رفتن به محتوای اصلی

جایگاه قانون و ساختار در مقابل فرهنگ در توسعه دموکراسی

جایگاه قانون و ساختار در مقابل فرهنگ در توسعه دموکراسی

جایگاه قانون و ساختار در مقابل فرهنگ در توسعه دموکراسی

مقدمه

دموکراسی به عنوان یکی از کهن‌ترین مفاهیم سیاسی، بیش از ۲۵۰۰ سال است که در اندیشه بشر جریان دارد و ده‌ها تعریف و برداشت مختلف از آن ارائه شده است. اما وقتی به‌صورت عینی به کشورهای مختلف جهان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که تنها در معدودی از کشورها سیستم دموکراتیک به‌طور پایدار پیاده شده است؛ اغلب کشورهای دیگر، به‌رغم تلاش‌ها یا شعارها، یا در استبداد غوطه‌ورند یا در دموکراسی‌های سطحی و شکننده.

یکی از رایج‌ترین توجیهاتی که برای نبود دموکراسی در این کشورها ارائه می‌شود، «نبود فرهنگ دموکراسی» در میان مردم آن کشورهاست. این توجیه در نگاه اول منطقی، روشنفکرانه و حتی آکادمیک به نظر می‌رسد. اما آیا واقعاً چنین است؟

 

فرهنگ یا ساختار؟ مسئله این است!

در این نگاه انتقادی، باید تمایز روشنی قائل شد بین «فرهنگ سیاسی مردم» و «ساختار قدرت». زیرا، در بسیاری از کشورها، نه عدم وجود فرهنگ دموکراتیک، بلکه منافع سیاسی-اقتصادی گروه‌های مسلط و ذی‌نفوذ مانع شکل‌گیری دموکراسی می‌شود.

به‌عبارت دیگر، مسئله اصلی عدم بلوغ یا درک سیاسی توده مردم نیست، بلکه نبود بسترهای ساختاری است که بتواند مشارکت واقعی مردم را ممکن سازد و قدرت را به‌طور قانونی، شفاف و منصفانه توزیع کند.

 

قانون، نه فرهنگ، سنگ‌بنای دموکراسی است

برای اثبات این مدعا، کافی است نگاهی به جوامع غربی بیندازیم که امروز به‌عنوان نمادهای دموکراسی شناخته می‌شوند. در آلمان، فرانسه، یا سوئد، آنچه نظم، شفافیت، و مشارکت عمومی را تضمین می‌کند نه صرفاً فرهنگ عمومی بلکه ساختار قانونی سخت‌گیرانه، نهادهای ناظر مستقل و سیستم پاسخ‌گو است.

در واقع، اگر سیستم نظارتی و کنترل قانونی در این کشورها دچار ضعف شود، همان «فرهنگ» به‌ظاهر دموکراتیک مردم نیز به‌سرعت تضعیف خواهد شد. در ایامی مانند کارناوال‌، مردم در آلمان نیز خیابان را پر از زباله می‌کنند، بی‌توجه به نظم اجتماعی. یا در موضوعاتی مثل فرار مالیاتی، در مشاغلی که نظارت دشوارتر است (رستوران‌ها، کار ساختمانی، و...)، قانون‌شکنی بیشتر دیده می‌شود.

این مثال‌ها نشان می‌دهد که آنچه انسان‌ها را به رعایت قانون وادار می‌کند، نه لزوماً فرهنگ درونی‌شده، بلکه وجود یک سیستم عادلانه و مؤثر برای نظارت، پیگیری و مجازات است.

 

دموکراسی: نتیجه مهندسی ساختار است، نه فرهنگ سازی منفعل

اگر فرهنگ دموکراتیک، همان‌طور که گفته می‌شود، پیش‌شرط دموکراسی بود، هیچ‌گاه نباید در جوامع سنتی و مذهبی مانند ژاپن، هند، یا حتی برخی از کشورهای آمریکای لاتین، امکان تجربه دموکراسی وجود می‌داشت. اما تجربه این کشورها نشان می‌دهد که اگر چارچوب‌های قانونی، نهادهای مستقل، و رقابت سیاسی واقعی برقرار شود، حتی در جوامعی با پیش‌زمینه‌های فرهنگی استبدادی نیز می‌توان به دموکراسی پایدار دست یافت.

بنابراین، آموزش و فرهنگ‌سازی تنها زمانی موثر است که در کنار نهادهای قانونی قدرتمند، نظام پاسخ‌گویی شفاف، و اراده‌ای سیاسی برای توزیع واقعی قدرت عمل کند. بدون این بسترها، هرگونه فرهنگ‌سازی، مانند نوشتن بر آب است.

 

نتیجه‌گیری

تکرار این گزاره که «فرهنگ دموکراسی در کشور ما وجود ندارد» در واقع بیشتر یک توجیه هوشمندانه برای تداوم وضعیت موجود و حفظ انحصار قدرت است تا یک تحلیل علمی. مسئولیت تحقق دموکراسی نباید به دوش مردم گذاشته شود، بلکه باید ابتدا به سمت اصلاح ساختارهای قدرت، ایجاد نهادهای قانونی مستقل، و تضمین اجرای قانون پیش رفت. فرهنگ دموکراتیک در سایه چنین بستری رشد خواهد کرد، نه برعکس.

آنا یعقوبیان

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اسماعیل مرادی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید