رفتن به محتوای اصلی

« اتحاد سرخ و سیاه و قهوه ای » مسعود نقره کار! ادامه داوری سیاسی نمونه چپ ۵۷ ؟

« اتحاد سرخ و سیاه و قهوه ای » مسعود نقره کار! ادامه داوری سیاسی نمونه چپ ۵۷ ؟

▪️در فیسبوک مسعود نقره کار نوشته ای با عنوان « اتحاد سرخ و سیاه و قهوه ای علیه آزادی و دموکراسی» توجه ام را جلب کرد .
مسعود نقره کار که به گمانم از تاثیر گذاران درمحفل ها و جمع هایی با نام هواداران سوسیال دموکراتها یا انجمن های چپ می باشد.

▪️می توان با تعریف نقره کار از سرخ ، چپ ، راست ، قهوه ای اختلاف نظر داشت چرا که در دوران معاصر مفاهیم سیاسی از آنچه در دوران جنگ ایدئولوژیکی برداشت می شده است تفاوت جدی دارد. این مفاهیم در شرایط انتخابات و بلوک بندی های راست، چپ ، میانه، بنابه ماهیت و روش های اجرایی و تاثیر گذاری ها نمود می یابند. اما در واقعیت زمینی متغیر ، ما با جابجایی این مفاهیم مواجه هستیم. من و شما برای یافتن راه حل ها برای چالش های اجتماعی در موردی راه و روش از نوع چپ را بر می گزینیم ، و در موارد دیگر شیوه های راست را انتخاب کنیم .
▪️ انتخاب یک راه حل، به جهات ارزش و وزنی که دارد ، بخودی خود نه راست است و نه چپ . اینها برچسب های دوران معاصر است ، که به عنوان معیار یا شناخت یک آدرس سیاسی اهمیت یافته است . آنچه اهمیت واقعی دارد، نتیجه تصمیم و کار بسود مردم است. نتایحی که قابل لمس در تجربه روزمره مردم باشد و قابل اندازه گیری هستند . اما اینکه سیاست چه نام و رنگی به آن میدهد، مفاهیمی هستند که در ذهن ما جاری هستند .

▪️ به عنوان مثال ، بخشهایی زیادی از تصمیمات شاه فقید نمونه خوبی از انتخاب راه حل ها و در پی آن نتایحی بسود مردم بود، نمونه، آموزش رایگان ، بهداشت عمومی رایگان ، اصلاحات ساختاری ، تقویت بنیادین حقوق زنان ، سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها ، اداره شورایی تعاونی‌های روستایی و فروشگاهای زنجیره ای محیطهای کارگری ، کارمندی ، خانه های سازمانی برای بخش های متنوع موسسات دولتی ، صنعتی ... این اقدامات هیچ شباهتی با روش های معمول احزاب راست حتی در کشورهای دموکراتیک نداشته است . مهم نیست چه نامی به آن بدهیم، چپ ، راست ، لیبرال... . این اقدامات به جهت عمق و تاثیر اجتماعی عمیقا انقلابی بوده اند که در راستای سیاست های سوسیال رفرمیستی پهلوی به اجرا در آمده اند . دعوا بر سر نامگذاری اقدامات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی شاه و اختلاف نظر بر نوع نگرش در دیروز ما و داوری امروز ما ، صرفا مشغولیات ذهن آشفته مان است که هیچ ارتباط ماهوی با اصل تصمیم ، انجام کار و نتایج حاصله از آن برای عموم نداشته و ندارد . ترازو برای اندازه گیری و داوری در دست توده ها است ، نه ذهنیت پردازان آشفته سکت های چپ و راست با هر نام و موقعیتی ....

▪️حال برگردیم به آنچه نقره کار در تقسیم بندی خود می پردازد . من نمی توانم ذهنش را بخوانم اما آنرا بسیار آشفته می فهمم ، همان آشفتگی ذهن کلاسیک چپ زده ،غرق در مفاهیم و تعاریف اسارت بار نسل ما .
او در امتداد همان ذهنیت، ارتجاع تازه ای کشف می کند که درشکه چیان آن در خیابان های سیاست ، سلطنت طلبان هستند ، البته با یک جاخالی رادیکال /افراطی راست منظور است . اما آنچه او نمی گوید و در لابلای استدلالهای او یافت می شود، پنهان سازی کینه چپ سنتی علیه نیروهای لیبرال دموکراسی ایران است ، که امروز بخش عمده آنها پشتیبانان پهلوی هستند ،نه الزاما پادشاه خواهی، بلکه به علت ضرورت جمع شدن برای تغییر ... ،
رادیکالهای «قهوه ای» بهانه نقره کار است برای تاختن به هسته اصلی مبارزه ملی نسلی که انتخاب کرده است .

▪️امروز ما در جبهه متنوع هواداران و پشتیبانان پهلوی با یک مجموعه ای از نیروها ، شخصیت ها با نام و هویت های مشخص مواجه هستیم . در اطراف شاهزاده، زنان و مردان آگاه با تحصیلات آکادمیک، اعتبار سیاسی ، اخلاقی و اجتماعی بسیاری حضور دارند. نقره کار سراغ این نیروها را نمی گیرد یا نمی خواهد ببیند. عمده روشنفکران را، ما امروز در بین پشتیبانان شاهزاده پهلوی می بینیم . زیرا برای این شخصیت ها و نیروها ، مبارزه ملی بسیار مهم است نه چه کسی در آینده شاه یا رییس‌جمهور ایران شود. نقره کار با ساده سازی، در ادامه استدلال خود ، یقه غوغاگران قهوه ای را می گیرد، که به گمانم پرانتزی در حجم مبارزه میلیونی مردم ایران هستند .

▪️کینه نهادینه شده در نسل نقره کار ، با جسارت ورزی نمایندگان فکری نسل «زد» بسیار بیگانه است. او آنها را با نام افراطی و رادیکال زیر ضرب قرار میدهد، بدون اینکه تلاش کند آنها را بفهمد، و زبان سیاست ورزانه اصولی را ، در برخورد با آنها بکار گیرد . در تعدادی از کامنت ها وقتی نخوه نگرش او، در رابطه با آشفتگی و پراکندگی های اپوزیسیون علت یابی می‌ شود، و اشاره می شود که نقش نسل باورمند به نکبت ۵۷، به عنوان مسبب هم در فاجعه امروز قابل سرزنش است، بلافاصله نقره کار در موضع دفاعی چپ سنتی شمشیر از رو می بندد ، استبداد شاه مقصر است که آخوند را میدان داد و چپ ها را شکنجه کرد و کشت. خوب اینجا مقصر اصلی افشا شده و چپ سنتی با هژمونی اندیشه ورزی تاریخی خود (عمدتا ضد ملی) نقش فرعی داشته است

▪️ بحث درستی فاکتهایی که همگان واقفند نیست ، بلکه نخوه نگرش او است، که در نتیجه گیری ها و علت یابی ها می لنگد. او می گوید از عملکرد سیاسی گذشته خود انتقاد کرده است (بروید بخوانید ... ) اما او قادر نیست بگوید که درعمل سیاسی امروز او آن «انتقاد از خود» چگونه پیوند یافته است ، چه اهدافی را در نگرش امروز او دنبال کرد که بتوان جستجو کرد و نشان از صداقت در انتقاد او دانست ؟ نه، انتقاد از گذشته او مثل بسیارانی ، صرفا عذر بدتر از گناه است ، یک نوع رفع تکلیف برای نپذیرفتن مسئولیت. پرسش این است قدم‌های بعدی او به عنوان مدافع اندیشه های سوسیال دموکراسی در جهت نزدیکی با آقای پهلوی چه بوده است؟ طبعا سلطنت طلبان همیشه افراطی مانع همبستگی هستند ، ازجمله مشاوران شاهزاده ، در نتیجه عدم رغب و تلاش در جهت نزدیکی توجیه میشود. برای خواننده بیرونی، پیام اینگونه است « رضا پهلوی اسیری است در دست ارتجاع قهوه ای از فرشگرد ها تا ایران نوین ها و غیره ... » مسیر راه مین گذاری شده است ، دقیقا همان روش و استدلالی که قبل از ۵۷ در برخورد با پهلوی پدر از جانب چپ ها مطرح می‌شده است . برای او تا زمانی که نصفه لیوان خالی است ، امیدی وجود ندارد...
▪️به باور من امثال نقره کار و نمونه های نسل چپ سابق که از اقبال مردم برای راه حل ملی با پذیرش نقش شاهزاده رضا پهلوی آگاهی دارند ، یک وضعیت سیاسی آزردهنده ای بوجود آمده است . عصبانیت از فرشگرد و استبداد شاه نوعی عذر موجه ای شده است که بگویند ما نیستیم . «لاتهای چماق بدست» اطراف هر جریانی همیشه وجود خواهند داشت، حتی در اروپا در اطراف احزاب دمکراتیک راست و چپ . متاسفانه امثال نقره کار در ذهنیت کینه ستیزانه ضد پهلوی خود دست این لاتهای خود ساخته و یا واقعی را چماقی داده اند و در درگاه رضا پهلوی به نگهبانی گماشته اند.
▪️ عصبانیت او در پاسخ به کامنت ها بسیار آشکار است ، چون مردم (بخوان چریک سابق ) دموکراسی می‌خواستند و شاه هم جلوی تشکیل احزاب «دموکراتیک » را گرفت ... پس انقلاب اجتناب ناپذیر شد ... او نمی تواند ببیند ،اگر چند سال قبل تر هم این احزاب سیاسی ایدئولوژیک آزاد می شدند ، ظرفیت آنها در درجه اول به سمت بزیر کشیدن شاه بکار گرفته میشد، نه تقویت دموکراسی ، چون نسلی نبود که بتواند دموکراسی را بفهمد. متاسفانه خودباوری کاذب همراه با خودشیفتگی نسل چریک بازنشسته امروزی ، مرزی ندارد. سخن من/ ما درد دل نسل منتقد به تبهکاری سیاسی نسل گذشته است، که امیدی به درمان برای ماندگان درگاه ۵۷ نمی بیند، بلکه دفاع از وجدان آزاد خود را وظیفه می پندارد .
لینک مقاله نقره کار در پایین آمده است . توجه شما را به کامنت های او جلب می کنم . انگیزه اصلی من برای نگارش متن انتقادی بالا در واقع مرتبط به کامنت های او است . 
https://www.facebook.com/share/p/1BzZiVukv6/

 

❗کامنت ها
▪️کیا رستمی :
ما در ایران جز مقطعی کوتاه با حرب سومکای داریوش فروهر در دهه ۲۰ شمسی به تقلید از ناسیونال- سوسیالیست‌های هیتلری، هیچگاه یک جریان منسجم سیاسی قهوه‌ای یا فاشیستی با تعلقات فاشیستی ویا ناسیونال- سوسیالیستی نداشته‌ایم. اگر بسیار معدود افرادی با رفتارهای فاشیست مآبانه در عرصه سیاسی قصد ماهی گرفتن دارند باید بدانند که این تفکرات با خلق و خوی امروز ایرانیان کاملن در تضادست. برعکس می‌توان فاشیسم را از هر نظر در قامت و هیبت حاکمیت اسلامی اشغالگر در ایران یافت، از جنگهای نیابتی تا سیاستهای روانشیستی رژیم، ضدیت و دشمنی با یهودیت و اسرائيل و غرب ستیزی و امت گرایی  و صدها پدیده دیگر. این مغلطه بزرگی است که ارتجاعی بنام ارتجاع فاشیستی و قهوه‌ای در اطراف شخص شاهزاده رضاپهلوی شکل گرفته که در قالب مشاوران او و احزابی همانند حزب ایران نوین و یا فرشگرد بروز نموده است. و اگر مصادف بودن ایران‌گرایی با ارتجاع قهوه‌ای منظور نویسنده است که دیگر واقعن یک فاجعه‌ تفکری است.

❗پاسخ من به کامنت بالا 

در مقاله تلاش کردم هدف‌های پنهان در عین بسیار آشکار چپ ایران را در برخورد با «فاشیسم قهوه ای» بشکافم.  تصور میکنم همه حرفهایم را زده ام . تردیدی ندارم که آنها بی عملی خودشان را بدین طریق توجیه می کنند. مقصران و ناشیان عرصه سیاست در اطراف شاهزاده دیده میشوند ، آری ، در اوایل این دوستان جوان روشهای مداراگرانه کمتری داشتند و من هم دوست نداشتم ، همینطور شلاقی منتقد بودند ...‌  ‌ زبان سیاست این نیست چون حق دارم پس باید بتازم ... ، اما این دوستان الان بسیار پخته و منسجم برخورد می کنند. من نمیدانم آنها چقدر نفوذ سیاسی دارند ، اما آنچه شاهزاده می گوید و رفتار می کند ، عمیقا دمکراتیک و با فرهنگ یک لیبرال دموکرات قابل توجیه است ‌ . حال چرا این فاشیست های قهوه‌ای بی اثرند را من نمیدانم . به این نتیجه می رسم ، یک هوچی گیری از طرف چپ سرکوهی و درویش پور ها راه باز کرده است و دیگران هم در این آتش می دمند.

❗کیا رستمی
دقیقن اینچنین است که می‌گویید هوشنگ گرامی. فریادهای امثال سرکوهی و هالو و خرسندی بیشتر هوچی‌گری است تا روشنگری. و مطمئنا شاهزاده رضا پهلوی بیش از هرکس دیگری خطرات  افراط گرایی را میداند ومی‌شناسد و  جلوی این جریانات مخرب در درون تشکیلات تحت نظر خویش ایستاده است.
❗شیرین زاهدی
مطلب شما در ایران گلوبال  جواب خوبی به چپ های عصبانی بود .
هنوز هم نمیتوانم بفهمم چطور میشود که اشخاصی یا گروههایی ایدئولوژی خودشان را به  صلاح مردم و خطری که آنها را تهدید میکند ترجیح بدهند .
همانطور که حکومت اسلامی انجام داده و میدهد

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

هوشنگ اسدی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

حسن

عنوان مقاله
اتحاد سرخ وسیاه

وقتی مشروطه تعطیل می‌شود، همین اوضاع غیر قابل تحمل بوجود می‌آید.
برای کسانیکه نه دقدقه قدرت و ثروت داشتند، این روزهای ننگین در تصور میگنجید.
پرسش اصلی این بود وهنوز هست، اگر شاه فقط شاه مشروطه بود و در قدرت دخالت نمی‌کرد،
آیا ایران با داشتن سرخ وسیاه همین پایان را داشت؟
برای اینکه از فضای سیاسی و اقتصادی ایران بیشتر بدانیم، بهتر است خاطرات آقای امیرانی را با صدای
آقای ناصر زراعتی در یوتوپ گوش کنیم.
متاسفانه در ایران حتا برای نمونه حزبی مدافع نظام پادشاهی و همان مشروطه لگد مال شده وجود نداشت.
پیش از آنکه شاه ایران را ترک کند چابلوسان و دستمال بدستان از ایران رفته بودند و مقاومتی نشان ندادند.

ی., 08.06.2025 - 07:34 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Ahmad Moghimi
دست هوشنگ عزیز درد نکند🌹🙏 نقدی بجا و درست. من پست مسعود نقره کار و کامنت ها را یکی دو روز قبل خواندم، اما نه لایک زدم و نه کامنت گذاشتم. در عین حال بسیار متاسف شدم از اینکه فکر می کردم نقره کار به روز شده است. برای یکایک ما که وابستگی فکری به حزب و گروهی داشتیم، گسست از آن یک جدال مداوم را می طلبد که ذهنمان اجازه ورود دوباره را ندهد. هم برخی وابستگان به چپ و نیز مجاهدین، با وجودیکه سالها جدا شده و مدعی مستقل بودن اند، اما می بینم که دوباره زیر بیرق رجوی و چپ های ورشکسته رفته، برای غزه نوحه خوانی می کنند و سینه می زنند، بخصوص دشمن اصلی خود را از رژیم پلید هزار فاجعه حاکم، به شاه درگذشته و شاهزاده تغییر داده اند‌

پ., 05.06.2025 - 07:38 پیوند ثابت
هوشنگ اسدی

در مقاله تلاش کردم هدف‌های پنهان در عین بسیار آشکار چپ ایران را در برخورد با «فاشیسم قهوه ای» بشکافم. تصور میکنم همه حرفهایم را زده ام . تردیدی ندارم که آنها بی عملی خودشان را بدین طریق توجیه می کنند. مقصران و ناشیان عرصه سیاست در اطراف شاهزاده دیده میشوند ، آری ، در اوایل این دوستان جوان روشهای مداراگرانه کمتری داشتند و من هم دوست نداشتم ، همینطور شلاقی منتقد بودند ...‌ ‌ زبان سیاست این نیست چون حق دارم پس باید بتازم ... ، اما این دوستان الان بسیار پخته و منسجم برخورد می کنند. من نمیدانم آنها چقدر نفوذ سیاسی دارند ، اما آنچه شاهزاده می گوید و رفتار می کند ، عمیقا دمکراتیک و با فرهنگ یک لیبرال دموکرات قابل توجیه است ‌ . حال چرا این فاشیست های قهوه‌ای بی اثرند را من نمیدانم . به این نتیجه می رسم ، یک هوچی گیری از طرف چپ سرکوهی و درویش پور ها راه باز کرده است و دیگران هم در این آتش می دمند.

پ., 05.06.2025 - 07:37 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Kia Rostami
ما در ایران جز مقطعی کوتاه با حرب سومکای داریوش فروهر در دهه ۲۰ شمسی به تقلید از ناسیونال- سوسیالیست‌های هیتلری، هیچگاه یک جریان منسجم سیاسی قهوه‌ای یا فاشیستی با تعلقات فاشیستی ویا ناسیونال- سوسیالیستی نداشته‌ایم. اگر بسیار معدود افرادی با رفتارهای فاشیست مآبانه در عرصه سیاسی قصد ماهی گرفتن دارند باید بدانند که این تفکرات با خلق و خوی امروز ایرانیان کاملن در تضادست. برعکس می‌توان فاشیسم را از هر نظر در قامت و هیبت حاکمیت اسلامی اشغالگر در ایران یافت، از جنگهای نیابتی تا سیاستهای روانشیستی رژیم، ضدیت و دشمنی با یهودیت و اسرائيل و غرب ستیزی و امت گرایی و صدها پدیده دیگر. این مغلطه بزرگی است که ارتجاعی بنام ارتجاع فاشیستی و قهوه‌ای در اطراف شخص شاهزاده رضاپهلوی شکل گرفته که در قالب مشاوران او و احزابی همانند حزب ایران نوین و یا فرشگرد بروز نموده است. و اگر مصادف بودن ایران‌گرایی با ارتجاع قهوه‌ای منظور نویسنده است که دیگر واقعن یک فاجعه‌ تفکری است.

در عین حال این سوال مطرح می‌شود که نقش باصطلاح ارتجاع قهوه‌ای یا همان فاشیسم مورد نظر آقای نقره کار در "انقلاب مشروعه ۱۳۵۷" چه بوده است؟ آیا این جریان سیاسی در اتحاد با چپهای ایرانی با اسلامیستها در سرنگونی حکومت پهلوی نقش داشتند؟ و یا به زعم احتمالی نویسنده ، فاشیسم و ارتجاع قهوه‌ای در قالب شخص محمد رضا شاه پهلوی خود حاکم بر اوضاع و مملکت بوده‌اند تا بدست "روشنفکران" و انقلابیون اسلامیست و چپ سرنگون شدند؟ یا اینکه فاشیسم و ارتجاع قهوه‌ای در آنزمان زندگی نمی‌کرد (گرچه بزعم نویسنده حزب ایران نوین امروز یا بخشی از آن فاشیستی است و پوشیده نیست که در آنزمان تنها حزب سیاسی موجود در ایران بود) و این فاشیسم تازه امروز در قالب فرشگرد و مشاوران شاهزاده پا به عرصه حیات سیاسی نهاد؟؟

پ., 05.06.2025 - 07:37 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

انقلابی شدم و اصلا به عشق او ریش میذاشتم
صحنه آنقدر سورئال است که هر توضیحی خرابش میکند.
قطعه ایی از پازل چگونگی خشم و خروش و بیداری خلق یا امت قهرمان یا انقلاب ۵۷ چرا بوجود آمد؟
بیشتر از احساس خشم الان خنده ام میگیرد

چ., 04.06.2025 - 22:20 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

یک پیانیست و آهنگساز با استعدادی بود بنام منصور ایران نژاد. زیاد پرکار نبود و حدود ۱۳ آهنگ برای خوانندگانی چون داریوش و سلی و لیلا فروهر و ویگن و بقیه ساخت. با ژاکلین ویگن هم عاشق و معشوق بوده اند که خورد به انقلاب و ژاکلین رفت و او ماند و بعدها دچار بیماری وسواس شد و تا آخر عمر در انزوا و اندوه زندگی کرد
یک آهنگ برای داریوش ساخت بنام رهایی (کفتر کشته پروندن نداره) روی شعر مسعود امینی و تنظیم محمد شمس که به فرقه مجاهدین پیوست. امینی می گوید که این ترانه را برای مهدی رضایی (تروریست مجاهد که در سال ۵۱ اعدام شد) سروده است. همه اینها را گفتم تا برسم به اینجا:
یکی از کارکنان استودیویی که ترانه را در آن ضبط کردند (اگر اشتباه نکنم استودیو بل) می گوید که روز ضبط منصور هی با دست فرمان قطع میداد چون صدای خواننده به کل فالش بود. خلاصه در همان جا بساط منقل و وافور را برای خواننده خلقی یعنی داریوش علم میکنند که چند تا کام بگیرد تا کوک شود و بتواند این ترانه انقلابی که در آن آرزو میکند ملت ما شوند و رها شوند را اجرا نماید.
به همه اینها بیفزایید سخن محمد مایلی کهن را که... من با گوش دادن به داریوش

چ., 04.06.2025 - 22:19 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید