
می پرسد نظرت نسبت به عملکرد آقای رضا پهلوی بعنوان مهم ترین چهره اپوزیسیون که در مقطع حساس کنونی می تواند نقشی موثر در جنبش اعتراضی مردم وسرنگونی جمهوری اسلامی ایفا کند چیست؟ آیا وی قادر است باهمان صلابت واتوریته پدر بزرگش در صحنه ظاهر شود و آن کند که شخص رضا شاه کرد ؟
اصلا شرایط حاضررا چگونه ارزیابی می کنی ؟
می گویم سوال سختی است .سخت از آن رو که جمهوری اسلامی ،بخصوص شخص خامنه ای هرگز در چنین وضعیت شکننده با چنین عدم مشروعیت وبالا آمد میزان نفرت اکثریت مردم از شخص او و نظام حکومت اسلامی قرار نداشته است.
وضعیتی که مستبد خود رای وخود شیفته ای مانند اورا با تمام سخت سری وهارت وپورتش مجبور به تامل ،تجدید نظر وتن دادن به قدرت حریف جهت حفظ نظام بکند .
رسیده آن زما ن برای حکومت بنیان نهاده شده توسط خمینی که مرتب از کلمه کذا وکذا در مورد افراد وجریان های سیاسی استفاده می کرد! که حال مردم در مورد کذا بودن نطام جمهوری اسلامی حاکم بر کشورسخن گویند. ازحکومت کذائی قالب شده بر مردم دریک دوره از تاریخ این سرزمین. مانده ام در مقابل نه سوال بل تحلیل این یار قدیمی از داخل ایران تلفن کرده چه جوابی بدهم ؟
آیا واقعا ما در همان شرایطی قرار داریم که آمدن فردی با قدرت وصلابت رضا شاه را طلب می کند؟ مردی با چشمان نافض وتاثیر گذارونترس در شرایطی نادرکه منور الفکران وخوش نامان آن دوره که عشق وطن بر دل وآرزوی تحول وقرار گرفتن ایران در مسیر تجدد را در سرداشتند دست خود در دست اوقرار دادندوتاریخ ایران نوین را رقم زدند .
آیا برداشت از اتوریته نوه رضا شاه بعد صد سال نعل به نعل همان است که در شخص رضا شاه عمل می کرد وموثر واقع می شد؟
آیا باز برای امر رهبری باید همان گونه عمل کرد که شخص رضا شاه با "قلدری" بخوان جنم شخصی عمل می کرد و امنیت ایجاد می نمود؟
یا اینکه تعریف امروزی از قدرت و صلابت سیمای زمان خود را دارد ؟
امروز کسی دنبال رهبری با چشمانی نافد وقدرت جنگندگی نیست .نسل جوان و روشنفکر ایرانی نسلی که شعار "زن ،زندگی و آزادی " میدهد زمین تا آسمان با آن نسل صد سال قبل که نشانی از حضور زن در دایره سیاسی حتی اجتماعی نمی بینی فرق دارد .
جنم واتوریته مورد نظرمردم بخصوص نسل جوان امروز نمایش قدرتی است مبتنی برتلاش شبانه روزی متمرکزبرای یافتن زبانی مشترک ،وحدت بخش و دایره دیدی بسیاروسیع وجذاب که امکان قرار گرفتن وفعال شدن برای هر تفکر مدرن ومترقی را در خود داشته باشد.
اتوریته ورهبری امروزرا کسی می تواند اجرا کند که قاطعیت در بر خوردبا اطرافیان خود را که سازجدا سری وتک روی می زنندوبجای تلاش جهت نزدک کردن افراد وجریان ها بهم وتشکیل یک صف واحد خود را جریانی جدا بافته وجدا تافته می دانند برخوردی قاطع داشته باشد .
فردی متکی بخود با معیارهای مدرن و تلاشگر که بتواند با تمام افراد وجریان های مختلف اپوزیسیون زبانی مشترک پیدا کند.
فردی که فریفته هاله ای نشود که ازآغاز تعدادی در اطراف او بوجود می آورند .
گذشت زمانی که تعدادی منورالفکر قادر بودند در جامعه بی سواددر مرکز توجه قرار گیرند و با حمایت از رضا شاه بر خواسته های درست منطبق با آن زمان پاسخ گویند .
رهبری کنونی جنبش با نسلی تحصیل کرده مواجه است که دیدی وسیع نسبت به جهان ،به شیوه زندگی ،مقوله های مختلف اجتماعی و احترام به فردیت خود دارند. "بره های رام عیسی،موسی و محمد" نیستند.
آن ها خواهان کسی هستند که باتمام وجود و قدرت در راستای اجرای وظایفی عمل کند که نسل جوان امروز ایران از "آلفا" تا "زد " خواهان آن هستند .این ممکن نیست جز اینکه باور های رهبری چه در شخص شاهزاده رضا پهلوی ،چه هواداران ایشان ،چه جریانهای سیاسی و اجتماعی مختلف ،چه افراد وروشنفکران مستقل بدرستی در انطباق با شرایط حاضردرک شود .افراد و جریان های مدعی مبارزه با رژیم که خود را بدرستی نقد نمایند .نقدی که جامه منیت ،خود محوری کاذب و دل خوش بودن به تعدادی محدود هوادارکه خود رادر مرکزهر تحول می شمارند از تن آنها بیرون کشد.از تن کسانی که در این چهل واندی سال اندک تحولی در تفکر وشیوه نگاه وعمل خود نداشته اند.
بدون چنین نقدی که بتواند تحولی عمیق در منش ،تفکر و عمل ابن افراد و جریان ها که موجب نزدیکی اپوزیسیون بیک دیگر ودفع تفرقه اندازان گردد.سخنی از یک رهبرو رهبری متمرکز نمی تواند باشد .
امرتحول وتکاندن خود در منظر نسلی که خوب می فهمدو حاضر به رابطه چوپان با گوسفندان خود نیستند .نسلی که حاضر نیست در حوضچه های کوچک شده و مانده درگل ولای همان تفکر عهد پیشین غسل تعمید یابد . روشنفکران ،تحصیل کنندگان ومردمی که نزدیک به نیم قرن بدبختی را تحمل کرده وامروز با آرزوی بازگشت بهمان دوران پهلوی فریاد رضا شاه روحت شاد می کشند.مسلما درکشان این است که فردی نه لزوما در قد وقامت رضا شاه ، بل شخصی چون او مدرک جوابگو به نیاز زمانه خود پای درعرضه بنهد! فردی درسیمای امروزبا تکیه بر برنامه ها ،اهداف وافرادی حلقه زده بر دور او با درک وشعور بالاکه هدفشان برپائی جامه نوین ایران منطبق بر تعامل ،هم گامی ،درک متقابل از همدیگر وبها دادن درست به توانائی ها ی فردی وگروهی یک دیگر باشد. با چنین نگاهیست که جامعه امروز به شاهزاده رضا پهلوی ودیگر نبرو ها نگاه می کند و خواهان مبارزه جدی با حکومت جمهوری اسلامی و ایجاد یک ائتلاف ملی در جهت سرنگونی آن می شود. ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
بهترین راه میانه راه آقای…
بهترین راه میانه راه آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی است که میتواند صلح و خوشبختی را برای تمامی مردم ایران به ارمغان بیاورد. همه آزادند حتا آنها که بی حجاب میخواهند باشند. نه شاه نه شیخ
Mohammad Ali Namdarجناب…
Mohammad Ali Namdar
جناب محققی گرامی ، نقد وتحلیل شما در پاسخ بدوستتان برای من که در این سنین فقط ارزوی رسیدن مردمان کشورم را را بیک حاداقلی زندگی را دارند ، بسیار متین ودر خور توجه بود ، بویژه میدانم خاستگاه فکری شما در تقابل با راست افراطی وبیشتر چپگرایانه است ، وهمین موضوع ارزش مقاله وزین شما را برای من چن برابر میسازد
شما خودتان خبر ندارید از چپ…
شما خودتان خبر ندارید از چپ دیروز به سرگردانی سیاسی امروز تبدیل شده اید افتادن دنبال سلطنت طلب ها و استخوانهای رضا شاه یعنی بی هویتی سیاسی و دور از مردم خود بخصوص اذربایجان.. سلطنت یا پاده شاهی در ایران یک مسیر ییراهه در کویر است حتی 1% امکان عملی شدن چنین چیزی در ایران وجود ندارد اقای رضا پلهوی خود این را بهتر از همه می داند فقط سرکاری است.
در این اخر عمر خود سعی کن به ملت تورک خود و اذربایجان خدمتی کنی فارس ها هم در هر عقیده هدفشان خدمت به فارس ها است نه به دیگران. خیلی مشکل است اینها را درک کردن ؟ یا اینکه شما به حدی اسمیله شده اید که از مدار فارس ها خارج شدن غیر ممکن است ؟ در هر حال دلم برایتان می سوزد که چطور اسیر فارس ها شده اید.
توهم بازسازی اقتدار تاریخی…
توهم بازسازی اقتدار تاریخی در بستری نوین، یا تکرار یک خطای استراتژیک؟
نوشته جناب محققی در ظاهر تلاشی است برای تحلیل وضعیت سیاسی و جایگاه رضا پهلوی در جنبش اعتراضی مردم ایران، اما در واقع بیشتر بازتولید روایتهایی است که از یکسو با واقعیتهای میدانی و اجتماعی امروز ایران بیگانهاند، و از سوی دیگر، عملاً به تقویت همان سیاست تفرقهافکنی درون اپوزیسیون کمک میکنند که اتاقهای فکر جمهوری اسلامی آن را طراحی و تغذیه میکنند.
نخست، جناب محققی از رضا پهلوی با عنوان «مهمترین چهره اپوزیسیون» یاد میکند. اما این ادعا نه بر پایه دادههای عینی، نه بر اساس انسجام سیاسی، و نه بر مبنای توان بسیجگری در جامعه ایران قابل دفاع است. بسیاری از ویدیوهایی که شعار «رضا شاه، روحت شاد» را بازتاب میدهند، ساختگی و صداگذاریشدهاند و بارها افشا شده که بهجای بازتاب صدای مردم، بیشتر پروژههایی مهندسیشدهاند برای جا انداختن یک خط سیاسی خاص. مشروعیت مردمی را نه با دستکاری و صداگذاری، بلکه با حضور بدنه واقعی جامعه و توانایی ایجاد پیوند درونجنبشی باید سنجید.
دوم، مقایسه نوه یک دیکتاتور نظامی با شخص دیکتاتور آن دوران، آن هم در بستر تحولی چون «زن، زندگی، آزادی»، ناشی از یک خطای تحلیلی بنیادین است. زمانه عوض شده است، و اقتدار سیاسی امروز نه در «چشمان نافذ» و «جنم شخصی»، بلکه در توان ایجاد همگرایی، برنامهمحوری، مسئولیتپذیری و اتکا به کنش جمعی و شبکهای تعریف میشود. رضا شاه محصول یک لحظه تاریخی و ساختار قدرتِ متمرکز و شبهاستبدادی بود. تلاش برای احیای اتوریته او، بهخصوص از طریق نوهاش که هیچگاه مسئولیت روشنی نپذیرفته، نه تنها ناممکن، بلکه خطرناک است، چرا که بازگشت به مدلهای متمرکز و فردمحور را بهعنوان نسخه نجات مطرح میکند.
سوم، جناب محققی، با وجود اشارههایی درست به ویژگیهای نسل جوان، همچنان در نهایت، نسخهای فردمحور ارائه میدهد؛ فردی که بتواند «قاطعانه برخورد کند»، «زبان مشترک پیدا کند»، و «ائتلاف ایجاد کند». اما همین فردگرایی، هماکنون مانع بزرگی در برابر ایجاد اتحاد و گفتوگو میان نیروهای سیاسی اپوزیسیون است. هر بار که فردی را بهعنوان «محور» معرفی میکنند، شکافها بیشتر میشود. چرا که جامعه، ساختارمحور و ائتلافمحور شده است، نه فردمحور. نسل جوان حاضر نیست «رهبر» را چون پدرسالار یا منجی بپذیرد. او به شبکههای افقی، تنوع سیاسی و گفتوگوی برابر باور دارد.
چهارم، باید صریح گفت که طرح رضا پهلوی بهعنوان چهرهای مرکزی نه تنها باعث تقویت اپوزیسیون نمیشود، بلکه نقش گرهای در اختلافات درونی بازی میکند. کارکرد اصلی این روایت، فعالسازی تضادها و خنثیسازی تلاشهای جمعی و برنامهمحور است. این پروژه همسو با منافع نظام جمهوری اسلامی است که همواره از برجستهسازی چهرههای قطبیساز استقبال کرده، چرا که میداند هر قطبسازیای، یک دو قطبی و در نتیجه، یک انشقاق جدید تولید میکند.
پنجم، این تصور که برخی نیروها میتوانند از «نردبان رضا پهلوی» برای دیدهشدن استفاده کنند، نه تنها توهمی بیش نیست، بلکه تحقیرکننده کنش سیاسی مستقل و زاینده است. نردبان مذکور کوتاهتر از آن است که کسی را بالا ببرد؛ اما آنقدر لق است که بهراحتی میتواند فرد یا جریانی را از حرکت بازدارد و در نزاعهای بیپایان رسانهای دفن کند.
در نهایت، راه نجات ایران از چرخه استبداد، نه بازگشت به رضاشاه و نه تکرار سلطنت، بلکه عبور از منجیطلبی، ساختارمحوری، مشارکتگرایی، گفتوگو میان نیروها و ایجاد یک بدیل دموکراتیک، پلورالیستی و برنامهمحور است. بدون درک این واقعیت، هر تحلیل سیاسی، هر چند با نیت خیر، میتواند آب به آسیاب دشمن بریزد.
با احترام، مرادی
گزینه سوم ! نه شاه. نه شیخ …
گزینه سوم !
نه شاه. نه شیخ . انتخاب سوم !
-جمهوری دمکراتیک سکولار سوسیال فدرال منوگام ایرانی متحد و واحد !
برای سالمندان و بیماران و بریدهای سیاسی و و داستان نویسها و خاطره نویسها و خرده بورژوازی تقلبی؛ هم یک خوابگاه مجهز به پرستادران سرخ جامه، در منطقه ماسوله.
-و در زمستانها در جزیره قشم یا کیش یا خارک یا بندر لنگه یا بندر گناوه ! با بادهای گرم خلیح، و نخلهای خرما و رطب و خارک و دیری و قمسی.
Mazdak Limakeshiآقا تحلیل…
Mazdak Limakeshi
آقا تحلیل نکن مثل نوری علا از رضا پهلوی که مرکز ثقل عوامل اسرائیل و کلا بیگانه و عناصر فاشیست شده یک بار برای همیشه فاصله بگیر و این داستان سرایی ها را کنار بگذار
Shahla Ardalanاین جناب…
Shahla Ardalan
این جناب محققی از همانجا دستش توی جیبت میره که سوال غیر واقعی مطرح میکند … مهمترین چهرهٔ اپوزسیون…. خیلی خنده دار است زیرا موردی که رضا پهلوی از خود نشان دارد عنوانش مهمترین تفرقه افکن در جمع اپوزسیون بود!!
ایرج اروجی:
ایرج اروجی:
سلام، مشکل شخص خود رهبری که میخواهد رضا شاه در این دوره حیاتی تر از دوران رضا شاه باشد نیست، حال آن رضاشاه منظر این دوره میخواهد شخص شاهزاده رضا پهلوی باشد یا نرگس محمدی و یا محمد نوریزاد و یا هر هموطن دیگری . شمایل سردار سپه بر تن هر هموطن شناخته شده ای بدون بودن حلقه ای از هموطنان شایسته، شناسنامه دار و مورد اعتماد عام در کنار رهبر فقط یک جامه مندرس است! حداقل من به عنوان یک شهروند پیاده نظام مطالبه محور سرزمین ایران از بافت چنین حلقه شایسته و مورد اعتماد در اطراف رهبری احتمالی سیستم محوری برای هدایت جنبش انقلابی زن زندگی آ زادی بی اطلاع هستم و درکم از بیعت های موجود در ارتباط با هموطنان شاخص در حد مجیزگویی و عاقبت اندیشی فقیرانه برای انبان شخصی از آنها است تا یک وظیفه ملی. امیدوارم فقط بدبینی باشد و شما با دادن شناختی از این حلقه توانمند این بدبینی بنده را رد بکنید.
افزودن دیدگاه جدید