
عصر روز هفتم آذر ۱۳۹۹، در نقطهای هزاران کیلومتر دورتر از جادهای خلوت در حومه تهران، یک اپراتور اسرائیلی پشت صفحه نمایشگر خود نشسته بود. او از طریق دوربینهای پیشرفته مجهز به هوش مصنوعی، هر حرکت خودروی نیسان مشکیرنگی را که در مسیر آبسرد دماوند حرکت میکرد، زیر نظر داشت. این صحنه آغاز یکی از پیچیدهترین عملیاتهای ترور در تاریخ سازمانهای اطلاعاتی جهان بود.
هشت ماه برنامهریزی دقیق، قاچاق قطعات یک سلاح پیشرفته به ایران، بیست مأمور که هر حرکت هدف را زیر نظر داشتند، و یک مسلسل خودکار مجهز به هوش مصنوعی که میتوانست در کسری از ثانیه چهره هدف را شناسایی کند - همه اینها تنها بخشی از پازل پیچیدهای بود که موساد برای ترور محسن فخریزاده معمار برنامه هسته ای ایران طراحی کرده بود. عملیاتی که به گفته کارشناسان امنیتی، نقطه عطفی در تاریخ ترورهای هدفمند موساد محسوب میشود.
اما آنچه این عملیات را حتی حیرت انگیزتر میکند، عمق نفوذ سازمان اطلاعاتی اسرائیل در ایران بود. آنها نه تنها از برنامه روزانه فخریزاده اطلاع داشتند، بلکه حتی به گفته یکی از مأموران موساد "با او نفس میکشیدند، با او بیدار میشدند با او میخوابیدند و با او سفر می کردند."
این ویدیو داستان زندگی دانشمندی است که سالها در سایه فعالیت میکرد و به یکی از اهداف اصلی سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل تبدیل شده بود. مردی که رسانههای غربی از او به عنوان "پدر برنامه هستهای ایران" یاد میکردند و نامش در فهرست ۵۰۰ فرد قدرتمند جهان قرار گرفته بود، اما چنان در لایه های پنهان زندگی میکرد که حتی برای دریافت نشان های دولتی نیز از حضور در انظار عمومی پرهیز میکرد. داستان او روایتی است از تقابل علم و امنیت، از رویارویی سایهها، و از عملیاتی که مرزهای جدیدی در جنگهای نوین اطلاعاتی ترسیم کرد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید