رفتن به محتوای اصلی

بیداد دیانت و پایان دادن به ولایت

بیداد دیانت و پایان دادن به ولایت

47 سال از بیدادگری ها و ویرانگری های دیانت و تبهکاری های بی شمار خود ولایت، دولت فاسد دینی او و مزدورانش می گذرد. 47 سال بردباری ما برابر نیرنگ ملاها و با باور بخدا روزگارمان را اینچنین بی فردا و بدین سان شکننده و ناگوار بسوی سیاهی ها و تباهی های هولناک کشانده است. 47 سال از زورگوئی ها، خفقان ها، تهدیدها، سرکوب ها، ترورها، اعدام ها، باندبازی های پیاپی منطقه ای و جهانی فاشیسم شیعی می گذرد، و هیچگاه ترفند کشت و کشتارها و تغییر مشی مافیاهای غارتگر و سبک درنده خوئی آدمخواران خمینی و خامنه ای پایانی نداشته و ندارد. دیگر بودن، ماندن و زندگی کردن درین سرزمین خونین و خشکیده اسلامی برایمان آسان نبوده و پاداشی جز تنگدستی و بی خانمانی و مرگ ندارد؛ آنهم برای مای میلیون ها کارمزد و کارگر و تنگدست و بی سرپناه غارتزده، زندگی درین صحرای بی کسی ها، بیشتر و بارها سخت تر از زمان شمر و یزد افسانه ای ست. این قوم عاشورائی زندگی را برایمان بسی هراسناکتر و مرگبارتر و بی بر و بارتر از عصر کربلای حسین کرده است. 47 سال از وعده های پوچ و ریاکارانه ی ولی فقیه گذشته، و ما نه از رحمت و حکمت موعود خدائی نشانه ای دیدم و نه تجربه ای جز جنگ، دشمنی، سرکوب، زندان و اعدام ها از نماینده اش بر روی زمین داشته؛ و نه مای فریبخورده پس از اینهمه روزگار تلخ و خونین آرامش و آسایش اندکی را تجربه کرده ایم. گناه ما درین فاشیسم و خلافتگاه ضدبشری برای تحمل اینهمه رنج و عذاب و بی سرانجامی چیست؟ 

 

پرسش! آیا تک تک ما قربانیان حکومت کلاشان نیستیم که ساده دلی مان ما را بدین سان در دام این دژخیمان هزارچهره گرفتارساخت؟! آری این دم و دستگاه پلید ملاها و مکلاها بود که توانست با یاری کلاه گشاد خدا ما را دچار خودشکنی کند و درهم له و لورده سازد. و امروز همگی ما آگاهانه و یا ناآگانه درین دام و قمار یکسر پوچ دین دولتی گرفتاریم. بی گمان ما جزو پاک باختگان تاریخ آسیب پذیران عقیدتی می باشیم که چه همکاری ها و چه فکرهای امیدبخش نمی کردیم که همه بر آب شد، و این قوم انگل درین 47 سال چه ها که بر سرمان نیاورد؟! ما فریب خوردیم و بی گمان که چنین است و شگفتا که بسیارانی از ما هنوز با دست تهی و پای شکسته خویش، همچنان تن و جان بدین کنام مرگ آدمکشان ولائی ـ الهی می سپارند که روزگاری ما نیز سپرده بودیم. و اگر چنین نیست، باورگرایان سمج دینی پاسخ دهند که چرا ما با وجود چنین ساختار خدائی اینگونه زمینگیرشده و بیدادرس مانده ایم؟ و تازه هر اعتراض کوچکی از ما و همدردان ما با سرکوب و زندان و اعدام این دینداران بی وجدان پاسخ داده شده و می شود؟! و جالب اینکه، امروزه همگی بروشنی می بینیم که دشمنان ما ما را بنام خدا فریب داده و درین کشتارگاه های بلند تاریخی 1400 ساله الهی اسیر و گرفتار خرافه های خود ساخته تا بی چون و چرا ما را بنده ی گوش بفرمان فاشیسم ولی فقیه مطلق بسازد و شگفتا که ماهرانه ساخته است. 

