بعنوان یک فعال سیاسی بار ها از خود سوال میکنم .باز خورد این نوشته های من و من نوعی در فیس بوک وسایر سایت ها که گویا نیوز شاید پر بیننده ترین آنهاست تا چه میزان مورد توجه نه تنها نسل نو، بلکه نسل بعد از ما قرار می گیرد؟
آنچه که طی سال ها دستگیرم گردیده خوانندگانی ثابت هم نسلان خودم با تعدادی کامنت گذاران باز هم ثابت که نظر به نوع مقاله تعدادی سایبری های رژیم هم با نام های مستعار بر آنها افزوده می شوند کس دیگری نیست .
خارج از این محدوده نیز رسانه های خبری در سطح وسیع تر همین طیف را می پوشانند .البته در مجموع درعالم سیاست کار در دست همین نسل های پنجاه ،شصتی است .
از ترامپ تا پوتین از مجموعه رهبری چین تا رهبران فسیل شده جمهوری اسلامی .در سطح ملی وبین المللی .
در این میان سیستم های مبتنی بر دمکراسی سازمان دهی خود را با تکیه بر احزاب که منعکس کننده افکار عمومی جامعه ودر بر گیرنده نیاز های نسل جوان است تا حدودی زمینه های لازم را برای رشد نسل جوان در آینده فراهم می سازند. من سازکار و چگونگی فعالیت نسل جوان ومشارکت آنها را در سامان دهی جامعه و امکاناتی که در اختیارشان نهاده می شود تا خلاقیت های خود را شکوفا کنند نمی دانم .اما می دانم که ماشین دستآورد های غرب به نقش بزرگ جوانان و خلاقیت های آنها در میدان عمل باز و آزادی های فردی وانتخاب بدون اجبار آنها در نوع زندگی وسهم گیری آنها در حیات اجتماعی در عرصه های مختلف بر می گردد.
امری که جوان ایرانی برای رسیدن به چنین جامعه وفضائی سال هاست هزینه میدهد حتی ببهای جان . نهایت بسیاری نا امید وسر خورده بهر طریق ممکن رشته از قید چنین حکومت بسته ای می رهانند و بهر طریقی شده خود را به دانشگاه های غربی می رسانند تا لااقل زندگی فردی و آینده خود را نجات دهند. نجات یابند از دست رژیم جوان کشی که نحبه گان المپیادی را در زندان میکند والله کرم هارا بجای خانلری ها می نشاند .
می گریزند نه تنها از دست حکومتی سخت مرتجع و تمامیت خواه ! بلکه دل زده از کشمکش های ده ها جریان سیاسی بنام اپوزیسیون جمهوری اسلامی که بانام آنها واز قول آنها با هم در جدالند. بی آن که التفاتی اندک به آنها ، به نگاه آنها به جهان معاصر ،به شیوه زندگی که آرزوی آن رادارند بیاندازند. به آن سبک از زندگی که بهای آن در گیری روزانه با حکومت وقوانین آرتجاعی آن و مورد ضرب وشتم قرار گرفتن وتا پای مرگ رفتن است.
با اندکی فاصله گرفتن از پیش فرض های ائدولوژیک حاکم بر جریان های سیاسی وتقرب به خواسته های نسل جوان و زنان ومردان پیشرو جامعه شاید جریان های سیاسی قادر شوند به فضای فکری این نسل نزدیک شوند.نسلی که بر عکس نگاه بسته و تلخ اپوزیسیون بگذشته آرزوی همان فضای باز اجتماعی وفردی حداقل مانند گذشته را دارند .
کاری عظیم که در مبارزه با امر حجاب وباز گشت مقتدرانه به فضای باز قبل از انقلاب انجام دادند.
اگر چنین تجدید نطری نسبت به خواسته های نسل جوان ونیازهای روحی منطبق با الزامات جهان معاصر که دنیای مجازی در اختیار آنها می گذارد و شیوه نوئی از نگاه به زندگی را در آنها شکل می دهد صورت بگیرد !کاری بزرگ صورت گرفته است!
اما در نگاه اپوزیسیونی که متاسفانه هنوز با همان باور های صلب گذشته به نقد هم می پردازند واز درون آن در بهترین حالت خط سومی برون می کشند که چیزی جز "شتر گاو وپلنگ " نیست !نگاهی که می خواهد نشان دهند ما نه تنهابه شیوه وسبک زندگی غربی تسلیم نشده ایم !بلکه خود مبدع سبک جدیدی از مبارزه و نهادینه کردن فورمولی مختص خودهستیم بنام خط سوم.
ولو این که جز مجموعه کوچک شده نسل ما کسی نتواند ابعاد این خط را در یابد !
ما کاری با این استوری: "ما هر روز خود را ارتقاع می دهیم " سارینااسمعیل زاده" نداریم! دختر هفده ساله ای که تنها بخاطر همین تلاش بی وقفه برای ارتقاع خود کشته شد. ما مرتب از آن ها می نویسیم ، از آن ها صحبت می کنیم .جلو صحنه برصفحه تلویزیون ها ظاهر می شویم. بر اساس موادی که ازنبرد روزانه این جوان ها می گیریم.بدون آن که عمیقا از پس زمینه زندگی ،تفکر و روابط آن اطلاع داشته باشیم با پیش فرض هاو دیدگاه خود شروع به تحلیل آنها می کنیم! بی آن که با دنیای واقعی ومجازی آنها واین که چه میزان با این نسل در ارتباط هستیم؟ آنالیز میکنیم،نتیجه گیری می نمائیم ، رهنمود میدهیم بی آن که شناخت درستی ازاین نسل داشته باشیم، بی آنکه کوچکترین نشانه ای از پذیرش نظرات خوددر بین آنها مشاهد کنیم . .. ادامه دارد. ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
Hosein Shariatسرگردانی و…
Hosein Shariat
سرگردانی و اشتباهات نسل ما که یکی دوتا هم نبود ، در جوانی شکل گرفت ، پس در جوانی هم میشود دچار اشتباهات مهلک شد و صرف جوان بودن ، خودبخود فضیلتی محسوب نمی شود . در سیاست ، سن و سال هیچ متر و عیار مثبت یا منفی محسوب نمی شود ، مثل تعلق طبقاتی ، نژاد ، قومیت یا غیره . یک جوان نسل z می تواند همان اندازه درست فکر کند یا برعکس ، که یک فرد ۷۰-۸۰ ساله . ای بسا با جوان خردمند و پیر جاهل روبرو شویم یا کاملا برعکس . ربط دادن سن و سال به فضیلت فکری ، یک اشتباه شناختی است . آرا و عقاید ، با سن
Iraj Oraji
Iraj Oraji
سلام،
دقیقا، ما دهه هاست که سرگردانیم و جایگاه خود را نمی شناسیم . فرصتی اگر داشته ایم، آنرا سوزانده ایم و همینطور امکان عاملیت در فرصتی برای تغییر را که قرار است در جغرافیایی صورت بگیرد که من نوعی در بیش از چهار دهه قبل در آن جغرافیا مأوا داشتم و امروز برایم آنقدر ناشناس است که من برای آن هستم.
پس چه می ماند؟ عشق به خاطره ها، یک آغوش باز برای نسلی که فرصت در دستان اوست و انتقال تجربه اگر که نیازی به آن باشد و آخرین استراحت.
بختک نسل امروز
مسئله این است که دیجیتالی شدن دنیای مناسبات امروزی، نسل معاصر را به تکنیک و امکانهای ابزارهای متنوّع برای پیشرفت و تحوّل و رسیدن به اهداف وخواسته ها، بیشتر و بیشتر راهبری میکنند تا منطق و استدلال و آرمانها و ایده آلهای ناکجاآبادی. نسل امروز، کمتر آرزومند است و بیشتر و عمیق تر، خواهنده فوری و سریع رسیدن به قلّه های ثروت و معروفیّت و خوشگذرانی و هر چیزی که در چنین سمت و سویی و «کاریر شخصی» باشد، برای او جاذبه دارد و کمتر در باره عواقب و پیامدهای ذهنیّت تعجیل خواه خودش می اندیشد.
دنیا برای نسل امروز، جهان بی مرزیها و امکانهای بی نهایت است، اگر کشورها مرز دارند، تکنیک مرز ندارد و انسانی که در ماتریکس دیجیتالی قدم میگذارد، بینهایت امکانهای ویراژ دادن و پیشرفت کردن و ماجراجوییها دارد.
ابوالفضل عزیز!. دوران نسل شما و من برای همیشه سپری شد رفت؛ آنهم در همان روزی که خمینی در پشت مدرسه «رفاه»، تیربار رسالت الهی اسلامیّت را کارگذار و فعّال کرد. با ریختن خون نخستین تیرباران شده، تمام نسل شما و من، یکباره به عدم پیوستند. ما امروزیان «بختک نسل معاصر» هستیم؛ زیرا نه تنها خودمان هرگز به هیچ آرمانی و ایده آلی نرسیدیم؛ بلکه آنچنان حماقتهایی را مرتکب شدیم که حتّا هیچکس نمیخواهد چیزی در باره ما بداند یا بفهمد. نسل شما و من، «نسل خیال آبادهایی» هستیم که هنوز نمیدانیم تفاوت «واقعیّت و رویا/خواب و بیداری» در چیست؟. به همین دلیلم هنوز در سیما و گفتار و رفتار و کردار فسیل شدگان نسل شما و من میتوان «خوابگردانی» را دید که دست در دست ملّایان و ملّیون و مجاهدین در حال سرنگون کردن و نابودی تمام دستاوردیهایی هستند که «سلسله پهلوی» برای ایرانیان به ارمغان آوردند؛ برغم نقصها و خطاها و اشکالهایی که داشتند و میشد آنها را در کمترین زمان ممکن برطرف کرد. امروزه روز، نسل معاصر از قعر بلاهتهای نسل پنجاه و هفت میکوشد که خودش را به عصر اینترنت و هوش مصنوعی فرابالاند. به همین دلیل، در این تلاش سرسختانه، نسل شما و من، مردگان هزار ساله محسوب میشویم. همین.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
بختک نسل امروز
دروود بر ابوالفضل عزیز،
موجز و مختصر و چکشی!
