نقدی بر بیانیه «برگزاری همهپرسی، تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی»
بار دیگر سخن از اتحاد ملی، تیتر رسانههای خاص و موضوع گفتگوهای محافل سیاسی درون و برونمرز شده است. بیانیه ای با بیش از ۸۳۰ امضا از سوی افرادی در داخل و خارج کشور، به پشتیبانی از پیشنهاد میرحسین موسوی برای «برگزاری همهپرسی، تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی» منتشر شده است. این اقدام از منظر تاریخی، یادآور تکرار راه های به بن رسیده قدیم است که دور از واقعیت های جامعه ایران و نادیده گرفتن تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، بویژه در یکدهه گذشته است.
اگر کالایی فصل خود را سپری کرده باشد، حتا مجانی خریداری نمییابد. بدون درک دوران، شناخت شرایط اجتماعی و فهم نیروی محرکه تغییر، هرگونه برنامه ریزی و همپیمانی صرفن به تکرار خطاهای گذشته خواهد انجامید. امروز در عرصه سیاست ایران، دو جریان که صاحب رسانه و امکانات بادآورده هستند، اصلاح طالبان و سلطنت طالبان می باشند که جامعه ایرانی با پراتیک شان آشنا هستند. بار دیگر در غیبت آلترناتیو برآمده از دل انقلاب «زن زندگی آزادی»، خود را مطرح می کنند.
یکی با پرچمداری میرحسین موسوی و دیگری به سرکردگی آقای رضا پهلوی به بیانه نویسی و صدور فرمان هایی مشغول اند که گوش شنوا ندارند. هر دو جریان از سنتهایی فرهنگی و سیاسی ریشهدار در دیکتاتوری آمده و هرگز گذشته خویش را نقد نکرده و در چارچوب کلی گویی ها و وعده های شیرین محبوس اند.
بخشی از کارزارهای دیاسپورایی، سالهاست با پدیده ای مواجه هستند که می توان آنرا “پروژه گرایی سیاسی” نامید. نشستهای فرمایشی، بودجههای خارجی، گروههای موقتی و مصرفی، و بهرهبرداری از چهرههای خوشنام و بیاطلاع، همه بخشی از بازار سیاستی است که تلفیقی از تجارت و سیاست است. استراتژی کسب و کار تلفیق تجارت و سیاست، مستلزم بقای حکومت اسلامی می باشد. صد البته که طرح این موضوع، بمعنای نادیده گرفتن کوشش های صادقانه و مبارزات بیوقفه و شبانه روزی دیاسپورای ایرانی مستقل و ناوابسته در برونمرز نیست.
درباره بیانیه ای با بیش از ۸۳۰ امضا («برگزاری همهپرسی، تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی») آمده است که آقای موسوی، خواهان بازنگری بنیادین در ساختار سیاسی کشور، از طریق همه پرسی و تشکیل مجلس مؤسسان است. امضاکنندگان نیز تأکید کردهاند که اتحاد ملی در برابر تهدیدات خارجی زمانی ممکن است که مردم احساس کرامت، امنیت و مشارکت واقعی داشته باشند.
اما نکته اینجاست: آیا ساختار کنونی نظام اسلامی، اساساً ظرفیت چنین تحولی را دارد؟ آیا کسی که خود سالها در رأس دستگاه سرکوب و فریب بوده، میتواند راهگشای آیندهای دموکراتیک باشد؟ آیا بدون درهمشکستن ساختارهای فکری، فرهنگی و نهادی حکومت اسلامی، اساساً مجالی برای گذار آرام، انتخاب آزاد و قانون اساسی جدید وجود دارد؟
واقعیت آن است که موسوی، حتی برای یک سفر آزاد هم اختیار ندارد. نظامی که او از دل آن برخاسته، با ماهیتی پیشاقرون وسطائی، انسان ستیزانه و ضد ایرانی، امکان سمتگیری آزادیخوانه، سکولار، دمکراتیک و ایراندوستانه ندارد.
ایران پس از قیامهای دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و بویژه تجربه ماندگار آغاز انقلاب «زن زندگی آزادی»، وارد دوران نوینی شده است. تغییر گفتمان، دگرگونی خاستگاه عزیمت سیاسی شهروندان، و سربرآوردن فرهنگی نوین مبتنی بر آزادی، برابری جنسیتی، توجه عمیق به کرامت و مشارکت همگانی و .. ، همه نشانگر شکلگیری زیربنای جمهوری شهروندان است.
مبارزه امروز اکثریت جامعه ایرانی، دیگر نه برای “امت”، “رعیت”، “قوم” یا “شاه”، بلکه از خاستگاه “شهروند آگاه” عصر هوش مصنوعی صورت میگیرد. در این دوران، هیچ ائتلافی خارج از مدار انقلاب «زن زندگی آزادی» و برچیدن دیکتاتوری و اسلام سیاسی، پاسخ نمی دهد..
شعارهای موسوی و کنشگران سنتی سیاسی، تلاشهایی برای به تعویق انداختن روند پیروزی انقلاب ایران است. ما فراموش نمی کنیم که در سال ۱۳۸۸، هنگامی کنشگران خیابان می خواستند تظاهرات را به سمت رادیو تلویزیون و خانه خامنه ای هدایت کنند، همین میرحسین موسوی مانع شد و در عمل نشان داد که رای او همواره به ماندگاری حکومت اسلامی است.
راهکار جامعه شهروندی، بازگشت خیابان است: به میدانهای مبارزه، به گفتمان آزادی شهروند، و ساختن جامعه ای سالم و ایرانی آزاد. نه بازگشت به قانون اساسی اسلامی از درون، نه حفظ چارچوبهای اقتدار با پوشش دموکراتیک، بلکه گسست کامل از نظم کهنه، گشودن افق جمهوری سوسیال، لائیک، دموکراتیک و ایرانمحور است؛ جمهوری ای که در پیوند با جامعه جهانی، زندگی شایسته را برای شهروندان خود و مردم زمین طلب میکند.
سخن پایانی
بخش خردمند و آگاه جامعه ایرانی، به اسارت هیچ فرهنگ استبدادی و دینی تن نمیدهد. آنها نه فدایی یک قوماند، نه رعیت پادشاه، و نه بخشی از امت. شهروندانی که آغاز انقلابی را تجربه کرده اند و تجربه تاریخی دو انقلاب شکست خورده مشروطه و بهمن را پشت سر دارند، آنها شهروندانیاند که میخواهند خود، با مشارکت آزادانه و آگاهانه، سرنوشت خویش را رقم بزنند.
از همینرو ، «صف مستقل انقلاب زن، زندگی، آزادی» وظیفه دارد که با کاری آگاهگرانه، بیوقفه، مسیر تأسیس مجلس مؤسسان واقعی را بگشاید: مجلسی برخاسته از اراده آزاد شهروندان، برای خلق جمهوری خود: جمهوری شهروندان ایران و آوار حکومت اسلامی در ایران.
گام نخست و الویت سیاست، آزادی ملت ایران از استبداد حکومت اسلامی و گام دوم، تاسیس مجلس موسسان نظام جایگزین حکومت توسط منتخبین جامعه شهروندی در انتخاباتی آزاد و دمکراتیک است.
بدون آزادی در ایران، یعنی بی آنکه حکومت اسلامی عزل گردد، شعار تشکیل مجلس موسسان عوام فریبانه و گمراه کننده است. کانون مبارزه، همچنان «جنبش اقدام در خیابان» برای به تسلیم واداشتن رژیم ویا سرنگونی آن از راه قیام ملی در انقلاب «زن زندگی آزادی» می باشد.
اقبال اقبالی
21.07.2025
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
دروغ چرا تا قبرآآآآ
والله بابام جان دروغ چرا تا قبرآآآآ ما که به چشم خودمان ندیدیم ولی ما یه همشهری داریم که به شیر علی قصاب گفته بعد از بیرون کردن آخوندهای اصلاحطلبان و اصولگرا باید اتحاد جمهوری خواهان در تبعید را در سازمان آب و فاضلاب غیاثآبادی قم ادغام کرد
شاه پرستان خداراشکر که مجلس موسسان رسیده اند
سالام
جناب اقبالی،نوشته های من درزیر هرموضوع ایی به مارهایی کج ومعوج تبدیل میشوند،
ولی بعضی ها،حتی طومارشان ارزش پشیزی راندارد،
پشت سرهم خوانا چاپ میشوند،
بقول ما تراختوری ها،که باخیانت های داورانی همچون فغانی وغیررخ میداد،میگفتیم ،عیبی یوخ،
این تعدادبی مصرف،اکثراخائن که هرروز متن
بی مصرفی مینویسند،حتی خودشان تعیین تکلیف میکنند که زیر چرندنویسی آنها من حق اظهارنظرندارم،
یاخودشان نوشته های من راحذف میکنند،
حال درمورد نوشته های شما و تنقیدها،
جناب اقبالی ،باید ببینید،که این تعدادچطور دستور مانوری میگیرند،واجرامیکنند،
باایران ،ایران گویی گوش عالم راکرکرده و همه را ازایران اخراج ویا متهم به خیانت میکردند،
ولی خودشان و مواجب ده شان ،به نتانیاهو التماس کرده ومیگفتند،بی بی بزن،
حال هم مجلس موسسان خواه شده اند،
باچه کسانی ؟با چه ترکیبی خدا داند،
جناب اقبالی،شما بنظرم باید مقداری شناخت خودرا به ساختارهای جواب مثبت ده به خواستهای مردم،بیشترکنید،
مثلا از جریان زن زندگی ازادی دورگشته،وارد فاز علمی و دوراندیشی شوید،
حقوق زن وزندگی،آزادی حق اولیه انسانهاست،
این راایرانشهری ها وپژاک درآورد،بیچاره را
پاسخ به کمنتار جناب محسن کردی
جناب کردی گرامی،
درود و سپاس از توجه شما
جناب کردی گرامی،
درود و سپاس از توجه شما
لازم می دانم به چند نکته بپردازم.
نخست، اشاره شما به نقد “تکراری” گذشتهناقدانه نهادهای سیاسی چون اصلاحطلبان و سلطنتطلبان، بهعنوان «ایرادی کلاسیک»، نکتهای قابل تأمل است. اما مسئله اصلی، نه فقط نقد گذشته بلکه نپذیرفتن پیامدهای آن و تداوم همان الگوهای رفتاری در لباس جدید است. نقد صادقانه گذشته، اگر با تغییر بنیادین در مشی، ساختار و گفتمان همراه نباشد، بیشتر به «پوزشطلبی تاکتیکی» شبیه است تا پذیرش مسئولیت تاریخی.
شما بدرستی پرسیدهاید: «اگر فلان شخصیت سیاسی از همه گذشته خود برائت بجوید، آیا پذیرفته خواهد شد؟» پاسخ روشن است: نه با توبهنامه، بلکه با پذیرش اصول روشن، رفتار شفاف، مشارکت برابر و باور به همبستگی ملی در میدان است که میتوان به مسیر مشترک قدم گذاشت. مسئله، نه شخصگرایی بلکه نوع سیاستورزی و سمتگیری اجتماعی و تاریخی است.
شهروندان ایران از طیف متنوع مدافع مونارشی تا آنارشی دفاع می کنند.
آنها که در نظر و عمل از ایران، آزادی و سکولاریسم و برچیدن حکومت اسلامی دفاع می کنند، جدا از خواست ما، نیروی میدانی برچیدن حکومت اسلامی هستند و نمی توان آنها را حذف کرد.
«جنبش اقدام در خیابان»، طرف همراهی، همرزمی و همکاری جبهه بزرگی ست که علیه حکومت اسلامی هستند.
همچنین گفتهاید: «این دو جریان اگرچه کوچکاند، اما بزرگترین در میان اپوزیسیون هستند.» این گزاره تنها در صورتی معنادار است که “اپوزیسیون” را در سطح رسانهها و تبلیغات بیرونی بسنجیم، نه در بطن جامعه و در میدان واقعی سیاست و انقلاب. آنچه در خیابانهای ایران از دیماه ۹۶ تا انقلاب «زن زندگی آزادی» شاهد بودیم، برخلاف تحلیل شما، افول اقتدار هر دو این جریانها را به نمایش گذاشت. نسل جوان، زنان آگاه و شهروندان سکولار و دمکرات حاضر نیستند پرچمدارانی از گذشتههای استبدادی را پیشتاز و بر فراز مطالبات نوین خود ببینند.
اما در مورد تشکیل مجلس مؤسسان و راهبرد برونرفت از وضع موجود، باز تأکید میشود که تفاوت اصلی، نه در استفاده از الفاظ مشابه، بلکه در مضمون و سمتگیری است. تشکیل مجلس مؤسسانی که توسط رژیم یا نیروهای موروثی، از بالا، از طریق نهادهای غیرشفاف و بدون گذار از استبداد اسلامی صورت گیرد، چیزی جز بازتولید نظم کهنه با چهرهای بزکشده نخواهد بود.
من بارها در همین تارنمای ایرانگلوبال نوشتهام و باز تأکید میکنم: راه برونرفت از شرایط موجود، همپیمانی نیروهای مدافع آزادی، لائیسیته، عدالت، تمامیت سرزمینی ایران و انتقال قدرت به مردم است؛ نه برای کسب قدرت بهجای رژیم، بلکه برای ایجاد پیش شرط های روند انتقال به ملت ایران و از نظر شخصی، انتقال قدرت به مجلس موسسان برپا کننده جمهوری شهروندی.
در همین راستا، ایجاد مهستانهای دیاسپورا در شهرها و کشورها، و نیز در داخل ایران، انجمنهای خودمدیریت محلی و شهری میتواند بستر واقعی تحقق اراده مردم باشد. این روند، نه متکی به شخصیتمحوری و نه تابع محافل قدرت، بلکه برخاسته از گفتمان کنشگران کف خیابان است.
جناب کردی عزیز، من تردیدی ندارم که راه همبستگی ملی ایرانیان، از مسیر مونیخ یا واشنگتن یا قم نمیگذرد، بلکه از دعوت ملت به اقدام برای تعیین سرنوشت خویش عبور میکند. از دل همین خیابانها، همین جنبشها، و همین انقلاب است که مجلس موسسان تشکیل می سود و من امیدوارم که خردجمعی جامعه ایران، در اکویت جمهوری شهروندی تبلور یابد .
با احترام و آرزوی آزادی مردم و میهن عزیزمان
نقد بر
با درود بر شما
باز هم آب به لانه ی مورچه ها ریخته اید
و نه خیر آقای اقبالی جای شما
نه در مونیخ است و نه در آلبانی
دست مریزاد
چرا ؟ برای اینکه شما هم جزو آنهایی هستید و بوده اید که خاطره تاریخی را از دست نداده اید و تلنگرهایتان حتی فقط تعداد خیلی معدودی را به فکروادارد کافیست
با احترام
مومنت مومنت
به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران ...با پیوستن مجاهدین خلق به جبهه متحد ارتجاع تکرار کمدیوار تراژدی ۵۷ تکمیل شد.
تابستان ۴۷ سال پیش دو نیرو در میدان سیاست ایرانی صف آراسته بودند:
مدرنیسم پهلوی / تحجر اسلامی به رهبری خمینی
مارکسیستها سوسیالدموکراتها بقیه چپها مجاهدین خلق.. ملی مذهبیها.. مصدقیها و . . . در نفرت کور از پهلوی آگاهانه و مشتاقانه در آغوش امام تفخیذی خزیدند.
تابستان امسال شاهد بارگذاری دوباره آن تراژدی هستیم و بار دیگر دو نیرو در این میدان صف آراستهاند:
مدرنیسم پهلوی / ارتجاع اسلامی به رهبری موسوی
و بار دیگر همپیمانان جبهه متحد ارتجاع در نفرت کور از پهلوی عاشقانه در کنار نخستوزیر کشتار ۶۷ ایستادهاند، تا ثابت کنند:
تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است!
با سلام من با بخشی از نوشته…
با سلام
من با بخشی از نوشته شما موافقم ولی فرض کنیم که با تمام نوشته صد در صد موافق هستم٬ در اینصورت پیشنهاد شما برای رهبری چیست؟. میدانید حتی «جنبش اقدام در خیابان» که پیشنهاد کرده اید فقط با داشتن رهبری میتواند موثر باشد. لطفاً نوشته خود را کامل کنید که من بدانم تکلیف چیست.
با تشکر
بازهم نمیشود
بازهم نمیشود
هر دو نیرویی که نام بردید ایراد گرفتید که تا کنون گذشته خود را نقد نکرده اند. این ایراد یک ایراد کلاسیک است و آشنا و هزاران بار تکرار شده. البته منظور نانوشته این است که بیایند و در پیشگاه ملت به گناهان خود یا پدر و پدربزرگ شان اعتراف کنند. بعدش شما لابد دیگه مشکلی با آنها ندارید؟ مثلا اگر مسعود رجوی بگوید من همه عمرم و کارهایم اشتباه بود.. شما حاضرید با او سر یک میز برای مبارزه بنشینید؟ مردم ایران به نظر شما در چنین حالتی حاضرند هردوی شما را بپذیرند؟ اصلا نقد کنند که چه؟ بعدش اگر قول بدهند که دیگه از اون کارهای بدبد نکنند شما مشکلی باهاشون ندارید؟ میتونم که دارید. میخواهم به اینجا برسم که حتا اگر نقد هم بکنند بازهم مشکل بر سر جایش باقیست. لذا.. برادر... بنا را بر این بگذار که هردو نیرویی که شما آنها مورد خطاب قرار میدهید اگر چه کوچکند.. اما بزرگترین در میان اپوزیسیون هستند. و شما هم زورتان بهشان نمیرسد و نداهای تان در این سالها بی پاسخ مانده. اما پایداری تان قابل تقدیر است. خدا قوت بدهد.
نوشته اید:
از همینرو ، «صف مستقل انقلاب زن، زندگی، آزادی» وظیفه دارد که با کاری آگاهگرانه، بیوقفه، مسیر تأسیس مجلس مؤسسان واقعی را بگشاید: مجلسی برخاسته از اراده آزاد شهروندان، برای خلق جمهوری خود: جمهوری شهروندان ایران و آوار حکومت اسلامی در ایران.
گام نخست و الویت سیاست، آزادی ملت ایران از استبداد حکومت اسلامی و گام دوم، تاسیس مجلس موسسان نظام جایگزین حکومت توسط منتخبین جامعه شهروندی در انتخاباتی آزاد و دمکراتیک است.
شاهزاده دقیقا همین راه شما.. یعنی مجلس موسسان را در نظر دارند. تشیف ببرید مونیخ شما هم یک طرف کار را بگیرید.