اعتراض به قانون حجاب در اصل اعتراض به خامنه ای است.چرا که بند بند این قانون پاسخ به خواسته های بیمار گونه اوست .مردی سرشار از نخوت وغرور که خود را ولی مسلمین می داند واز زبان خدا سخن می گوید .در قاموس اوجائی برای مخالفت مردم با نظریاتش وجود ندارد این اوست که تصمیم می گیرد. در اوج فقر وگرسنگی که گریبان ملت را گرفته وخزانه دولت عاجز از پرداخت حقوق باز نشسته هاست می تواند بدون آن که جوابگوی کسی باشد میلیون ها دلار را به آورگان لبنان اختصاص دهد.شمشیر از روببندد وعلنا در برابر افکار عمومی بیاستد خشم و غضب خود را از مبارزه باشکوه زنان ایران در تقابل با حجاب اجباری با دستور به قانونی کردن لایحه حجاب ابراز کند .
برای او فرقی نمی کند که این لایحه چگونه خشم عمومی را بر میانگیزد. از نظر اوکسانی که سر از اطاعت وی وقوانین حکومتش سر باز می زنند لایق تحقیر ،جریمه شدن و سرکوبند.تمام طول حکم رانی او سرکوب وبریدن گلوی هر صدای مخالف. بالاکشیدن مشتی دزد ،مفسد ،رانت خوار وبی همه چیزکسانیست که تملق او می کنند وچپاول مردم . گماردن بی صیرت کسانی در راس قدرت های سه گانه قضا ،مقننه واجرائیست که جملگی بایست در خدمت او باشند .کسانی چون قالی باف که با اشاره آقا شبانه فاجعه کوی دانشگاه را می آفریند ومانند اژه حکمی جز حکم اعدام زیبا ترین فرزندان این سرزمین امضا نمی کند .
مردی بغایت کینه ای که هنوزکینه مخالفت میر حسین موسوی را در اعتراض به آرا تقلبی تائید شده از طرف او وترس جنبش سبز را بر دل دارد.
تاکید او بر لایحه حجاب نیز تداوم همان نگاه انباشته از نفرت به زنانی است که در فرهنگ ومخیله بشدت متحجر او نمی گنجند . کینه از زنان و دخترانی است که بقیمت جان سر از اطاعت او باز می زنند.
در ورای این قانون می توان کاراکتر لجوج ،متفرعن ،عقده ای و کینه ورز خامنه ای را دید .کسی که توان قبول عدم اطاعت مردم از یاسا های خود را ندارد .او هرگز نه اعتراضات جنبش سبز را فراموش کرده ونه اعتراض مهسا وجنبش "زن ،زندگی،آزادی" را . کسی که پیوسته مترصد فرصتی است تا زهر خود بریزد و حکم خود جاری کند.
این قانون در واقع شمشیرآخته ای است که خامنه ای بر روی مردم کشیده و ومتملقان گرد آمده بر دور او درسیمای اصول گرایان ،پایداری ها ،هئیت های گوناگون آنرا صیقل می دهند . جنگی است آگاهانه برای سرپوش نهادن بر مشکلات اجتماعی وتحت الشعاع قرار دادن معضلات عظیم حکومت در جوابگوئی به خواسته های مردم.
صحنه نبردی است که خود حکومت در برابر مردم گشوده ومسلما لجاجت خامنه ای و جبهه بنیاد گرایان صف بسته در پشت سر او این قانون را به صحنه نبرد گسترده مردم با حکومت تبدیل خواهد کرد .
عکس العمل مردم ،جریان های سیاسی ،اجتماعی ،فرهنگی ،هنرمندان فرهیختگان جامعه حتی برخی نشریات درون کشور خبر از سر باز کردن خشمی می دهد که این قانون ارتجاعی وتحقیر کننده زن ومرد ایرانی در داخل کشور بوجود آورده است .
برای حکومت دو راه بیشتر وجود ندارد! یا باید عقب بنشیند ویا تن به تقابل با مردم بسپارد .در هر دو صورت برنده این مبارزه مردمی خواهند بود که در داخل کشور همصدا با هم بدون پرسش از گرایشات فکری هم در صفی واحد مقابل حکومت خواهند ایستاد .
فرصتی که اپوزیسیون خارج از کشور نیز خود را در آئینه این مبارزه می تواند ببیند .آئینه تمام نمائی که جز از طریق حداقل در این مورد مشخص بدون یک همگامی وهم نوائی مشترک تمامی جریان های اپوزیسیون از هر طیف ودسته ای را بدون در نظر گرفتن گرایشات سیاسی نمی توان صورت خود در آن دید ولذت یک همگامی در مبارزه ای مشترک با مردم درون کشور رادر برابر حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی را چشید .
فرصتی که عناد ،تحجر و بی پروائی توام با به هیچ نگرفتن افکار عمومی مردم از طرف حاکم مستبد بوجود آورده است .فرصت دادن ، درسی لازم به حکومتی که از آن مردم نیست . فرصتی که می تواند قدم نخستین برای نزدیکی و همگرائی اپوزیسیون جمهوری اسلامی بیکدیگر باشد.بدون تعصب فردی وگروهی وظیفه خود در قبال این مبارزه را در یابیم و بر آن عمل کنیم .ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
بشنوید سخنی از خامنه ای
گفته میشود که خامنه ای در مجلسی خصوصی گفته میخواهم اینقدر به ملت ایران فشار بیارم ببینم بالاخره تا کی تحمل میکنند. این عهدی بوده که از جوانی در سرش بوده و میبینیم که دقیقا دارد اجرا میشود.
ملت ایران هم بجای با هم متحد شدن و بستن سیل از منشا آن هر کسی در این فکر استکه چطور سرهمدیگر کلاه بگذارند و سنگ جلوی خانه ی همدیگر را بدزدند و فقط خانه خودشان را نجات بدهند.
هر ملتی لایق همان حکومتی استکه بر ایشان حکومت میکند- افلاطون
مخالفینی که در کفه سلطان بادنشین نشسته اند و رویشان وارونه است!
درووود بر ابوالفضل عزیز!
اندکی پرتگویی برای هوشیار شدن و بیداریهای هوشیارانه.
مسئله حجاب و پوشش، مسئله ای نیست که با اسلامیّت آمده و جبریّت مقیّد بودن به حفظ و رعایت آن الزامی شده باشد. مسئله حجاب، قدمتی طولانی دارد که در ایدئولوژی و مانیفست مزخرف اسلامیّت به حیث اسلحه ای برای سرکوب و تحکّم و اجرای اقتدار و قدرت، در فاصله تقریبا هزار و چهارصد ساله عبارتبندی شده است و به انواع و اقسام متدهای ممکن در جهت اثبات و تحکیم و دوام آن، تلاشها شده است و همچنانئ میشود. اینکه حجاب، نه به ذات خودش؛ بلکه در حالتهای ابزار شدنش به کلیدی ترین اهرم «دوام قدرت و اقتدار» حکومت فقاهتی تبدیل شده است، معضلیست که چگونگی آن را از تدقیق شدن به زیر و بم «اخلاقیات رایج و شرعیات اسلامیون» میتوان ردیابی و بررسی و سنجشگری کرد.
موضع شخص «علی خامنه ای» و ارگانهای تابع و مطیع او برای به کرسی نشاندن آنچه تحت «حجاب» نامیده و توضیح و تشریح میشود و با هر وسیله ای سعی در حقنه و تثبیت کردنش دارند، حکایت از اراده مستبد خامنه ای نمیکند؛ بلکه نشانگر همچنان تداوم «اخلاقیات رایج و جا افتاده» و هرگز سنجیده و سرند نشده در جامعه تظاهری و ریایی ایرانیان مسلمان نما میکند که هنوز تفاوت بین «اسلامیّت» و «فرهنگ باهمستان» را به وضوح نمیتوانند از یکدیگر تمییز و تشخیص دهند و مدام در حالتهای «گرگ و میشی» اسیر حاکمان وقت و ارگانهای سرکوبگر به وضعیّت بسیار خطرناک روانپریشی مردّد مانده اند و از خود میپرسند که بالاخره به کجای این لحاف پاره اسلامیّت و فرهنگ ایرانی تعلّق دارند؟. مبهم بودن و ناپژوهیده ماندن هزاره ای این معضل که تلکیف تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی بود، چگونی اش را از گذشته های دور، روشن و شفّاف و مستدل برای مردم میهن بیان کنند؛ یعنی - اگر گذشته های دور را به کناری نهیم فعلا - از عصر مشروطه تا وقوع فاجعه 1357. کاری که هرگز اجرا نشد و هنوزم هیچکس تا جایی که من تحقیق و بررسی کرده ام، ریشه ای به این معضل «حجاب» نپرداخته است، سوای بعضی تحقیقات که همچنان نارسا و ناگویا و آلوده به گرایشهای عقیدتی هستند.
هیچکس تا امروز به صحبتهای «خامنه ای» دقیق گوش نکرده است و متوجّه روند جمله بندیهای او نشده است. کثیری از ما به دلیل نفرتی که از او داریم، اصلا به حرفهایش گوش نمیکنیم، چه رسد به اینکه بخواهیم ارزش و اعتباری برای رجزخوانیها و کلکلکل کردنهایش قائل باشیم. امّا مسئله اساسی در همین است که باید به حرفها و جمله بندیهای او با دقّت تام، گوش داد تا بتوان پسزمینه کلیدی و ریشه ای «معضلات میهنی» را در هر عرصه ای که تصوّر پذیر باشند، تمییز و تشخیص داد و در فکر مقابله و چاره برآمد.
پخامنه ای هیچگاه و هرگز، -چه شفاهی، چه کتبی - صحبت از این نمیکند که فلانی یا بمانی با شخص من، مخالف عقیدتی است و نظرات دیگری دارد. اصلا و ابدا. بلکه خامنه ای مدام میگوید که اینها و آنها دشمنان و خاصمان «اسلام و قرآن و جمهوری اسلامی» هستند. هیچکس تا امروز متوجّه این نکته کلیدی در حرفهای خامنه ای نشده است. یعنی دقیقا «اهرمی» که خامنه ای، قلعه زرّادخانه ای خودش و همپالکیهایش را بر آن پی ریزی کرده است و سلطان صاحبقرانی میکند.
اگر همین امروز، «محمّد ابن عبدالله و علی ابن ابی طالب با ذولفقار دو دم؛ ولی up to date شده شان» ظهور کنند؛ یعنی مسلّح به انواع و اقسام تجهیزات قتل و کشتار آراسته باشند و بخواهند به خامنه ای و اعوان و انصارش ایراد و اشکال بگیرند، مطئمن باشد که فورا دستگیر خواهند شد و به جُرم «بغی» در ملاء عام، اعدام خواهند شد. حال اگر بلافاصله بعدش، گوشه ای از آسمان بر فراز خامنه ای، شکافته شود و یه بابایی به نام «الله» رو به خامنه ای کند و بگوید که »اوهویی مرتیکه!. چه غلطی داری میکنی؟. چرا رسول و یار غارش را اعدام کردی؟». خامنه ای خواهد پرسید: اصلا تو کی هستی؟. سن کیم دی کپ اوغلی؟ که به خودت اجازه میدی در کار ولی فقیه، فضولی کنی؟». آن بابا خواهد گفت: «من، الله هستم بی شرف!». آنگاه خامنه ای خواهد گفت: «تو الله هستی؟. اگه خایه داری بیا پایین و رو در رو شیم تا ببینم تو الله هستی یا من معمّم؟».
نه ابوالفضل عزیز!. مشکل، اصلا خامنه ای نیست که نه سر پیاز است نه ته پیاز در این معرکه های الهی. مشکل همانطور که سالهاست گفته ام و تاکید کرده ام و همچنان تاکید میکنم آنهایی هستند که خودشان را «مخالف سیستم فقاهتی» مینامند – خواه در وطن باشند، خواه بیرون از وطن-. تا زمانی که مخالفان حکومت فقاهتی که مردم ایران نیز بعضا، کثیری از آنها را شامل میشوند، نتوانند به نتایج واحد و اقدامهای همبستگی و همعزمی و مقاومتی برای مقابله با این سیستم مخرّب همّت کنند، آش، همین آش و کاسه نیز همین کاسه خواهد بود که نزدیک به نیم قرن است، محصولات بوفه آن در سلف سرویس الهی پخته و توزیع و خورانیده میشوند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
افزودن دیدگاه جدید