمات ذهنی خود که منبعث از پروسه فعالیت آنها و ادامه رشته های ظریف و نا محسوس آنها چه درسیمای ستیز با جریان جمهوری خواهی  ویا در سیمای شدید مبارزه با حکومت پهلوی ،مشروطه خواهی وشخص آقای رضا پهلویست . بر جنبش ضد جمهوری اسلامی  قالب می کنند. 
بازی تلخ دو سر باخت  همراه با  تخریب پل هائی که در این مرحله از مبارزه می تواند ما را بهم نزدیک سازد . 
هنوز نه ببار است ونه بدار چنان دیکتاتوری از آقای رضا پهلوی می سازند که خامنه ای کم رنگ وبقول خمینی منسی می شود طرفداران سلطنت نیز از نظر من آن بخشی که نقشی جز تخریب گری وهیاهو کردن ندارند چنان چارواداری و بی منطق عمل می کنند که لات های چاله میدان نمی کنند. نهایت این می شود که اپوزیسیون خارج از کشور که می تواند با شرایطی که دارد امید بخش مبارزان داخل شود! خود به خالی کنندگان دل مبارزان داخل کشور والگوی وحشتناکی برای آینده بدل می گردند که مبارزان داخل نمی توانند بخشی از تخم مرغ های خود را درسبد سوراخ آنها بگذارند.
مردم لقای چنین افرادی راکه قادر نیستند در فضای باز و دموکراتیک خارج از کشور با هم کنار آمده وائتلافی امید بخش را سازمان دهند  به عطایشان می بخشند.
بخصوص آن بخش که متاسفانه چیزی جز نفوذی بسیار اندک آن هم در ذهن نسل گذشته ندارد .اما های  و هویشان کم نیست! بازندگان اصلی این میدان می شوند .نتیجه تلخی که برنده اصلی چنین جدائی کسی نیست جز حکومت اسلامی که خود محصول شعار وحدت کلمه  بود .شعاری که اورا یاری داد تا از حکومت پهلوی عبور کند .سپس انتخابات بر پا نماید.امری که تفکر ایدئولوژیک جمع شدگان در جریان های مختلف به آنها اجازه نمی دهد بجز آنچه که در ذهن خود ساخته اند به چیز دیگری بیاندیشد." امید رهائی نیست وقتی همه دیواریم.
با تشویش هزار "آیا" وسواس هزار "اما".
درد کهنه ذهن های بسته در هزار توی جریان های سیاسی  ایرانی.ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید