
سیپک چیست؟:
(CPAC)، با راهاندازی پروژهای برای ارتباط مستقیم ایرانیان مهاجر با مقامهای ارشد دولت ترامپ با هدف تشدید فشارها بر جمهوری اسلامی خوانده است.
انان می گویند میخواهیم همه این صداهای مهم از جامعه ایرانیان تبعیدی را گرد هم بیاوریم تا یک نقطه واقعی فشار بر رژیم ایران ایجاد کنیم. باید بین کسانی که به آزادی، مدارا و حقوق بشر باور دارند، اتحاد گستردهای شکل بگیرد تا بتوانیم فشار مؤثری بر ایران وارد کنیم.»
«این گروه دسترسی مستقیم به سیاستگذاران، از جمله مقامهای ارشد دولت ترامپ، را ممکن میسازد و از آن دسته از اعضای جامعه ایرانی خارج از کشور که با ایدئولوژی اسلامگرایانه حاکم مخالفت دارند و از تمامیت ارضی ایران حمایت میکنند، پشتیبانی خواهد کرد.»
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
دیدگاهها
کار کار انگلیساست
شعار ِ رضاشاه روحت شاد، سوزنی است که فقط در چشم تبهکاران اسلامی، چپ کمونیستی و تجزیه طلبان ضد وطن فرو می رود
پس
رضا شاه روحت شاد
سه سناریوی اصلی (جنگ، مذاکره…
سه سناریوی اصلی (جنگ، مذاکره، یا بنبست داخلی)
۱. مسیر اول: جنگ (محدود یا فراگیر)
واقعیتها:
1. اسرائیل حملات پراکنده به مراکز نظامی یا تأسیسات هستهای ایران را در گذشته انجام داده و ممکن است ادامه دهد.
2. امریکا تمایلی به ورود به جنگی گسترده با ایران ندارد. تجربه افغانستان، عراق و سوریه نشان داده که هرگونه فروپاشی بدون جایگزین، مساوی با هرجومرج است.
3. ایران از تنش کنترلشده سود میبرد: بهعنوان ابزار سرکوب داخلی، ایجاد فضای امنیتی، و مشغولسازی افکار عمومی.
نتیجه محتمل:
1. احتمال درگیریهای پراکنده و محدود، نه جنگ فراگیر، بیشتر است.
2. این تنشها نه برای پیروزی نظامی بلکه برای حفظ وضع موجود و سرکوب داخلی از سوی جمهوری اسلامی مفیدند.
۲. مسیر دوم: مذاکره ایران و امریکا
واقعیتها:
1. مذاکره غیررسمی میان ایران و امریکا در سطح منطقهای (عمان، قطر) در جریان است.
2. امریکا در پی مهار ایران است، نه براندازی آن. هدف واشنگتن «تغییر رفتار» جمهوری اسلامی است، نه لزوماً تغییر نظام.
3. ایران در پی لغو یا کاهش تحریمهاست، ولو با حفظ حداقلی از تنش برای حفظ چانهزنی.
نتیجه محتمل:
1. توافقات موقت و محدود (مثلاً آزادسازی منابع مالی، کاهش سطح غنیسازی در برابر برداشتن برخی تحریمها).
2. در نبود یک اپوزیسیون قوی، ایران توانایی چانهزنی بیشتری دارد، چون غرب نگران خلأ قدرت است.
۳. مسیر سوم: فروپاشی داخلی یا تغییر از درون
شرایط موجود:
1. نارضایتی عمومی گسترده است، اما سازماندهی، رهبری و برنامهی سیاسی جایگزین وجود ندارد.
2. هرگونه فروپاشی بدون جایگزین میتواند به تجزیهطلبی، جنگ داخلی، یا دخالت خارجی منجر شود.
3. مردم از یکسو خواهان سرنگونیاند، اما چشمانداز روشنی از «فردای بدون جمهوری اسلامی» ندارند.
نکته کلیدی که باید بدان اشاره کرد:
تا زمانی که اپوزیسیون منسجم، ملی و متحد شکل نگیرد، امریکا یا غرب حاضر به حمایت واقعی نخواهند بود. آنها آلترناتیو نمیسازند، اما از آلترناتیو واقعی حمایت میکنند. نمونه، عراق، لیبی، افغانستان و سوریه
مسئولیت اپوزیسیون و مردم
1. اولویت روشن: براندازی جمهوری اسلامی نه فقط یک خواست، بلکه باید به استراتژی ملی تبدیل شود.
2. اتحاد ملی: ائتلافی فراگیر با حضور همه نیروهای دموکرات، ملی، قومی و مدنی لازم است.
3. پرهیز از توهم قدرتیابی فردی: وابستگی یا نزدیکی فردی به دولتهای خارجی (مانند امریکا یا اسراییل) راهی به قدرت نیست. تجربه خاورمیانه نشان داده که حکومتهای تکصدایی جایگزین، باعث بحرانهای بیشتر شدهاند.
4. پادشاهیطلبان باید واقعگرا باشند: در نظامهای دموکراتیک مدرن، بازگشت به سلطنت نه عملی است، نه مشروع و نه مطلوب. ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی نیز چنین گزینهای را نمیپذیرند.
برای نمونه، آلمان یک جمهوری فدرال با قانون اساسی (Grundgesetz) است که در آن اصول بنیادینی مانند جمهوریبودن نظام و دموکراسی، طبق اصل ۷۹ بند ۳، از جمله اصول تغییرناپذیر به شمار میروند. به همین دلیل، حتی تغییر ساختار جمهوری به سلطنت از راههایی مانند همهپرسی یا اصلاح قانون اساسی نیز عملاً غیرممکن است، زیرا این اصول بهطور خاص از هرگونه تغییر محافظت شدهاند.
افزودن دیدگاه جدید