
نویسنده, کلیر مکهیو
پاملا هریمن، عروس اشرافی وینستون چرچیل و یکی از افراد مورد اعتماد او دههها پس از مرگاش منشاء بحث و گفتگو شد.
سوالی که مطرح شد این بود که آیا پاملا هریسن سیاستمداری باهوش بود یا انسانی «عاری از شرم» و «زننده»؟
میتوان او را به شش نامش صدا زد: پاملا بریل دیگبی چرچیل هیوارد هریمن - یک اشراف زاده بریتانیایی که به صحنه سیاست آمریکا راه یافت و در نهایت سفیر این کشور در فرانسه شد و در زندگی عده زیادی از شخصیتهای مطرح سیاسی و فرهنگی قرن بیستم تاثیری مثبت به جا گذاشت.
وقتی فقط ۲۰ سال داشت - آنطور که در جدیدترین زندگینامه پاملا هریمن آمده، پدرشوهرش وینستون چرچیل او را بهعنوان «مطمئنترین و متعهدترین سلاح مخفی خود» برگزید. در طول جنگ جهانی دوم پاملا با پذیرایی از شخصیتهای مهم آمریکایی و اغوای آنها به پیشبرد اهداف بریتانیا علیه نازیها کمک میکرد.
بعدتر تأثیر او حتی بیشتر هم شد و با شخصیتهای معروفی از جمله اعضای خانواده کندی، بیل کلینتون، نلسون ماندلا و ترومن کاپوتی رابطه داشت و حتی کاپوتی بعدها در یکی از آثار خود او را هجو کرد.
بیش از ۲۸ سال از زمانی که پاملا هریمن حین شنا در استخر هتل ریتز پاریس خونریزی مغزی کرد و از دنیا رفت میگذرد. با این حال شخصیت او همچنان منشا اختلاف نظرهای زیادی است و واکنشهای متفاوت به زندگینامه جدید او اثباتی بر همین واقعیت است.
کتاب «شاهنشان؛ زندگی حیرتانگیر پاملا هریمن تنیده با قدرت، اغوا و دسیسه» نوشته سونیا پورنل از نظر عدهای به منزله بزرگداشت زندگی تاثیرگذار انسانی جسور، زیرک و جاهطلب در آمریکا، بریتانیا و سایر نقاط اروپاست. برخی دیگر اما این کتاب را ستایش بیرویه از زنی میدانند که برای پیشرفت خود از رابطه جنسی استفاده میکرد. آنها میگویند در این کتاب تاثیر پاملا هریمن در حوزه سیاست بزرگنمایی شده است.
پاملا در ۱۹۲۰ در خانوادهای اشرافی به دنیا آمد. پدرش یک اشرافی ورشکسته بود که از نظر مالی به شدت در مضیقه قرار داشت. او برای «ازدواج با پسری از خانوادهای سطح بالا » پرورش یافت اما سال ۱۹۳۸ وقتی برای اولین بار در فصل جشنهای طبقه اشراف در لندن حاضر شد، نتوانست شوهر پیدا کند.
سال بعد، راندولف چرچیل، تنها پسر وینستون چرچیل در یک تماس تلفنی از او خواستگاری کرد. راندولف فکر میکرد در جنگی که به تازگی شروع شده بود کشته خواهد شد و دلش میخواست یک پسر داشته باشد. به همین دلیل موقع صرف شام با پاملا خیلی زود سر اصل مطلب رفت. پورنل مینویسد: « او پاملا را دوست نداشت... اما پاملا آنقدر سالم به نظر میرسید که بتواند فرزندی برایش به دنیا بیاورد.» پاملا هم که به شدت مشتاق بود از زندگی کسلکننده با والدینش در دورسِت فرار کند ، پیشنهاد راندولف را پذیرفت.
قمار او نتیجه داد، البته نه در زندگی زناشویی. راندولف، یک دائمالخمر دردسرساز بود و چه قبل و چه بعد از به دنیا آمدن پسرشان رفتاری تحقیرآمیز با پاملا داشت. اما در ماه مه ۱۹۴۰، وقتی پدر شوهرش نخست وزیر بریتانیا شد رسید، پاملا در اتاقی پا گذاشت که همه چیز آنجا اتفاق میافتاد. او بعدها در این باره گفت: «هیچ کس هرگز به اندازه من این فرصت را نداشت که سیاست را از درون تماشا کند.»
در آن زمان بریتانیا به تنهایی مقابل ماشین جنگ نازیها قرار گرفته بود و چرچیل به کمکهای آمریکا نیاز فوری داشت که خیلی هم زود از راه نرسیدند. پس از سقوط پاریس، نظرسنجیها نشان داد که رایدهندگان در ایالات متحده حتی نسبت به قبل تمایل کمتری برای پیوستن به آرمان متفقین داشتند

پاملا از خطرات آگاه بود. او بعدها گفت: «وقتی آمریکا وارد جنگ میشد، اوضاع امن بود. زمانی که آنها در جنگ نبودند، شرایط مخاطرهآمیز میشد.» چرچیل شیفته عروس سرخوش و شاداب خود بود. او ترتیبی داد که پرترهای جذاب از پاملا با پسر شیرخوارهاش روی جلد مجله لایف که در آن زمان پرتیراژترین مجله ایالات متحده بود، کار شود. این عکس را سیسیل بیتون، عکاس مورد علاقه خانواده سلطنتی گرفت. او همچنین از متحدش لرد بیوربروک خواست تا یک کمد لباس جدید برای پاملا فراهم کند. چرچیل برای خوشامدگویی به هری هاپکینز، اولین فرستاده روزولت به بریتانیا از پاملا استفاده کرد و هری هاپکینز هم او را فردی «خواستنی» یافت.