 

در حالیکه هر انسان جویا، آگاه و خردورزی می داند که دین ویرانگر عقل است و بویژه درین دوران بلند خودکامگی و فاشیسم ولائی هر دردمند کارمزدی نیز پی برده است که دین برای او سودی ندارد! و جز دکانی پرسود و چهاربر برای دینمداران مفتخور و انگل نبوده و نیست، که کالای همیشگی شان جز فریب و خرافه فروشی نیست! همچنین هرگز و هیچ انسان آگاه و خردجو نیاز به دین و باورهای فراانسانی و گمراه کننده ندارد. وزهمینروست که می باید دیر یا زود پذیرفت که انسان هوشمند و خودباور، جز دستآورد تجربی و تاریخی بودن ها و شدن های پیگیر و انسانمدارانه ی انواع خویش نیست و نمی تواند هم باشد. و تنها در پی تلاش های تاریخی نوع انسانی ملت هاست که دانش های شگرف، گسترده و یاریرسان بوجودآمده است که این امکان بهزیستی، تکوین و شکلگیری برتر را در هر دورانی میسر و ممکن ساخته، و برای گستره ی هر نسلی از انسان ها ابزارها و اهرم های تازه تر و پویاتری را مهیا کرده است. و در همینجا لازم می دانم تکرارکنم که اسارت و واماندگی ملت های بویژه مسلمان در دام کشورهای بلازده دینی، فاجعه کنونی جوامع عقب مانده جهانی ست که در درون آن کشورها دین حکومت مطلق می کند و این درجازدن های دینی ـ مصلحتی برای آنان دینفروش، موهبتی الهی بوده و هست تا بهتر بتوانند برده پروری کنند و اراده و خردکشی انسان کار را آسانتر به زنجیر عقیده بکشند و برجا ماندگارسازند و درداکه ساخته اند. 

 

بدون استثنا و البته با اندکی تفاوت در کشورهای اسلامی و ...، همه جا چنین اهداف ضد حقوق بشری راه دیرینه داشته و با برنامه ریزی راهش هموارترشده و می شود و جهان سرمایه پشتبان پنهان و آشکار آنها می باشد. چراکه یافتن و داشتن اراده ی اجتماعی و پی بردن بع این خرد و خودباوری انسانمدارانه، هرگز بسود دین و سرمایه داران نبوده و نیست و جای شگفتی ندارد که بریدن بند بردگی دین و فروپاشی ساختار سرمایه در جهان دشمنانی گردن کلفت و هولناکی داشته و دارد که بزرگترین آنها دم و دستگاه سران ادیان ابراهیمی و از همه سرسام آورتر ساختار تبهکار سرمایه سالاری امپریالیسم آمریکا و یاوران ناتوئی اویند که در همه حال و همگی، پشتیبان ادیان و یاور یکدست دینفرشان ریاکارمی باشند تا بهره کشی انسان از انسان را بی دردسرتر پیگیرند و به راه بهره کشی و انباشت هرچه بیشتر سرمایه خویش آسوده خاطرتر ادامه دهند.

 

بنابرین از دیرباز تا بامروز دین و سرمایه هموند ماندگاری و پیمانکاری هم بوده و امروزه روز پرآشوب به یاری و همراهی همدیگر بیش از هرزمانی نیازمند هستند و جنگ 12 روزه ترامپ و نتانیاهو و خامنه ای پیرامون برنامه و اهداف هسته ای او در تناقض با هموندی این پدیده های ضدبشری و تبهکاری های آنان نیست. راه و سمتگیری هریک از این جریان های امپریالیستی و صهیونیستی و فاشیسم ولائی یکی ست و همه آنها می خواهند قدرت و ثروت خود را روزافزونتر کنند و راه دستیابی به آنرا هم بخوبی آموخته اند با این تفاوت که هریک از اینها تنها در فضای موردعلاقه خودشان می توانند با دیگری همراه و همسازشوند و اگر چنین نباشد، آنها تلاش در مسیری خواهندکرد که موتلفان و همکاران مناسب تری برای پشتیبانی بیابند و این بدین معنی نیست که آنها همدیگر را به میدان جنگ کشیده و کشتارکنند.

