رفتن به محتوای اصلی

سخنی چند در باره نشست همایش همبستگی برای آزادی ایران در بروکسل در روز 14 ژوئن ۲۰۲۵

سخنی چند در باره نشست همایش همبستگی برای آزادی ایران در بروکسل در روز 14 ژوئن ۲۰۲۵

نشست همایش همبستگی برای آزادی ایران در بروکسل، نه صرفاً یک گردهمایی رسانه‌ای یا فهرستی از سخنرانان شناخته‌شده، بلکه تمرینی است برای آن‌چه که در آینده ایران به آن نیاز داریم: توانایی گفت‌وگو با مخالف، شنیدن صدای دیگری، و کنار هم نشستن برای هدفی مشترک. 
در دنیای دموکراتیک، این اصلِ بنیادین سیاست است؛ اما در فرهنگ سیاست‌زده‌ی ما، متأسفانه هنوز استثناست، نه قاعده.

این نشست، ولو موقت و ناکامل، دارد چیزی را تمرین می‌کند که برای ساختن آینده‌ای آزاد حیاتی است: هم‌نشینی مخالفان سیاسی در فضایی مدنی و گفت‌وگومحور. چه اتفاقی بهتر از این برای تشویق دموکراسی‌خواهان ایرانی؟ چه نشانه‌ای مهم‌تر از این‌که می‌توان، علی‌رغم اختلاف‌های سیاسی، بر سر اصول بنیادینی چون حقوق بشر، جدایی دین از دولت، تمامیت ارضی ایران، و حق مردم برای انتخاب حکومت، به اشتراک رسید؟

اتحاد، الزاماً به معنای یکنواختی نیست. آن‌چه ایران به آن نیاز دارد، ائتلاف دموکراتیک است، نه یک‌دست‌سازی سیاسی. 
ما قرار نیست همگی در یک حزب سیاسی همراه شویم، اما می‌توانیم، و باید بتوانیم، در اصول پایه‌ای کنار هم بایستیم؛ همان اصولی که استبداد اسلامی چهل‌وچند سال است پایمالشان کرده.

از این منظر، نشست بروکسل باید مورد تحسین و تشویق همه دموکراسی‌خواهان ایرانی قرار گیرد. نه به این خاطر که همه چیز در این نشست حل و فصل شود، بلکه چون نفس تلاش برای گفت‌وگو میان منتقدان، یک حرکت مترقی و تاریخی است. این تمرینی است برای فردای ایران؛ فردایی که در آن دیگر حذف و تخریب، جای خود را به رقابت و مدنیت داده باشد و از این بابت جای تشکر از جنبش هفت آبان ،متولی این نشست را دارد.

در تاریخ ملت‌ها، لحظاتی هست که اگر به‌درستی درک نشود، اگر با خرد جمعی و شهامت ملی پاسخ داده نشود، می‌تواند دهه ها و یا حتی قرن‌ها آینده یک سرزمین را به تاریکی و تباهی بکشاند. ما اکنون در آستانه‌ی یکی از همان لحظات ایستاده‌ایم. ایران، این سرزمین کهن و پُرغرور، پس از دهه‌ها زخم و ظلم و تاراج، به نقطه‌ای رسیده که یا در آتش اختلاف و بی‌عملی خاکستر می‌شود، یا در پرتو همبستگی و عقلانیت، از نو متولد خواهد شد.

همایش 14 ژوئن ۲۰۲۵ در بروکسل، که با حضور چهره‌هایی چون حسن منصور، لادن برومند، ایرج مصداقی، نازنین انصاری، بیژن کیان، دریا صفایی، پرویز دستمالچی، یوری رزنتال، علیرضا نوری‌زاده، سعید بشیرتاش، فؤاد پاشایی، آلس امپه، شیرین عبادی، شهرام عباسپور، رضا مهرگان و یزدان شهدایی برگزار می‌شود، تنها یک نشست دیگر در میان ده‌ها کنفرانس تبعیدی نیست. این همایش، نماد یک ضرورت تاریخی است: فریادی برای اتحاد، تلنگری برای آنانی که هنوز درگیر رقابت‌های پوچ، توهین‌های نسلی، و جاه‌طلبی‌های سیاسی‌اند، آن‌ هم در لحظه‌ای که میهن در لبه‌ی پرتگاه ایستاده است.

اما پرسش اصلی این‌جاست: آیا ما، نیروهای دموکرات خارج از کشور، از این فرصت تاریخی استفاده خواهیم کرد؟ آیا بالاخره درک خواهیم کرد که «هیچ‌کس به‌تنهایی، ایران را نجات نخواهد داد»؟

شاهزاده رضا پهلوی: امیدی برای اتحاد، نه اسطوره‌ای بی‌نقش:

در دو سال گذشته، بارها در مقالاتم بر ویژگی‌های شخصیتی و سیاسی شاهزاده رضا پهلوی تأکید کرده‌ام. او نه مرد کودتاست، نه سودای سلطه دارد. انسانی است دموکرات، با دیدگاهی اخلاق‌مدار، که برخلاف بسیاری، در پی قدرت نیست، بلکه به‌دنبال انتقال قدرت به مردم است.

اما همین دموکرات‌منشی، موجب نگرانی بسیاری شده است: دوستان نگران‌اند که در میانه‌ی طوفان، سکان کشتی انقلاب باید در دست شخصی با صلابت و اقتداری شبیه به رضاشاه باشد. دشمنان نیز، از جمهوری اسلامی گرفته تا چپ‌های سنتی ضد غرب، از این ترس دارند که او بتواند اپوزیسیون را متحد کرده و صدای ملت شود.

در مصاحبه‌اش با پاتریک بِت-دیوید در مارس ۲۰۲۳، شاهزاده نشان داد که فراتر از هر حزب و مکتب، دل در گرو آینده‌ای دارد که در آن «قدرت» نه هدف، بلکه مسئولیتی است. از محیط‌ زیست تا آزادی بیان، از ساختار اقتصاد آزاد تا پرهیز از خشونت، او نقشه‌راهی ترسیم می‌کند که شایسته‌ی ملت ایران است.

شخصیت او شاید برای رهبری یک جنبش انقلابی کلاسیک، بیش از حد نجیب و مدنی باشد، اما برای ساختن فردای دموکراتیک ایران، بی‌بدیل است. او می‌تواند پلی باشد میان نسل‌ها، میان گرایش‌ها، و میان ایران امروز و ایران آینده.

نسل ۵۷، نسل Z: پایان تحقیر، آغاز تفاهم:

یکی از پدیده‌های خطرناک در فضای سیاسی اپوزیسیون، تبدیل نسل‌ها به میدان جنگ است. واژه‌ی «۵۷» تبدیل به ناسزا شده، گویی آن نسل تنها مسبب تمام مشکلات ماست؛ در حالی‌که فراموش می‌کنیم که همان نسل، نسلی بود که در دوران شاهان فقید پهلوی پرورش یافته بود و برای دموکراسی قیام کرد، و اگر فریب خورد، از سر سادگی نبود، بلکه از شدت امید و رویاپردازی و نبود یک نیروی سیاسی معتدل و مترقی بود.

در آن‌سو، نسل Z با شور و خشم به میدان آمده؛ شجاع، بی‌پروا، خواهان تغییرات فوری. اما بی‌تجربگی سیاسی این نسل، بدون راهنمایی و حمایت نسل‌های پیشین، می‌تواند به هرج‌ومرج یا سوء‌استفاده‌های سیاسی بینجامد.

اگر این دو نسل، به‌جای دشمنی، به هم تکیه کنند، آنگاه می‌توان امید داشت که آینده‌ای روشن رقم خواهد خورد. دیگر وقت آن رسیده که نه «پدران‌کشی» کنیم، نه جوان‌هراسی. ایران به همه‌ی ما نیاز دارد.

از شعار تا عمل: اپوزیسیون در آستانه‌ی آزمون نهایی:

در مقاله‌ام با عنوان «وظایف خطیر اپوزیسیون»،در کیهان لندن تأکید کردم که زمان شعار دادن به‌سر آمده است. مردم ایران، از خراسان تا کردستان، از زاهدان تا تهران، دیگر دنبال حرف نیستند، دنبال اقدام‌اند.

این اقدام باید چهار ویژگی داشته باشد:

پرهیز از تفرقه: هیچ‌چیز به‌اندازه‌ی اختلاف‌افکنی به نفع رژیم نیست. باید بیاموزیم که اختلاف‌نظر، مجوز دشمنی نیست.

اتحاد هدفمند: مانند یک ارکستر که هر ساز نقش خود را دارد، اپوزیسیون هم باید هماهنگ باشد؛ نه یک‌صدا، اما در یک مسیر.

خلاقیت سیاسی: زمان آن رسیده که راهکارهایی نو برای انتقال قدرت، جایگزینی ساختارها، و مدیریت دوران گذار طراحی کنیم. دوران بیانیه‌نویسی و مصاحبه‌بازی گذشته است.

صداقت و فداکاری: باید ثابت کنیم که صدای ملت‌ایم، نه دنباله‌رو منافع شخصی یا حزبی.

رابطه با جهان: میان‌رو باشیم، نه افراط‌گرا:

در مقاله‌ای دیگر، از لزوم تعامل گسترده با دولت‌ها، احزاب میانه‌رو و نهادهای بین‌المللی سخن گفتم. برخی نیروهای اپوزیسیون در سال‌های اخیر به‌اشتباه، تنها بر ارتباط با جریانات راست افراطی تمرکز کرده‌اند. این نه‌تنها مشروعیت ما را در سطح جهانی زیر سؤال می‌برد، بلکه ما را از حمایت نهادهای مهمی چون پارلمان اروپا، سازمان ملل، و NGOهای حقوق بشری محروم می‌سازد.

باید یاد بگیریم که برای ساختن یک ائتلاف جهانی علیه جمهوری اسلامی، نیازمند ائتلاف با تمام دموکراسی‌ها هستیم، نه فقط با آنان که شعارهای افراطی تر را سر می دهند.

آزمون تاریخی: به‌جای تسویه‌حساب، تسخیر آینده:

در دومین سالگرد جنبش «زن، زندگی، آزادی» هشدار دادم که اگر نیروهای دموکرات ایرانی نتوانند از خود بگذرند، و از منافع شخصی عبور کنند، و یک صف واحد بسازند، نه مرگ خامنه‌ای، نه سقوط رژیم اسلامی، و نه حتی یک انقلاب دیگر، ایران را نجات نخواهد داد.

سپاه پاسداران آماده است تا با رفرم‌های ظاهری، قدرت را حفظ کند. بازی‌های سیاسی در خارج، اختلاف میان گروه‌های اپوزیسیون، و حمله به چهره‌هایی چون شاهزاده پهلوی، تنها به این پروژه خدمت می‌کند.

پس اگر امروز متحد نشویم، فردا تاریخ ما را نخواهد بخشید.

ایمان بیاوریم به امکان آزادی:

ما نیازی به ائتلاف ارگانیک نداریم. حتی نیازی به توافق کامل نداریم. کافی‌ست در زمین یکدیگر بازی نکنیم. کافی‌ست حمله را متوجه رژیم کنیم، نه همدیگر. کافی‌ست که دروغ، تحقیر و تهمت را کنار بگذاریم و بر یک اصل ساده توافق کنیم: «ایران باید آزاد شود.»

اینک، ما در لحظه‌ای ایستاده‌ایم که یا به سرنوشت سوریه و ونزوئلا دچار می‌شویم، یا به تجربه‌ی اسپانیا و پرتغال. آینده، در گرو تصمیم امروز ماست.
یا اکنون، یا هرگز

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

شازده اسدالله میرزا

... شرم و نفرین و ننگ بر تمامی فرقه‌های پنجاه‌وهفتی که با خلق آن نکبت و وهن بزرگ ایران را به چنین روز خفت‌بار و فلاکت‌باری کشاندند. شرم بر جبهه به اصطلاح ملی.. ننگ بر نهضت به اصطلاح آزادی نفرین بر تمامی چپ‌های مجاهد و فدایی و ...، و لعنت ابدی بر دستگاه روحانیت شیعه! در هیچ کجای آینده ایران و تا ابد نیاید اصحاب ارتجاع غالب و مغلوب بخشیده شوند.

ش., 14.06.2025 - 15:36 پیوند ثابت
بنده خدا

In reply to by شازده اسدالله میرزا

عنوان مقاله
حیف اسدالله میرزای خوش بیان و بی نفرین

طرف خودش است، خود خودش.
هر کس مسئولیتی عملی دارد. اگر چپ موسوم به انقلابی واقعا"هوادار خلق و زحمتکشان است باید بتواند آدم سیاست و تصمیم سخت نیز باشد، عملگرا و اهل اقدام نه چند شعار بیات با نیم قرن عمر در حالیکه پویایی قرن بیست و یکمی، یعنی باز بودن ذهن به روی هر نتیجه ی تازه ای. اگر رضا پهلوی جدی ست-که هست-و خواهان جایگاه بی طرف ملی،همانطور که خود نیز اصراری ندارد باید از خیر لقب شاهزاده-یا دستکم تاکید و تکرار موکد آن- بگذرد و «آقای پهلوی"باشد وگرنه بخودی خود «وزنه» را به نفع یک انتخاب پیشینی سنگین می کند. ایشان ناچار است اعلام کند هر کس که با اپوزیسیون بدزبانی کند و سیبل اصلی را - همچون هر اپوزیسیونی-در پناه آن به پناهگاه بفرستد حتی اگر با استتار چند فحش ضدرژیمی، مامور رژیم و بس کودن است وگرنه حرف «مرد محبوب"خود را واجد ارزشی می یافت و رعایتش می کرد. هر کسی میتواند در جایگاه مامور معذور بایستد چه وحید باشد چه نوید چه وهمن باشد چه عباس بی فخر -همچنان که آن شریفک شلوغ بود. امثال استاد امیری نیز بااصرار در«شاه بازی»خود، عملا" علیه شاه خود قیام می کنند که بااستغاثه میخواهدشاهش ننامند

ی., 15.06.2025 - 02:19 پیوند ثابت
دایی جان ناپلئون

وقت بازپس گرفتن ایران است … هم اکنون از هر زمانی بیشتر ایران برای آزادی اش به تک تک فرزندانش نیاز دارد.
‫سفارتخانه های اشغالی_را_پس_میگیریم‬

جمعه, 13.06.2025 - 16:50 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید