در مسیر بدترین شدن

سالهاست کە تقریبا همە چیز در مسیر بدتر شدن قرار گرفتە است. این مسیر بد با جنگ اوکراین شروع شد، با جنگ غزە بە اوج خود رسید و حالا قرار است با جنگی کە ترامپ علیە جهان اعلام کردە، باز بدتر از آنی شود کە هست. یعنی در واقع مسیری از بد بە بدتر و سرانجام بدترین. بە نظر میرسد حالا دانش آموزان میتوانند بە بهترین شیوە ممکن صفت، صفت تفضیلی و صفت عالی را بدون مشکل خاصی بیاموزند! در مورد این سە جنگ میتوان گفت کە جنگ اوکراین شکاف میان شرق و غرب را شدت بخشید، جنگ غزە شکاف در خاورمیانە و جنگ ترامپ بمثابە بە هم ریختن همە آن مرزبندیها و یا ائتلافهای جهانیست کە تاکنون خود را با آن باز میشناختیم. بی سابقە است آمریکا اروپاییان را وحشی بخواند. این بە هیچ وجە سیگنال خوبی نیست. پس ما با سە شکاف عمدە در جهان روبرو هستیم. هنوز دو تای اول حل نشدە، ما بە فاز سوم تشدید مخاصمات وارد شدەایم. بقول قدیما تا سە نشە بازی نشە! و حالا سە شد. و بازیای کە تصور آن میشود همانا وارد شدن جهان بە جنگ سوم جهانی است. جنگی کە در واقع با تجاوز روسیە بە اوکراین شروع شدە است، اما هنوز برای یک توصیف واضحتر و کاملتر آن نیاز بە گسترش بیشتر تنشها داریم. ترامپ دروغگو کە ادعا میکرد با ورودش بە پست ریاست جمهوری بیست و چهار ساعتە بە جنگ اوکراین خاتمە میدهد، نە تنها نتوانستە بە این جنگ پایان دهد بلکە خود جنگ دیگری را در کنار آن آغاز کرد! جنگی بە مراتب بدتر کە میتواند بشدت بر روند جنگ در اوکراین تاثیرات منفی بیشتری بگذارد. بی گمان او از فشار روسیە بر اروپا جهت تسلیم این قارە بە خود، حساب ویژە باز کردە است. بیست و چهار ساعتی کە او از آن میگوید همان بیست و چهار ساعت پایانی بعد از سالها ادامە جنگ است! او کە صادقانە نگفت کدام بیست و چهار ساعت. بیست و چهار ساعت شبانە روز اول شروع ریاست جمهوریاش، و یا پایان آن! جهان کە میرود در شرایط صفت عالی (بدترین) قرار گیرد، بیگمان در کنار گسترش کشتار انسانها، شاهد گسترش و تعمیق فقر و بدبختی بیشتر مردم هم خواهد بود. در معنای هستیشناسی ایدەها، مسبب این وضعیت صعود دوبارە ناسیونالیسم است. ناسیونالیسم روسی و آمریکایی کە وطن را ارجح میشمرند، بە جهان تف میاندازند. زمانی فردوسی دست و دل باز گفت "چو ایران نباشد تن من مباد / در این بوم و بر زندە یک تن مباد" فردوسی بنا بر یک حق فردی البتە میتواند بگوید کە تنش مباد، اما اینکە دیگران هم نباشند خود حدیثی است! اینکە بخاطر یک سرزمین هیچ انسانی باقی نماند، همان ریشە ناسیونالیسمی است کە پوتین ادعای آن را کرد، اینکە بدون روسیە نمیتواند تصوری از جهان داشتە باشد. و این راهی است کە ترامپ هم دارد میرود. بدون آمریکا برای او جهان معنایی ندارد. البتە بهترین نتیجەای کە از چنین ناسیونالیسمی میتوان گرفت همانا زندە نماندن یک تن در این بوم و بر (یعنی در جهان) است. و این چنین دیوانگانی بر جهان حکم میرانند کە هستی جهان برایشان کوچکترین پشیزی ارزش ندارد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
فرید قاضی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
کار کار انگلیساست
بلوا ۵۷ نه خواستگاه ملي داشت و نه به قول چپ ها يك انقلاب طبقاتي بود. انقلاب اسلامي چه در تئوری وچه در ميدان عمل جداي از مردم و در جهت عكس منافع مردم صورت پذيرفت. آن انقلاب را بيشتر قشر باسواد اما منگل با همکاری پسمانده ترين حاجی نزولخوار های مرفه بازار و روضه خوان ها بوجود آوردند نه مردم فقير وعادي ايران . حتا شاگردان علي شريعتي هم كه نقش بزرگي در آن انقلاب داشتند بيشتر از بچه مومن هاي ثروتمند بازاري بودند تا فرزند نانوا و قصاب وكارگر فلان كوره پزخانه
عوام به هيچ وجه نقش بزرگي در تكوين آن انقلاب ضد ملي نداشتند به همين علت هم هست كه مردم عادي ما براحتی اشتباه بودن آنرا ميپذيرند و از نقش كوچكي هم كه دراين خانه خرابي داشتند اظهارندامت ميكنند. آنها بخوبي دريافته اند كه با روياي واهي رسيدن به بهشت موعود اين خيل بي هويت منگل چه چيزهايي را از دست داده اند و چه برسرشان آمده.
به همين علت هم هست كه امروز تشكل گريزي اختياركرده و حاضر نيستند هيچ هزينه اي بپردازند. آنها نميخواهند بار ديگر با طناب پوسيده ي اين نابلد ها به چاه روند. حساب آنها با اين انقلاب كاملا پاك است
افزودن دیدگاه جدید