مارس ۱۹۴۱ وقتی آورل هریمن، دیپلمات ثروتمند آمریکایی در راستای برنامه کمک به بریتانیا - راه نجاتی که چرچیل به شدت به آن نیاز داشت- به لندن رفت پاملا خودش پیشنهاد داد که با او وقت بگذراند.
به این ترتیب پاملای ۲۱ ساله با هریمن ۴۹ ساله متاهل وارد رابطه شد و چرچیل هم که مشتاق بود بفهمد هریمن چه میگوید و چه میکند، آخر شبها موقع ورق بازی با پاملا از او اطلاعات کسب میکرد. راجر لوئیس در نقدی که بر کتاب شاهنشان برای روزنامه تایمز نوشته، این ایده که پاملا اطلاعات حیاتی در اختیار پدر شوهرش میگذاشته را رد و او را «مزدوری دارای وسواس جنسی» توصیف میکند.
فرانک کوستیگلیولا، استاد تاریخ دانشگاه کانتیکت و نویسنده کتاب «اتحادهای گمشده روزولت: سیاست شخصی چگونه به شروع جنگ سرد کمک کرد» به بیبیسی گفت: «با توجه به اهمیت اطلاعات در زمان جنگ، پاملا دارایی فوقالعادهای برای چرچیل محسوب میشد. هر فکر دیگری غیر از این، به معنای ناآگاهی از تاریخ است و بوی زنستیزی میدهد.»
پورنل در کتاب خود سوءاستفادههای جنسی هریمن را انکار نمیکند و چگونگی تبدیل شدن او به «بزرگترین روسپی درباری دوران خود» را به تصویر میکشد. هریسون سالزبری، روزنامهنگار آمریکایی هم یک جمله معروف دارد که میگوید در طول جنگ جهانی دوم در لندن، «سکس مانند مه در هوا معلق بود».
چیزی که پاملا را متفاوت میکرد، نه داشتن رابطه با شرکای جنسی جدید که تعداد افرادی بود که به آنها رابطه داشت. برخی از معشوقهای او عبارت بودند از ادوارد آر مورو، خبرنگار شبکه سیبیاس ، سرلشکر فرد اندرسن، از فرماندهان نیروی هوایی آمریکا، سرهنگ جاک ویتنی، افسر اطلاعاتی دفتر خدمات راهبری آمریکا ( اواساس)، همینطور بیل پیلی مدیر سیبیاس و از افراد ستاد ژنرال آیزنهاور، رییسجمهور پیشین آمریکا.
این که پاملا چه اطلاعاتی در اختیار چرچیل قرار میداد یا چرچیل از او میخواست به آمریکاییهای قدرتمندی که با آنها نزدیک بود چه بگوید، ناشناخته باقی مانده است. اما پورنل در کتاب خود مینویسد: «حرفهای او در اتاق خواب به گوش رهبران جهان میرسید و سیاستهای سطح بالا در هر دو طرف اقیانوس اطلس را تحت تاثیر قرار میداد.»
راجر لوئیس در نقد خود بر کتاب پورنل این توصیف او را «مبالغهآمیز» میداند، هرچند باید این نکته را هم در نظر گرفت که راندولف پس از مطلع شدن از رابطه پاملا با هریمن، والدینش را به دلیل همدستی در این کار به شدت سرزنش کرد.
رویای آمریکایی
پاملا پس از اتمام جنگ از راندولف طلاق گرفت و به پاریس رفت. او در آنجا با فهرستی از مردان ثروتمند از سراسر جهان از جمله شاهزاده علی خان، جیانی آنیلی و الی دو روچیلد وارد رابطه شد. این معشوقهای متمول با این که هزینه زندگی مجلل پاملا را تامین میکردند اما هیچ یک به او پیشنهاد ازدواج ندادند. در آستانه ۴۰ سالگی، پاملا لیلاند هیوارد، تهیه کننده موفق برادوی و هالیوود را متقاعد کرد که همسر جذاب خود نانسی - با اسم مستعار«اسلیم» - را ترک و با او ازدواج کند.
پاملا هیوارد- نامش پس از ازدواج با لیلاند هیوارد - و اسلیم کیث - که در حال حاضر همسر بانکدار و اشرافزاده بریتانیایی کنت کیث است - جزو «دسته قوها» هستند که اولین بار ترومن کاپوتی، نویسنده آمریکایی در شماره اکتبر ۱۹۵۹ مجله هارپرز بازار از آن یاد کرد. این خانمهای بسیار ثروتمند، به شدت زیبا و برازنده و متعلق به طبقه بالای جامعه عاشق کاپوتی بودند و به عنوان همراه و محرم خود به او اعتماد داشتند تا این که کاپوتی در نهایت اسرار آنها را در برای عموم فاش کرد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید