از تخریب تا تفکر: تحلیلی بر پیام مسعود رجوی در واکنش به بیانیه میرحسین موسوی
در فضای پرآشوب و پرفراز و نشیب سیاست ایران، که هر سخن و هر موضعگیری میتواند موجی از امید یا هجمهای از تردید بههمراه آورد، پیام اخیر آقای مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران، در واکنش به بیانیه میرحسین موسوی برای برگزاری رفراندوم، واکنشی غیرمنتظره، انسانی و در عین حال راهبردی بود؛ واکنشی که فراتر از خطوط سیاسی رایج، حامل پیامی اخلاقی و سیاسی عمیق است.
در شرایطی که فضای مجازی و رسانهای، آکنده از تخریب، انگزنی و دو قطبیسازی است، رجوی بهجای افتادن در تله تفرقهای که جمهوری اسلامی ماهرانه پهن کرده است، بر یک اصل بنیادین تأکید میکند: در شرایطی که حتی یک شکاف در درون رژیم پدید میآید، اپوزیسیون نباید با تنگنظری و لجاجت سیاسی، فرصت را به نفع حاکمیت مصادره کند.
تفاوت رویکرد: از انتقامجویی تا بزرگمنشی سیاسی
رجوی، برخلاف تبلیغات دیرین جمهوری اسلامی که همواره تلاش کرده از او و سازمان متبوعش چهرهای انتقامجو و خشن ترسیم کند، در این پیام خود نشان میدهد که رویکرد سازمان بهویژه در بزنگاههای تاریخی، نه از جنس انتقام، بلکه برخاسته از درک راهبردی و درایت اخلاقی است. او بهصراحت مینویسد که با وجود زخمهای عمیق و فراموشناشدنی دهه ۶۰، همچنان از حقوق انسانی موسوی دفاع میکند و خواهان آزادی او و همسرش از حصر خانگی است.
این پیام، حامل نوعی بخشندگی سیاسی است که در سیاست ایران، بهویژه در فضای اپوزیسیون، بسیار نایاب است. این رفتار نهتنها نشانگر بلوغ سیاسی بلکه بیانگر آن است که مجاهدین بهرغم تمام رنجها و سرکوبهایی که متحمل شدهاند، به منافع ملی و اتحاد راهبردی اولویت میدهند.
پاسخی به دوگانهی دروغین انقلاب/رفرم
مسعود رجوی در پیام خود ضمن تأکید بر تفاوت بنیادی میان مسیر انقلابی برای سرنگونی نظام و طرح رفراندوم موسوی، در عین حال هشدار میدهد که تخریب موسوی در این بزنگاه خاص، خواسته یا ناخواسته به سود ولیفقیه تمام میشود. به بیان روشنتر، او نمیگوید که بیانیه موسوی راهحل نهایی است، بلکه میگوید نباید اجازه داد که این شکاف درونی در ساختار حکومت، به فرصتی برای تسویهحسابهای عقیدتی میان نیروهای برانداز و اصلاحطلب پیشین بدل شود.
این موضع، گرچه ممکن است برای برخی حامیان سنتی مجاهدین پرسشبرانگیز یا حتی تلخ باشد، اما از منظر راهبردی بسیار هوشمندانه است. زیرا:
1. راه را برای بخشهایی از جامعه که هنوز از واژههایی چون «انقلاب» و «براندازی قهرآمیز» واهمه دارند، باز میگذارد؛
2. بخش خاکستری و کسانی که از اصلاحطلبی عبور کردهاند اما هنوز به اپوزیسیون نپیوستهاند، احساس امنیت و دعوت به مشارکت میکنند؛
3. و مهمتر از همه، پروژهی تفرقهافکنانهی جمهوری اسلامی را بیاثر میسازد.
تخریب سازمانیافته و کارزار رسانهای رژیم
واکنش گسترده و برنامهریزیشدهی جریانهای رسانهای نزدیک به نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی به پیام رجوی، خود بهخوبی نشاندهنده اهمیت این موضعگیری است. دستگاه تبلیغاتی رژیم، که در برابر اسرائیل و حملات خارجی اغلب رفتاری منفعل دارد، در برابر اپوزیسیون و بهویژه سازمان مجاهدین خلق، با تمام قوا به میدان آمده است. از شبکههای اجتماعی گرفته تا رسانههای ظاهراً مستقل اما خطگیر از اتاقهای فکر امنیتی، همه برای تخریب پیام رجوی بسیج شدند.
این واکنش هیستریک نشانهای است که پیام به هدف زده است؛ آنهم در قلب ساختار قدرت. نظام ولایت فقیه از هر گونه نزدیکی یا همگرایی میان نیروهای سیاسی خارج از چارچوب خود بهشدت وحشت دارد، و پیام رجوی دقیقاً چنین امکانی را ایجاد کرده است: ایجاد پل میان اپوزیسیون با آن بخش از جامعه که هنوز با گذشته خود درگیر است.
از پیشداوری تا پلسازی برای آینده
امروز، جامعه سیاسی ایران نیازمند عبور از کینههای تاریخی، داوریهای هیجانی، و تفکیکهای دوقطبیساز است. موضع رجوی اگر درست فهمیده شود، الگویی است برای آنکه چگونه میتوان بدون فراموشی جنایات گذشته، اما با درک واقعیتهای امروز، راهی برای همگرایی و حرکت به سوی یک آلترناتیو متکثر، مردمی و کارآمد گشود.
هیچ آلترناتیوی نمیتواند موفق شود مگر آنکه بتواند میان نیروهای متنوع، گفتمانهای گوناگون و بخشهای مختلف جامعه پل بزند. پیام اخیر رجوی، فراتر از همه نقدها و مخالفتها، تلاشی است برای ساختن چنین پلی. این پیام نه دعوت به سازش، بلکه دعوت به عقلانیت راهبردی است.
نتیجهگیری:
در دنیای سیاست، گاه یک موضعگیری کوتاه میتواند مسیرهای بلند را هموار کند. پیام اخیر آقای رجوی، اگر از حاشیههای تخریبگرایانه دور شود و در متن واقعیت سیاسی ایران دیده شود، یک دعوت است: دعوت به اتحاد در عین تفاوت، دعوت به تمرکز بر دشمن اصلی، و دعوت به گذر از درجا زدن در گورستان کینه و تفرقه.
امروز بیش از همیشه، اپوزیسیون ایران نیازمند چنین رویکردی است.
اسماعیل مرادی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
منظور از «احمد» احمد خمینی است!
احمد شاملو را نوشته است احمد، و یادی از پیام مسعود به احمد! انگار شاملو رفیق مسعود بوده و با هم این قدر خودمانی بوده اند!
در اولین ماه های بعد از انقلاب کمتر کسی می توانست ماهیت رجوی را حدس بزند و خیلی ها از جمله شاملو رجوی را از جنس بنیانگذاران سازمان اولیه مجاهدین تصور می کردند.
کمی بعد، ماهیت مسعود رجوی برای احمد شاملو و دیگران روشن شد و شاملو در سفر به اروپا حتی حاضر به خواندن و دریافت پیام رجوی به خود هم نشد و هزارخانی را با دست خالی برگرداند.
«پیام مسعود به احمد» درستش پیام های عاجزانه مسعود رجوی به احمد خمینی و دست به دامان او شدن برای تقرب به خمینی است. یکی و دو تا هم نبود!
انگار ما که آن سال ها را دیده ایم مرده ایم.
این هم نشانه دیگری از فریبکاری این رهبر فرزانه است که می خواهد نان پیام ماه های اول بعد از انقلاب شاملو را بخورد و سر هوادارانی که در آن سال ها نبوده اند را کلاه بگذارد.
کلاه برداری و دروغگویی و فریب دادن و خیانت و خنجر از پشت زدن را اگر از رجوی بگیرید چیز دیگری از او باقی نمی ماند.
.آحوند و اسلام باید بره !
یادی از: پیام انقلابی مسعود به احمد و پاسخ وی. به مناسبت سالروز اعدام رهبران سازمان و اعلان همبستگی گروهی از اهلم قلم با نیروهای مبارز مردمی.
https://www.youtube.com/watch?v=_WOJnidV7Ic
موش مرده گی
بعد از نوشته طولانی شما درمورد افراد ماموراطلاعاتی ونفوذی بلاخره معلوم شد که شما بلندترین فریاد ًً آی دزد را بگیرید ًً را کشیدید.
پیام رجوی تنها به مزاق…
پیام رجوی تنها به مزاق انحصارطلبان سلطنت طلب خوش نمی آید!
ترس از رضا پهلوی و خنجر از پشت به موسوی
رجوی آدم ناشناخته ای نیست و سوابق او برای مردم آشکار است. نبرنگ و فریب، همراه با خیانت مستمر.
از مجیز گویی خمینی به منظور به بازی گرفته شدن تا ناامیدی از او و فرار به فرانسه و هواداران نوجوان و جوان خود در ایران را وارد ماجراجویی های کودکانه کردن و چندین هزار تن از آن ها را به کشتن دادن و پایه های رژیم را استوار کردن.
از خنجر زدن از پشت در فرانسه به یاران خود در شورا تا به عراق صدام رفتن و آنجا در خدمت او و استخبارات او قرار گرفتن و بعد از سقوط صدام آویزان شدن به جرج بوش و نیوکان ها تا امروز.
از کین توزی نفرت انگیز علیه جنبش سبز و موسوی تا از وحشت رضا پهلوی، کینه ورزی نسبت به رضا پهلوی را به اصلی ترین مشغله ذهنی امروز خود بدل کردن....
او در مقایسه با موسوی، درست در نقطه مقابل یکرنگی و دو رو نبودن موسوی قرار دارد و در حد و اندازه ای نیست که بخواهد از موسوی حمایت کند یا نکند.
وحشت از رضا پهلوی تمام وجود رجوی را فرا گرفته است و برای همین است که می خواهد دوگانه موسوی ـ پهلوی بسازد.
اما هوشیاری موسوی و رضا پهلوی و مردم نیرنگ جدید این متخصص خیانت و خنجر از پشت را خنثی خواهد کرد.
مومنت مومنت
موسوی و همه کسانی که به او پیوستهاند و از او پشتیبانی کردهاند یک هدف بیشتر ندارند:
خریدن زمان برای مافیای اشغالگر، تا سر فرصت پوستاندازی را با رهبری مجتبی خامنهای و پشتیبانی لجستیکی کارتل رفسنجانیها به انجام برساند.
پذیرش اجتماعی روزافزون شاهزاده رضا پهلوی دلباختگان انقلاب شکوهمند را چنان به هراس افکنده که دشمنیهای درونی خود را فراموش کردهاند و در برابر نام پهلوی همدل و همپیمان شدهاند:
سیدعلی همه متحدان بالقوه و بالفعلش را فراخوانده!
.زاده کرمانشاه.
دود از کنده بر می خیزد.
این پیام رجوی نشان میدهد که مجاهدین خلاف تصورات و توهمات و غرض ورزی های غالب جریانات اپوزیسیون هنوز مدعی قدرت هستند و شانس آنرا دارند چون در تاریخ ایران از زمان حسن صباح و از زمان مشروطه و از زمان سرخ جامگان و سربداران ریشه اجتماعی فرهنگی در ایران دارند و رقیبی مهم برای ارتجاع آخوندی و برای سلطنت پوشالی و برای چپ تئوریک و برای جمهوری خواهان لیبرال هستند. بقول بنی صدر امید است از رفتار و تشکیلات پیشین استالینیستی فاصله بگیرند و وارد مرحله سیاسی و دیپلماسی و کار جمعی با سایر نیروهای مردمی شوند؛ گرچه متاسفانه فرهنگ شرقی شیعه ایرانی تاکنون دیکتاتورزا و خالق سران و حاکمان خودسر و منفرد اتوریته و سلطه جو بوده.
سقف نو در اندازیم
با سپاس از جناب مرادی کرامی
ضمن تاکید بر نکات یادداشت جناب مرادی ، یاداور باید شد که سپهر سیاسی ایران در این شرایط پیچیده وخطیر ، نیاز مبرم به «سقف نودر انداختن » دارد وپیام اخیر مسعود رجوی ، نشان از هوشیاری ایشان و تحلیل مشخص از شرایط مشخص دارد.
با سپاس