فرصتسوزی دیروز، خطر فرصتسوزی امروز
در سال ۱۳۵۷، آنچه میتوان آن را «عاشورای مصدق» نامید، بر عقل و خرد بسیاری از نخبگان و روشنفکران سایه انداخت. در هیجان آن روزگار، نه اصلاحات محمدرضا شاه دیده شد و نه برنامهی نجاتبخش شاپور بختیار. عقلانیت فدای احساسات شد و فرصت اصلاحات بنیادی سوخت. نتیجه، پیوستن بخش بزرگی از نیروهای مدعی روشنفکری به ارتجاعیترین جریانها بود و فاجعهای زاده شد که اکنون در آستانهی چهل و هشتمین سالروز تولد شومش ایستادهایم.
امروز نیز، در شکل دیگری، خطر همان فرصتسوزی تکرار میشود. این بار با «عاشورای غزه» و ندیدن منافع مشترک ایران و اسرائیل در مقابله با یک دشمن مشترک: حکومت اسلامی جنگافروز و تمامیتخواه. این حکومت نه تنها تهدیدی برای امنیت و صلح شهروندان اسرائیل است، بلکه بزرگترین مانع آزادی، برابری حقوق شهروندی و گذار ایران به سکولار دموکراسی نیز هست.
نادیده گرفتن این منافع مشترک و انکار امکان همکاری راهبردی میان ایرانیان آزادیخواه و اسرائیل، به معنای بازتولید همان خطای تاریخی است: سوزاندن فرصتی که میتواند آیندهای متفاوت را برای ایران رقم بزند. و این بار، با توجه به تجربهی گذشته، این سوزاندن فرصت، و آنهم توسط عاملین فرصت سوزی پیشین چیزی کمتر از خیانت به آیندهی ایران و مردمان ایران نخواهد بود.
اسرائیل برای بیخطر کردن حکومت اسلامی ناگزیر از تضعیف آن است. اما اگر مردم ایران در این میدان وارد نشوند، حتی فشار خارجی نیز به تنهایی به سرنگونی نظام نخواهد انجامید. بقای جمهوری اسلامی یعنی استمرار تهدید برای اسرائیل و استمرار اسارت برای ایران.
از همین رو، من فکر میکنم وظیفهی اپوزیسیون ایرانی است که در گرفتن کمک و همکاری از کشورهایی که با ما منافع مشترک دارند ـ از جمله اسرائیل ـ شجاعانه و خردمندانه عمل کند. راه درست همان است که نلسون ماندلا پیمود: ترجیح دادن سرنوشت ملت و رهایی مردمان ایران بر هر ملاحظهی دیگر. اگر آزادی و آیندهی ایران اولویت نخست ماست، چشم بستن بر این فرصت و این منافع مشترک، تکرار همان خطای تاریخی ۵۷ خواهد بود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
گيريم که همين دیروز فدائیان خلق پهلوی دوم آخرین پادشاه ایران را به همراه خانوادهاش در شب ۲۱_۲۲بهمن ۵۷ تیرباران میکردن مثلا در اينصورت چه تحول مثبتی در ايران رخ میداد و چه چيزی به آن مردم دربند و اسير میرسید و چه سودی زان ميان برای ما حاصل میشد
مومنت مومنت
روح تاريخ و مسئوليت تاريخی را دريابيم
هرگز نبايد اين پند تاريخ را ناديده انگاشت که: (تاريخ دائمآ درحال تکرار است اما نه هميشه به يک شکل و بوسيله ی يک گروه) و تمامی لغزش های بزرگ تاريخی هم درست در همينجا است يعنی در همين دوختن نگاه فقط به شکل رخداد ها و تمرکز فکری بر رویکيستی بازيگران سياسی و نديدن روح سناريو و نيانديشيدن به برايند دگرگونی های سياسی...
کوبيدن شاهزاده رضا پهلوی امروز بهترين دفاع از علی خامنه ای است... گيريم که همين دیروز فدائیان خلق پهلوی دوم آخرین پادشاه ایران را به همراه خانواد
مومنت مومنت
همچنین بقول توده ای ها من جاده صافکن امپریالیسم بودم من طاهره زن شیرعلی قصاب را به عنوان رئیس جمهور منتخب غیاثآبادی قم تعیین میکنم من تو دهن مسعود و مریم میزنن من دولت تعیین نمیکنم من دولتم
مومنت مومنت
اسدالله میرزا یا شازده اسدالله میرزا هستم
کارمند سابق وزارت امور خارجه دولت شاهنشاهی ایران... مردی خوشپوش خوشتیپ جنتلمن خوشمشرب مدرن از سانفرانسیسکو برگشته خوشگذران و عاشق انقلاب های ایدیولوژی من فرزند شاهزاده رکنالدین میرزا و بردار کوچک شاهزاده شمسعل میرزا و نوه عموی خانم عزیزالسلطنه هستم من اسدالله میرزا نماینده مدرنیسم در رمان دائی جان ناپلئون هستیم مدرنیسمی از جنس آن دوران آن روزگار که خواستهاش جلال و جبروت زندگی فرنگی و دستیافتن به رفاه و آسایشی پرزرق و برق بود...همچنین بقول توده ای