
نگاه گروه ها و رهبران ایدئولوژک به توده مردم نگاهی است ابزاری! تک بعدی آمیخته شده با دیکتاتوری، که قدرت خود را با تکیه برآن طبقه بر دیگراقشار و طبقات جامعه اعمال می نمایند.
در بطن این نگاه قبل از هر چیزتوهم آنها برحقانیت و درستی بدون چون و چرای تفکرایدئولوژیکشان خوابیده است. تفکری که نوع حکومت خودرا بهترین نمونه حکومت در جهان میداند.
یکی از ملت امت اسلامی می سازد.دیگری از طبقه کارگرامت کارگری.
هر دو تنها خود را محق ودیگر نیروهای سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی را مرتجع و دشمن منافع خلق می دانند.
نگاه خمینی به توده مردمی که نام مستضعف بر آنها نهاده و با تکیه برآنها وبنام آنها حکومت اسلامی مدعی عدل علی راپایه گذاری کرد. تفاوت چندانی با نگاه جریان های چپ که خواهان بر قراری دیکتاتوری طبقه کارگر وایجاد جامعه سوسیالیستی مبتی برمعیارهای لنینستی باشد ندارد.
هر دو تفکر خود را ارجح تر از دیگر نیروهای اجتماعی تلقی می کنند که گویا یکی وظیفه رهائی مستضعفان جامعه ودر نهایت جهان را بر عهده دارد ودیگری وظیفه رهائی طبقه کارگر و زحمتکشان در سطح ملی وجهانی را!
متوهمانی که هنوز فکر می کنندشایسته ترین افراد برای برپائی چنین جامعه آرمانی هستند. کسانی که بزعم خود ازمنافع امت ویا طبقه کارگر و زحمت کشان دفاع می کنند!نگاه تمامیت خواهی که جائی برای حضوردیگر نیرو ها و طبقات اجتماعی و انتخاب آزاد آنها نمی گذارد.
هر دو این نیروها زیرعنوان نماینده مستضعفان و کارگران چه در حکومت باشند یا نباشند با تفسیرهای خاص خود در جبهه ضد امپریالیستی قرار می گیرند و با اندک تفاوتهائی به نگاه وعملکردی مشترک می رسند که رشته ها پنهان قرابت ونزدیکی آنهاست که در شرایط خاص مانند انقلاب ایران منتهی به حمایت از جبهه خمینی گردید. یاری رسان او در مبارزه با حکومت شاه و زدن مهرتائید بر بیشترکار های صورت گرفته توسط خمینی وجانشین اوبعد از رسیدن بقدرت.
درست است که شکل ظاهری چپ با آن چند کتاب خوانده ونخوانده وادعای تعلق داشتن به مکتب علمی وغنای فلسفی ، ادعای درک عمیق و گسترده از تاریخ وفرهنگ جامعه،ساختارهای اقتصادی ،اجتماعی وصف بندی نیروهای سیاسی اورا در ظاهرازدیگر نیروهای ارتجاعی جدا می کند. اما در نهایت درعرصه مبارزه سیاسی در بسیاری از موارد متاسفانه آنها در یک صف واحد قرار می گیرند.
با تمام فراز وفرود ها،دوری ها ونزدیکی ها بهم هدف یکسانی را دنبال می کنند.
شیوه عمل مشابهی دارند.چه شباهت غریبی است در بصف کردن و قتل عام خانواده الکساندر امپراطور روس وخانواده او با عملکرد جنون آمیز "خلخالی " در کشتاروزیران و حامیان حکومت در بالای پشت بام مدرسه رفاه وجود دارد.
عمل کردی جنایتکارانه که متاسفانه از طرف حکومت و جریان های انقلابی از جمله حزب توده وبزرگترین جریان چپ آن روزها سازمان چریک های فدائی خلق عملی انقلابی و تحسین بر انگیزتلقی گردید.
ما نیروهای چپ که خود را نیروهای مترقی در راستای تاریخ می دانستنیم در عمل از عملکرد کسی بنام خمینی دفاع می کردیم که بشدت متحجر بود و ستیزی بغایت آمیخته با کینه ونفرت نسبت به غرب وتمدن غربی داشت.تنفر ازخاندان پهلوی ،از منورالفکران ،دانشگاهیان و نخبگانی که مکلا بودند و فکول کراوات می بستند.
نفرت داشت از زنانی که حجاب نداشتند و او آن ها را فاقد عصمت وطهارت زهرای هزاروچهارصد سال قبل می دانست که به فرهنگ غرب آلوده شده بودند.اما بینش تفکری ما چنین بود که بر این همه رذالت تاب می آورد واعتراضی نمی کرد.
خمینی کسی که از همان روز نخست مبنای کار خود را بر خودی بودن و نا خودی بودن نهاد.تعبد را برتخصص ارجح تر دانست .با راه اندازی انقلاب فرهنگی و شکستن قلم های نو اندیش، چنان بگیر وببند ونهایت کشتاری راه انداخت که در تاریخ نظیر آن کمتر دیده شده است . اما دریغ که دراکثرموارد نیروی چپ امپریالیست ستیز پرورش یافته در مکتب اتحاد شوروی ضد امپریالیست، نیروی جوان تغذیه کرده از کتاب غرب زدگی جلال آل احمد!همراه شده با صمد و "لطیف" مسلسل گرفته ازپشت ویترین با این نماد تحجر وعقب ماندگی هم آوا بودند وخویشاوندی پنهانی داشتند که آن ها متحد در برابر تحولات آغاز شده در ایران ،در برابر مدرنیسم آغاز شده می کرد .
هنوز بعد نود سال که به کارهای اعجاب انگیز رضا شاه می نگرم ابعاد وعظمت تحولات اقتصادی ،اجتماعی وفرهنگی انجام گرفته توسط اورا در کشوری که فقر ،بدبختی ،نا امنی ،انواع مریضی ها ،بی سوادی ،خرافات مذهبی همراه با سلطنت سلاطین فاسد وزن باره قاجارکه فکرگسترش حرمسرا هایشان مهم ترازفکرخانه های ویران مردم بود. فکر می کنم او چه خون دلی برای ساختن این سرزمین خورد. زمانی که مشتی آخوند پاچه ورمال بدورشاه حلقه زده و مردم عامی وبیسواد را در چنبره موهومات خود گرفته بودند.زمانی که تماشای اعدامی گوش ،بینی بریده شده وچشم از حدقه در آمده که میرغضب برای گرفتن خون بها اززندان تا میدان اعدام او را کشان کشان آورده بود.در میان هلهله مردم بدار آویخته می شد فکرمی کنم مهره های پشتم از این همه قساوت عریان تیر می کشد.فکر می کنم در آن دوره سیمای عمومی مردم وکشور چگونه بود؟ این مردم ؟این سرزمین در کجای تاریخ ایستاده بودند؟ این چاه ترسناک جهالت که این مردم در آن سقوط کرده بودند. چه میزان عمیق بود ؟ چاه عمیقی که تلاش پنجاه ساله خاندان پهلوی درجهت گشودن دریچه هائی ولو اندک بسوی جهان معاصروآینده نتوانست از حجم تلنبار شده باورهای مذهبی و چند لایه مردم بکاهد! ِانقلاب ارتجاعی خمینی قادرگردید با براه انداختن سیلی بنیان کن متشکل ازعقب مانده ترین لایه ها و طبقات اجتماعی در ابعادی وسیع تر وعمیق تر برعمق این چاه جهل بیافزاید و در بسیاری ازعرصه ها این سرزمین گرفتار شده در طاعون حکومت اسلامی را به جامعه ای بمراتب خشن تر،بی شفقت ترو تخریب شده تر از آن دوران برگرداند. حاصل زحمت ومرارت یک نسل فرهیخته مانند "داور" در شکل دادن بیک دادگستری منطبق با موازین اروپائی !امروز جای خود رابمشتی جلاد بیسواد تربیت شده در حوزه های دینی داده که کمترین حکمشان همان اعدام است . ذکر مصیبت ملتی که حتی قلم بیهقی وآب هفت دریا کفاف گریستن بر آن نمی کند .نمی دانم چه جادوی غریبی در این تفکر ایدولوژیک نهفته که شهامت خیره شدن در واقعیت موجود وقابل رویت از فرد می گیرد اورا در چنبره ایدئولوژی و روابط تشکیلاتی محصور می کند. بگونه ای که قادر نمی شود پرده پندار بدرد و ایدئولوژؤی مسلط شده بر ذهن وشخصیت شکل گرفته وتعریف شده بر تفکر خود را واپس زند و بی هراس از شماتت جمع خود را در مسیر انتقادی سخت اما سازنده قراردهد . نمی تواند منصفانه از خود بپرسد چگونه است که براحتی بر آن همه کارکرد اعجاب انگیز رضا شاه چشم می بندد و انواع واقسام لقب های داده شده توسط آخوند های ارتجاعی به او را که برای هر قدم او ده ها مشکل ایجاد می کردند تکرار می کنند .بی آن که یکبارکارها وعمل کرد او وفکر بازش برای ساختن ایران نوین وبر کشیدن این سرزمین از حضیض ذلت را با کارهای ویران گر و نشات گرفته از فکر ارتجاعی وعقب نگرخمینی مقایسه کنند؟ تفکری که نمی تواند پا از مرزهای تعین شده فکری وگروهی خود فراتر نهد.در لحظات سخت تاریخ در کنار نیروهائی قرار گیرد که می خواهند درسیمای انسان عصر دیجیتال و هوش مصنوعی هم گام با ریتم زمان حرکت کنند. می خواهند آن سبک زندگی وحکومت را انتخاب کنند که دلشان می خواهد.
این جاست که باز کمیت جریان های سیاسی ایدئولوژیک لنگ می زند . خود را بیشتر در کنار همان نیروهای ماندی می بیند که هنوز شعار مرگ بر امریکا واسرائیل سرمیدهند.آن عواطف شیرین گذشته که با وجود فرو ریختن اردوگاه سوسیالیسم .دیدن ناکار آمدی آن در ساختن جامعه ای آزاد و مرفه ،با افسوس به قسمت خاطره ها رفته ،باز جان می یابد بنقش ونمایندگی خود درارتباط با طبقه کارگرمی افتد.
حفظ صف مستقل طبقه کارگر وزحمتکش از دیگر نیروها بخصوص سلطنت طلبان را در دستور کار قرار می دهد .دستور کاری که اورا نه در کنار نسل نو ، نه درکناراقشاروسیع خواهان سرنگونی بلکه درصف حکومتیان و اصلاح طلبان خواهان تداوم همین جمهوری قرار می دهد.او هنوزدر باور های خود همین جمهوری فاسد ،با همین شعار های دهن پر کن را براتحاد عظیم مردمی با هر طیف فکری ووابستگی تشکیلاتی که می توانند بساط ظلم جمهوری اسلامی را درهم ریخته وزمینه برای بازسازی مجدد کشور فراهم کنند را بصرف این که ممکن است ازصندوق رای نام سلطنت طلبان بیرون بیاید ترجیح می میدهد. نمی تواند قدمی ولو کوچک در راستای نزدیکی نیروهای سرنگونی طلب جمهوری اسلامی بردارد. چرا که در نهایت هنوز بسیار رشته های پنهان وجود دارد که اورا به همان آبشخوری هدایت می کند که نوشگاه جمهوری اسلامی است. ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
جناب ع.ب.تورک اوغلی گرامی /…
جناب ع.ب.تورک اوغلی گرامی / این دو نویسنده ای که نامشان برده ای ؛ علاقه ای ندارند که کامنت نویسی با نام مستعار( با نام واقعی هیج مشکلی با نقد ندارند) علیه انان بنویسی ؛ بنابراین هیج کامنتی از شما در پای مقاله آنان درج نخواهد شد .
Haydeh Nazemجناب محققی…
Haydeh Nazem
جناب محققی نوشته های زیبای شما عین حقیقت هست متاسفانه حرف حق به مزاج خیلی از تندروهای مذهبی و چپی ها که جالبه عوض قم و کشورهای بلوک شرق برای اقامت اروپا و امریکا و کانادا را گزیده اند نمیسازد
Foladi Behrazدوست گرامی…
Foladi Behraz
دوست گرامی مطالب شما عالی است ولی اسراردارید سه گانه پادشاهی فردی پهلوی تحقق یافته ، نظام خلافت اسلامی در حال تحقق و جریان فکری چپ که بعنوان یک ایده و آرمانی برای تحقق است را همیشه مقابل هم قرار دهید و به سمت نظام پهلوی بغلتید.محکوم کردن جریان فکری که همیشه سرکوب شده و شانس تحقق نداشته معقول به نظر نمیآید. بینی بین الله جزنی و حمید اشرف ها را میشه با هویداها و ثابتی ها و یا احمدی نژاد ها و محسن رضایی ها مقایسه کرد.انصاف هم خوب چیزی است.در مواقعی شاید از جز به کل بنگریم کارسازتر باشد.قربانت
Mahmoud Tadjallimehrابولفضل…
Mahmoud Tadjallimehr
ابولفضل گرامی، شاید بشود در یک جمله گفت: این جریان با تعریف اروپایی نه چپ است و نه جمهوری خواه. هیچ گاه هم نبوده. همیشه یک فرقه محلی ایرانی بوده با تاثیر عمیق از شیعه. به گونه ای که حتی پس از ۴۰ سال زندگی در دمکراسی اروپایی پایه ای ترین اصول را هم نیاموخته است. از همین روست که کسی به آنها توجهی ندارد.
دوستان گرامی ؛ نام نویسنده…
دوستان گرامی ؛ نام نویسنده ابوالفضل محققی است با هر نام دیگر که جنبه توهین داشته باشد ؛ بلافاصله حذف می شود
In reply to دوستان گرامی ؛ نام نویسنده… by کیانوش توکلی
اصول رازیر پا نگذار
سالام
کیا جان،این نشد، اصول وقرارمان رازیرپا نگذار
رفاقت درمورد قوانین مدرن و اصول روزنامه
نگاری جایی ندارد،
اینجا بجز چندنفر که کیسه برای خود در حکومت فرضی خود تصورمیکنند،دوخته اند،
بقیه چشمداشتی از سیستم وحکومت ندارند،
اگر کسی ازمن انتقاد کند،بخاطر تفکرم است،
کسی نه بامن در ارث پدری مشکل دارد،
نه بهم بدهکارهستیم،
افراد نماد تفکرشان هستند،اگر اسمی ازکسی
آورده میشود،
افکاراین کسان برای منتقدکننده شناخته شده میباشد.
.......................
گذشته راچراغ راه آینده قرارمیدهم،
درافکاراین افراد خیانت و عقب ماندگی می بینم
بهمین
تورک اوغلی
این تورک اوغلی بزخو کرده با هرکس مشکل داره انواع و اقسام انگ ها رو بهش بزنه. سر و ته خودش همچنان در همان یکی دو جزوه بیژن جزنی گیر کرده و با یک سری رهنمودهای تلویزیون گوناز قاطی کرده و با آلزایمر پیری فقط و فقط هپروت از دهنش میپره بیرون. لذا او را نباید جدی گرفت. تورکی جان خیلی حرفات خنده داره و جون میدی برای جوک های سیاسی
جناب محققی - حکومت مادام…
جناب محققی - حکومت مادام العمر مایه فساد است. چه سالطنتی، چه جمهوری و چه فقاهتی. انسان ظرفیت قدرت بلا منازع آنهم مادام ابعمر را ندارد. حتی اگر از اول هم آدم صالحی بوده باشد، در طول زمان بوسیله عوامل داخلی و ابته بیشتر داخلی و خارجی فاسد میشود. این واقعیت را ملل پیشرفته جهان سیصد سال پیش درک کرده اند. گفتم در هیچ جای دنیا هیچ حکومتی نمیتونه همه مردمش را راضی نگه داره. چون مردم هر کشوری همگی منافع مشترک ندارند، و چه بسا از نظر منافع متضاد هم هستند. در حکومت های ادواری هر چهار سال تا ده سال در انتخابات یک گروه راضی میشوند و گروه دیگر ناراضی تقریبا و حدودا پنجا پنجاه (نه ۹۹ و ۱ ) در انتخاب بعدی ممکنه گروه راضی ها ناراضی، و گروه ناراضی راضی شوند و این تسلسل از بیش از دویست سال ادامه داشته و دارد، و یک نوع توازن در جامعه بوجود آورده و میاورد. اما در حکومت های مادام العمری برای سی یا چهل سال گروهی راضی و گروه دیگر ناراضی میمانند، و گروه راضی روز بروز پروار تر و ناراضیان لاغر تر میشوند و درنتیجه گروه ناراضی کاردش به استخوان و صبرش تمام میشود و کافه را بهم میریزد و انقلاب میشود.
انتخاب راه سوم
آقای محققی چپ در آینده مانند گذشته خطرناک و ضد ملی و نوکر دولت روسیه باقی خواهد ماند.
راه حل اساسی در ایجاد سازمان و یا حزبی بر بنیاد ایران دوستی و عدالت اجتماعی، بایدباشد.
من از شما دعوت میکنم با همپیوندهای فکری خود و دیگر میهن دوستان در ایران و برون مرز دست به ایجاد چنین سازمانی بزنید که بدیلی دربرابر خیانت تاریخی چپ ها واسلامگرایان باشد.
زنده یا خلیل ملکی نمونه انسانی والاست که در دوران بربریت چپ در جهان پرچم استقلال فکری را بالا برد.
بیش از این نباید وقتی را صرف این سرطان چپ برای هدف ملی خود کنیم.
.بازگشت به اصل و نسب!
چرا در عنوان مقاله ات، نقطه چین گذاشته ای؟ بجای این نقطه ها نام رضا پهلوی باید گذاشته شود؟
شما باز هم تحلیل سیاسی را با ادبیات و با رمانتیسم و با رئالیسم جادویی مارکز قاطی کرده ای!
ای داد و بیداد ! فکر کنم در ته حرفهایت به مواضع ایرج مصداقی و سیامک نادری رسیده ای؛ یعنی رضا پهلوی را ناجی میدانی و نه چپ و نه جمهوری خواهی و نه پرولتاریا را!
-- یا اینکه مانند تحلیل سیاسی دیروز مهدی خلجی : که جامعه و فرهنگ و تاریخ ایران محکوم به ارتجاع و دیکتاتوری است؛ حتی اگر ملیون و چپ و مجاهد و جمهوری خواهان لائیک روی کار بیایند، همین وضعیت شیعه ولایی فقایی ادامه خواهد داشت!
این ادامه تراژدی ایرانی است. شکست و ناتوانی و پراکندگی تا........؟ !انقلاب مهدی یا تا یوگسلاوی شدن !
-- یادداشت نویسی و خاطره نویسی و پشیمان بودنت از سوسیالیسم و از افغانستان و از شوروی، سرانجامش به اعتراف نیهلیستی رسید. بقول رفقای میم-لام فکر کنم شما هم فرزند خلف بورژوازی فرهنگی ایران هستی ، چون به پوچی و شکست رسیده ای !
لطفن بین ادبیات و تحلیل سیاسی جامعه شناسی فرق است. دیگر عنوان و تیتر مقاله ات را نقطه چین نکن!
کم بگو، گزیده بگو!
شما زیبا می نویسید و دارای…
شما زیبا می نویسید و دارای فکر زیبایی هم هستید، اما چرا از این گروه ها طلب اتحاد را دارید و دست به سویشان دراز می کنی ، شما که از درون جامعه ایران خبر دارید ، این گروه ها در ایران جایشان گم شده و جای خالی انها را فکر و خیال های دیگری پر کرده است، انها فقط در خارج هستند و همان تعدادی هستند که دور هم می نشینند ، شما به این های و هوی ها گوش فرا ندهید ، جامعه و مردم با وجود سختی زندگی در چهار چوب این گروه ها نمی گنجند . انها فراتر رفته و دارای دنیایی فراتر از این گویش ها و صحبت های این محفل ها هستند. خود را اذیت نفرمایید ، چرا که انها هنوز از کانال ها و سنگرهای ایده ئولوژی ان دوران بیرون نیامده اند. جامعه ایران بسیار با تجربه های تلخ خود در افت و خیز زندگی اب دیده شده و انعطاف و تحرک و توان خاص خود را دارد .
افزودن دیدگاه جدید