 

با اینوجود آینده کشور ما زیر هجوم و دسیسه ی سه سرکرده ی جنائی جهانی قراردارد. امپرپالیسم آمریکاست که در 249 سال از پیدائی خود، تنها 17 سال از آن را بدون جنگ و کشتار گذرانده است! جانیان و جنایت های بی شمار صهیونیسم اسرائیل است که آنها پس از جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل، ترفندهای تدریجی یافتند برای اشغال سرزمین های ملت فلسطین که پس از 1967 آنان جنایت هائی را مرتکب هستند که باید شناخت و آموزش درست آنرا بدست تاریخسازان و نوعدوستان آینده سپرد تا که انگیزه جنایت 7 اکتبر حماس از مردم بی گناه اسرائیل را منطقی تر شناسائی و آشکارکنند. با اینوجود نسل کشی و ویرانگری های نتانیاهو، این نماینده صهیونیسم جهانی در غزه با بهانه ی 7 اکتبر هرگز قابل چشم پوشی نیست و باید بدادگاه جهانی سپرده شود و هرگز برای جهانیان نوعدوست فراموش شدنی نیست. این نسل کشی نتانیاهو پیامی جز این نداشته و ندارد که صهیونیسم قلدر در پس و پشت پرده ی این جنایت ضدبشری ست و همو می خواهد غزه را مال خودش کند و امپریالیسم آمریکا کند؛ جهانخواری که همچون همیشه یاور و پشتیبان بی شرم کشتارهای اسرائیل می باشد. 

 

و سومین جانی زشت ذات و تروریست جهانی، همین ترفندهای ولائی ست که در میانه ی درندگان، او سینه زنی ریاکارانه می کند برای سازماندهی حماس در جبهه خود و البته بنام دفاع از مردم بیدادرس فلسطین! که این نیرنگ شکست خورده و بی آبرو هیچ برگ برنده ای از ارزش های انسانی برای رژیم خودکامه خامنه ای نداشته و ندارد. زیراکه آنچه او برای سرکردگی بساط شیعی خویش در لبنان، سوریه، یمن، عراق و... دیگر نقاط جهان راه انداخت و برایش دار و ندار مردم گرسنه را بباد فنای ولائی سپرد، یا آنچه خمینی در جنگ 8 ساله ی پوچ و ضدبشری خود که می گفت: " راه قدس از کربلا می گذرد" و آنهمه هزینه ها، ناپدیدشدن سربازها، تباهی زیرساخت ها و کشتارها را به ما و مردم عراق تحمیل کرد! چه نامی می تواند از قربانیان بگیرد؟ جز جنایت ضدبشری و نسل کشی نیست و معنائی دیگر ندارد. زیرا او بانی و سازمانگر آن خونخواری های دوسویه بود و می باید در دادگاه عقلانی برای مسلمین گذارده و کشانده شود تا مسلمانان و دیگران همدرد جهانی بدانند که با چه جنایتکاری ما مردم ایران روبرو بوده ایم. و این کشت و کشتارها و ویرانگری ها از جان و مال ملت های عراق و ایران جز نسل کشی نام دیگری ندارد و تبهکاری های خمینی و خامنه ای دستکمی از دو سرکرده ی دیگر جنایتکاران جهانی نداشته و از دید من همانگونه ضدبشری ست که دیروز و امروز نتانیاهو بر سر بینوایان و بیدادرسان فلسطین می آورد و خسارت های هنگفت جانی و مالی که جنگ های آمریکا به ملت های جهان در 237 سال گذشته با جنگ ها و جهانخواری هایش تحمیل کرده است. 

 

نکته پایانی اینکه جهان لیبرال و دولت های سرمایه سالاری ضدبشری آن با این جانیان رنگین و در پهنه ی زمین، پیوندهای نهادی و بنیادی ژرف و تاریخی دارد و خود اینان پنهان و سازمانگر، با داشتن توان تحکم در راهبری جهان، در پس و پشت همه ی دولت ها و نهادهای برجسته جهانی و خصوصی هستند، و سازمانده چگونگی روابط خود و دولت های شان با دشمنان و همگنان می باشند! و جنگ ها و رودرروئی های عقیدتی و دینی نیز برایشان، ضرورت گریزناپذیر هیزم حفظ این آتش فشان جنگ های تاریخی و تاکنونی هستند تا همچنان خود و حکومت هایشان فربه ترشود و سازندگان و فروشندگان جنگ افزارهای نسل کشی ها روزبروز دمبه ی شان پهت ترشود. و بر اساس چنین نگرشی می توان جایگاه رژیم فاشیست ولائی برای سود زرادخانه های آمریکائی و اروپائی را بسادگی دید و بی کم و کاست آنها نمی خواهند این رژیم بهره ده نابودشود! و می باید برای آنها جاری و همیشگی فعال باشند تا کارتل های گردن کلفت آن همگام با هم جهان را ویرانتر از امروز کنند که کرده اند و البته آنها با هم اختلاف های تاکتیکی نیز داشته و دارند که تعطیل دولت ترامپ یکی از آن دلایل است. 

 

 پس رژیم ولائی و فسادها و غارتگری ها و زندانی کردن ها و اعدام بیش از 1000 نفر قربانی ساختار دولت دینی، تنها در 9 ماه گذشته و همچنین بیدادگری های بی مرز و حد در برابر معترضان، و از همه گستاخانه تر محروم کردن زنان و دختران از حقوق برابر انسانی که درین 47 سال پیوسته جنایت آفریده است، هیچگاه کک ترامپ، نتانیاهو و دیگر سران سرمایه سالاری جهانی را نگزیده و نمی گزد، و بلکه بیشتر نشانگر چهره واقعی دیانت از خودکامگی ولائی ست که جهان سرمایه چهره ای بمراتب پلیدتر و خونین تری را به جهانان نشان داده است ولی برای ما داغداران پاکباخته ی جهان، چهره و جوره هرسه ی اینان با تفاوت هائی یکی ست و ما با همگی سر سازش نداشته و نداریم و بویژه باید گفت که ما کارمزدان، زنان و جوانان و توده های تنگدست در برابر بیدادگران دیانت، تنها یک راه سازنده و درست داریم و آن هموندی مشترک، اجتماعی و طبقاتی در برابر آدمخواران ولائی ـ جهانی ست تا بیاری آن شیوه هرچه زودتر به بیداد دیانت و ولایت، و یا هرگونه ساختار چندش برانگیز شاهی و فردگرایانه پایان دهیم. 

 

بهنام چنگائی 11 مهر 1404

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

بهنام چنگائی
بهنام چنگائی

عنوان مقاله:
پاسخ به جناب محسن کردی

جناب کردی!
شما بمن می گوئید که بهتر است حقوق انسان ایرانی را بفهمم و برایش تلاش کرده و بنویسم و نه برای مردم فلسطین و.....
از دید من نگرش شما چرش دورانی نگاهی پوچی ست که به برتری خود و همرنگان خویش بیش از دیگران بهامی دهد و این به معنی ناسیونالیسمی کوری ست که اغلب جنگ های جهانی را در گذشته و تا به هماکنون سازماندهی آگاه و یا ناآگاهانه کرده و بسیارانی را درین راه هراسناک و ضد حقوق بشری به کشتارگاه های خودکامگانی همچون رضا شاه پهلوی و پسرش، نتانیاهو، خمینی، خامنه ای، هیتلر و ... کشانده است.

و بی گمان من با اینگونه سمت و سوگیری های ضد فرهنگ نوع انسانی بیگانه و ناسازگاربوده و هستم.

باسپاس از پانویستان

چ., 08.10.2025 - 15:21 پیوند ثابت
بهنام چنگائی
بهنام چنگائی

عنوان مقاله:
پاسخ به جناب محسن کردی

جناب کردی!
شما بمن می گوئید که بهتر است حقوق انسان ایرانی را بفهمم و برایش تلاش کرده و بنویسم و نه برای مردم فلسطین و.....
از دید من نگرش شما چرش دورانی نگاهی پوچی ست که به برتری خود و همرنگان خویش بیش از دیگران بهامی دهد و این به معنی ناسیونالیسمی کوری ست که اغلب جنگ های جهانی را در گذشته و تا به هماکنون سازماندهی آگاه و یا ناآگاهانه کرده و بسیارانی را درین راه هراسناک و ضد حقوق بشری به کشتارگاه های خودکامگانی همچون رضا شاه پهلوی و پسرش، نتانیاهو، خمینی، خامنه ای، هیتلر و ... کشانده است.

و بی گمان من با اینگونه سمت و سوگیری های ضد فرهنگ نوع انسانی بیگانه و ناسازگاربوده و هستم.

باسپاس از پانویستان

چ., 08.10.2025 - 15:19 پیوند ثابت
محسن کردی
محسن کردی

عنوان مقاله:
میتوان چپ بود و در عین حال انسان هم بود

نه سیخ بسوزد و نه کباب

آقای چنگایی، برای انسان بودن باید یک مقدار احساسات انسانی هم داشت. یکی از خصایص انسان بودن خشم داشتن نسبت به کسانی است که شما را دوست ندارند و میخواهند سر به تن تان نباشد. مثلا علی خامنه ای و قاضیان مرگ او که از چنگالشان گریخته اید. من نهایت برای آینده بشریت آرزوی یک دادگاه عدل حقوق بشری را آرزو می کنم. اما اگر علی خامنه ای در تصادف مرد دیگر برای او ابراز تاسف نمی کنم. اگر سران جنایتکار سپاه را اسرائیل کشت جشن نمی گیرم اما ابراز تاسف هم نمی کنم. واقعیت این است که این احساس واقعی من نیست بلکه بروز بیرونی رفتارهای من است باید به لحاظ سیاسی صحیح باشد اگرنه چون انسان هستم و احساس دارم و خشم دارم از این جلادان که به چشم دختران زیبای ما ساچمه زدند و در کلاس درس شان گاز شیمیایی رها کردند و با وانت از روی مردم ما رد شدند و چه ها که نکردند.... در وجود و وجدانم از این که این جلادان این گونه نفله شدند شاد شدم و برایم مهم نیست که صاعقه خداوند از آسمان آنها را زده یا خلبان اسرائیلی آنها را کشته. دستش درد نکند که آنها را کشت. این حس یک انسان معمولی است. آیا چنین حسی در شما هست یا نه؟ اگر در شما چنین حسی نیست باید بگویم که در انسان فلسطینی که برایش این همه پستان به تنور می چسبانید هست. فلسطینی جماعت تحمل دیدن چهره شما را ندارد و میخواهد سر به تن تان نباشد چرا که شما با معبود او یعنی خامنه ای مخالف هستید و جزو اپوزیسیون خامنه ای هستید. از شما نفرت دارد چون کردار آن سران نفله شده سپاه را دهه هاست که تقبیح می کنید در حالی که فلسطینی در این سالها خامنه ای را پرستش کرده و سران سپاه را هم بخاطر سرکوب ملت ایران تکریم کرده اند. فلسطینی دشمن نوباوگان ما هستند که چشم شان ساچمه خورده. چرا با فلسطینی همدردی می کنید؟ به درک که اسرائیل نفله شان کرد. کدام فلسطینی برای تو دل سوزانده که تو اینجور برای شان دل میسوزانی و آن فرخ نگهدار نا انسان که برای یک جانی مثل حسن نصرالله همانقدر اشک میریزد که برای مادرش. آخر شما را چه میشود؟ چرا سوراخ دعا را گم کرده اید؟ چرا انسان نیستید؟ چرا احساسات انسانی مثل سایر مردمان ایدئولوژی نزده ندارید؟ چرا از فلسطینی نفرت ندارید که از شما نفرت دارد و دارایی های شما را دهه هاست بالا کشیده؟ کدام فلسطینی اشکی برای قربانیان جنبش مهسا ریخت که شما اینقدر سالهاست برای شان سینه میزنید؟ لابد می گویید که برایتان مهم نیست که چه کرده نگاه شما حقوق بشری است. نخیر قربان... نگاه شما نگاه یک روبات ایدئولوژی زده است. اگر نگاهی انسانی داشتید اینجور یکی به میخ و یکی به تخته نمیزدید یکی به رژیم بگویید و یکی به اسرائیل. فلسطینیان گریخته از وطن جنگ زده شان در اروپا اگر قانون دست شان را نمی بست ما ایرانیان را زنده نمی گذاشتند. اگر قانون دست شان را نمی بست همان مردم کشورهایی که به آنها پناه داده اند را از کشورشان بیرون میراندند. آنها را نمی شناسید؟ انسان ایرانی اگر قلمی دارد، اگر صدایی دارد باید همه توان و انرژی خود را و همه اشکی که دارد را برای ایرانیان نگه دارد و تنها خامنه ای را محکوم کند و آنچه در غزه میگذرد را به تخمش هم نگیرد. به درک که چه بلایی به سر فلسطینی ها می آید. 47 سال است که داریم تاوان یک انقلاب را میدهیم و دارایی مان به پای فلسطینی غارتگر از خود راضی میرسد. کمی انسان باشید، کمی خشم بگیرید، کمی از حقوق انسان ایرانی دفاع کنید.

چ., 08.10.2025 - 05:26 پیوند ثابت