
در جوامع متکثر، تفاوتهای عقیدتی، طبقاتی و ایدئولوژیک امری طبیعی و اجتنابناپذیر است. پذیرش این تفاوتها و مدیریت صحیح آنها از طریق گفتگو و تفاهم، شرط لازم برای گذار به یک نظام دموکراتیک پایدار است. اما متأسفانه در فضای سیاسی ایران، بسیاری از گفتگوها به جای همگرایی، به تشدید اختلافات منجر میشود. در این مقاله، راهکاری عملی برای همکاری و تفاهم میان نیروهای سیاسی ارائه میشود که بر مبنای احترام به تنوع و تمرکز بر مشترکات طراحی شده است.
۱. پذیرش تکثر و عدم ادعای نمایندگی مطلق
یکی از موانع اساسی در همکاری نیروهای سیاسی، ادعای نمایندگی مطلق از سوی برخی جریانها است. هیچ جریان سیاسی نمیتواند خود را تنها صدای ملت بداند، بلکه بایستی بپذیرد که جامعه از گروههای مختلف با منافع متنوع تشکیل شده است. این پذیرش گام نخست برای ایجاد فضایی دموکراتیک است که در آن همه صداها شنیده شوند و همه دیدگاهها امکان مشارکت داشته باشند.
۲. تمایز میان تفاهم و همسانسازی
بسیاری از جریانهای سیاسی، گفتگو را با هدف تحمیل دیدگاه خود به دیگران دنبال میکنند. در حالی که تفاهم به معنای یافتن نقاط مشترک برای همکاری است، نه همسانسازی و حذف تفاوتها. هر نیروی سیاسی بر اساس پایگاه اجتماعی و طبقاتی خود برنامهها و سیاستهایی دارد که ممکن است با دیگران متفاوت باشد، اما این تفاوتها نباید مانع همکاری در زمینههای مشترک شود.
۳. تمرکز بر اهداف مشترک
به جای تأکید بر اختلافات ایدئولوژیک، باید به دنبال ایجاد اجماع در مورد اهداف اساسی بود. این اهداف میتواند شامل:
• گذار مسالمتآمیز به دموکراسی
• حفظ تمامیت ارضی کشور با پذیرش تنوع ملی، قومی و فرهنگی
• تضمین آزادیهای اساسی و حقوق بشر
• ایجاد ساختارهای حکمرانی غیر متمرکز، شفاف و پاسخگو
• تأمین عدالت اجتماعی در چارچوبی که مورد پذیرش اکثریت باشد
۴. ایجاد سازوکارهای گفتگوی منظم
برای پیشبرد همکاری، نیاز به یک چارچوب مشخص برای گفتگو و تعامل مستمر میان نیروهای سیاسی وجود دارد. این سازوکارها میتوانند شامل:
• تشکیل شوراهای گفتگوی ملی با حضور نمایندگان طیفهای مختلف
• برگزاری نشستهای منظم برای بررسی نقاط مشترک و چالشهای موجود
• ایجاد کمیتههای کاری برای تدوین برنامههای مشترک
• تدوین یک منشور همکاری که اصول اساسی تعامل میان گروههای مختلف را مشخص کند
۵. حرکت از ایدئولوژی به سوی برنامهمحوری
بسیاری از تنشهای موجود در فضای سیاسی ناشی از پایبندی بیچونوچرا به ایدئولوژیها و نگرشهای از پیشتعیینشده است. در یک جامعه دموکراتیک، تصمیمگیریها باید بر اساس واقعیتهای عینی و منافع عمومی انجام شود، نه صرفاً بر اساس باورهای ایدئولوژیک. نیروهای سیاسی بایستی به جای تقابل ایدئولوژیک، بر روی تدوین برنامههای کاربردی و عملی برای بهبود وضعیت کشور تمرکز کنند.
۶. پذیرش نقش و جایگاه اقشار و طبقات مختلف
هیچ جامعهای را نمیتوان «بیطبقه» کرد، چه با تکیه بر ایدئولوژیهای دینی و چه با مکاتب دیگر. هر نیروی سیاسی باید بپذیرد که اقشار و طبقات اجتماعی متنوعی در جامعه وجود دارند که منافع و خواستههای خاص خود را دارند. بر این اساس، راهکارهای ارائهشده باید بازتابی از این تنوع اجتماعی باشد و امکان مشارکت واقعی همه گروهها را فراهم کند.
نتیجهگیری
گذر به دموکراسی نیازمند ایجاد فرهنگ گفتگو، پذیرش تفاوتها و تمرکز بر نقاط مشترک است. نیروهای سیاسی، به جای تأکید بر تمایزات و تقابلهای فرسایشی، باید به دنبال تدوین چارچوبهایی برای همکاری در مسیر رسیدن به یک نظام دموکراتیک باشند. پذیرش تکثر، کنار گذاشتن ادعای نمایندگی مطلق، حرکت به سمت برنامهمحوری، و ایجاد سازوکارهای گفتگوی منظم، از جمله گامهای کلیدی برای تحقق این هدف است. در نهایت، تنها از طریق درک متقابل و تعامل سازنده است که میتوان راهی به سوی آیندهای دموکراتیک و عادلانه گشود.
آنا یعقوبیان
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
. آنا یعقوبیان:
. آنا یعقوبیان:
دوستان گرامی،
پس از انتشار تحلیل من دربارهی تظاهرات مجاهدین خلق در پاریس، برخی از دوستانی که سابقاً عضو این سازمان بودهاند و اکنون منتقد آن هستند، بدون پرداختن به مباحث مطرحشده در تحلیل یا نقد محتوای آن، به بیان تجارب شخصی خود در تشکیلات و اختلافات درونگروهی پرداختهاند.
نوشتهی من از یک منظر تحلیلی و غیرارزشی به بررسی این تظاهرات پرداخته بود، نه از زاویهی قضاوت دربارهی خوب یا بد بودن آن. به همین دلیل، ورود به مباحث درونی هیچ گروهی را در حوزهی کار خود نمیبینم، چرا که نه تجربهی تشکیلاتی در این زمینه دارم و نه اطلاعاتی که بتواند به درک دقیق این مسائل کمک کند.
پیشنهاد من به دوستانی که چنین مسائلی را مطرح میکنند این است که از متخصصان و تحلیلگران حوزهی تشکیلات و ساختارهای سازمانی بهره بگیرند تا بتوانند این موضوعات را به شکلی عمیقتر بررسی کرده و به راهکارهای مناسبی برسند. با این حال، اگر دوستان نقد یا پرسشی مشخص دربارهی تحلیل منتشرشدهی من دارند، با کمال میل پاسخگو خواهم بود. اما ورود به بحثهایی که در حوزهی تخصصی من نیست، برای من اولویت ندارد.
از این پس، به پیامهای شخصی در چت پاسخ نخواهم داد.
با احترام. آنا یعقوبیان
نقد نظرات خانم انا یعقوبیان
بحث های ایشان درمورد اتحاد یا ائتلاف یا هر چیزدیگر میمون است ومبارک اما دو مشکل اساسی وجود دارد اول اعتقادقلبی به براندازی درهمه گروهها وجودندارد دوم اعتقاد و قناعت به وزن سیاسی خویش هم سوم: بدلیل عقب ماندگی اجتماعی، فرهنگی وفقدان مدنیت که میراث دوران طولانی پادشاهی افسار گسیخته برکشور است کارجمعی مبتنی باکیفیت عملا غیرممکن و کارانفرادی مبتنی براطاعت پذیری چه بصورت سلطنت وچه ولایت یا سانترالیزم سازمانی بیشترین خریدار رادارد
آنا یعقوبیان:
آنا یعقوبیان:
جناب زرگریان عزیز،
نوشته شما در رد امکان همکاری میان نیروهای مختلف اپوزیسیون، با درخواست پیشین شما از دولت ترامپ و جمهوری اسلامی برای مذاکره و توافق، در تناقض آشکار است. چگونه میتوان از قدرتی خارجی که دستور ترور قاسم سلیمانی را صادر کرد، خواستار همکاری و توافق شد، اما در عین حال، هرگونه تعامل و همگرایی با دیگر نیروهای مخالف جمهوری اسلامی را ناممکن دانست؟ اگر مذاکره و توافق میان دشمنان دیرینه در سطح بینالمللی ممکن است، چرا در میان نیروهای اپوزیسیون که هدف مشترکی دارند، باید آن را غیرممکن تلقی کرد؟
سیاست، علم ممکنات است، و تاریخ به ما نشان داده که آنچه در نگاه نخست غیرممکن به نظر میرسد، در سایه خرد، تدبیر و درک ضرورتهای زمانی، به واقعیت بدل میشود. در سیاست، هیچ بنبستی ابدی نیست و هیچ اختلافی آنچنان عمیق نیست که راهی برای عبور از آن وجود نداشته باشد، مگر آنکه ارادهای برای حل آن در میان نباشد.
شما به درستی از اختلافات میان بخشهایی از اپوزیسیون سخن میگویید. بله، تندرویها، شعارهای نفرتپراکنانه، و نگاههای انتقامجویانه وجود دارند، اما آیا اینها باید دلیل بر چشمپوشی از ضرورت یک تفاهم حداقلی برای گذار از جمهوری اسلامی باشد؟ آیا عدم توافق میان برخی چهرهها یا گروهها، دلیل موجهی برای دست کشیدن از تلاش در مسیر ائتلاف است؟
همانگونه که در پاسخ پیشین اشاره شد، تاریخ نشان داده که دشمنان دیرینه، در لحظات حساس، بر سر اهدافی مشترک به توافق رسیدهاند. نمونههای این امر را نهتنها در سیاست ایران، بلکه در تحولات جهانی نیز میتوان مشاهده کرد. مگر نه آنکه مجاهدین خلق در گذشته آقای کشتگر و جریان متبوع ایشان را به همدستی با جنایتکارانی همچون لاجوردی متهم میکردند؟ بااینحال، امروز شاهد آن هستیم که همین سازمان از ائتلاف پنج جمهوریخواه استقبال میکند. مگر نه آنکه در بسیاری از نقاط جهان، گروههایی که روزی با سلاح در برابر یکدیگر میایستادند، در نهایت برای آیندهای بهتر به گفتوگو و همکاری روی آوردند؟
سؤال اساسی اینجاست: چرا باید بر طبل اختلافات کوبید و بذر ناامیدی کاشت، درحالیکه مسئولیت نیروهای سیاسی، تلاش برای یافتن نقاط اشتراک و تقویت آنهاست؟ آیا مأموریت اپوزیسیون چیزی جز فراهم کردن بستری برای همکاری و اتحاد در برابر استبداد است؟
بیگمان، هر نیرویی که به دنبال همکاری و ائتلاف باشد، باید از شعارهای تفرقهافکنانه و نفرتپراکنانه پرهیز کند. اما این بدان معنا نیست که به دلیل وجود چنین صداهایی، اصل ائتلاف را ناممکن بدانیم. نیروهای سیاسی باید فراتر از هیجانات لحظهای، به مسئولیت تاریخی خود بیندیشند و بهجای دامن زدن به اختلافات، زمینههای همکاری را جستجو کنند.
با احترام،
هواداران پادشاهی هرگز نباید…
هواداران پادشاهی هرگز نباید با جمهوریخواهان اتحاد کنند. ما پادشاهیخواهان توانایی داریم به تنهایی رژیم را به زیر بکشیم. همه مردم ایران پادشاهی میخواهند و بخاطر شاهزاده به میدان خواهند آمد. این وسط جمهوریخواه جماعت چکاره است که سهم طلب می کند؟ شاهزاده گفته اند مجلس موسسان و رفراندم. نیازی به اتحاد نیست. نماینده های تان را به این مجالس بفرستید اگر توانستید رژیم جمهوری برقرار کنید. اما خودتان هم به خودتان اعتماد ندارید همه تان یواشکی به نظام پادشاهی رای خواهید داد.
اسماعیل زرگریان:
اسماعیل زرگریان:
خانم یعقوبیان
مقاله اخیر علی کشتگر در گویا نیوز را فرصت و علاقه دارید بخوانید من یک قسمت که ارتباط به پیشنهاد شمادارید را میفرستم تا متوجه شوید که پیشنهاد حداقلی شما برای اتئلاف همه با هم خیالی و غیر عملی و آرزوئی نیک و مسئولانه بیش نیست. شما نگاه کنید به مدافعان بازگشت سلطنت و حتی همسر رضا پهلوی با شعار معروف و مشمئز کننده " مرگ بر ملا؛ چپ ، مجاهد" و در تظاهرات همین خانم با پرچم اسرائیل و ایران شعار میدهد. شما از من وامثال من میخواهید برویم روی " حداقل" ها با هم متحد شویم!؟
علی کشتگر مینویسد
مبارزان داخل و فاشیستهای خارج
«باور کردنی نیست اما سلطنت طلبان در شبکه های اجتماعی و صحبت های شفاهی به زندانیان و محصوران دشنام می دهند، به مفاخران معاصر ایران، کسانی که عمرشان را وقف آزادی و حقوق بشر کرده اند به شخص نرگس محمدی، خانم نسرین ستوده، ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاجزاده و صدها چهره دیگر مقاومت که مثل دماوند در برابر اهریمن استبداد ایستاده دشنام می دهند. می گویند: میرحسین موسوی و زهرا رهنورد که سالیان درازی است در برابر حکومت ولایت فقیه و استبداد دینی ایستاده اند باید محاکمه شوند.» آیا با این جریانات میشود ائتلاف و همکاری کرد
شما حق دارید هرچه علاقه و دوست دارید را تبلیغ کنید. این حق شماست اما مطمئن باشید امکان یک " توافق حداقلی" بین رضا پهلوی و سایر مخالفان نظام حاکم وجود ندارد.
من نظر و حرف دیگری ندارم
باتشکر
متوجهر مقصودنيا:
متوجهر مقصودنيا:
با درود و تشکر از شما خانم یعقوبیان. در راستای طرح و پیشنهاد شما نظر می دهم. ما دو مرحله در لحظه تاریخی که با هم مرتبط هستند داریم. مرحله اول گذار/ عبور/ پایان دادن از/ به استبداد، که در عمل روز مان گذار یا.. جمهوری اسلامی خواهد بود. و مرحله دوم استقرار ساختار سیاسی- حقوقی جانشین. بدون توافق در گستره ملی و همزمان بر روی هر دو مرحله، توافقی در هر یک از دو مرحله روی نخواهد داد. البته ممکن است که بدون توافق هم جمهوری اسلامی به پایان برسد. یا از درون فروبپاشد، ولی برای استقرار دمکراسی توافق ملی ضرورت دارد. منظوروم از توافق ملی، توافق بین نیروهای سیاسی تاثیر گذار و دمکرات در جامعه است. بین نیروهای دمکرات اشتراکات و اختلافات دیده می شود. و چه خوب که چنین است. توافق روی اشتراکات ساده است. اما روی اختلافات چی؟ آنهم ساده است. قرار نیست تا یک نیرو یا بلوک از مواضع خود کوتاه آمده و مواضع بلوک دیگر را بپذیرد تا توافقی صورت گیرد. که در آنصورت همه با همی خواهد بود که در سال ۵۷ اتفاق افتاد. تا نتیجه می گیرم که توافق در هر دو مرحله ضرورت داشته و ممکن است. اضافه کنم که اختلافات بیش از همه بر مرحله دوم، یعنی ساختار جایگزین است که رخ می نماید. جمهوری یا پادشاهی؛ فدرال یا متمرکز؛ سوسیال یا لیبرال و .... . یعنی اختلافاتی که یکی به نفع دیگری کنار نمی رود. چه باید کرد؟ دمکراسی و تجربه بشری برایش پاسخ دارد. باید روی قواعد/ مکانیزم بازی سیاسی دمکراتیک به توافق رسید. این مکانیزم ناشناخته نبوده و در کشورهای دمکراتیک تجربه شده و موفق بوده است. مکانیزمی که در آن انتخابات آزاد و منصفانه پایه و اساس بوده و صندوق رای آن نقش داور را بازی می کند. یعنی در مرحله ی دوم/ مرحله جایگزینی همه نیروها حق شرکت برابر در انتخابات آزاد و منصفانه را داشته و متعهد می شوند که خروجی صندوق رای چنین انتخاباتی را به رسمیت بشناسند. و این یعنی توافق حتی روی اختلافات. یعنی یک بازی با قاعده و داور. یعنی بازیکنان سیاسی به این قواعد تن داده و سوت داور را می پذیرند. غیر از این یا استبداد در قامت دیگری بازسازی خواهد شد و یا نیروها بجای رقابت دمکراتیک باید به همدیگر بجنگند. که تا کنون دومی اتفاق افتاده است.
سيروس ملكوتي:
سيروس ملكوتي:
همین بحث را بطور مشخص به مثابه یک پروژه مدیایی از سال ۲۰۱۰ تحت عنوان در همایشی ممکن در مصاحبه ای نوشتاری با شخصیتها و رهبران برخی جریانات و احزاب آغاز نمودم در سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ نیز همین بحث را در تلویزیون روژهلات با ده ها برنامه و با دعوت از همه بازیگران میدان سیاست ادامه دادم . در سالهای ۲۰۱۷ به بعد نیز جستجه و گریخته (بدلیل بیماریم ) همین پروژه را تحت عنوان تفاهم ملی همراه با فرهنگ قاسمی در تلویزیون رنگین کمان پیش بردم . جدا از همه اینها ده ها مقاله در فیسبوک در نشان دادن موقعیت گوناگونی های مطالباتی جامعه و همچنین در تعریف نو بنیاد از شکل دادن به جامعه ای دموکراتیک مبنی بر پذیرش گوناگونیها در گام نخست و سپس ایجاد تفاهم و هارمونی سیاسی برای همزیستی گوناگونیها بی آنکه مطالبات و اندیشه ها خود را لزوما بر یکدیگر تحمیل و یا در دیگری حل نمایند برای ایجاد دیالوگ و رسیدن به گفتمان رهایی از سیطره حکومت مطرح نمودم . به جز من میدانم دیگران هم بر همین بنیاد با شیوه و زبان خود سخنها گفتند و نوشتند . حال پرسش این است چرا همه این تلاشها تا کنون نتیجه مطلوب را در اختیار نگذاشتند ؟ نه تنها نتیجه و هدف مورد تلاشنان را در اختیار نداریم بلکه عملا اندک دستاوردها را هم تاراج شده میبینیم . بویژه دستاوردهای همایشگونه ای که جنبش زن زندگی آزادی با خون جوانان ما در دستور کار همه نیروها قرار داد . خوب است که تفاهم نامه و میثاقی را پیش روی داشته باشیم اما تا زمانی که امضایی بر آن ، تعهدی در پذیرش آن و عملی در اجرای آن نباشد هیچ اثری نخواهد داشت . خانم یعقوبیان من مدتهاست از نوشتن پرهیز کرده ام ، زیرا خود را و یارنمان را همواره در یک دایره سرگردان در چرخ و تکرار میبینم ، حتی تاکیدات دال بر برون شد از چنین وضعیتی نیز خود به تکرار در دایره دوار سخن دیگری تبدیل گشته است . یکی از علل چندگانه نازایی همایش نیروهای اجتماعی نقش پارازیت ها و رسانه هایی هستند که به نظرم رسالتشان در ایستا نگه داشتن موقعیت مبارزاتی و شکل دادن به انواعی از دوئل سیاسی میباشد . رسانه هایی با اهدافی بی تردید بیرون از اهداف ملی ما ایرانیان و تابع نیازمندیهای سرمایه گذاران خود که هر یک تابعیت سیاست خارجی و تامین کننده منافع کشوری غیر میباشند . دلایل موثر دیگر در این نازایی تفاهم و گسترش گسست و گسل های سیاسی عمل میکنند مانند نقش آفرینی پنهان سایبری حکومتی و آشکار آنان در کسوت عناصر کاشته شده در رسانه ها و حتی محافل سیاسی . یعنی چهره و حنجره اپوزیسیونل است اما اندیشه تکرار پروژه های پرتاپ شده اطلاعاتی و حکومتی میباشند .
اپوزیسیون یا آپورتونیست
سالام
شعار رضاشاه در ورزشگاه آزادی و برملاء شدن یک حقیقت در مورد جامعه فارس ایران
جامعه یا ملت فارس ، هیچگاه مشکلی با ماهیت دیکتاتوری و مسائلی چون خفقان سرکوب و بی عدالتی نداشته اند ؛ بلکه آنها با شکل و نحوه اعمال اینها مشکل دارند.
این جامعه خود را نیازمند آزادی برابری و دموکراسی نمیداند برخلاف آنچه که ادعا دارد ؛ در اصل نیاز آن به قدرت و منابع است.
این جامعه از نخبگان تا عوامش ، به این دلیل با جمهوری اسلامی مخالفت میکنند که تصور دارند این نظام میزان برخورداری آنها از قدرت و ثروت را تقلیل داده و به تحلیل برده و گرنه دردشان آن چیزهایی که ادعا دارند نیست.
دلیل اینکه هیچگاه از شعارهای رضاشاه روحت شاد و تمجید از رژیم پهلوی دست برنمیدارند و هنوز هم بجای اندیشه در محور آزادی دموکراسی پلورالیسم و عدالت ، در مسیر تقدس گرایی فردپرستی و «دیکتاتوری خوب» می اندیشند. همین دیدگاه قدرت و ثروت طلبانه شان است.
آنها بزرگترین سبب مخالفتشان با نظام کنونی این است که ؛ اسلام و مسلمانان دشمن ایران و ایرانیان بودند و جمهوری اسلامی مدافع دشمنان آنهاست. روایتها عقده ها و نفرتهای تاریخی که برای خود درست کرده
In reply to اپوزیسیون یا آپورتونیست by ع.ب.تورک اوغلی
دقیقا با شما همنظرم. اما شما…
دقیقا با شما همنظرم. اما شما یک اشتباه دارید. این جامعه فارس نیست بلکه این جامعه ایرانی است که چوب تو آستین هر تجزیه طلب و پانترک و پان کرد و پان فارس و هر پان دیگری می کند که میخواهد بین ملت ایران جدایی بوجود بیاورد. خوشحالم که شما اینقدر زجر می کشید از این واقعیت. یادتان باشد داروهای فشار خون تان را نخورید برای آسایش ملت ایران بسیار لازم است. به کوری چشم دشمنان یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران.
In reply to دقیقا با شما همنظرم. اما شما… by فارس اوغلی
واژه ها معنی خودرا باید درست معرفی کنند
سالام
جناب فارس اوغلی ،
من با کلمه فارس که خودرا معرفی کرده اید ،ندارم
که هرکدام وابسته به غیر زبان دری میباشد،
ما اگربخواهیم ،معنی پان را تعریف کنیم،
در هرکشوری که اتینیکی حاکمیت کند،وبه دیگران حق وحقوقی قائل نشود،
درآن کشورفقط به زیاده خواهان آن اتینیک میتوان پان گفت،
یعنی اگر درجمهوری آزربايجان فقط تورکان آزربایجان زبان وموسیقی و ادبیات خودرا استفاده وبه دیگران حق استفاده از زبان خودرا
ندهند،به تورکان زیاده خواه جمهوری آزربایجان
میتوان پان گفت
یا اگر درایران تنها زبان فارسی وموسیقی فارسی وادبیات فارسی تحمیلی مثل صدسال
گذشته شود،
به فارسها میتوان پان گفت،
پان خودش بتنهایی معنی همه را دارد،
اگر پسوند،تورک،عرب،فارس داشته باشد،
میشود پان عرب،پان فارس و غیر،
دومین مشخصه پان ،در دست داشتن ،
قدرت سیاسی،فرهنگی،رادیو،تلویزیون زندان،اقتصاد دولتی وو، ،،اگر دردست هراتینیکی باشد ،آنها زیاده خواهی کنند،
پان میشوند،
درایران فقط به فارسها میتوان پان گفت،
تورکها،عربها،کردها،بلوچ ها تورکمن ها پان نمیشوند،
چون هیچ اهرم دولتی را در دست ندارند،
به اتینیک های دیگر مساوات خواه،دموکراسی خواه
اول باید فهمید که برسرچی وحدت کرد
سالام
سرکارخانم آنا ،
شما دلتان میخواهد،یک کشور دمکرات و آزاد داشته باشید،
ولی بفکرمن راهکار های درستی در قرن ۲۱ را ارائه
نکرده اید،
رویاهای شما قابل تحسین است،
ولی ساختار های قرن ۲۱ را
نتوانسته اید،ارائه دهید،
عزیزانی آمده و نظر داده اند،
هرچند که آنهاهم مسائلی را
مطرح کرده اند، ولی هیچ
کدام نتوانستند ،واضح نظر
خودرا بدهند،
این خودسانسوری یک
بدعت بدی است،که روشنفکران ایران را مجبور
به این خودسانسوری میکند،
مثلا،
در این سایت چندمانقورد
خودشان برعلیه ملت وسازمانهای خودشان تبلیغ
نابخردانه کرد،دستورمیدهند،کسی بدون نام در زیر نوشته های آنها متن ننویسند
ازکجا معلوم،این دونفر وامثال آنها برای سازمانهای امنیتی کشورهای استعماری
کارنمیکنند،
این محدودیت وخطرات شبه این افرادبانام را،مجبور به خودسانسوری میکند،
ولی باید عرض کنم،
که بهیچ وجه مردم ایران زیر
پرچم رضا پهلوی،یا مریم رجوی نخواهند رفت ،خانم ستوده، محمدی و دیگران هم کنشگران سیاسی هستند
اینها غیرممکن است،
اتحاد مورد نظرشمارا قبول کنند،
چند اصل راباید به عرض شما برسانم،
این امرشدنی نیست،
الان هویت طلبی اصل خواست ملتهای ایران
است
آنا يعقوبيان:
آنا يعقوبيان:
درخواست محترمانه برای هدایت بهتر بحث
دوستان گرامی،
پیش از هر چیز، از نقدها، پیشنهادات، و مشارکت ارزشمند شما در این بحث سپاسگزارم. هدف از این گفتوگو نه خودنمایی، بلکه یافتن راهکارهایی عملی و موثر برای رسیدن به یک درک مشترک و قابل اجرا است.
برای اینکه این بحث به شیوهای سازنده و علمیتر پیش رود، پیشنهاد میکنم:
1. هر یک از دوستان، به جای تمرکز صرف بر نقد، راهکارهای پیشنهادی خود را نیز ارائه دهند تا بتوانیم مجموعهای از ایدهها را بررسی کرده و به یک نتیجهگیری عملی برسیم.
2. نکاتی را که مورد پذیرش نیست، حذف کرده و متن انتهایی را با اصلاحات و پیشنهادات جدید منتشر کنیم تا مسیر بحث شفاف و هدفمند باقی بماند.
3. از بحثهای دو نفره که ممکن است بحث را از مسیر اصلی خارج کند، پرهیز کنیم و به جای آن، بر شکلگیری یک چارچوب مشترک با مشارکت همه دوستان تمرکز نماییم.
بدین ترتیب، گفتوگوها در مسیری هدایت خواهد شد که نهتنها وقتگیر نباشد، بلکه تأثیرگذاری بیشتری نیز داشته باشد. امید است که با این روش، بتوانیم به یک راهکار عملیتر و نزدیکتر به واقعیت دست پیدا کنیم.
با احترام و سپاس از همراهی شما
Muhammadi Sahraliمتاسفانه …
Muhammadi Sahrali
متاسفانه ،جمهوری جهل و جنایت بابت هزینههای که برای ایجاد تفرقه توسط عوامل رنگارنگ اش کرده ثمر مند بوده است و الان هم محصول اش را درو میکند.مشکلی که خارج در مورد اتحاد ها داره ،درایران بسیار ضعیف است.چون دشمنی وحشی در مقابلشان قرار دارد. بدون همبستگی و همکاری تمامی اپوزیسیون که تاثیر گزار هستند ،امکان ندارد این حکومت سقوط کند.انهایی هم که امیدشان به امریکا و اروپا بسته اند ،بدون تبدیل شدن به نیرویی وزین و تاثیر گذار برایشان تره هم خرد نخواهند کرد، در این چهل سال باید فهمیده باشند.
آنا یعقوبیان:
آنا یعقوبیان:
با درود جناب زرگریان،
از نقد شما سپاسگزارم. بحثی که مطرح کردید، چالشی مهم در مسیر گذار از جمهوری اسلامی و شکلگیری دموکراسی در ایران است. در این پاسخ، به برخی از ایرادات مطرحشده پرداخته و روشن میکنم که چرا ائتلاف و همکاری حداقلی نهتنها ممکن، بلکه ضروری است.
۱. ائتلاف سیاسی بهمعنای انحلال هویتها نیست
شما اشاره کردید که نیروهای سیاسی مختلف اهداف و برنامههای متناقضی دارند، از جمله در شیوهی گذار از جمهوری اسلامی. اما نکتهای که در نقد شما مغفول مانده، این است که ائتلاف سیاسی بهمعنای انحلال هویتهای سیاسی یا توافق بر سر تمام جزئیات آینده نیست.
1. تجربهی تاریخی نشان داده که دموکراسیها در نتیجهی توافق حداقلی بر سر اصول بنیادین، نه همسانسازی کامل نیروها شکل میگیرند.
2. در بسیاری از انقلابهای دموکراتیک، گروههایی که حتی در ایدئولوژیهای خود اختلافات عمیق داشتهاند، برای سرنگونی یک رژیم مستبد همکاری کردهاند، بدون آنکه از برنامههای خود برای آینده دست بکشند.
۲. آیا نیروهای مختلف امکان همکاری ندارند؟
شما تأکید کردید که ترکیبی مانند رضا پهلوی، مریم رجوی، نسرین ستوده، نرگس محمدی و دیگران نمیتوانند به توافق برسند. اما این پیشفرض نیاز به بررسی بیشتر دارد:
1. ائتلاف سیاسی الزاماً بهمعنای اتحاد کامل نیست. ائتلافها میتوانند بر اساس "حداقلهای مشترک" شکل بگیرند، بدون آنکه اختلافات عمیق حذف شوند.
2. اختلافنظر در سیاست طبیعی است، اما دلیل بر عدم همکاری نیست. تاریخ نشان داده که حتی دشمنان دیرینه در شرایط خاص برای مقابله با یک دشمن مشترک، همکاری کردهاند.
3. نشستهایی که شکست خوردهاند، لزوماً نشاندهندهی غیرممکنبودن همکاری نیستند، بلکه نشاندهندهی نیاز به بازتعریف چارچوب همکاریها هستند.
4. . تجربههای تاریخی نشان میدهد که همکاری میان نیروهای متضاد، در صورت وجود یک هدف مشترک، ممکن و حتی ضروری است. بهعنوان نمونه، در جنگ جهانی دوم، علیرغم تضاد ایدئولوژیک عمیق میان کشورهای سرمایهداری مانند ایالات متحده و بریتانیا با اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی، این کشورها برای مقابله با تهدید مشترک آلمان نازی متحد شدند. این اتحاد، هرچند موقت، برای دستیابی به هدفی مشخص یعنی شکست فاشیسم شکل گرفت.
۳. تناقض میان "گذار مسالمتآمیز" و "سرنگونی جمهوری اسلامی"؟
شما مطرح کردید که "گذار مسالمتآمیز به دموکراسی" با "سرنگونی جمهوری اسلامی" در تناقض است. اما این یک سوءتفاهم مفهومی است.
اگر متن را یک بار دیگر با دقت مطالعه کنید، مشاهده خواهید کرد که من به جای کلمه «باید»، از عبارت «میتواند» استفاده کردهام. این موارد به عنوان مثال ذکر شدهاند و نه لزوماً به عنوان شرط. در اینجا تنها یک سوء تفاهم نوشتاری پیش آمده است.
به جای تمرکز بر اختلافات ایدئولوژیک، باید بر ایجاد اجماع در مورد اهداف اساسی تمرکز کرد. این اهداف میتواند شامل گذار مسالمتآمیز به دموکراسی باشد. منظور از "گذار"، یک فرآیند پیوسته از آغاز تغییرات سیاسی تا استقرار حاکمیت دموکراتیک است، در حالی که "سرنگونی" میتواند در کوتاهترین زمان و به اشکال مختلف رخ دهد. بنابراین، هدف همکاری میان نیروهای سیاسی نه تعیین روش سرنگونی، بلکه مدیریت گذار و ایجاد یک ساختار دموکراتیک پایدار است
إسماعيل زرگريان:
إسماعيل زرگريان:
مقاله راهبردی سیاسی جالبی بود اما عملی نیست وشکست خورده است از نگاه من اشکالات و موانع زیادی برای یک توافق ملی در نوشته شما در عمل وجود دارد. یکی از نواقص جدی در پیشنهادشما تجمع همه باهم و توافق نیروهای سیاسی در پیشنهاد شما نادیده گرفتن اهداف و برنا مه های سیاسی این گروه ها در نوع و چگونگی "گذار مسالمت آمیز" و سرنگونی غیر مسالمت از نظام حاکم میباشد. توجه شما را بعنوان مثال به مخالفین و موافقین مذاکره و توافق ایران و آمریکا جلب میکنم
به تصاویر پست خودتان نگاه کنید؛ مریم رجوی؛ رضا پهلوی؛ نرگس محمدی؛ نسرین ستوده و.... غیره این جمع غیر ممکن است روی آینده ایران به مذاکره و توافق برسند.قطعا اطلاع دارید نشست شکست خورده مهتدی؛ رضاپهلوی؛ حسن شریعتمداری و چه دلایلی داشت متوجه شدید رضا پهلوی چگونه حامد اسماعیلون به بیرون پرت کرد .....اطلاع دارید و میدانید دلایل چند تلاش شکست خورده با حضور رضا پهلوی چه بود؟. بشما قول میدهم که چنین پروژه ای که شما آرزو کردید هرگز در این شرایط عملی نخواهد شد. شما چگونه میتوانید مریم رجوی را با رضا پهلوی دعوت به تفاهم برای آینده ایران نمائید.؟ پاسخی دارید؟
در خاتمه نوشتید "گذار مسالمتآمیز به دموکراسی" بعد زیر تصاویر نوشتید "هیج نیروئی به تنهائی توان سرنگون کردن رژیم جمهوری اسلامی را ندارد" گذار مسالمت به دموکراسی" و " سرنگونی کردن رژیم جمهوری اسلامی" تناقض دارد بهتره یکی را لطفا انتخاب کنید
افزودن دیدگاه جدید