رفتن به محتوای اصلی

«پایان معجزه آلمان»؛ چه بر سر قوی‌ترین اقتصاد اروپا آمده است؟

«پایان معجزه آلمان»؛ چه بر سر قوی‌ترین اقتصاد اروپا آمده است؟

کریستینا ج. اورگاز
بی‌بی‌سی موندو

آلمان دوره‌ای پرتلاطم را پشت سر می‌گذارد. شاخص‌های اقتصادی این کشور سال‌هاست تضعیف شده و جایگاه آن را به عنوان یک «معجزه اقتصادی» تهدید می‌کنند. با شکنندگی بزرگ‌ترین اقتصاد منطقه یورو، کشورهای دیگر قاره نیز آسیب خواهند دید.

آلمان دیگر «قهرمان جهانی صادرات» نیست؛ عنوانی که زمانی در بازارهای بین‌المللی با آن شناخته می‌شد.

در اوج دوران جهانی‌ شدن، آلمان به بزرگ‌ترین صادرکننده جهانی تبدیل شد. گاز ارزان روسیه، سوخت صنایع این کشور را تامین می‌کرد و چین شریک تجاری بزرگ آن بود. شرکت‌های خودروسازی، مواد شیمیایی و مهندسی روزهای خوشی را سپری می‌کردند.

اما دنیایی که در آن آلمان یکه‌تاز بود دیگر وجود ندارد. رخدادهایی مانند برگزیت، تعرفه‌های ترامپ، حمله روسیه به اوکراین و ظهور چین - که از یک خریدار به رقیب بدل شده است - به مدل صنعتی آلمان ضربه وارد کرد.

البته این‌ها تنها دلایل نبودند. ولفگانگ مونشاو، مدیر رسانه تخصصی «یورو اینتلیجنس» و نویسنده کتاب «ورشکسته: پایان معجزه اقتصادی آلمان»، می‌گوید: «شاید بزرگ‌ترین شوک از سوی دنیای فناوری وارد شد.»
«آلمان امروز یکی از بدترین شبکه‌های تلفن همراه در اروپا را دارد. سیستم فکس همچنان در ارتش و مطب‌های پزشکی حکمرانی می‌کند و بسیاری از فروشگاه‌ها هنوز فقط پول نقد می‌پذیرند.»

مونشاو می‌نویسد: «به عنوان مثالی از دلیل عقب افتادن کشور می‌توان به این نکته اشاره کرد که در ابتدا مدیران صنعت خودروسازی آلمان - که عمدتا مرد بودند - خودروهای برقی را اسباب‌بازی دخترانه می‌پنداشتند.»

به گفته مونشاو این افول سال‌هاست که در حال شکل‌گیری است. «بدترین تصمیم‌ها در دوران زمامداری آنگلا مرکل گرفته شد. در دهه ۲۰۱۰ آلمان وابستگی خود به گاز روسیه را افزایش داد، در زیرساخت‌های دیجیتال و فیبر نوری کمتر سرمایه‌گذاری کرد و وابستگی خود به صادرات را افزایش داد… این مدلی است که به دلایل مختلف دیگر منسوخ شده است.»
با وجود آن که مرکل به عنوان رهبر جهان غرب تحسین می‌شد، مونشاو می‌گوید فقدان اصلاحات اقتصادی چشمگیر و تمرکز بیش از حد بر سیاست خارجی به ضرر نوآوری و برنامه‌ریزی اقتصادی بلندمدت تمام شد.

امروز شرکت‌های بزرگ شیمیایی، مهندسی و خودروسازی با مشکلاتی روبرو شده‌اند و در کنار آن‌ها کسب‌وکارهای کوچک‌تر که تامین‌کننده قطعات هستند نیز آسیب دیده‌اند.

نمونه بارز این وضعیت در حال حاضر فولکس‌واگن است. بزرگ‌ترین کارفرمای بخش خصوصی آلمان برای نخستین بار در ۸۷ سال گذشته درباره تعطیلی کارخانه‌هایش در این کشور هشدار داده است.

«ساخت آلمان» روزگاری نماد فناوری پیشرفته و قابل اعتماد بود، اما به گفته مونشاو آلمان نتوانست صنعت مهندسی مکانیک خود را با مدل دیجیتال تطبیق دهد.

علاوه بر همه اینها، ائتلاف حاکم به رهبری اولاف شولتز، صدراعظم آلمان چندی پیش فرو پاشید که باعث شد کشور بدون بودجه عمومی بماند و مجبور به اعلام انتخابات جدید در فوریه ۲۰۲۵ شود.

چطور ممکن است یکی از پیشرفته‌ترین کشورهای جهان در زمینه فناوری، از دیگران عقب مانده باشد؟

در مصاحبه با ولفگانگ مونشاو، عوامل مختلفی را بررسی کردیم که باعث شد اقتصاد پیشرو منطقه یورو به این وضعیت دچار شود.

امروز آلمان با اقتصادی با رشد بسیار پایین روبرو است، مسئله‌ای که برای هیچ‌کس عادی نیست. چه اتفاقی برای اروپا خواهد افتاد؟

اروپا آسیب خواهد دید. آلمان که موتور رشد آن بود، اکنون با رکود خود تمایل سیاسی کمتری برای اجرای طرح‌های بزرگ حمایتی در اتحادیه اروپا دارد. این کشور یکی از بزرگ‌ترین تأمین‌کنندگان خالص بودجه اتحادیه است.

دیگر نمی‌توان مانند قبل به آلمان که اکنون در رکود است، برای تامین مالی اتحادیه اروپا اعتماد کرد و ممکن است تمایل خود را به تامین مالی جنگ اوکراین نیز از دست بدهد.

چون بدون رشد اقتصادی، فضای مالی برای گسترش بودجه وجود ندارد. بنابراین ما شاهد تصمیم‌های دشواری خواهیم بود که همه آن‌ها با هم مرتبط هستند.

آیا کشوری وجود دارد که بتواند به‌عنوان موتور اروپا جایگزین آلمان شود؟

فکر نمی‌کنم هیچ کشوری وجود داشته باشد که بتواند جایگزین آلمان شود، به‌ ویژه با در نظر گرفتن ابعاد و اندازه آن. آلمان با ۸۵ میلیون نفر جمعیت از مجموع ۵۰۰ میلیون جمعیت اتحادیه اروپا، اقتصادی دارد که حدود ۲۰ درصد بزرگ‌تر از دومین اقتصاد اتحادیه است.

معجزه اقتصادی آلمان از چه زمانی آغاز شد؟

این معجزه در واقع پس از جنگ جهانی دوم شروع شد. در اواخر دهه ۱۹۴۰، دوره‌ای از تاسیس شرکت‌های جدید و پویایی اقتصادی بر پایه مهندسی و صنعت آغاز شد.

خطوط لوله نفت و گاز و رآکتورهای هسته‌ای چرخ‌دنده‌های محرک اقتصاد آلمان بودند. این خطوط لوله بعدها دسترسی آلمان به نفت نروژ و گاز روسیه را فراهم کردند. این مرحله نخست از معجزه اقتصادی آلمان تا اواخر دهه ۱۹۷۰ ادامه داشت.

دوره ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ با مشکلات بیشتری همراه بود زیرا اتحاد دوباره آلمان هزینه زیادی در پی داشت. اما سال ۲۰۰۵ مرحله دوم آغاز شد که تا حدود سال ۲۰۱۸ ادامه داشت.

بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵، آلمان دوره‌ای از موفقیت را تجربه کرد که به آن «معجزه مدرن آلمان» گفته می‌شود.
از جمله عواملی که به این موفقیت کمک کرد اصلاحات بازار کار در دولت گرهارد شرودر، صدراعظم وقت آلمان، در سال ۲۰۰۳ بود که منجر به تعدیل دستمزدها و همچنین تامین گاز ارزان از روسیه و آزادسازی حمل و نقل شد.

یک دیگر از عوامل، تقاضای بالای اقتصادهای در حال رشد سریع مانند چین یا هند برای کالاهای صنعتی آلمان بود.

چه نشانه‌هایی وجود دارد که «معجزه» به پایان رسیده است؟

در آمار و ارقام منتشر شده، این روند را می‌توان از حدود سال ۲۰۱۸ مشاهده کرد. اما این یک فرآیند تدریجی بوده که ریشه‌های آن به سال‌ها قبل برمی‌گردد.

آنچه برای آلمان رخ داده این است که بیش از حد به چند صنعت خاص به ویژه صنعت خودروسازی وابسته شد. این مسئله تا حدی غیر معمول است.

بیشتر کشورهای بزرگ مانند آمریکا، چین، برزیل یا ژاپن دارای صنایع متنوعی هستند. آن‌ها تنها به یک یا دو صنعت وابسته نیستند.
اما آلمان به شدت به صنایع خودروسازی، شیمیایی و همچنین مهندسی مکانیک وابسته شد.

این سه صنعت که برای اقتصاد آلمان بسیار حیاتی بودند، از سال ۲۰۱۸ مشکلات مشابهی را تجربه کرده‌اند.

مشکلات این صنایع چه بودند؟

یکی از مشکلات، بحران ناشی از افزایش قیمت انرژی بود که به ویژه پس از حمله روسیه به اوکراین به یک مسئله مهم تبدیل شد. اما در صنعت خودروسازی، مسئله دیگری هم رخ داد: ناکامی در نوآوری.

این صنعت نتوانست در خودروهای الکتریکی حرفی برای گفتن داشته باشد. همچنان خودروهای قدیمی خود با سوخت فسیلی را می‌فروخت و در فناوری‌های اشتباه سرمایه‌گذاری می‌کرد.

امروز، تسلا و خودروسازان چینی در خودروهای الکتریکی پیشرو هستند و آلمانی‌ها عقب افتاده‌اند.

به نوعی، وسواس آلمان نسبت به صنعت، نشان‌دهنده ناتوانی این کشور در پذیرش این واقعیت است که اقتصادهای مدرن غربی بر پایه خدمات بنا شده‌اند، نه تولید.
یکی از دوستانتان به شما گفته بود که این کتاب را ننویسید، چون آلمان در بازسازی خود، آن هم در زمانی که کمتر انتظار می‌رود، سابقه دارد. آیا این بار هم چنین اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا آلمان می‌تواند دوباره احیا شود؟

این بحران با بحران‌های قبلی متفاوت است. در گذشته مشکلات آلمان حول رقابت‌پذیری و هزینه‌ها می‌چرخید. اما این بحران از نوعی است که در آن آلمان، به عنوان یک کشور، در حال فروش محصولاتی منسوخ است که دیگر در خط مقدم فناوری قرار ندارند.

علت این امر این است که آلمان از انقلاب دیجیتال قرن بیست و یکم عقب ماند و سال‌ها در فناوری‌های اشتباه سرمایه‌گذاری کرد. در صنعت خودرو این موضوع به‌وضوح دیده می‌شود، چون اثرات آن آشکار است.

هم‌زمان شاهد روند کند دیجیتالی شدن صنایع موجود بودیم. فناوری دیجیتال جایگزین دستگاه‌های مکانیکی می‌شد که آلمان در آن‌ها پیشرو بود، اما این کشور نتوانست خود را با این تغییرات وفق دهد.

آیا این پدیده در صنعت به همان بی‌میلی آلمان‌ها نسبت به دیجیتال‌سازی مربوط است که در کتاب «ورشکستگی» به آن اشاره شده؟

فکر می‌کنم همین‌طور است. این موضوع در بسیاری از جنبه‌های زندگی عمومی و همچنین در بسیاری از بخش‌های دولتی که همچنان از دستگاه‌های فکس استفاده می‌کنند، مشهود است. همین موضوع در سیستم پزشکی هم دیده می‌شود.

در زمینه‌های دیگر وجود دارد مثل تلفن همراه و پوشش شبکه آن که در بسیاری از مناطق بسیار ضعیف است و همین طور در توسعه فیبر نوری که بسیار عقب‌مانده است.

آیا فکر می‌کنید جامعه آلمان فناوری‌هراس است؟

بله. و این تنها به حوزه دیجیتال محدود نمی‌شود. در جامعه آلمان نوعی نگرش ضد فناوری وجود دارد. همین موضوع را می‌توان در مورد استفاده از پول الکترونیکی یا حتی کارت‌های اعتباری مشاهده کرد.

به عنوان مثال، در مورد انرژی هسته‌ای می‌توان گفت آلمان هرگز نزدیک به وقوع یک حادثه هسته‌ای نبود. با این حال تصمیم گرفت نیروگاه‌های هسته‌ای خود را تعطیل کند، در حالی که در دیگر کشورها، این نیروگاه‌ها بخش بسیار مهمی از تامین انرژی ارزان هستند.

در کتاب شما آمده است که موفقیت آلمان در دهه‌های گذشته پایه‌گذار بحران فعلی این کشور بوده است. یعنی آنچه در گذشته به موفقیت آلمان کمک کرد، اکنون به ضرر آن تمام شده است. آیا این کمی متناقض نیست؟

دقیقا همین‌طور است. چیزی که در یک دوره نقطه قوت آلمان بود، اکنون به نقطه ضعف آن تبدیل شده است. آلمان به شدت به روسیه و چین وابسته بود و تا زمانی که شرایط ژئوپلیتیک مناسب بود، این مدل با رشد و شکوفایی همراه بود. همین امر درباره فناوری نیز صدق می‌کند.

اما اکنون هر دو عامل تغییر کرده‌اند، در حالی که شرکت‌ها همچنان همان رویه قبلی را دنبال می‌کنند و به تلاش برای تجارت با روسیه و چین ادامه می‌دهند.

آلمان همچنان شرکت‌های خوبی دارد، اما سودهای کلانی که پیش‌تر در حوزه مهندسی به دست می‌آورد، اکنون دیگر حاصل نمی‌شود. این سودها اکنون در حوزه هوش مصنوعی و فناوری‌های دیجیتال به دست می‌آید.

سود زیادی که شرکت‌های آلمانی قبلا از آن‌ها برخوردار بودند، اکنون کاهش یافته‌ است. به نظر من این مسئله کلیدی است. آلمان نتوانسته خود را با تغییرات تطبیق دهد، و به همین دلیل در شرایط کنونی گرفتار شده است.
خواندن این جمله در کتاب برایم شگفت‌آور بود: «بدترین تصمیمات برای آلمان در دوران طولانی صدارت آنگلا مرکل گرفته شد، زمانی که او به عنوان رهبر جهان آزاد ستایش می‌شد». در آن دوران چه اتفاقی افتاد؟

مرکل عمدتا بر سیاست خارجی تمرکز داشت. او علاقه‌ای به اصلاحات اقتصادی نداشت؛ فکر نمی‌کنم کسی به یاد بیاورد که در دوران او هیچ‌گونه اصلاحات اقتصادی مهمی، به جز افزایش سن بازنشستگی، تصویب شده باشد.

البته او در آلمان چهره‌ای بدون جایگزین بود. تشکیل هیچ ائتلافی بدون حمایت یا حضور او امکان‌پذیر نبود. مرکل به لحاظ شخصی نیز بسیار محبوب بود، و دوران او یک دوره خوب به‌شمار می‌رفت.

رشد اقتصادی قوی بود، و معمولا دولت‌ها زمانی که همه چیز خوب پیش می‌رود، به سراغ حل مشکلات نمی‌روند.

آلمان در آن دوران از بسیاری از پیشرفت‌های فنی فاصله گرفت. همچنین در همان دوره بود که این کشور به شدت به چین و روسیه وابسته شد و تصمیم به تعطیلی نیروگاه‌های هسته‌ای گرفت.

تصمیمات بسیاری گرفته شد که اکنون، در نگاه به گذشته، به‌عنوان اقداماتی اشتباه تلقی می‌شود. مرکل پشت یک توافق گسترده سرمایه‌گذاری با چین بود.

البته من شخصا او را مسئول تمام مشکلات کنونی آلمان نمی‌دانم و تقصیر را به گردن هیچ فرد خاصی نمی‌اندازم.

امروز، آلمان با یک اقتصاد بسیار کم‌رشد روبرو است و مردم می‌پرسند چه اتفاقی افتاده است. در کتابم توضیح داده‌ام که این تصمیم‌های نادرست در طی دهه‌های گذشته گرفته شده است.

اما در عرصه بین‌المللی، مرکل با بحران یورو در سال ۲۰۰۸، الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴، موج‌های مهاجرتی به اروپا و همه‌گیری کووید-۱۹ روبه‌رو شد.

او در همه این زمینه‌ها به عنوان رهبر دیپلماسی اروپا درخشید. رابطه بسیار نزدیکی با باراک اوباما در آمریکا داشت و با ولادیمیر پوتین نیز همکاری می‌کرد.

مرکل حضوری بسیار جهانی داشت، اما کسی نبود که از نظر استراتژیک به قدرت اقتصادی و ژئوپلیتیک فکر کند. او اولویت‌های دیگری داشت.

بزرگ‌ترین توانایی او در سیاست آلمان این بود که توانایی هدایت ائتلاف‌ها بین احزاب چپ و راست را داشت. این کار آسانی نیست. او مدیری بسیار، بسیار توانمند بود و همین دلیل بقای طولانی‌مدتش بود.

نمی‌خواهم ارزش کار او را کم کنم. فقط می‌گویم بسیاری از مشکلاتی که آلمان امروز با آن‌ روبه‌رو است، نتیجه اشتباهاتی قابل پیش‌بینی بود که او در دوران صدارتش مرتکب شد. این موضوع واضح بود.

سیاست انرژی احتمالا بارزترین مثال است، اما صنعت خودروسازی نیز نمونه دیگری است.

به غول‌های بزرگ فناوری در جهان نگاه کنید. تقریبا همه آن‌ها آمریکایی هستند و تعداد کمی هم از چین. هیچ غول فناوری‌ای در اروپا وجود ندارد.

اما آلمان کشوری است که می‌توانست چنین چیزی داشته باشد. این کشور اقتصاد بزرگی دارد و پول زیادی در اختیار دارد. اما این بخشی از میراث مرکل است که بازسازی آن بسیار دشوار خواهد بود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
بی بی سی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید