رفتن به محتوای اصلی

نامه سرگشاده به شاهزاده رضا پهلوی

نامه سرگشاده به شاهزاده رضا پهلوی

ـایران، دردمند و زخمی، در انتظار است. مردمانش، خسته از ظلم و ستم، چشمانشان را به شما دوخته‌اند؛ شاهزاده‌ای که وارث نامی بزرگ است، اما رسالتش حتی فراتر از آن. امروز، بیش از هر زمان دیگر، ایران به رهبری خردمند، شجاع و فراجناحی نیاز دارد تا اپوزیسیون دموکراسی‌خواه را از تفرقه و جدایی برهاند و ملتی را که در آتش استبداد می‌سوزد، به آزادی رهنمون شود.

مشاوران نابخرد و شیفته دیکتاتوری
دو سال است که در مقالات متعدد پیشنهاداتی ارائه داده‌ام که چگونه می‌توان از این بن‌بست سیاسی گذر کرد.
اما افسوس که شما را مشتی چاکر درباری احاطه کرده‌اند، اجازه نزدیک شدن را تنها به مجیزگویان داده‌اند و از ورود دیگر شخصیت‌های سیاسی که خواهان آزادی و دموکراسی برای ایران عزیز هستند، جلوگیری می‌کنند.

مشاوران شما کار را به جایی رسانده‌اند که کافی است یکی از مهره‌های این دستگاه سرکوبگر، با نیرنگ و ریا، لب به ستایش سلطنت بگشاید تا ناگهان از گذشته‌ی سیاه خود تبرئه شود و از دروازه‌های تطهیر عبور کند. ناگهان، رسانه‌های وابسته به حلقه‌ی حزب ایران نوین و مجله‌ی فریدون، که تا دیروز نام او را در سیاهه‌ی جنایتکاران می‌نوشتند، اکنون از او به‌عنوان قهرمان آزادی یاد می‌کنند.

نفوذی‌های رژیم
نصیری نامی، که پیش از شریعت‌مداری جنایتکار، سردبیری نشریه‌ای را بر عهده داشت، نمونه‌ای از این بازی‌های سیاسی است. دیروز بخشی از ماشین سرکوب بود، امروز به برکت تغییر ادبیات و چرخش به‌سوی سلطنت، به "روشنفکر" و "آگاه" تبدیل شده است. رسانه‌هایی که دست سلطنت‌طلبان افراطی در آن‌ها آشکار است، ناگهان تریبون‌های خود را به روی چنین چهره‌هایی می‌گشایند و با مدح و ستایش، آنان را تطهیر می‌کنند.
بی‌آنکه از خود بپرسند که چگونه در رژیم جنایتکار اسلامی، که مردم را به کوچک‌ترین جرم زندانی و اعدام می‌کند، فردی مانند نصیری با چنین آزادی عملی رفتار می‌کند؟
مبارزان و دوستداران رانده‌ شده
اما در سوی دیگر این میدان، مبارزان واقعی، آنان که از نخستین روز استقرار این رژیم تا به امروز، ۴۶ سال تمام، در برابر استبداد ایستاده‌اند، آن‌هایی که قلبشان برای آزادی ایران می‌تپد، اما به حکومت پسا‌سلطنتی باور ندارند یا حتی به پادشاهی مشروطه معتقدند و برای آن مبارزه کرده‌اند، با انواع توهین‌ها، ناسزاها و شانتاژ سیاسی روبه‌رو می‌شوند؛ گویی که استقلال اندیشه و شرافت، جرم نابخشودنی این روزگار شده است.

این‌گونه است که برخی، با دست‌های آلوده اما زبان تطهیرشده، به‌راحتی به میدان بازمی‌گردند، در حالی که مبارزان راستین همچنان در سایه‌ها نگه داشته می‌شوند. اما تاریخ را نمی‌توان با تزویر نوشت. این فریبکاری‌ها شاید برای لحظه‌ای عده‌ای را بفریبد، اما در نهایت، حقیقت همان است که در قلب مردمان آزاده جاری است، نه آنچه در زرورق تبلیغات پیچیده می‌شود.

حقوق بشر و جنبش دادخواهی
طرفداران متعصب و افراطی سلطنت، با پشتوانه برخی مشاوران شما، کار را به جایی رسانده‌اند که در جریان شکایت از یکی از رؤسای دوایر ساواک، برای دادخواهی از طرف تعدادی از فعالین سیاسی، برای تطهیر چهره این سازمان، حتی در شبکه‌های اجتماعی و نشریات سلطنت طلب، به حمایت از آن پرداخته‌اند. این در حالی است که شما بارها بر اشتباهات، زیاده‌روی‌ها و تاریکی‌های ساواک در گذشته تأکید کرده‌اید. اکنون، این موضع‌گیری‌های نادرست، نه‌تنها اعتبار مبارزه برای حقیقت و دموکراسی و جنبش دادخواهی و حقوق بشر را خدشه‌دار کرده، بلکه باعث شده است چهره‌ای نادرست از آرمان‌های شما ارائه شود.

جمهوری یا پادشاهی
شما بارها بر برتری نظام جمهوری بر سیستم وراثتی و پادشاهی تأکید کرده‌اید، و من نیز از صمیم قلب با شما هم‌عقیده‌ام. اما تجربه‌ی تاریخی حکومت‌ها در خاورمیانه نشان داده که جمهوری‌خواهی در این منطقه جهان چندان با روح و خواست مردم سازگار نبوده و در عمل، نظام پادشاهی مشروطه کارآمدتر و باثبات‌تر ظاهر شده است. در وطن عزیزمان ایران، با همه‌ی تنوع قومی، فرهنگی و زبانی، جمهوری به‌سختی می‌تواند دموکراسی را نهادینه کند. در مقابل، نظام پادشاهی مشروطه، در چارچوبی مدرن و دموکراتیک، می‌تواند آن تضمین پایدار باشد که ما را از چرخه‌ی استبداد و تجزیه کشور نجات دهد.

نقش رهبری و ائتلاف دموکراتیک
اما امروز، پس از تجربه‌های تلخ و شکست‌های پی‌درپی، شاهدیم که ابتکارات شما، از وکالت گرفته تا نشست‌های همگرایی، با شکست‌های سنگین روبه‌رو شده است. مشاورانی که شما را احاطه کرده‌اند، با کوته‌بینی و تمامیت‌خواهی، زمینه‌ساز انشقاق شده‌اند. رژیم اسلامی، که در لبه‌ی پرتگاه سقوط ایستاده است، تنها به یک جرقه نیاز دارد؛ اما شما هنوز نتوانسته‌اید اپوزیسیون را به آن نیروی متحد و کارآمد تبدیل کنید که این جرقه را شعله‌ور سازد.

نقش مشاوران شما در دور نگاه داشتن خبرنگاران مستقل
در طول این سال‌ها، بارها در مصاحبه‌های خود، از پاسخ به پرسش‌های کلیدی طفره رفته‌اید. در گفت‌وگو با خبرنگاران خارجی، موضوعات اساسی را نادیده گرفته‌اید، و متأسفانه از مصاحبه با خبرنگاران مستقل فارسی‌زبان نیز پرهیز کرده‌اید. هرگونه تلاش برای مصاحبه با خبرنگاران مستقل، با کارشکنی در دفتر مطبوعاتی شما و شخص امیرحسین اعتمادی مواجه شده است. در عوض، گفت‌وگوهایی با هواداران خود انجام داده‌اید که بیشتر به مدح و ستایش شما گذشته است تا پاسخگویی به دغدغه‌های واقعی مردم.

چرا شما، با این آگاهی که چاکران درباری نقش بزرگی در دور شدن پدربزرگ و پدر شما از ملت خود بازی کردند، امروز خود گرفتار همان حصار شده‌اید؟ چرا نزدیک‌ترین هواداران دموکراسی‌خواه شما، یکی پس از دیگری، هدف فحاشی و حذف از سوی حلقه‌ی نزدیکان شما قرار گرفته‌اند؟ چرا بسیاری از چهره‌های سیاسی مستقل که زمانی همراه شما بودند، امروز یا از سیاست کناره‌گیری کرده‌اند، یا به صف مخالفان شما پیوسته‌اند؟

پرسش‌هایی که دیگر نمی‌توان نادیده گرفت
شما بارها در مقابل سؤال پادشاهی یا جمهوری، خواستار تمرکز بر محتوای آن شده‌اید که قرار است در مجلس مؤسسان درباره‌اش تصمیم‌گیری شود.

۱. آیا واقعاً به پادشاهی مشروطه ایمان دارید؟ آیا خود را در نقش یک پادشاه نمادین می‌بینید که پاسدار قانون اساسی و پدر معنوی ایرانیان باشد، یا در پی نقشی اجرایی و سیاسی در آینده‌ی ایران هستید که در این صورت، با اصل پادشاهی مشروطه در تضاد خواهد بود؟

۲. آیا پیشنهاد شما در نشست رم، که خواستار مکانیزمی برای انتخاب شما به‌عنوان پادشاهی مادام‌العمر و فقط محدود به شما (نظیر مقام پاپ در کلیسای کاتولیک) بود، همچنان پابرجاست؟ اگر چنین است، آیا معتقدید که پس از شما، نظام پادشاهی نیز پایان خواهد یافت؟

۳. آیا بانو یاسمین پهلوی، با سبک سیاسی و اجتماعی کنونی خود، قادر به ایفای نقش یک ملکه در سیستم پادشاهی مشروطه، بسان ملکه فرح پهلوی، مادر گران‌قدر شما، در ایران آینده خواهد بود؟

۴. آیا بانو نور پهلوی، دختر ارشد شما، آماده و مایل است که در آینده چنین مسئولیت خطیری را به‌عنوان جانشین شما بپذیرد؟ آیا او از هم‌اکنون تحت تعلیم و پرورش برای این جایگاه قرار دارد، یا مسیر متفاوتی را در زندگی خود برگزیده است؟

دو راه، یک انتخاب
شاهزاده رضا پهلوی، ملت ایران در انتظار تصمیم شماست!

ایران در بزنگاهی تاریخی قرار دارد و چشمان میلیون‌ها هم‌وطن، امید و سرنوشت خود را به تصمیم شما دوخته است. بیش از دو سال است که جناح اپوزیسیونی که شما رهبری می‌کنید، در مسیرهای تکراری گام برمی‌دارد و نتیجه‌ای جز ناکامی به همراه نداشته است. نشست مونیخ تنها یکی از این نمونه‌ها بود، اما اگر امروز تصمیمی قاطع نگیرید، این شکست‌ها ادامه خواهند یافت.

اکنون دو راه در برابر شماست:

۱. اگر مایل به حفظ جایگاه خود به‌عنوان رهبر پادشاهی‌خواهان هستید، می‌توانید در عین حال نقشی کلیدی در ائتلافی ملی با دیگر نیروهای دموکراسی‌خواه ایفا کنید. این مسیر، ضمن تقویت جریان پادشاهی‌خواهی، می‌تواند از اختلافات و تفرقه‌های فرساینده میان اپوزیسیون بکاهد. شما می‌توانید به عنوان سخنگو و حتی رهبر چنین ائتلافی انتخاب شوید، در این صورت پادشاهی‌خواهان نیز با رهبری مشخص خود، از حاشیه‌نشینی خارج شوند و وحدت میان مخالفان رژیم استبدادی تقویت گردد.

۲. اگر تصمیم دارید از حصار مشاورانی که شما را از واقعیت‌های کشور دور ساخته‌اند عبور کنید، رسماً اعلام کنید که از نقش پادشاهی در این «فاز سیاسی» صرف‌نظر کرده و به رهبر بی‌چون‌وچرای جنبش آزادی‌خواهی ایران بدل می‌شوید. این تصمیم شاید حمایت بخشی از سلطنت طلبان افراطی را از شما سلب کند، اما در عوض، شما را به نقطه‌ی وحدت‌بخش تمامی نیروهای دموکراسی‌خواه تبدیل خواهد کرد.

"در نهایت مردم ایران هستند که در مجلس موسسان و رفراندوم تصمیم برای فرم حکومت آینده را میگیرند. "

کلام آخر
آینده را امروز رقم بزنید!
انتخاب با شماست: یا پیشوای جنبش آزادی‌خواهی ایران شوید، یا در حصار مشاورانی که شما را از مردم و آرمان‌هایشان دور ساخته‌اند، گرفتار بمانید. ایران چشم‌انتظار تصمیم شماست.

ایران در بزنگاهی سرنوشت‌ساز قرار دارد. شما اکنون در برابر دو راهی مهمی ایستاده‌اید:

۱. رهبر پادشاهی‌خواهان بمانید و در یک ائتلاف گسترده‌ی ملی شرکت کنید.
۲. مشاوران مستقل برگزینید و به رهبر بی‌چون‌وچرای اپوزیسیون دموکراسی‌خواه بدل شوید.

آینده را امروز رقم بزنید!

انتخاب با شماست. ایران، چشم‌به‌راه تصمیم شماست.

بهرام فرخی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

راوی

عنوان مقاله:
نامه سرگشاده به...

من با نظرات آقای مرادی موافقم و نیازی به نوشته روی نوشته نیست.
مایل بودم به یک مطلب اشاره کنم. اگر شاهزاده به واقع پیرو مشروطه بود ، چرا یکبار بر سر مزار شادروان بختیار که جان خود را در راه ایران ونظام مشروطه گذاشت، حاضر نشد؟
نه تنها شاهزاده بلکه پیروان ایشان هم اساسن با جریان مشروطه و مشروطه خواهی الفتی ندارندواین خود متاسفانه
از اینده تاریکی خبر می‌دهد.
به عنوان یک پادشاه مشروطه ، حضرت ایشان باید مشاورین میهن پرستی مانند زنده یاد بختیار می‌داشتند تا از رفتن
به اورشلیم و سر بر دیوار ندبه گذاشتن و پول از این وان گرفتن، منصرف وبرحذر می‌شد.
ما در دبستان آموختیم :مشگ آن است که خود ببوید و نه آنکه عطار بگوید. عزت زیاد

س., 04.03.2025 - 20:19 پیوند ثابت
(...)

راستش من خواندن نوشته طولانی شما را نیمه کاره رها کردم. چرا؟ انتقاد درست شما از این امر که رضا پهلوی یک جمع غالبا جوانی را به عنوان مشاوران خود برگزیده است که متاسفانه هر قدر هم دارای حسن نیت باشند (که در موارد متعددی جز این است) بی تجربه و بی منطق و خام و ناپخته هستند و از ناهنجاری های فکری و شخصیتی و هویتی بسیاری رنج می برند که محصول تحمیلات مختلف رژیم بر آن ها و نظایر آن هاست.

اما وقتی که مهدی نصیری را با این استدلال ضعیف و مطلقا غیر قابل اتکا که او زمانی به گونه ای دیگر فکر می کرده است تخطئه می کنید، یعنی عملا معتقدید که همه باید درجا بزنند و در گذشته خود بمانند.
من بقیه نوشته شما را نخواندم، چون چنین اشتباهی کوچک نیست، و منطق کسی که چنین نگاهی دارد گرچه برای خودش محترم است، از این نظر، در نقطه مقابل منطق من قرار دارد.
مهدی نصیری و امثال او را باید بر مبنای رفتارشان در امروز قضاوت کرد نه بر مبنای رفتارشان در سال های گذشته و زمان جوانی یا حتی میانسالی.

ولی با این وجود، خواندن نوشته شما را به رضا پهلوی و دوستان و دوست داران او توصیه می کنم، چون فکر می کنم که حاوی نکات قابل توجهی است.

س., 04.03.2025 - 00:49 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

آقای خمينی وقتی گفت «فرهنگ ما را آلوده کردند اينها !» اشاره به آن فرهنگ جاهليت داشت که پهلوی ها آنرا نه تنها آلوده، بلکه در سطل زباله انداختند. نه آنکه چپ ها و به اصطلاح روشنفکران خيال کردند که منظور وی از فرهنگ لابد فرهنگ سوسياليستی و يا ليبرال دموکراسی است

د., 03.03.2025 - 20:56 پیوند ثابت
اسماعیل مرادی
اسماعیل مرادی

عنوان مقاله:
نقدی بر نوشته‌ی آقای بهرام فرخی

نوشته‌ی آقای فرخی، با لحنی انتقادی و هشداردهنده، شاهزاده رضا پهلوی را مخاطب قرار داده و از او می‌خواهد که راهی روشن‌تر و تصمیمی قاطع‌تر در قبال آینده‌ی ایران اتخاذ کند. با این حال، این متن چندین ایراد بنیادی دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد.
۱. انتظار از دیگران برای اجرای ایده‌ها
اگر پیشنهادهای ارائه‌شده در این نوشته، راهکارهای درستی برای خروج از بن‌بست سیاسی هستند، چرا نویسنده و همفکران او خودشان برای اجرای آن‌ها اقدام نمی‌کنند؟ چرا انتظار دارند که شخص دیگری، یعنی شاهزاده رضا پهلوی، سیاست‌های آن‌ها را بپذیرد و به پیش ببرد؟ در عرصه‌ی سیاست، هر جریان و فردی که ایده و برنامه‌ای دارد، باید خود وارد عمل شود، پایگاه اجتماعی‌اش را سازمان دهد و راهکارهای خود را اجرایی کند، نه اینکه صرفاً از دیگران انتظار اجرای آن را داشته باشد.

۲. جایگاه اجتماعی شاهزاده رضا پهلوی
شاهزاده رضا پهلوی پایگاه اجتماعی مشخصی دارد که عمدتاً شامل پادشاهی‌خواهان و گروهی از دموکراسی‌خواهان است که به رهبری او اعتماد دارند. اگر او به خواسته‌ی نویسنده تن دهد و به راهی برود که پایگاه اجتماعی‌اش با آن همسو نیست، عملاً حمایت همین پایگاه را از دست خواهد داد. در سیاست، یک رهبر باید بتواند توازن میان دیدگاه‌های مختلف حامیانش را حفظ کند. بنابراین، انتظار از او برای اتخاذ تصمیماتی که موجب از دست دادن حمایت بخش مهمی از طرفدارانش می‌شود، غیرواقع‌بینانه است.
۳. لزوم همکاری بر اساس مشترکات، نه تحمیل دیدگاه‌ها
مسئله‌ی اصلی اپوزیسیون ایران، تفرقه و نبود همکاری است. در چنین شرایطی، نیروهای سیاسی مختلف باید بر روی نقاط مشترک همکاری کنند و هر کدام در چارچوب گفتمان و برنامه‌ی خود، به روند تغییر و گذار به دموکراسی کمک کنند. این همکاری نباید به معنای تحمیل دیدگاه‌های یک جریان بر جریان دیگر باشد. اگر گروه‌های مختلف، اعم از جمهوری‌خواه، پادشاهی‌خواه، چپ یا راست، بخواهند یکدیگر را مجبور به پذیرش خط‌مشی خاصی کنند، نتیجه‌ای جز تفرقه و ضعف اپوزیسیون نخواهد داشت.
۴. چرا شاهزاده رضا پهلوی باید نردبان ترقی دیگران شود؟
اگر برخی افراد و جریان‌های سیاسی، تنها به دنبال استفاده از نام و جایگاه شاهزاده پهلوی به عنوان نردبان ترقی برای پیشبرد اهداف شخصی خود هستند، چرا او باید به چنین چیزی تن دهد؟ هر جریان سیاسی باید به طور مستقل، برنامه و راهکار خود را ارائه دهد، پایگاه اجتماعی‌اش را تقویت کند و سپس در یک چارچوب همکاری مشترک، با دیگر نیروها برای براندازی رژیم جمهوری اسلامی اقدام نماید. انتظار اینکه شاهزاده رضا پهلوی مسئولیت سنگین یک جنبش را به دوش بکشد، اما در عین حال، نقش و جایگاه ویژه‌ای در آینده نداشته باشد، تناقضی آشکار است.
۵. لزوم سازماندهی مستقل جریانات سیاسی
هر جریان سیاسی باید ابتدا خود را تعریف کند، پایگاه اجتماعی‌اش را شکل دهد و برنامه‌ی مشخصی برای آینده داشته باشد. در نهایت، همکاری با سایر نیروها باید بر اساس سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و ایجاد یک سیستم دموکراتیک انجام گیرد. انتظار از یک فرد، حتی اگر جایگاه و محبوبیت اجتماعی گسترده‌ای داشته باشد، برای حل تمام مشکلات و هدایت کل اپوزیسیون، واقع‌بینانه نیست.
نتیجه‌گیری
نوشته‌ی آقای فرخی از دغدغه‌های درستی سخن می‌گوید، اما راهکاری که ارائه می‌دهد، نه‌تنها عملی نیست، بلکه ممکن است به تشدید اختلافات درون اپوزیسیون منجر شود. به جای تمرکز بر تغییر مسیر یک فرد یا جریان خاص، باید به ایجاد بسترهای همکاری میان نیروهای مختلف پرداخت. تنها از طریق تعامل و همگرایی بر اساس نقاط اشتراک، می‌توان به یک جنبش مؤثر و پایدار برای گذار از جمهوری اسلامی دست یافت.

د., 03.03.2025 - 20:15 پیوند ثابت