
آیانسل جوان ایران
همان گونه فکر می کند که نسل ما می اندیشد؟ قسمت دوم
بخش دیگری ازجوانان ونوجوانان که بدنه جوان حکومت را تشکیل می دهند.عمدتا شامل آن بخش از جوانانی هستند که بزرگ شده خانواده های ،مذهبی ،سنتی وبسیار کم در آمد هستند. جوانانی که محصول محلات قدیمی وسنتی شهر هامی باشند.
بخش زیادی نیز ریشه روستائی دارند ودر محلات فقیر نشین شهرها زیر دست وبال سپاه ،بسیج ،تبلیغات اسلامی ،هیئت های مذهبی ،مساجد که عمدتا از جنس خود آنها هستند قرار داشته ،ذهنیتی مقاوم در برابر تغیرو همآهنگ شدن با فرهنگی غربی دارند. آن ها در تقابل با جوانانی که سبک زندگی غربی دارند واز جنبش "زن ،زندگی ،آزادی حمایت می کنند قرارمی گیرند.نیروهائی عقده ای و پرخاشگر که اصطلاحا ارزشی نامیده می شوند.آنها از امتیاز ارزشی بودن بهره می برند.ازسهمیه های مختلف دانشجوئی گرفته تا سهمیه های مختلف و یارانه های ویژه !آنها با قرار گرفتن در مصادری که صرف بخاطر همین وابستگی در اختیارشان نهاده می شود با حقوقی مکفی که نجات بخش زندگی فقیرانه آن هاست نیروی اصلی و جوان حکومت را تشکیل میدهند.
بخشی از آن ها که بیکس وکارند در کسوت مدافعان حرم،زینبیون و... در می آیند و بدنه اصلی نیروهای بسیج در محلات را تشکیل می دهند.البته نظر به اقتضای جوانی بخشی ازهمین جوانان نیز با دسترسی به دنیای مجازی ،متاثر از گذران زندگی دربرخورد با عینیت های اجتماعی،بالا آمدن دامنه جنبش های اجتماعی مانند جنبش آبان ،جنبش مهسا و.. که عمده نیروی شکل دهنده وپیش برنده آن جوانان بودند! با دیدن کشتار و شقاوت های رژیم ، دیدن فساد عمیق وگسترده در درون حاکمیت ،فاصله طبقاتی وحشتناک حاصل از دزدی وچپاولگری گماشتگان نظام ، شکست های پی درپی حکومت درعرضه های مختلف زندگی اجتماعی ، روگردانی هر دم افزون شونده مردم از رژیم ودوری جستن جامعه از آن ها وترس از آینده ، مسئله دار می شوند. برخی که شهامت اخلاقی دارند هر چند تعدادشان محدود عطای حکومتی بودن را به لقایش می بخشند واز دایره حکومت خارج می گردند.
بخش نه چندان کمی که ناگزیری زندگی مجبورشان می سازد که برای گذران امورروزانه خود عافیت طلبی پیشه کنند و با ذهنیتی که مرتب در گیر بالا پائین کردن شرایط موجوداست! درهمان حلقه حمایتی جمهوری بمانند.آنها مترصد لحظه نهائی می مانند و با برگشتن ورق نخستین جدا شوندگان از دایره حکومتی می شوند.
برگردیم به آن بخش وسیع جوانان ونوجوانان ایرانی که اکثریت ترکیب جمعیتی امروز ایران را تشکیل می دهد.نیروئی که بدنه اصلی تغیر در جامعه وقد علم کرده در برابرتفکر و عمل کرد جمهوری اسلامی هستند .این نیرو که زیر تبلیغ مدیای غرب ،دنیای مجازی ،دیده ها و شنیده ها از والدین و نزدیکان خود ازآزادی های فردی ،اجتماعی و مدرن بودن زمان پهلوی بدون این که دیده باشند تصویری مثبت متاثر ازآن دوره داشته و در تقابلی روزانه با جمهوری اسلامی قراردارند. بدون این که برحزب یا مرکز فرماندهی مشخصی تکیه نموده و فرمان گیرند! آنوقت نسل ما،نسل گرفتار درباور های دهه پنجاهی خود ساده لوحانه تجزیه وتحلیل می کند و می خواهد بهمان سیاق سابق حزبی عمل کند ،پیام و فراخوان بدهد.بی آن که خود را در آئینه نسل جوان ایران و سبک وسیاق مبارزه آن ها ببیند و نقد خود کند .
ببیند که چگونه این نسل در یک هم خوانی فکری وعملی دراعتراضی دائم ، دسته جمعی و فرا گیر در سرتا سر کشورنسبت به جمهوری اسلامی مبارزه می کند . قدم به قدم مرزهای تعین شده توسط حکومت را در هم می شکنند و لحظه به لحظه از صلابت و وجاهت آن می کاهند. بقول قدیمی ها جوانان "آلامدِی" که شکل وشمای حکومت و قوانین ارتجاعی آنرا بسخره می گیرندو منترش می کنند.
درست بر خلاف آنچه که مد نظر حکومت است عمل می نمایند، بهایش را هم به قیمت سنگین می پردازند.اما از خواسته های خود عقب نمی نشینند ، با اعتراضات مدنی ،گاه با جنگ وگریز خواسته های خود را در محدوده های معینی که روز به روز وسیع تر می گردد اعمال می کنند. نگاه کنیم به بر خورد با حجاب اجباری از شروع تا کنون که چگونه در عمل حکومت را سکه یک پول کرده و نا توان از اجرای مهمترین قانون حکومتی کرده است.
رو گردانی از مساجد ،انتخاب کافی شاپ ها برای جمع شدن ونشستن ، الگو قرار دادن سلیبریتی ها بجای "حسن وحسین " ، جای گزینی رقص وشادی در تقابل با ماتم و روضه خوانی .همه مجموعه ای از تلاش جوانانی است که هیچگونه تاثیر وخط مشی ای از احزاب ، سازمان ها وحتی منفردین منتسب به این جریان ها نمی گیرند. اصولا طول موج گیرنده های آنان هیچ سکنالی از این نیروهای اپوزیسیون خارج نمی گیرد . هیچ یک ازمسائل نظری و سیاسی مورد مناقشه این جریان ها باهم وبر خوردشان با سلطنت طلبان برایشان انترسی ندارد.
یعنی اصلا فاقد آن ارزش وارزش گذاری بر پرنسیپ هائی هستند که خط قرمز این جریان هاست .اما برای آن ها نه تنها قابل درک نیست بلکه هیچ تمایلی هم نسبت به درگیر شدن با این قبیل مسائل ندارند.جز محدوده معینی که از طریق مدیا با آقای رضا پهلوی در ارتباطند.
نگاه کنیم به مجموعه کلیپ ها ،پست ها مسائل .پیام های رد بدل شده بین این جوانان که بندرت می توان نقش و نشانی از پست های مورد پسند نسل ما را در آنها دید.
ما در دو دنیای متفاوت با مشعله های فکری متفاوت زندگی می کنیم. بطورمثل همین مسئله اهانت به نویسنده بزرگی مانند ساعدی وباز تاب آن در جامعه ایرانیان داخل وخارج . که به اصلی ترین موضوع کشمکش بین جریانهای مختلف سیاسی با سطنت طلبان تبدل شد. اما همین امر در بین جوانان ایرانی داخل وخارج بازتابی بسیار اندک داشت.
نگاه کنیم به ترکیب جمعیتی حاضربر سر مزار" ساعدی" مراسم تجلیل وگل گذاری که از چندین روز قبل اعلام شده بود .دریغ از یک چهره جوان که در همان پاریس هم کم نیستند! .هر چه بود تجمعی بود از پیران و میان سالان پا بمرز پیرانه سری نهاده . نیرو کشی مجاهدین وتلاش برای گرفتن ماهی در این امواجی که راه افتاده بود.این که "ساعدی تعلق خاطر به رجوی داشت" بر انگیخته شدن احساسات بخشی از اپوزیسیون برای بی آب کردن سلطنت طلبان در یک سو و دراین سو بی توجهی نسل جوان چه در داخل وچه خارج نسبت به چنین در گیری ها. ..ادامه دارد ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
محمد:
محمد:
ول کنید در مورد "اپوزیسیون"خارج کشور را مورد خطاب قرار دادن.احزاب و سازمانهای که اغلب شأن توان اداره زندگی شأن در خارج نیستند.تنها استعدادشان در کول هم پریدن ،دعوا های طایفهای! مسئله شأن ایران و رنجها ی مردم نیست . ده ،بیست نفر جمع شدند و سازمانی را اداره میکنند که کارشان هر از گاهی دادن بیانیه است که معلوم نیست خطابش چه کسانی هستند.والله ! مسیح علینژاد ، کیانوش توکلی ها ، گلشفته فراهانی ها تاثیر شأن بیشتر از ده سازمان و گروه "جمهوری خواهان"میباشد. حتما و حتما در داخل سازماندهی ها وجود دارد.که عمده فعالیت شأن سازماندهی "کف خیابان " است.خطاب قرار دادن این اپوزیسیون مانند یاسین خواند گوش خ ..است .انرژی و تجربه تان را بزارید برای فعالین داخل .گیرم همگرایی جمهوریخواه با سازمان اکثریت متحد بشن.ایا برای سازماندهی داخل ،نیرو دارند؟ عدهای پیرمرد !تنها نیرو ی تاثیر گزار احزاب و سازمانهای کردستان و فعالین بلوچ و مولوی عبدالحمید میباشد.
کیانوش گرامی ! وقت تان را صرف "همکاری و همبستگی "در خارج نکنید . برنامه های تان را اختصاص دهید به فعالین داخل ! تجربیات کار مخفی ،فعالیت در فضای اختناق را به اشکال گوناگون انتقال دهید داخل !
اگر "اپوزیسیون" دغدغه اش مردم ایران بود ،از منافع طایفهای و باند ی اش میگذشت.تازه گیرم جبهه ای تشکیل بدهند.
دو جریان دارای تشکیلات و لابی و پول است : سلطنت طلبان و مجاهدین ! انها هم متوهم هستند.
حزب چپ ، اکثریت ، و "جمهوری خواهان"رنگا برنگ ،توانایی چیزی را ندارند.
ابوالفضل محققی:
ابوالفضل محققی:
ممنون آقای ایرج اوراجی از این که وقت گذشته نصیحت می کنید ممنونم.راستش من معنی تحکم را آن گونه که مورد نظر شماست درک نمی کنم .من وظیفه خود در قبال مردم ،در قبال سرزمینی که روزانه بورطه نابودی کشیده می شود بگونه همین نصیحت که حاصل تجربه من است می بینم وبیان می کنم و انجام می دهم .اعتقاد م این است که پایه های دمکراسی و آینده جامعه دمکراتیک ایران ،در وحله نخست منوط به این است که این حکومت استبدادی دینی سرنگون گردد .اعتقاد دارم برای این سرنگون کردن نیاز بیک ائتلاف ملی که متشکل از تمام نیرو های خواهان سرنگونی هستند لازم است ائتلافی که در این مرحله می تواند از راست تا چپ از سلطنت طلب تا جمهوری خواه ،جریان های چپ ،نیرو های میانه که فکر کنم منظورتان اصلاح طلبان عبور کرده از جمهوری اسلامی باشند لازم است واز این روست که برای وصل کردن بهر زبانی تلطیف کننده و سعه صدری عمیق وتاثیر گذار نیاز داریم . که بتواند از میزان تنش ها از میزان پرخاشگری ها و بکاهد و امکان گذار با هزینه کمتر را که کمی آن تناسب مستقیم با وسعت موتلفین و حضور بیشتر مردم که به این ائتلاف هر کدام با تغلق خاطری امید بسته و بمیدان می آیند نیازدارد .لذا مانند شما نگاه نمی کنم وعمل نمی نمایم . ضمن این که خود خواهان جمهوری هستم . اما آنچه که شما می گوئید احتیاج به نیروی میانه رو هست که روز بعد آزادی صراط مستقیم را که در آن نقشی برای "انواع پادشاهی " که باز متوجه انواع پادشاهی نشدم که باز شاید منظورتان نیرو های چپ خواهان نوعی جامعه سوسیالستی هستند باشد .بهر حال من چنین نگاهی را بشدت تخریب کننده حق دمکراتیک مردمی می دانم که بقول شما "میانه رو" هابجای گردن نهادن بر حق انتخاب مردم و پذیرش قانون اساسی حاصل از مجلس موسسان ! از همان فردای سرنگونی خواهان حذف هر نیروئی که در چهار چوب فکری آنها نمی گنجد هستند وصراط مستقیم را نشان میدهند "جناب اودجی" آیا واقعا به تبعات چنین فکری وعمل کردی که مصل جمهوری اسلامی می خواهد مردم را به بهشت ببرد فکر کرده اید؟هیچ تفاوت بنیادی با هم ندارند هر دو میخواهند صراط مستقیم را نشان دهند . صراطی که نخستین گام آن زیر پا نهادن قانون اساسی تنظیم شده و حذف حکومتی که حاصل یک انتخاب آزاد است ومی تواند برعکس خواسن من وشما حکومت سلطنی باشد. .دیکتاتوری دقیقا در همین نوع نگاه به انتخاب مردم است و قانون اساسی که طبق همان تفاهم ملی بر اساس سکولاریسم ،دمکراسی و انتخابات آزاد شکل گرفته .واما در مورد مثال مسواک وخمیر داندن . درک من این است که اگر بهر دلیل در بازار سیاست صرفا خمیر دندان تولید می شود بدون آن که مسواکی باشد .باز وظیفه هر کوشنده سیاسی است که همین خمیر دندان را گرفته وبمردم بگوی د در صورت نبود مسواک با انگشت خود دهانتان را با خمیر دندان ضد عفونی کنید واز پوشیدگی آن جلوگیری کنید . خمیر دندان فی النفسه برای مردمی که فرهنگ گم زدن مسواک و اصولا مسواک زدن دارن چیز بدی نسیت که تکرار این که از همین امکاننی که کامل نیست استفاده کنید . من چنین می بینم و مکر رومکرر نصیحت می کنم . خواه از نوشته ام پند گیرند ونصیحت شنوند یا این که ملول گشته تیر ملامت رها کنند. که در طریقت من کافریست رنجیدن / همین تلاش کنید چند خمیر دندان برای کمک به ضد عفونی دهان ملتی که چنین گرفتار است تهیه منید . بد نخواهد بود . با احترام
ایرج اروجی :
ایرج اروجی :
سلام، زنده یاد ساعدی در همان اوایل که سالش یادم نیست که ۱۹۸۴ بود یانه، به استهکلم آمده بود و در سالنی در آکهللا صحبت کرد. یک جمله اش دقیقا یادم مانده است، گفت ما ایرانیها مثل خمیردندانی می مانیم که اگر فشار دهند از درونش نصحیت بیرون می ریزد! کار شما آقای محققی شده است همین. شما کسانی را نصحیت می کنید که درست بیندیشند و درست عمل بکنند که اقتدار عملی شان بیش از قد و قواره خود شما نیست ، عرضم در خارج کشور است، ایران را نمیدانم. برادر، وظیفه شهروندی بخش اش نصحیت است و بخشش تحکم. تحکم به آن دیگری که حق ندارد حق این دیگری را نادیده بگیرد و سر جایش نشاندن. من در ارتباط با یک نوشته نصحیت آمیز دیگر شما عرض کردم که احتیاج به یک نیروی میانه است که تا روز بعد از آزادی ایران نه به صراط انواع پادشاهی و نه به صراط انواع جمهوری مستقیم باشد! عرض کردم یک نیرویی لازم است در قد و قامت منشور ۲۰۰۳ با اتکا به همان بندهای دوازده گانه منشور و یا در همان مضمون. شما معمولا اگر جوابی بدهید معمولا به همرزمان قدیمی خودتان است و نه به کسی که درک دیگری به غیر از نصحیت از وظیفه شهروندی را دارد! در بازار سیاست آنچه که کم نیست خمیردندان بدون مسواک است!!
وعدههای پهلوانی.
از کمنت زیر. با نام: ممدحکمت بیمزه. معلوم است که "م.ک "یا محسن کردی، هنوز در این سایت فعال است!
شازده قراضه یکی رجز میخونه…
شازده قراضه یکی رجز میخونه که خودش دیگری رو کتک زده باشه نه این که کتک خورده باشه. گند بیان نوشته ««بی دلیل نبود که آخوندهای قرون وسطایی توانستند این قوم بی فرهنگ را به اسکاندیناوی و به لوس آنجلس شلیک کنند.»». چرا به خودت دورغ میگی؟ سلطنت طلبها قبل از رسیدن آخوندها فرار کردند با دست خالی شدند دومین ملیت ثروتمند لس انجلس نه مثل تو گدای سوسیال بگیر ساکن گداخانه اروپا.
شازده قراضه یکی رجز میخونه که خودش دیگری رو کتک زده باشه نه این که کتک خورده باشه. گند بیان نوشته ««بی دلیل نبود که آخوندهای قرون وسطایی توانستند این قوم بی فرهنگ را به اسکاندیناوی و به لوس آنجلس شلیک کنند.»». چرا به خودت دورغ میگی؟ سلطنت طلبها قبل از رسیدن آخوندها فرار کردند با دست خالی شدند دومین ملیت ثروتمند لس انجلس نه مثل تو گدای سوسیال بگیر ساکن گداخانه اروپا. خمینی نامرد مردان خدمتگذار وطن را اعدام کرد و ساعدی دق دلی داشت که چرا مثل رومانف ها خاندان ایران ساز شاه رو نکشتند. اصلا قتل و خراب کاری و بمب و ترور در وجود شماهاست. این شماها بودید که قبل از انقلاب مستشار آمریکایی رو کشتید، سفارت آمریکا رو گرفتید و شدید الاغ گاری خمینی نه سلطنت طلبا. خمینی پس از استفاده شماها رو از سال 60 تا 67 به دار کشید. یارو هم کور بود و هم لنگ. رفته بود حج هی داشت با خشم به سنگ شیطان سنگ میزد. شیطان ظاهر شد ازش پرسید چرا کور هستی؟ گفت مادرزادی کور بودم. پرسید چرا لنگ هستی؟ گفت من مادرزادی لنگ بودم. شیطان گفت دیوث اونی که تو رو به این روز انداخته خونه اش اون چهاردیواریه برو به اون سنگ بزن چرا به من سنگ میزنی؟ حالا شده حکایت ارتجاع سرخ و سیاه خارجه نشین. آخوندها اینها رو به خاک سیاه نشوندن اینا به شاه فحش میدن و با سلطنت طلبها مشکل دارند. خودشون مستشار آمریکایی کشتن، پنجمین ارتش قدرتمند دنیا را با مشت خالی شکست دادند و افتخار کردند بعد به آخوند سواری دادند که آخوند چوب تو آستین شون کرد اما بجای مبارزه با خامنه ای و تظاهرات بر علیه او میروند قبر شوری میکنند. امروز هم با رای دادن نوکری خامنه ای و روحانی و موسوی نخست وزیر اعدام ها رو می کنید. اگر کسی این وسط مقصر هست اول خودتون هستید که به آخوند سواری دادید و خودتونو به کشتن دادید چرا فحشش رو به سلطنت طلبا میدید؟ سلطنت طلب که کسی رو ترور نکرده تروریستهای بی همه چیز! بعد از انقلاب کی بود امام جمعه ها و بقال و کاسب و پیازی را به جرم لو دادن لانه تروریستی تون ترور کرد؟ هروقت شماها بابت کشتن مستشار پآمریکایی از آمریکا عذرخواستید آنوقت از شاشنده بخواهید از کارش ابراز پشیمانی کنه. ترور نکرده که شاش کرده. اصلا از فردا میرم پرلاشز سراغ قبر ساعدی یک فاتحه آبداری میخونم که روحش در ان دنیا نمناک و با طراوت بشه. داوطلبانه هم چوب را خوردید و هم پیاز را. پس اگر کسی به فرنگ شلیک شد مجاهد و توده ای و اکثریت دربدر بودند نه سلطنت طلبی که امروز فقط یکیشون میتونه همه تونو بخره که تو کشتی اش جارو بکشید و نظافت کنید که در این کار استادید. شماها هم برای خمینی جان دادید و خواندید: خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم و هم خمینی کشت تون و هم فرارتون داد از اینجا هم به رئییس جمهورش رای میدید. حالتون خوبه اصلا؟ سوسیال بگیرهای فقیر بدبخت؟ عکس همه اوناییکه سر قبر پرلاشز جمع شدن رو نگاه کنید یکی از دیگری گدا تر و فلک زده تر. شماها اگه عرضه دارید شلوار خودتونو بکشید بالا نمیخواد غم رزق کارگر ایرانی رو بخورید. خیانت در بند بند وجود تان هست. خیانت بدتر از این نداریم که یا رفتید زیر یوغ صدام دشمن ایران، یا نوکری سرهنگ باقروف رو کردید که فرمان داد به پیشوا پیشه وری که اونی که تو رو آورد حالا بهت میگه گم شو. بعد از دست روسها فرار کردید و امروز هم نان غربیها رو میخورید و برای مرده استالین سینه میزنین و به رئیس جمهور پزشکیان رای میدید و زنان لچک به سرتون قبر ساعدی میشورن. آخه آدم از این فلک زده تر و پریشان فکر تر میشه؟ البته در آینده ایران ما به نظافتچی در سرویس بهداشتی نیاز داریم که به اداب طهارت وارد باشند و خواهران مجاهد با لچک هاشون جون میدن برای این کار.
به سلطنت طلب بسیجی دهن گشاد…
به سلطنت طلب بسیجی دهن گشاد.
اگر آدم بودی و دارای فرهنگ و سواد، یک اسم مستعار درست برای خودت انتخاب میکردی.
اینقدر سریالهای شاهنشاهی مغزت را پوک کرده که هنوز بیمار و معتاد آن فرهنگ سازی کثیفی هستی که موجب روی کارآمدن آخوند لواطکار صیغه زاده شد.
آخوندها فرزند خلف خاندان پهلوی هستند و نه 57ی ها.
امید است نظام بعدی؛ چه چپ و چه مجاهد و چه جمهوری، امثال شماهارا در کنار آخوندها قرار دهد و حسابتان یکسره نماید.
یا هو ! اناالحق !
کار کار انگلیساست
در بهترین شرایط برای فروپاشی جمهوری اسلامی... باز پنجاه و هفتیها جبهه انحرافی گشودند. تاریکفکران مدعی روشنفکری از جمله .............رسوا... اعلامیه دادند که زیادی فحش میخورند... خیر سرشان فکر میکنند صدای خلق هستند اما نمیفهمند مردم از کژروی آنها چه دل پری دارند و چگونه بدبختی خود را ناشی از توهمات آنها میبینند.... فرافکنی میکنند و دم از فاشیسم میزنند. فراموش میکنند که چگونه روشنفکرانی را که چپ نبودند تحریم و منزوی میکردند. فاشیست ... جلال آلاحمد و ساعدی... بودند. فاشیست فرخ نگهدار است که گفت مخالفین را به جمهوری اسلامی بفروشند و باعث مرگ و شکنجه هراران جوان شد. اصلا چطوری بقیه متوهمین شرم نکردند و امضا خود را در کنار نام این رسوای خاص و عام گذاشتند؟ معیار اخلاقی این چپولها چیست؟
این جریان شاشیدن به قبر ساعدی. حتی ممکن است کلک انحرافی اطلاعاتیها باشد. اما ایرادی ندارد. جنایت هفت اکتبر ۲۰۲۳ هم نتیجه معکوس داد. ما ایرانیها هنوز تکالیف تاریخی خود را انجام ندادهایم. چه به دلیل سنت ادب ایرانی و هم به دلیل شعار اشتباه هر نظری محترم است.
همین بحثها باعث خواهند شد تا چپ متوهم ایرانستیز متوجه جایگاه شرمآور تاریخی خود شود. و مردم ما هم حساستر خواهند شد تا زیر بار جوسازی و بیاحترامیهای دائمی چپولها نروند.
این فسیلها از کینه پهلوی نهایتا در کنار جمهوری اسلامی قرار دارند. خیلی هم هنر کنند هدفشان جمهوریهایی دمکراتیک مانند لیبی قذافی...سوریه اسد.. عراق صدام است...نقطه سر خط ...
فرهنگ شاه الهی.
کامنت " ضامن سوسک" در زیر ،فرهنگ و مغز شسته شویی شده این سلطنت طلب را نشان میدهد.
بی دلیل نبود که آخوندهای قرون وسطایی توانستند این قوم بی فرهنگ را به اسکاندیناوی و به لوس آنجلس شلیک کنند.
گاهی گفته میشود: امید است مجاهدین به حکومت برسند تا انتقام مردم را از آخوندها بگیرند!
ولی باید گفت: امید است چپ رادیکال بقدرت برسد تا حساب باقیمانده سلطنت طلب های بی فرهنگ پرخاشگر شاشو را ، از آنها بگیرند!
به امید آن روز !
سرگذشت یک زمانی پرنده ای…
سرگذشت
یک زمانی پرنده ای بنام مارکس از آسمان بلند فضله ای برای آن دوران گذار صنعتی جوامع به زمین انداخت. لنین بر زمین آن را به دهان گرفت و به سوییس دوید. آلمان وی را به روسیه فلک زده فراخواند. او آن فضله را به دهان غلام یحیا و میرزا کوچک خان و پیشه وری در ایران تقسیم کرد. آنها هم آن فضله نحس را به دهان گرفتند و بین جنگ جهانی اول و دوم هرگاه که کشورشان وضع بحرانی داشت کشورشان را به آشوب کشیدند. بعدها که در غرب کارگران خود سهام کارخانه جات را میتوانستند بخرند و تبدیل به خرده سرمایه داران جدید شدند - چیزی که نه مارکس میتوانست بفهمد و نه لنین - شعور گورباچف رسید و آن فضله را از دهان بخش بزرگی از مردم جهان در شوری بیرون کشید و به بیرون تف کرد. کمونیست ضامن اهو و وفادار ایرانی آن تف گورباچف را هم به دهان گرفت و قورت داد و امروز که در اروپای امپریالیست مشغول اظهار فضله است میگوید غرب میخواهد تقسیم بندی طبقاتی، علمی و شناخته شده در مارکسیسم را در آکادمی های غرب را مخفی کنند برای همین اصطلاح من در آوردی نثل دهه ها را بوجود آورد. خاک بر سر آکادمی های غرب که تو دیدی که دارند سر آنها را کلاه میگذارند و آنها خودشان که به ده تا مثل تو مارکسیسم و جامعه شناسی یاد میدن نفهمیدن!
خامنه ای با همه عر و تیزش آخر گفت خواستیم بریم هوا بسته بود زمین بسته بود. و حالا رفیق شکست خورده ما که دارد نان غرب را میخورد دارد حسرت دوران عسرت مردم شوروی را که با نگاه طبقاتی علمی اداره میشدند را میخورد. برخی گوساله به دنیا می آیند و ای کاش با آنچه به چشم شان می دیدند گاو از دنیا میرفتند.. اما این رفیق ما مثل سوسک ناچیزی از دنیا خواهد رفت.
نسل جدید آذربایجان چی ؟
خوب این نسل جدید آذربایجان چی ؟ تا کی میخواهید حقایق را وارونه نشان دهید ؟ آیا فریاد نسل جدید آذربایجان را از استادیوم های مختلف بالخص تبریز و اورمیه را نمیشنوید ؟ هارای هارای من تورکم و یا آزادلیق - عدالت - میلی حوکومت و زندانهای ایران پر است از جوانان تورک آذربایجان که بخاطر احقاق حق و حقوق ملی روانه زندان میشوند . امروز ما در آذربایجان یک حرکت مدنی اجتماعی بنام حرکت ملی آذربایجان داریم که بر محور آذربایجان استوار است که مرگز تفکرش مکتب تبریز است که درست در مقابل مرگز گرائی و تمامیت خواهی فارس محور ایستاده برای مثال دیگر در آذربایجان شاعر و نویسنده طراز اول فارسی نویس مثل شهریار ، ساعدی ، براهنی و یا صمد بهرنگی و امثالهم را نخواهید دید چرا که نسل جدید آذربایجان در تمامی عرصه ها از جمله شعر و آثار ادبی و یا سینما و تئاتر و امثالهم را بزبان تورکی آثارشان میافرینند و این نسل جوان که با آگاهی دنبال حق و حقوق ملی هستند رو به افزایش است و این نسل جوان به اسناد تاریخی و رویداد ها دسترسی دارند مثلا میدانند که قتل عام ملت آذربایجان در ٢١ آذر حکومت ملی آذربایجان توسط رژیم شاه چه بوده و یک نفرت ملی در نسل جدید و جوان آذربایجان نسبت به خاندان پهلوی بوجود آمده که حتی در شعار حرکت ملی است که میگویند نه شاه چی یم نه شیخ چی - میلت چی یم میلت چی . خلاصه بگویم نه تنها سلطنت طلبان بلکه دیگر گروه های مرگز گرا در بین ملل غیر فارس امکان رشد و بقاء ندارند مخصوصا در آذربایجان که سلطنت طلبان که باید جوابگوی قتل عام ٢١ آذر نیز باشند .
کبوتر شمال.
اخیرا مجاهدین از هر کس که علیه آنان نباشد و مشهور باشد، قدردانی میکنند.
لینک زیر یادنامه غلامحسین ساعدی توسط مجاهدین ساخته شده :
یاد مبارزان زمان شاه و شیخ و فاشیسم گرامی باد !
https://www.youtube.com/watch?v=yifuuwV71O0
مومنت مومنت
اسدالله میرزا یا شازده اسدالله هستم
کارمند سابق وزارت امور خارجه دولت شاهنشاهی ایران... مردی خوشپوش خوشتیپ جنتلمن خوشمشرب مدرن از سانفرانسیسکو برگشته خوشگذران و عاشق انقلاب های ایدیولوژی من فرزند شاهزاده رکنالدین میرزا و بردار کوچک شاهزاده شمسعل میرزا و نوه عموی خانم عزیزالسلطنه هستم من اسدالله میرزا نماینده مدرنیسم در رمان دائی جان ناپلئون هستیم مدرنیسمی از جنس آن دوران آن روزگار که خواستهاش جلال و جبروت زندگی فرنگی و دستیافتن به رفاه و آسایشی پرزرق و برق بود...همچنین بقول توده ای ها من جاده صافکن امپریالیسم بودم من طاهره زن شیرعلی قصاب را به عنوان رئیس جمهور منتخب غیاثآبادی قم تعیین میکنم من تو دهن مسعود مریم میزنن من دولت تعیین نمیکنم من دولتم
مغلطه عمدی زبان.
بحث و تعریف جوان و پیر، موضوعی است مربوط به علم جامعه شناسی علمی.
چرا سلطنت طلبان واژه 57ی ها را ساختند؟ ، چون. تا اشباهات رژیم شاهی را به گردن مبارزان و انقلابیون بیندازند.
چرا جامعه شناسان اصلاحگرای آخوندی، به غلط ،واژهها و تقسیم بندی های "من درآوردی" : نسل دهه 80 ، نسل ده 70 ، نسل دهه 60 و غیره را ساختند ؟ تا تقسیم بندی طبقاتی، علمی و شناخته شده در مارکسیسم ،و ددر آکادمی های غرب را مخفی کنند.
باید به هوش بود !
سرهایتان را بالا بگیرید!
تا ما آگاهی طبقاتی را
درون آن کنیم !
ما چنان شبیه هم بودیم؛
که حضور همدیگر را
در سنگر،
احساس نکردیم .
افزودن دیدگاه جدید