حکومت اسلامی، که با استراتژی پاناسلامیسم در ایران به پا خاست و سودای جهانی شدن از طریق «راه قدس از کربلا میگذرد» را در سر داشت، اکنون پس از ۴۶ سال از تسلط بر ایران، چیزی جز خرابی، ویرانی و از دست رفتن سرمایههای انسانی و مادی بر جای نگذاشته و هرجا نفوذ کرده، جنگ، ویرانی و نفرت به ارمغان برده است. حکومتی که با الگوی اسلام و دستورات قرآن در ایران بنا گشت، در عمل شورهزاری شد که محصول آن تبعیض، جهل، فقر، فلاکت، قتل و غارت بود. امروز، حکومت نه تنها از لحاظ سیاسی منزوی شده، بلکه بازوهای نیابتی آن در منطقه یکی پس از دیگری قطع شده و در داخل، با ملتی مواجه است که از جنایات و سرکوبهایش به تنگ آمده و خواهان پایان دادن به این وضعیت است.
بیشرمی و وقاحت بیحد و مرز رهبران این حکومت همچنان ادامه دارد؛ آنها به دروغگویی، فریب و باجدهی به قدرتهای خارجی برای بقای خود دست میزنند. آنها در این توهم هستند که با تداوم پیشفروش کردن ایران به قدرتهایی همچون چین، روسیه یا حتی کره شمالی بتوانند به حیات ننگین و نکبتبار خود ادامه دهند. اما این رژیم دیگر نمیتواند با تکیه بر کمکهای خارجی، چه از جانب "امام"زادههای چینی و روسی و چه از هر جای دیگری، دوام آورد. به حکم تاریخ و اراده سیاسی ملت ایران، مرگ سیاسی این حکومت در راه است و سقوط آن اجتنابناپذیر.
سقوط رژیم اسد در سوریه، شکست استراتژیک حکومت اسلامی بوده و سران حکومت و حامیان آن نمی توانند از پاسخگویی به چرایی این شکست و پیوند آن با سیاست های ویرانگرانه حکومت اسلامی بگریزند. این پرسشگری در جامعه، پاسخ خود را در گام برداشتن برای انقلاب سوم در ایران یافت. انقلابی که گام نخست، یعنی اعلام موجودیت خود را در عرصه ملی و بین المللی انجام داده است.
اکنون در کجا ایستاده ایم؟
۱. سقوط آخرین سنگر پاناسلامیسم شیعه: با سقوط رژیم اسد، پروژه پاناسلامیسم که از سوی جمهوری اسلامی با جدیت پیگیری میشد، ضربه نهایی را دریافت کرده و مشروعیت جهانی نظام نیز، همانند یک لاشه متعفن پکیده است. این شکست به منزله از دست رفتن آخرین و مهمترین پایگاه استراتژیک اسلام سیاسی شیعه در منطقه است.
۲. رسوایی شعار “دفاع از سوریه، دفاع از ایران است”: حکومت اسلامی سالها با این ادعا که حضورش در سوریه برای دفاع از ایران است، جنگ و خونریزی را توجیه میکرد. اما با سقوط اسد، نادرستی و فریبکاری این ادعا برای همه آشکارتر از همیشه شد.
۳. انزوای حکومت اسلامی: بدون حمایتهای خارجی و نیابتیها، جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری تنها، منفور و از حیث سیاسی و اجتماعی شکستخورده و سران حکومت در برابر ملت ایران و جهانیان برای پاسخگویی به جنایاتشان در داخل و خارج از کشور قرار دارند.
۴. نقطه عطف حسابرسی ملت: سقوط اسد میتواند نقطه عطفی در فرایند حسابرسی ملت ایران از حکومت اسلامی باشد. زمان پاسخگویی به ملت ایران فرا خواهد رسید و هیچ نیروی خارجی نمیتواند حکومت را از این پاسخگویی نجات دهد.
۵. انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، آلترناتیو حکومت فردی و دیکتانوری: ملت ایران با شعار و اندیشه این انقلاب، خواستار آزادی، سکولاریسم (لائیسیته) و عدالت است؛ در مقابل، حکومت همچنان در پی سرکوب، تداوم جنایت و غارت کشور و تقویت مافیاهای حکومتی می باشد. این درگیری و تضاد آشتی ناپذیر به نقطه عطف خود نزدیک شده است.
۶. تکمیل شکست سیاستهای خارجی: با سقوط اسد و شکستهای منطقهای، ناکارآمدی و شکست سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی عیان گشت و این شکستهای سیاسی با شکست نهایی داخلی آن تکمیل می گردد.
۷. انقلاب اجتنابناپذیر است: در ایران امروز، انقلاب نه تنها اجتنابناپذیر است، بلکه با توجه به شرایط تحمل ناپذیر زندگی مردم و ابعاد خشم فروخفته در جامعه شهروندی، نزدیکتر از همیشه به نظر میرسد. برای مقابله با مخاطرات این دوره تحول تاریخی، باید آماده و چارهجویانه عمل کرد تا آیندهای بهتر در فردای برچیدن حکومت اسلامی، برای ایران رقم بخورد. انقلاب اجتنابناپذیر است، برای مقابله با مخاطرات آن چارهاندیشیم.
وفاداری به اسلوب کار بر مبنای خرد جمعی و اهداف سکولار دمکراتیک و ایراندوستانه ما، ضامن پیروزی انقلاب مان است.
اقبال اقبالی
13.12.2024
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
قبل از بستن چمدانهایان برای سفر به ایران و سانفرانسیسکو بامشاوره مجرب شازده اسدالله میرزا دوم تماس حاصل کنید...نقطه سر خط
افزودن دیدگاه جدید