
أبوالفضل نويسنده پر كار و توانا ، بيش از چهل سال از دوستي و ٢٠ سال از همكاريمان در سايت ايران گلوبال مي گذارد ؛ چهار صبح هر روز مقاله اي مي فرستد و زيرش يادداشتي مي گذرد( انتخاب عكس با تو)
امار سايت نشان مي دهد كه او سالانه بيش از ٣٦٥ مقاله نوشته است ؛ بر خي مواقع نقاشي هم مي كشد، حالا شما در نظر بگيريد كه او از بیماری پارکینسون رنج مي برد ،
خانه اش موزه تابلو هاي نفيس است؛ سالي دو بار هم مصاحبه حضوري داريم .
سال ١٣٦٢ كه دستگيري هاي سازمان فدائيان شدت گرفت ، من این بار در نقش "قاچاقچي " ظاهر می شوم و سرو صورتم را روغنی می کنم وبا یک وانت بار از این قرار به آن قرار برای جا به جایی رفقا درتلاشم. ماموریت اول انتقال حسن جعفری عضو کمیته مرکزی است که بسلامی از مرز می گذرد ؛ در دومین ماموریت سازمانی در خياباني در تهران ؛ أبوالفضل را ملاقات می کنم ؛ قرار و مدار گذاشته شد او بهمراه ف . تابان را به قاچاقچي سر مرز معرفي می کنم كه از مرز تركيه رد بشوند ولي درست نزديك مرز گير پاسدار ها مي افتند و هر دو دستگير و روانه زندان مي شوند : ابوالفضل ، در راه انتقال به تهران در يكي از رستورانهاي بين راهي در شهر زنجان( که زادگاه اوست) از دست پاسدار ها فرار مي كند و دو بار ه همو در تهران مي بينيم ، بار دوم او از مرز افغانستان خارج مي شود و 3 سال بعد در هواپيمايي كه ما را براي إجلاسي در تاشكند مي برد ؛ همسفرمی شویم
4 سال بعد خودم هم مجبور به مهاجرت به كابل مي شوم ؛ خانه ما در كابل حدود ٥٠٠ متر بيشتر فاصله ندارد ؛ مريم پنج ؛ شش سال بيشتر ندارد ؛ فراست همسر ابوالفضل هم شاعر است و سبك فروغ را دنبال مي كند و در عين حال پزشك کودکان است و گاهي همراه مادر بيمار برای بچه اشك مي ريزد.
گِلاسنوست از راه می رسد و بر اثر سیاستهای میخائیل گورباچف ؛ قواي نظامي شوروي ها افغانستان را ترك مي كنند .
ايرانيان پناهنده هم بتدريج كابل را ترك مي كنند ؛ ابوالفضل به سوئد منتقل مي شود و منهم به كپنهاگ دانمارك ؛ پس از مدتي او به مالمو كوچ مي كند ؛ این بار فاصله خانه ما به ٤٠ كيلومتر مي رسد .
محتواي نوشته هاي ابوالفضل محققي:
محتواي نوشته هاي ابوالفضل عرصه هاي گوناگوني را در بر مي گيرد :
از هنر و ادبيات تا خاطره نويسي و مقالات تحلیلی در نقد گذشته سياسي و در آرزوي اتحاد نيروهاي سياسي عليه رژيم دد منش خامنه اي
نوشته هاي او بر سه محور استوازاست : ١- مطالعات بيشمارش ؛ او از كودكي كتاب خوان بوده است٢- او همواره در مركز و بطن فعاليت هاي سياسي قرار داشت و از این رو سر شار از تجربه است٣- نگاه و انگيزه او به نسل های آينده است
در مورد ابوالفضل محققي بسيار مي توان نوشت ؛ كاش ما تولد را بهتر درك كنيم و تا زنده ايم قدر و ارزش چنين إنسان هايي كه زندگی خود را فداي نسل هاي آينده مي كنند و فروتنانه گذشته را بي رحمانه به نقد ميكشتد را بدانيم ؛ ابوالفضل عزيز تولدت مبارك
-
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
تولدت مبارک جناب محققی گرامی
جناب محسن، با سلام اگر دقت کنی، منظور من در کامنت پیشین نه شخص جنابعالی، و نه رفیق سابق جناب آقای محققی بود. روی حرفم در خصوص کامنت بانوئی به اسم فرشته خانم بود که دانسته و یا نداسته جوانان انقلابی و قهرمان سال 57 13 را که برای کسب آزادی و عدالت اجتماعی، بر علیه بی عدالتیهای حاکمیت پهلوی، با نثار خون خویش قیام کرده، انقلاب را به ثمر رساندند، سازشکار و خائن نامیده بود.
لکن بنا به فقر فرهنگی مستولی بر کشور و نا آگاهی توده های مردم و بی تجربگی سازمانهای سیاسی، آخوندهای دیکتاتور و در راس آن خمینی بکمک سازمان سیا بر مملکت مسلط گشته بسیاری از رهبران و هوادارن سازمانهای انقلابی را یکی بعد از دیگری به جوخه های اعدام سپردند.
در واقع چشم بستن به این رویدادهای هولناک، سرنش نسل پیشین، و نادیده گرفتن عوامل گوناگونی که انقلاب را از مسیر اصلی خود منحرف کرده به یک دیکتاتوری مذهبی سوق داد، در حقیقت بی احترامی به آن قهرمانان بخون خفته است.
در اینجا فرصت را مغتنم شمرده، دو مرتبه تولد جناب محققی عزیز را از صمیم قلب به محضرش تبریک و تهنت گفته برایش آرزوی تندرستی و شادکامی دارم.
جناب ناظر، حرمت نگه دار!…
جناب ناظر، حرمت نگه دار! انسان باش! اگر مشکلی با نگاه آقای محققی داری، جا و مکان دارد. یک مقاله بنویس و نظراتش را زیر سوال ببر. اینجا در مورد تولد آقای محققی صحبت می شود. چنین جایی معقول سخن مثبت می نویسند. تا من نظر ندادم حرفی نداشتی. پس اگر با من مشکل داری جای دیگری بیاور نه اینجا. برو زیر بیانیه خودم بنویس تا جوابت را بدهم. به حرمت آقای محققی اینجا پاسخی نمی نویسم.
انتقاد، یا مجیز گوئی دیکتاتور ها؟
از نظر نسل زندان کشیده، و انقلاب کرده که میلیونها انسان بدان تعلق دارند، حتا یک تار موی بانوی گرامی اشرف دهقان، زنده یاد بهروز دهقان، یک تار موی قهرمانانی مثل حمید اشرف، علیرضا نابدل، مرضیه اسکوئی، امیر پرویز پویان، و تمامی قهرمانان همرزم ...، به تمام سلسه جنایتکار پهلوی، به تمام سیستم منفور آخوندهای مفتخور و خونخوار می ارزد. قهرمانان چریکهای فدائی خلق در آن خفقان شاه الهی، جان برکف علیه یک سیتم خونخوار و مستبد ستم شاهی جنگیده اسکلتش را بر زمین کوبیدند. حالا بعضی تازه از راه رسیده ها میخواهند درمورد تاریخ پنجاه سال پیش با معیارهای امروز قضاوت کنند؟ درصورتیکه تاریخ نیم قرن پیش را نمیتوان با معیارهای امروز قضاوت کرد. چون نه زمان همان زمان است و نه شرایط آن شرایط است. با تاسف افراد بریده از مبارزه طبقاتی علیه بیعدالتی و دیکتاتوری، فکر میکنند اگر مبارزان و قهرمانان چریکهای فدائی خلق را در چشم دیگران مقصر جلوه دهند، از طرف شاه الهی های سلطنت طلب درجه افتخار دریافت خواهند کرد. در حالیکه اگر رژیم مستبد شاه الهی خوب میبود
مردم چول و پالازش را با لگد و اوردنگی بزباله دان تاریخ نمی سپردند.
ما که غریبه ایم و نوکر…
ما که غریبه ایم و نوکر امپریالیسم. اما رفقایی که به سلامتی انقلاب و راه آینده و راه کارگر با آقای محققی شات اسمیرنوف زدند چرا تولد او را تبریک نگفتند؟ چرا حرمت اسمیرنوف را نگه نداشتند و دستکم نگفتند که راه و نگاهت به شاهزاده و سلطنت طلبان را نمی پسندیم.. اما تولدت مبارک که هر عقیده ای داری بدون هراس از انگ ها بر زبان می آوری. این مقدار اسارت در ایدئولوژی این جماعت ترحم برانگیز است و آدمی را از انسانیت تهی می کند. کسی که انسانیت سرش نشود حق ندارد در مورد سرنوشت مردمان نظر بدهد، اسلحه به دست بگیرد و یا کپسول سیانور زیر زبان بگذارد و از آن بدتر .. دیگری را بخاطر انسان بودن توبیخ کند.
آقای محققی عزیز، شما یک ایرانی هستید که دل تان با ایران و ایرانی است و عزیز هستید و آنها که از غار افلاطون خود را رها کرده اند خورشید حقیقت را در میابند قدر شما را میدانند. تولدتان مبارک.
ارادتمند محسن کردی. راستی.. رفیق تان …… هم سلام میرساند و گفت اگر تبریک گفتی از طرف من هم تولدشان را تبریک بگو. بزودی خبرهای خوشی از ……. خواهید شنید.
شهامت ایشان در انتقاد به…
شهامت ایشان در انتقاد به گذشته ننگین حمایت از فاجعه ملی سال ۵۷ و همکاری با رژیم خمینی، جنایتکارانی مانند لاجوردی و خلخالی، و همچنین جاسوسی علیه میهنپرستان و حمایت از کشتار آنان قابل تقدیر است. با این حال، ادعای شما مبنی بر اینکه "زندگی خود را فدای نسلهای آینده میکنند" سخنی بیاساس است، چرا که بخش مؤثر و عمده فعالیتهای این افراد در سازمان چریکهای فدایی در تضاد با منافع نسلهای آینده ایران بوده و این واقعیتی است که تاریخ درباره آن قضاوت خواهد کرد.
افزودن دیدگاه جدید