در باره نسل امروز جامعه ایران نمیتوان هیچ حکم قطعی صادر کرد؛ زیرا در پروسه دگرگشت و جستجوها و تقّلاها در تاریکیهای وضعیّت وطن و زندگی پیش رو هستند. نسل امروز را میتوان گفت که محصول «تضاد ارزشها» ست؛ تضاد ارزشهای فرهنگ ایرانی، تضاد ارزشهای اسلامی، تضاد ارزشهای فرهنگ جهانی. سه بدیل مختلف را در کشاکش متعیّن کردن ذهنیّت و سبک و سیاق زیستن زندگی نسل معاصر میتوان از نحوه رفتار و گفتار و کردار آنها حدس زد.
در لباس پوشیدن. در اصطلاحات و زبان محاوره ای آنها با یکدیگر. در تمایلات و علایق و اهداف و آرزوها و خواسته ها. در واکنشها و مواضع عقیدتی نسبت به بسیاری چیزها. در تلاش برای استقلال فکری و مادّی و حقّ انتخاب فردی در چگونه زیستن. در بر آوردن انتظارات و توقّعات عجیب و غریب داشتن از والدین و دیگران و دوستان و خاطرخواهان خود.
حقیقت این است که در این کشاکش تضاد ارزشها، نسلی که به فاجعه 1357 تعلّق دارند، هیچ نقشی در زندگی نسل معاصر ندارند، سوای لعن و نفرینی که از طرف آنها در همه جا بدرقه شان است؛ زیرا نسل معاصر، فلاکت و سرنوشت شوم خود را محصول بلاهت نسلی میدانند که مسبّب فاجعه 1357 شدند بدون آنکه بخواهند در باره چند و چون و ریشه یابی چرایی فاجعه 1357 بیندیشند یا حوصله شنیدن صغرا و کبراهای عدیده را داشته باشند. آنها فرصت خود را اندک میدانند و چندان به شنیدن دلیل و برهان محتاج نیستند. در کشمکش تضاد ارزشهای «ایرانی، اسلامی، غربی»، بخش اسلامی تا کنون به شدّت رنگ باخته و از چشم همه افتاده است حتّا مومنان دو آتشه اش؛ زیرا همه متصدّیان و مبلّغان و مدافعان و رجز خوانان و روضه گویان ارزشهای اسلامی از نخستین کسانی بودند که تمام ارزشهای عقیدتی/اسلامی را با خیال راحت و در اوج بی شرمی توصیف ناپذیر زیر پا گذاشتند و با تمام نیرو و توان و امکانهای تبلیغاتی که در وجودشان و اختیارشان بود به سراسر آنها فقط ریدند و ریدند؛ طوری که تعفّن ارزشهای اسلامی، مشام مبلّغینش را نیز به شدّت تحریک و بیزار کرد. مبلّغان ارزشهای اسلامی/مذهبی به دلیل آنکه تاریخ و فرهنگ ایران و مردمش را نمیشناختند و در بیشعوری خودشان، علّامه تمام عیار بودند و هنوزم هستند، مثلا در یک موردش به نام «حجاب» نخواستند و نتوانستند بفهمند که در تاریخ ایران و حتّا قبل از سیطره اسلامیّت، حجاب و پوشش از سر «شرم و نجابت و حیای زنانه» بوده است؛ نه از سر اجبار و تحکّم و امریّه و مزخرفاتی از این نوع. کاربست جبریّت در رعایت حجاب و تبدیل آن به قانون!!!، باعث شد که نه تنها اسلامیّت از اعتبار بیفتد؛ بلکه به همراه مقاومت و طغیان علیه حجاب، «ارزشهای فرهنگی و بس بسیار ریشه دار و کهنسال ایرانی» نیز خدشه دار شوند و زنان و دختران را «دفورمه» کنند!.
نسل امروز، نسلیست که در کوره «تضاد ارزشها»، راه کورمال کورمال خودش را طی خواهد کرد بدون آنکه نیروهای تشکیلات سیاسی درونمرزی و برونمرزی بتوانند ذهنیّت و اراده این نسل را متعیّن و به نفع خود مصادره به مطلوب کنند. نسلی که در کوره تضادها در حال رزمآزمائیست، نسبت به هر چیزی و هر گرایشی، مواضعی انتقادی دارد؛ ولو محتویات انتقادهایش، چندان غنی مایه و ژرفاندیشیده نباشند یا اصلا بی مایه و سطحی باشند. نسل امروز، ذهنیّتش، محصول اطّلاعات عمومی و رایج و شایع و برگرفته از شبکه های اجتماعی و مطالعاتی هستند که در آموزشگاهها شنیده و خوانده است؛ مخصوصا که اکثر آنها با زبان انگلیسی نیز آشناییهای درخور دارند.
(....... ادامه)