رفتن به محتوای اصلی

چه سرنوشت تلخی داشت پروانه کوچک

چه سرنوشت تلخی داشت پروانه کوچک
تقابل!


چه سرنوشت تلخی داشت پروانه کوچک که قبل کامل شدن کسی پیله اورا گشود وخواست که زودتر از موعود پرواز کند.

شاه عجول برای ساختن هر چه زودترایران مدرن با آرزوی رسیدن به دروازه تمدن بزرگی بود که رو یاهای اورا تشکیل می داد . رویا هائی که متاسفانه نه یک قدم جلوتر از زمان خود بلکه بسیارقدم ها ازواقعیت جامعه موجود ایران فاصله داشت. فاصله ای بسیار از آنچه در ذهن شاه می گذشت و آنچه که در ذهن اکثریت جامعه هنوزخوابیده و گرفتاردرافیون مذهب وسنت می گذشت. 
اواخرحکومت حزب دموکراتیک افغانستان بود.دکتر "نجیب" رهبر وقت از تمام بزرگان افغانستان از رهبران اقوام وقبایل دعوت کرده بود که درجرگه بزرگی که نوعی مجلس موسسان بود جمع شده ونسبت به وضع روز وآینده کشور تصمیم بگیرند. مهمانان در هتل کنتیناتال و چند جای دیگرکابل جای گزین شده بودند.
قراربراین شد که من گزارشی از این جلسه تهیه نمایم. زمانی رسیدم که وقت استراحت بود و تمام شرکت کنندگان در جلسه در محوطه می گردیدند. هر ازچند قدم خم می شدندوسنگی برمی داشتند ودرجیب خود می انداختند. برایم عحیب بود دلیل این کار را پرسیدم .عکاس روزنامه "شیرشاه" برایم با خنده گفت که از این سنگها برای پاک کردن خود بعد از توالت استفاده می کنند. آن ها توالت های فرنگی ودستمال کاغذی را قبول ندارند. نتیجه کار معلوم بود.آنها قادر نبودند با تمام توضیحات واستدلال های دکتر نجیب ازآینده تلخی که برای افغانستان پیش بینی میکرددرکی هم پای دکتر نجیب داشته باشند!
چرا که فاصله دستمال کاغذی توالت با سنگ وکلوخ بسیار بود.فاصله ای که در نهایت منجر به آمدن همان کلوخی ها گردید.
حکومتی که میخواست در عقب مانده ترین روستا ها دختران را وادار به تحصیل کند.
وقتی با تنی چند از دوستان در این مورد صحبت کردم و گفتم که با تفاوت هائی سرنوشت انقلاب ایران  را هم کسانی رقم زدند که آفتابه بدستی خمینی را بر توالت های فرنگی مورد نظر شاه ترجیح می دادند و اورا نزدیک بخود می دیدند .برآشفتند که این چه مقایسه ای است که می کنی ؟
جامعه ایران کجا؟ افغانستان کجا؟ اصلا قابل مقایسه نیست. جامعه تحصیل کرده و روشنفکری ایران با افغانسان.
کسی از ما از روزهائی نگفت که مردم تصویر خمینی را در ماه می دیدند . ماهیت اعتراضی مردم بیشتر از آنکه اقتصادی باشد ناشی ازعقب ماندگی فرهنگی بود.عدم درک تحولات سریع جامعه.  تقابل تلخ مذهب وسنت با تجدد ومدرنیسمی که شاه تمام قد در پشت آن ایستاده بود. تنها درجات عقب ماندگی تفاوت می کرد . بهمان درجه نیز واکنش ها فرق داشت.
شاهی که تلاش می کردجامعه را هر چه سریع تر از توان درک اکثریت جامعه در مسیر تحولات نوین قرار دهد.عملکرد رادیکالی  که حتی جامعه روشنفکری و دانشگاهیش با تمام ادعا های خود نمی توانست این همه تحول اقتصادی وتغیر چهره شهرها، شکل گیری طبقه جدیدی بنام طبقه متوسط اجتماعی با فرهنگ جدید رادر یابد. با هر گونه تحول اقتصادی ،اجتماعی وسیاسی که از طرف شاه صورت می گرفت بشدت مخالف بود.دشمن سرسخت سرمایه داری نوپا ومدرنی بود که وسیعا در حال گسترش بود واوآنرا بعنوان سرمایه داری "کمپرادور"زیر ضرب قرارداده بود.بدون آنکه واقعا درکی حتی ابتدائی ازروند رو برشد این سرمایه داری مدرن که در تداوم خود فراگیردر تمام جهان گردید داشته باشد.
در وجه فرهنگی نیز اگر چه بظاهر با عقب ماندگی مذهبی،عناصرخرافی ومناسک مرز بندی داشت! اما در بیشتر مواقع مواضعش دربر خورد با مسائل اجتماعی بیک واکنش واحد می رسید. 
برخورد ما با جوانانی که بقول آن روزی ها آلامد وژیگول بودند چندان اختلافی با دید یک مذهبی هیئتی نداشت .همان اندازه با دختران خوش پوش ومینی ژوپ پوش سرعناد داشتیم که مذهبی های دانشگاه داشتند. ته دید ما به اصطلاح انقلابیون چپ این بود که بچه های ژیگول اگر جز عناصر حکومتی نباشند اما با شکل پوشش و شیوه زندگی خود در کار خراب کردن بنیان های اخلاقی جامعه هستند.
اصطلاح "چوخ بختیار"  ساخته فرهنگ چپ بود که به افراد وخانواده هائی اطلاق می شد که مقلد زندگی غربی بودند.همان که امروز بعنوان سبک زندگی غربی در بین اکثریت جوانان ایران رایج است . چریک پاتوقش قهوه خانه بود که آنرا مردمی ومتعلق بفرهنگ مردم می دانست. کافه نشینان بچه سوسول.
جشن هنرشیراز یک فحش بودکه گویا قصد تخریب اخلاقی جامعه جوان ایران را داشت.
هیچ چیز جنبش چریکی هم خوان با آنچه که در جامعه در تمامی عرصه های مختلف پیش میرفت نداشت. فلسفه وجودی جنبش مسلحانه بخش زیادی محصول همین نا هم خوانی چریک بود با روند سریع تحولات اجتماعی دیکته شده توسط شاه .حرکت رادیکالی که با در گیر کردن رژیم  و کشاندن او به در گیری مسلحانه و پلیسی کردن فضای جامعه می خواست به رویای راه انداختن موتور بزرگ توسط موتورکوچک وفرا گیری مبارزه مسلحانه جامه عمل بپوشاند.
شکل اعتراضی خشن، رادیکال، خام وبرآشفته بخشی از روشنفکران مخالف و نا هماهنگ با تحولات و حرکات رادیکال شاه. شاهی که رادیکالیسم او نیز با موتور کوچک حکومتی میخواست با تحکم از بالا و سرکوب هر مخالف فکری این حرکت آغاز شده توسط حکومت شاه را بپیش ببرد. می خواست کارچند دهه ساله را بدون زیر ساخت لازم و آمادگی جامعه برای چنین تحولی در راستای مدرنیسم دریک برش کوتاه زمانی به سرانجام برساند.
سال دوم انقلاب بود که قرار شد شعبه تبلیغات سازمان فدائیان اکثریت خانه امن و مناسبی برای برگزاری جلسات و پیش برد وظایف تبلیغاتی خود اجاره کند .درمنطقه خوبی خانه ای مدرن وتازه ساز کرایه گرفته شد.اولین کارتغیر دادن شکل توالت فرنگی ساختمان بود به توالت سنتی که با آوردن عمله وبنا و با کشیدن دو دیواره آجری در کناره های توالت فرنگی این نا همخوانی ذهنی حل گردید .نه سوالی از صاحب خانه در این موردشد ونه کسی از ما پنج عضو شعبه تبلیغ متشکل از یک فرد هیئت سیاسی ،یک کمیته مرکزی وسه کادر قدیمی که هر سه ازمسئولان وفعالان اصلی جنبش دانشجوئی وچریکی بودنداعتراضی به این تغیر نشان دادیم .چرا که هنوزذهن شرطی شده ما نسبت به توالت سنتی ومخالفت با توالت فرنگی قادربه چنین پذیرشی نبود.
تقابل توالت سنتی با توالت فرنگی.
اولین کار وزیر مسکن وشهر سازی بعد از انقلاب اسلامی در ساختمان وزارت خانه  کندن توالت های فرنگی بود و بیرون ریختن مبل و اشیای دکوری مد روزدر وزارت خانه.
      ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

شازده اسدالله میرزا

اين بدبختي و تيره روزي محصول كار جمعيت پريشانحالي است كه بخيال خود يكشبه ره صد ساله پيموده و با خواندن چند جلد كتاب کيلويی به يک باره از زنجير زني و چاقو کشی خود را به رتبه روشنفكري ارتقاء دادند. انقلاب ايران برباد ده پنجاه و هفت هم درواقع با كمك همان هپروتی های نادان اما شكم سير به پيروزي رسيد، نه با شورش زحمتكشان و پابرهنگان. جرقه هاي آن بلوا در شاليزار هاي شمال و مزارع گندم خراسان و حتا در كارخانه هاي ايران ناسيونال و كفش ملي و ذوب آهن اصفهان زده نشد.
سواي مشتي دانشجوي احساساتي كه ناخودآگاه تحت تاثير القائات بنگاه دروغ پراکنی بی. بی. سی و اتحاد شوروي و کارگزاران وطن فروش داخلي آنان قرار داشتند و عده ای منگل که دشمنی با پادشاه را تنها شرط روشنفکری مي دانستند و نقش نوکر و جاده صاف کن را برای خلخالی ها بعهده گرفتند، پيش آهنگان و ياری رسانان به ملايان حاج مانيان ها رفيقدوستها لاجوردی ها حاج مهدي عراقي ها پسته چي ها و بادامچي های تجار بازار در داخل و بني صدرها و يزدي ها و قطب زاده ها و حبيبی ها و هزاران بچه پولداردرس خوانده عضوكنفدراسيون درخارج بودند نه آن بابا شملي كه آرامش و آسايش ن

پ., 06.02.2025 - 17:43 پیوند ثابت
نریمان

عنوان مقاله
چه سرنوشت تلخی داشت

جناب محققی از نگاه من گناهی متوجه شما نیست بلکه کج فهمی رفقا و دستمال بدستان در بار پهلوی این
وضع شرم آور را بوجود آوردند.
خوشبختی مردم ایران نه در اسلام بود ونه در سوسیالیسم بلکه در داشتن حکومت مشروطه.
بدون شک اگر شاه فقط سلطنت می‌کرد آن گروهبان امریکایی به‌ایران نمی‌آمد و دولت آمریکا با یک
نخست وزیرقدرتمندروبرو بود نه با یک شاه بیمار و ترسو.
البته درمجلس پنجم به رضا خان این گوشزد داده شد و همین طور در دوران پس از جنگ دوم.
در آینده نیز باید این چنین شود که اگر کسی هوس پادشاهی کرد باید فقط سلطنت کند و حکومت از آن احزاب و نخست وزیر باید باشد.
پیشرفت فرهنگی زیربنای پیشرفت فنی است.

چ., 05.02.2025 - 22:08 پیوند ثابت
دایی جان ناپلئون

در دوران پهلوی ها هر ايرانی در انظار جهانيان يک پرنس و پرنسس بود نه يک تروريست ويا فراری و پناهنده ... اگر نسل جوان ما ذهنيّتی از آن دوران ندارد شازدهاسدالله میرزاست اما به علت آنکه در آن روزگار مدتی را در سانفرانسیسکو بسر برده اين احساس غرور آفرين و زيبا را در تمامی اروپا و شهر سانفرانسیسکو آمريکا بخوبی حس کرده و خوب هم بخاطر دارد
با وجود اينکه من حتا ديروز هم ميانه خوشی با ديکتاتوری انگلیسا نداشتم و از ناراضيان رژيم پيشين بودم چه رسد به امروز.. با اين حال با اندک آشنايی به تاريخ ايران عملکرد ضد ملی جريانهای خائنی چون حزب توده و خرابکاران تعليم ديده در اردوگاههای دشمنان تاريخی ما و با عنايت به نرم های آن زمان ترديد ندارم که ما هر چه داريم از سلسه پهلوی است

چ., 05.02.2025 - 17:47 پیوند ثابت
ص- کؤچه باغلی

عنوان مقاله
چه سرنوشت تلخی داشت پروانه کوچک

ابول جان روزنامه بیلد استخدامت میکند. نفرت از چپ چشم ها کور، مغزها ایستا. حداقل بخوان "روایت یک فرو پاشی" نه از چپ که ازش نفرت داری بلکه از کارشناسان و مسئولین اعلاحضرت همایونی ات:

https://rasaaneh.com/wp-content/uploads/2023/03/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8…

تا کنون تلاش کردم باهات تماس بگیرم تا اشتباهاتم را اصلاح کنم. مثل اینکه هر چه تفکر ها چپ ستیزتر میشود نگاه کردن عاقل اندر سفیه هم بیشتر به فاصله گرفتن از "سفیه ها" میشود. این فکر میکنم آخرین مراجعه برات باشه. ولی روز و روزگارت را پیگیرم.
برایت تعمق بیشتر آرزو دارم "پیری و معرکه گیری که میگن حال تو ِ"

ص کوچه باغلی

چ., 05.02.2025 - 14:54 پیوند ثابت
نظرات رسیده

آوش:

این داستان توالت
مجمل داستان بلائت یک نسل بود🙏

من هنوز این را هضم نکرده ام که همان گونه که گفتید حکایت ما افغانستان و کلوخ وسنگ نبود
عمده چپ های ما از طبقه بورژا و مرفه مملکت بودند
شما بهتر می دانید پدر حمید اشرف رییس راه اهن تبریز بود و زندگی مجلل و باشگاه راه اهن هم ان زمان مدرن ترین محل کنسرت ها ووو
این رشد سریع طبقه متوسط بود که دران برهه کم نظیر بود
ورشد نامتوازن طبقه متوسط برایندش می شود همه چیز خواه و شورش
البته بخشی ازین هم اندیشه و مطالبه نبود
جپ گرایی دران دوران به نوعی یک مُد بود؟
این سرعت نامتوازن توسعه را و تبعات ان را ژیسکار دستن به شاه هشدار داده بود

چ., 05.02.2025 - 00:48 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید